سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


در جست‌وجوی صدایی همراه تاریخ


در جست‌وجوی صدایی همراه تاریخ
برای ایجاد هر تغییری بدون شک باید زیربنای آن تغییر به‌وجود بیاید. گروه موسیقی ایل از آن گروه‌هایی است که از ترکیبی متفاوت و نو سود می‌برد.
هسته اصلی گروه موسیقی ایل از سال‌های آغازین دهه ۷۰ تشکیل شد. در سال‌های میانی دهه ۷۰ و حوالی ۷۶ فعالیت‌های این گروه شکل اجرایی به خود گرفت. اجرای موسیقی زنده برای نمایش شیخ‌صنعان، موسیقی سریال تفنگ سرپر و بانوی خیال، اولین اعلام حضور این گروه به سرپرستی صادق چراغی بود. سال ۱۳۸۳ در روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، این گروه به خوانندگی علیرضا قربانی رپرتواری اجرا کرد که توجه بسیاری از اهالی موسیقی را جلب کرد. مدتی بعد، این رپرتوار با افزودن صدای بهروز رضوی به‌عنوان راوی اشعار فردوسی منتشر شد و خیلی زود به انتشار مجدد رسید. اجرای محکم و ارکستراسیون متفاوت آلبوم «از خشت و خاک» طرفداران بسیاری برای گروه ایل و صادق چراغی آورد.
این گروه بعد از فردوسی و به‌مناسبت سال مولانا، سراغ این شوخ شهرآشوب رفتند که حاصل کارشان اثری شد به نام «روی در آفتاب» در همین فاصله موسیقی متن مجموعه مستند ایران توسط صادق چراغی ساخته شد که لذت تماشای آن را مضاعف می‌کرد. حالا با گذشت نزدیک به یک دهه از فعالیت این گروه محجوب، به‌مناسبت انتشار آلبوم «روی در آفتاب» پای حرف‌های صادق چراغی نشستیم.
▪ گروه ایل از ابتدا با سازبندی متولد شد، این ساختار معلول چه شرایط و عواملی بود؟
ـ این موضوع برمی گردد به جست‌وجوگری و کنجکاوی سال‌های پیشتر. من هم مثل دیگر علاقه‌مندان موسیقی ایرانی بودم، آموزش را با سازهای مرسوم و موسیقی موسوم به سنتی آغاز کردم. ولی بعدتر حس کردم این نوع موسیقی و سازبندی نیاز به مکمل‌هایی دارد. با کسانی موافق بودم که در مقالات یا اظهار نظرها موسیقی و سازبندی مختص و محدود به سازهای موسوم به دوران قاجار را زیر سوال می‌بردند.
من هم معتقد بودم موسیقی ایرانی مجموعه میراث بزرگ و قابل‌اعتنایی است که فقط بخشی از آن کلاسه و طبقه‌بندی شده و نیاز به کار بسیار است تا به بخش بیشتری از آن اشراف داشت. به سهم خودم تصمیم گرفتم در حد توان اندک همراه با دیگرانی که قبل‌تر این مسیر را با پژوهش‌ها و آثار خود هموار کرده بودند، این دیدگاه را پی بگیرم. لازم بود تا مرحله پژوهش در مورد ساخت برخی از سازها به هدف گروه‌نوازی، تربیت برخی نوازندگان و تجربه نوشتن پارت برای این نوع سازها را با صرف زمان بسیار تجربه کرد. کاری توانفرسا که بدون کوچک‌ترین حمایت نهادهای دولتی مرتبط با این موضوع طی شد و همچنان در آن کوشاییم و البته فقط با مدد عشق و علاقه تعدادی از دوستان علاقه‌مند و پیگیر و دلسوز.
