سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


تکیه بر منبع الهام موسیقایی


تکیه بر منبع الهام موسیقایی
وقتی اسم ناظری به‌میان می‌آید، تمام حواس‌ها به سمت شهرام ناظری، شوالیه موسیقی ایران می‌رود. این هم از معایب فامیلی با بزرگانی مثل شهرام ناظری است. سیاوش، خواهرزاده شهرام ناظری است.
سیاوش هم باید خصوصیات اخلاقی‌اش شبیه شهرام باشد. او سربه‌زیر است و خیلی کم پیش می‌آید که مستقیم در چشم طرف نگاه کند. «رقص آتش» نخستین آلبوم این هنرمند جوان است که به شکلی کاملا آشکار تحت تاثیر ریتم و موسیقی عرفانی است. او استادی نداشته است و نوازندگی دف و سه‌تار را خودش آموخته است. در کنسرت‌های بسیاری همراه شهرام ناظری بوده است. دومین اثر او به‌نام «هرا» همین روزها منتشر می‌شود.
▪ فکر نمی‌کنید برای ارائه یک اثر مستقل کمی زود بود؟
ـ (بلافاصله) نه، چرا باید زود باشد؟
▪ به‌دلیل اینکه نشانه‌هایی از ناپختگی در کلیت اثر شما دیده می‌شود. از جمله اینکه ترکیب‌بندی سازهای شما ناقص و به‌قول موزیسین‌ها خالی است.
ـ این کار به عمد اتفاق افتاده است. علتش هم این است که من به شکل متداول آهنگ نمی‌سازم، یعنی خیلی آگاهانه سراغ خلق اثر نمی‌روم. یک خلوت خیلی‌خیلی روحانی باید به‌وجود بیاید که من یک آهنگ بسازم، البته این آهنگ هم به من الهام می‌شود که لطف خداست.
شاید باور نکنید که آهنگ اول رقص آتش، چیزی نزدیک به ۲ سال طول کشید تا در وجود من تکامل پیدا کند. خودتان هم بهتر می‌دانید که شعر این آهنگ بسیار سخت است. برای یک ملودی و مخارج حروفش تاحدودی سخت است اما یک شب وقتی دانشجو بودم، این آهنگ آمد و من ثبت کردم. البته بسیاری از اوقات وقتی یک ملودی و حالت الهام می‌شود، به‌واسطه اینکه ضبط‌صوت یا دفتر نت همراه ندارم، از بین می‌رود.
این ۵ آهنگ در رقص آتش در حالاتی خاص به‌وجود آمد و من نیز دوست نداشتم خیلی وارد جریان معمول آهنگسازی و تنظیم در موسیقی بروم، به همین دلیل تلاش کردم آنچه که در ذهنم و در روحم بود، بدون کمترین واسطه‌ای به‌دست مخاطب برسد.
▪ چرا از اشعاری استفاده کردی که اجرای آنها و تلفیقشان با موسیقی تاحدودی دشوار است؟
ـ اصولا شعری انتخاب می‌کنم که من را به خیال ببرد، یعنی خیال‌انگیز باشد و بتوانم به کمک آن شعر، تصویرسازی ذهنی داشته باشم. غزل‌های بسیار زیبا و شنیدنی در گنجینه ادبیات منظوم فارسی هست اما من نمی‌توانم آنها را در موسیقی‌سازی و آوازی به‌کار بگیرم.
از طرف دیگر من موسیقی را از شعر می‌گیرم. حالا ممکن است در این انتخاب به شعری برسم که تاحدودی از کلمات درشت و خشن بهره‌مند باشد.
می‌خواهم بگویم حس و حالم بر همه چیز برتری دارد. بارها شده که من به استودیو رفتم و هزینه‌های بالایی هم پرداختم اما الهامی از منبع الهام نیامده است و من بدون لحظه‌ای موسیقی، استودیو را ترک کردم.
▪ همین بیش از حد الهامی‌بودن موسیقی این سوال را مطرح می‌کند که مگر حس و حال هم چیزی هست که آدم با خودش سوار ماشین کند و آن را به استودیو ببرد؟
ـ به همین خاطر است که می‌گویم برای بارها هزینه استودیو را پرداختم اما حسم نیامد و همراهم نشد.
▪ با این وجود به‌نظر می‌رسد شما باید در یک استودیو زندگی کنید که هر وقت موسیقی‌تان آمد، به‌راحتی ضبط کنید؟
ـ بله، بهتر است. اگر امکانش بود، این کار را می‌کردم.
▪ این‌طور که شما صحبت می‌کنید، عقلانیت کوچک‌ترین نقشی در خلق تصانیف آلبوم «رقص آتش» نداشته است؟
ـ اصلا، به‌هیچ وجه عقلانیت در کارم دخیل نبود، چون کارم بسیار شخصی و حسی است. بارها شده که به‌طور مثال دوستان به من زنگ زده‌اند و درخواست کرده‌اند که بیا برای فلان تئاتر موسیقی بساز.
من هم گفتم نمی‌توانم سفارش بپذیرم. چرا؟ چون در این حالت مجبورم از قالب خودم خارج شوم و موسیقی را در یک قالب دیگر به‌کار ببرم. زیباترین فرمی که برای من ارزش دارد، این است که گفتم.
▪ رابطه‌تان با شعر چطور است و چگونه آن را درساخت یک قطعه موسیقی به کار می‌گیرید؟
ـ ملودی‌های من وامدار شعرها هستند. یعنی شعر را انتخاب می‌کنم و با آنها زندگی می‌کنم تا همراه من شود.
▪ در این مسیر روحانی مراقبت از خود حرف اول را می‌زند. در شرایطی که تمام عوامل درونی و بیرونی سعی دارند از انسان یک موجود عادی بسازند، شما چگونه شفافیت روحتان را حفظ می‌کنید؟
ـ پاسخ دادن به این پرسش بسیار دشوار است. فقط باید بگویم خیلی شخصی است و همه چیز به انسان بستگی دارد.
▪ به عنوان نوازنده دف بیشتر تحت تاثیر ریتم هستید یا ملودی؟
ـ هر دوی این مقوله‌ها در پروسه خلق یک اثر قاعدتا تاثیر دارند، اما من به شکل آگاهانه از هیچ کدامشان استفاده نمی‌کنم. اگر دیده باشید در مراسم تدفین یک درگذشته یک نفر تلقین می‌خواند، من هم مثل آن درگذشته چیزهایی را می‌شنوم که تلقین می‌شود. من چیزی را که می‌شنوم بیان می‌کنم. چیزی نیست که از من باشد.
آنهایی که من را می‌شناسند می‌دانند که در دف‌نوازی‌ام از ریتم‌های پیچیده زیاد استفاده می‌کنم و اغلب ایده‌های بسیار متفاوتی دارم. اما وقتی قرار است که دل بسپارم به شعر و موسیقی ایده‌هایم را نیز نادیده می‌گیرم.
▪ پس در چنین شرایطی چه نیازی به استفاده از سازهای دیگر وجود داشت؟ بهتر نبود مثل بداهه‌نوازها با یک ساز و صدای خودتان قطعات را اجرا می‌کردید؟
ـ من کمی هم سه‌تار می‌زنم به همین خاطر تلاش می‌کنم صدای این ساز هم در نوار باشد.
▪ این یعنی عقلانیت در کار شما دخیل است. اما آن را رد می‌کنید؟
ـ اگر می‌خواستم با منطق و عقلانیت تصمیم بگیرم، کارهای «رقص آتش» آنقدر ساده و بی‌تکنیک نمی‌شد. من به راحتی می‌توانستم چند ساز به این سازها اضافه کنم و تصنیف‌ها باب میل قشر وسیعی از مخاطب‌های موسیقی شود. اما این کار را نکردم و دوست داشتم از چیزهایی که مد شده است، فاصله بگیرم.
▪ منظورتان از مد در موسیقی ایرانی چیست؟
ـ موسیقی ایرانی به سمتی رفته است که اگر بعضی از خاصیت‌ها و ویژگی‌ها در آن نباشد، کسر‌ شأن است. اکثر ارکسترهای ایرانی یک صدا می‌دهند. همه دو تا تار دارند، یک عود دارند، دو کمانچه دارند سنتور دارند و تارباس. اگر یکی از اینها کم باشد، انگار کارت هم ناقص است.
در واقع اینها حکم فرمول را پیدا کرده است که همه باید برای حل کردن مسائلشان از آن استفاده کنند. یا بعضی از ارکسترها جوری تنظیم می‌کنند که دیگر صدایی از جنس موسیقی ایرانی به گوش نمی‌رسد. تنها کسی که درست ارکستراسیون می‌کرد، استاد پرویز مشکاتیان بود. البته هنوز هم این ویژگی در آثار ایشان شنیده می‌شود.
▪ چقدر با آقای ناظری علایق مشترک دارید؟
ـ شاید چیزی نزدیک به ۶۰، ۷۰ درصد. اما نباید فراموش کرد که ایشان تربیت دیگری داشته است. ایشان تحت تاثیر موسیقی سنتی بوده‌اند اما من هیچ وقت استاد نداشته‌ام. دف را خودم کار کردم. آواز را نیز همین‌طور.
کلی آزمون و خطا کردم تا بتوانم راه خودم را بروم. من بسیاری از تکنیک‌های آوازی دایی‌ام (شهرام ناظری) را می‌دانم.
چون خودشان به من یاد دادند اما من استفاده نمی‌کنم. چون آن ویژگی‌ها متعلق به دایی است و من تلاش می‌کنم ویژگی‌‌های خودم را داشته باشم.
▪ از اینکه زیر سایه اسم و رسم شهرام ناظری، تعریف دیگری از شما ارائه شود، هراسی ندارید؟
ـ ما هر کدام راه خودمان را می‌رویم. شاید اسم فامیل یکی باشد اما فرم موسیقی و بخشی از علایقمان متفاوت است. اگر اینجا شرایطی فراهم بود که من می‌توانستم اسم فامیلم را به راحتی عوض کنم، این کار را می‌کردم که مردم به اشتباه برداشت نکنند.
▪ یعنی اگر واقعا این امکان در اختیارتان قرار می‌گرفت، فامیلی‌تان را عوض می‌کردید؟
ـ بله، احتیاجی ندارم که بخواهم از اسم دایی‌ام استفاده کنم. به هر حال خودم به قدری اندوخته دارم که نخواهم از شانه کسی بالا بروم.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید