یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


اخلاق اجتماعی


اخلاق اجتماعی
به نظرم پیش از بحث درباره اخلاق اجتماعی لازم است برخی مقدمات را به عنوان پیش زمینه مطرح کنیم ، ابتدا این که اخلاق چیست ؟ و از چه چیزی سخن می گوید ؟
در پاسخ به این سوال ، به آراء کانت اشاره می کنیم که موضوع علم اخلاق را در معنای عام آن ، « تشخیص خوب و بد » و اینکه « چگونه باید در زندگی رفتار کرد » ( اخلاق در فلسفه کانت ، سالیوان ، عزت ا... فولادوند ، ۱۳۸۰ ) می دانست.
روشن است که برای پرداختن به این موضوع ابتدا باید به منشاء اخلاق توجه داشته باشیم و این که زندگی اخلاقی آدمیان ، بر چه مبنایی ساخته می شود. و به عبارت دیگر ، ریشه های اخلاق در اندیشه آدمیان از کجاست ؟
پیرامون منشاء اخلاق در ذهن آدمیان دو نظر اساسی وجود دارد که باز می گردد به فلسفه یونانی ، که از یک سو پیروان افلاطون قرار داشتند که منشاء اخلاق را در حکم خدایان جستجو کرده و می گفتند : « کار نیک ، کاری است خدایان آنرا نیک بدانند » و در سویی دیگر طرفداران ارسطو قرار می گرفتند که به منشاء انسانی اخلاق تاکید داشته و معتقد بودند : « باید معیاری برای خوب و بد ، مستقل از خدایان وجود داشته باشد » .
در تاریخ میان فرقه های مختلف کلامی خودمان هم ، اشاعره به نظرگاه افلاطون بیشتر نزدیک بودند و واجب شدن احکام اخلاقی را به شرع نسبت می دادند و بر اراده و قدرت مطلق خداوند تاکید کرده و معتقد بودند خدا اگر اراده کند می تواند حلال را حرام ، و حرام را حلال کند. و در مقابل معتزله در تعارض بین نصوص دینی و عقل ، تقدم را با دلایل عقلانی دانسته و به تاویل نص دینی معتقد بودند. آنها حسن و قبح اعمال انسانی را به عقل می دانستند نه شرع ( همان ).
به نظر می رسد اندیشمندی همچون کانت ، به جهت گیری دوم ( ارسطو ) بیشتر نزدیک شده و منشاء عمل اخلاقی را در عقل محض و فارغ از تجربیات بشری جستجو می کند. به عبارت ساده تر او می گوید انسان باید فارغ از تجربیات خویش ، و صرفا با رجوع به عقل خود ، میان خوب و بد تمیز بگذارد. چرا که از نظر او یک « هوش متوسط » هم می تواند تمایز میان این دو مفهوم را به درستی دریابد.
اما به نظر می رسد که در اینجا با پذیرش دیدگاه ارسطو مبنی بر استقلال معیارهای اخلاقی از نصوص دینی ، یا احکام الهی ، یک اختلاف نظر کوچک وجود داشته باشد و آنهم این که به نظرم فهم خوبی یا بدی اعمال ، و گرفتن تصمیمات اخلاقی ، تنها با ارجاع به عقل محض ممکن نیست. در بعضی موقعیتها ، انسانها برای آنکه بفهمند چه تصمیمی یا چه عملی واقعا درست ، انسانی و اخلاقی است ، نیاز دارند که علاوه بر عقل ، از پنجره ی احساسهایشان ( یا آنچه وجدان می نامیم ) نیز به آن نگاه کنند و به نوعی از روش « درون نگری همدلانه » بهره ببرند. درون نگری همدلانه ، روشی است که آدمی در آن خودش را جای طرف دیگر قرار می دهد و سعی می کند از زاویه دید او ، به مسائل نگاه کند. و چون انسانها دارای کلیتی از اندیشه و احساس هستند ، ضرورتا به عنصر احساس نیز در کنار عقل محض برای پی بردن به تصمیم صحیح اخلاقی و انسانی نیاز است.
در نظر گرفتن هر دو جنبه عقلانی و احساسی ( وجدانی ) در تصمیم های اخلاقی ، همان چیزی است که من آنرا « حسن نیت » می نامم. و معتقدم انسانها در موقعیتهای مختلف زندگی تنها از راه حسن نیت می توانند بهترین و انسانی ترین تصمیمها را اتخاذ نمایند ، و در این میان احکام الهی و دیگر منابع معرفتی می توانند تنها نقش مشاور و پشتیبانی کننده ی تصمیم های او را داشته باشند.
اما مسئله دیگری که در اندیشه اخلاقی همواره مطرح بوده ، بحث « عینی » یا « نسبی » بودن آن می باشد. در واقع محور مناقشه بر این است که آیا ما می توانیم از نظامی از هنجارهای اخلاقی سخن بگوییم که در ورای زمان و مکان ، در هر موقعیت جغرافیایی و تاریخی و به تناسب هر نوع پیش زمینه و تجربه قومی و منطقه ای قابلیت کاربرد داشته باشد یا خیر ؟
از نظر نسبی گرایان ، از جمله جامعه شناسان ، هیچ اصل اخلاقی دارای ارزش و اعتبار نیست مگر در جامعه ای که بدان پایبند است. « خوب » یا « بد » فقط به این معناست که در جامعه ای که من در آن زندگی می کنم فلان رفتار ، پسندیده یا ناپسند محسوب می شود ، و کسی که در جستجوی اخلاق عینی عموما معتبر و عقلا موجه باشد ، به دنبال موهومات است.
اما در اینجا کانت میان دو مفهوم « فلسفه اخلاق » و « احکام اخلاقی » تمایز می گذارد و معتقد است فلسفه اخلاقی از آن دسته ویژگیهای اخلاقی سخن میگوید که عینی بوده و وابسته به مکان و زمان نیست ، اما احکام اخلاقی با توجه به دورانهای مختلف تاریخی و موقعیتهای جغرافیایی و فرهنگی متفاوت می شود.
بطور مثال ، احترام به انسان و برخوردی همچون غایت به آن ، ( جدای از خصوصیات ذاتی یا اکتسابی که دارد ) عنصری از فلسفه اخلاق است که فارغ از تفاوت های فرهنگی و جغرافیای در همه زمانها لازم الاجراست. اما چگونگی آن تابع احکام اخلاقی است که در موقعیتهای مختلف انسانها بر سر آن به توافق می رسند به عنوان عرف اجتماعی ، که ممکن است در میان جوامع گوناگون متفاوت باشد.
اعتقاد به عینی بودن اخلاق ، این امکان را برای افراد بوجود می آورد که بتوانند بر اساس معیارهایی جهانی ، درباره مسائل اخلاقی دیگر اقوام به بحث و گفتگو و قضاوت بنشینند و مبنای این بحث و قضاوت از نظر کانت ، تاکید بر تمیزهای عقلانی فارغ از شواهد تجربی است و از نظر من ، بازگشت بر « حسن نیت » در درون افراد و میزان آن در درون تار و پود وجدان جمعی جامعه است.
تا اینجا بیشتر بر فلسفه اخلاق تاکید کردیم و نگاهمان به فرد معطوف بود ، در قسمت بعد اخلاق را در اجتماع انسانی به بحث می گذاریم و اینکه چگونه می توانیم جامعه ای اخلاقی تر را پی ریزی نماییم.
در جامعه ما قوانین و بایدها ونبایدها شاید دارای تعریف مشترک باشند ولی هر کس از دید خودش از آن تعریف،برداشت می کند وشاید بتوان از دید مبادله هومنز بهتر به این موضوع نگاه کرد زیرا انسانها به دنبال افزایش سودها وکاهش ضررها هستند و معمولا به این فکر نمی کنند که بدست آوردن سود به چه قیمتی برای دیگران تمام می شود و باز هم شاید اصلا به این فکر نکنند که اخلاقیات را زیر پا می گذارند ولی در زندگی روزانه شاهد زیر پا گذاشتن اخلاقیات از جانب خودمان ودیگران هستیم. مثلاوقتی سوار اتوبوس هستیم بلند نمی شویم که دیگری که شخص مسن تر یا خسته تری است بنشیند ومی تواند یکی از دلایل رعایت نکردن اخلاقیات در مثالهای متعددی که می توان نوشت این باشد که جامعه ما متشکل از گروهها ،قومهاو فرهنگ های متفاوتی است و به خاطر تعصبات خاص خود ویا فرهنگ متفاوت با بقیه،نحوه ی برداشت آنها از بعضی تعریفها فرق می کند و یک دلیل دیگر می تواند این باشد که هیچ کس خودش را پای بند به اخلاقیات جامعه نمی داند و این در حالی است که جامعه اخلاقی،جامعه است که مردم آن از مفهوم اخلاقی که در برگیرنده ارزشها،هنجارهاوباورهای جامعه است برداشتی یکسان داشته باشند وخود را ملزم به این کند که نباید برخلاف آن رفتار کرد ولی متأسفانه بیشتر مردم به این فکر می کنند که کاری کنند در زندگی بامشکلی برخورد نکنند به دور از این فکر که نکند دیگری به خاطر این کار من دچار مشکل شود برای همین استفاده یا شنیدن واژه فداکاری در این زمان به ندرت پیش می آید. چون فداکاری یعنی کشیدن گلیم خود از آب و نجات زندگی حال و آینده خود از منجلاب شده است. واگر روزی واژه فداکاری زا بشنویم آن هم به خاطر نسبت دادن آن به افراد جبهه و جنگ است. در دوران دبستان درس ریز علی یا همان دهقان فداکار را خوانده ایم همین طور درس پتروس فداکار را، و همیشه با خود می گفتیم یعنی می شود روزی ماهم به اسوه شجاعت و فداکاری تبدیل شویم ولی در این زمان انجام فداکاری یعنی زیر پا گذاشتن شخصیت خود شاید یکی از دلایل آن بالارفتن توقعات از یکدیگر باشد که معمولایک چیز را هم طلب کار می شوند مثلا من اگر به دوستم دفتر یا کتابی بدهم وظیفه ام را انجام داده ام نه یک چیز اضافی .و یا اگر زباله ام را درون سطل زباله در خیابانها یا پارکها ریختم فقط وظیفه شهروندی ام را انجام داده ام نه فداکاری .ومسلما راه حل های هم برای ترویج فداکاری است چون اسلام دین فداکاری،اخلاق و گشایش کار از دیگران و رعایت حقوق دیگران است و اگر این فرهنگ را ترویج دهیم این حس از بین می رود و فقط این حس باقی می ماند که شما نباید به خاطر منافع دیگران دچار مشکل شوید،شما نباید… ودر نتیجه اگر این حس نباشد منیت افزایش می یابد و آن وقت است که فقط من دیده می شود.
http://social-me.blogfa.com/
علیرضا عزیزی


همچنین مشاهده کنید