▪ طبیعی است که این حجم از سازها با توجه به قابلیت‌های کشف نشده‌شان در امر گروه نوازی به هارمونی خاصی احتیاج دارد. آیا در پی خلق هارمونی ایرانی هستید؟
ـ مساله جست‌وجوی رنگ آمیزی و هارمونی برای گروه سازهای ایرانی موضوعی است که در یک قرن اخیر دل مشغولی هنرمندان بوده. فعالیتی که با نوشتن آثاری برای سازهای ایرانی از علینقی وزیری آغاز شد و بعدتر با فعالیت‌های استادانی چون پایور، دهلوی، صبا و... شکل گرفت تا به هنرمندان معاصرتر رسید. از همان دوره آغازین این پروسه ساخت سازهای مورد نیاز و اضافه کردن آن نیز مورد توجه قرار گرفت. تصورم این است ما هنوز در ابتدای مسیریم و جست‌وجو برای رسیدن به هارمونی سازهای ایرانی کوشش بسیاری می‌طلبد. مسیری که آزمون و خطا و نهراسیدن از نوآوری لازمه بی‌چون و چرای آن است. به قول هکتور برلیوز در بحث «سازها» و شناخت پدیده سازبندی از آنها که بی‌ارزش‌ترین آثار را عرضه کردند تا آنان که به پیش‌آهنگی در آهنگسازی شناخته شده‌اند، یاری‌رسان این پدیده مهم بوده‌اند و قابل تامل و بررسی‌اند.
▪ شما به شکلی کاملا آگاهانه خود را وامدار موسیقی نواحی ایران کرده‌اید. فکر می‌کنید تا چه میزان می‌توانید از عناصر و قابلیت‌های موسیقی نواحی در این ترکیب گسترده استفاده کنید؟
ـ عمر تاریخی نوشتن آثار برای گروه نوازی سازهای ایرانی به کمتر از یک قرن می‌رسد. یک قرن پر افت و خیز که در جای‌جای آن موسیقی مورد بی‌مهری جدی قرار گرفته. همین میزان پیشرفت اندک در امر گروه نوازی، بیشتر به مدد عشق و علاقه افراد میسر شده تا کمک دست‌اندرکاران. جست‌وجوی من در باب رنگ آمیزی با سازهای موسیقی نواحی، ادای دینی به بی‌مهری ما به فرهنگ بزرگی است که به ما رسیده و ما در مقایسه با بزرگی و عظمت آن، نسبت به آن بسیار کم کاریم. مثل کم‌اعتنایی به شناخت گستره بزرگ سازهای مناطق ایران و غیبت آنها در گروه نوازی سازهای ایرانی.
▪ شما تا کنون دو آلبوم منتشر کرده اید که هردو از جهاتی بر محور کلام شاعران بزرگی مثل فردوسی و مولاناست. این همنشینی شاعر(شعر)و موسیقی چه تاثیری در روند آفرینش در گروه شما دارد؟
ـ بخشی از این نوع انتخاب زائیده شرایط اجبار و تحمیل است. در شرایطی که پرداختن به موسیقی گروه نوازی از مرحله نوشتن تا ثبت و ضبط، موضوع پرهزینه و وقت‌گیری است، پس نیاز به متولی و تهیه‌کننده دارد. ترجیح شخصی من نوشتن موسیقی سازی است. بسیار از سازهای بومی برای اینکه قابلیت گروه نوازی پیدا کنند، در کارگاه ساخت تا نوع نوازندگی و چگونگی نت نویسی برای آنها مراحل مختلفی طی کرده بودند.
طبیعی است که دوست داشتم دیگران هم نتیجه این زحمات را بشنوند. چاره اندیشی در این بود که از بخش عامه‌تر موسیقی ( یعنی تصنیف سازی ) به موضوع نزدیک شوم، تا بتوان متولیان را به
سرمایه گذاری تشویق کنم ولی در همین مقوله تصنیف سازی هم سعی کردم با شاعری شروع کنم که معتقد بودم موسیقی ایرانی با او کم مهر بوده و به‌عبارتی به او بدهکار است. روی هم رفته در بطن تصنیف سازی نیز حال و هوای اشعار این دو بزرگ لحن، فرم کار و رنگ‌آمیزی را به نفع خود رقم می‌زدند.
▪ دلیل استفاده از صدای گوینده و دکلمه اشعار در این دو اثر چیست؟
ـ در کار فردوسی لازمه بودن راوی صرفا یک احساس شخصی بود ولی در کار مولانا به عمد می‌خواستم وجود شمس و مولانا، توامان در اثر جاری باشد. چرا که در تاریخ ادبیات ما وجود این دو را فارغ از دیگری نمی‌توان فرض و جست‌وجو کرد. می‌خواستم به فضای حضور توامان این دو بزرگ وفادار باشم.
▪ در «روی در آفتاب» ۴ فصل وجود دارد. این فصل‌ها در موسیقی شما چه تاثیری گذاشت؟
ـ بیشتر وجود ۴ فصل، ایده دوست فرهیخته‌ام آقای محمد پرویزی بود که نوشتار متن و ساخت کلیپ را عهدادار بودند.
▪ جهان مولانا جهانی است پر از رقص و سماع و پرواز و حتی گاه شادخواری اما موسیقی ارائه شده در روی در آفتاب از ضرباهنگ میانه‌ای برخوردار است. فکر نمی‌کنید اگر اندکی رقصان و پران بودید، همگونی بیشتری میان موسیقی و جهان شاعر به دنیا می‌آمد؟
ـ طبیعی است که در برخورد با اثر هنری، به تعداد آدم‌ها می‌توان برداشت داشت. نظر شما را کامل تایید می‌کنم که می‌شد نگاه دیگری هم داشت. این مجموعه البته برداشت من از اشعار مولانا در حد توان و بضاعت اندکم است.
▪ چرا در آلبوم قبلی‌تان به یک ترکیب بومی در سازبندی رسیده بودید اما در اثر اخیرتان از سازهای رسمی استفاده بیشتری کرده‌اید؟
ـ این موضوع بیشتر از اینکه به حال و هوای اشعار بازگردد، وابسته به جست‌وجو و کنکاش من در سازبندی است. در این نوع کنکاش بایستی تجربه‌ها در پی رفت یکدیگر باعث تقویت یک دیدگاه یا نقد دیگری باشند. در اثر پیشین سازهای (شناخته‌شده‌تر) مثل تار و سنتور را به عمد حذف کردم تا فرصتی برای آزمون ترکیب صدای سازهای غریب‌تر، فراهم شود و در کار جدید این دو گروه ساز را در فضاهای مشترک تجربه کردم. ضمن اینکه هنوز تاکید دارم در ابتدای مسیری پر فراز و نشیب هستیم که نیاز بسیار به تجربه دارد. در جایی خواندم که دبوسی قطعه دریای خود را برای اولین بار برای ۵ ساز فلوت، ویولن، ویولا، هارپ و ساز دیگری نوشت، به یکی از دوستان خود نوشت که چقدر از این رنگ‌های خاکستری تاریک و روشن لذت می‌برد.
▪ در روی در آفتاب تاکید بسیاری بر سازهای بادی دارید. چرا؟
ـ با شنیدن مجموعه آثاری که طی این سال‌ها برای سازهای ایرانی نوشته و اجرا شده به‌وضوح مشخص است برتری با سازهای مضرابی است، به عبارتی فضا برای آزمون ترکیب صدای سازهای مضرابی مهیاتر بوده است. در حالی که سازهای کششی هم توانایی‌های بسیاری برای پرداختن دارند. شاید علت دیگر این موضوع این باشد که تخصص خودم در سازهای بادی است و با اطمینان بیشتری در پارت‌نویسی به آنها می‌پردازم. در پایان لازم می‌دانم ابتدا نقدی به فضای موجود و دست‌اندرکاران داشته باشم که عزم جدی برای انجام کارهای گروه‌نوازی ندارند.
اگر آهنگسازی پارت‌های نوشته شده داشته باشد هیچ نهادی برای اجرایی شدن طرحش در مهندسی فرهنگی کشور پیش‌بینی نشده. به عبارتی بی‌مهری تاریخی به موسیقی جدی همچنان ادامه دارد. خلأ این پیش‌بینی باعث شده تا آثار تولید شده موسوم به لس‌آنجلسی و نوع مشابه داخلی که شرایط تولید سهل‌تری دارند به راحتی ذائقه هفتاد و چند میلیونی مردم را تحت تاثیر خود قرار دهند. طیبعی است که فقط جبران این تاثیر و تاثرها نیازمند بسیاری برنامه‌های درمانی و ترمیمی است.
گویا مسوولان این توصیه را در مورد خود قبول ندارند که پیشگیری بهتر از درمان است و دوم اینکه از دوستان بنیاد رودکی که با تلاش و حوصله باعث شدند تا حداقل این دو تجربه به مرحله اجرا و پخش برسند، بسیار سپاسگزارم و از شما دوست عزیز که پیگیر درک کاستی‌ها و انعکاس آن هستید.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید