جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


کمت‌ دیوانگان‌ از نگاه‌ عطار


کمت‌ دیوانگان‌ از نگاه‌ عطار
ذهن‌ عطار و نحوه‌ تفكر او فلسفی‌ است‌، هر چند روش‌ او در طرح‌ مسائل‌ روش‌ مشایی‌ و نوافلاطونی‌ نیست‌. نگرش‌ عطار به‌ مسائل‌ عمیق‌ فلسفی‌، در عین‌ آنكه‌ ذهن‌ او ذهن‌ فلسفی‌ است‌، نگرش‌ یك‌ شاعر و ادیب‌ است‌. عطار شاعری‌ است‌ فیلسوف‌ و عارفی‌ است‌ شاعر، صرفنظر از غزلیاتش‌، در مثنوی‌هایی‌ چون‌ الهی‌ نامه‌، منطق‌ الطیر، اسرار نامه‌ و مصیبت‌ نامه‌ عمیق‌ ترین‌ مسائل‌ فلسفی‌ و كلامی‌ به‌ نحوی‌ ظریف‌ و هنرمندانه‌ بیان‌ شده‌ است‌.
عطار در مقام‌ یك‌ شاعر برای‌ بیان‌ حكمت‌ و فلسفه‌ خود شخصیت‌هایی‌ را می‌آفریند تا مطالب‌ خود را از زبان‌ آنان‌ بیان‌ كند. مهمترین‌ شخصیتی‌ كه‌ در مثنوی‌های‌ عطار در نقش‌ یك‌ حكیم‌ و عارف‌ ظاهر می‌شود دیوانه‌ است‌. دیوانگان‌ عطار همان‌ كسانی‌ هستند كه‌ در تمدن‌ اسلامی‌ به‌ «عقلای‌ مجانین‌» مشهور بودند.
عنوان‌ «عقلای‌ مجانین‌» كه‌ در تمدن‌ اسلامی‌ به‌ گروه‌ خاصی‌ از دیوانگان‌ اطلاق‌ می‌شد، عنوانی‌ است‌ كه‌ در عین‌ ظرافت‌ مایه‌ شگفتی‌ است‌. شگفتی‌ ما از این‌ عنوان‌ به‌ دلیل‌ تناقضی‌ است‌ كه‌ ظاهرا میان‌ مفهوم‌ عقل‌ و جنون‌ وجود دارد. بر همین‌ مبنا دیوانگانی‌ كه‌ در این‌ نوشته‌ با آنها آشنا خواهیم‌ شد و سخنان‌ حكیمانه‌ شان‌ را نقل‌ خواهیم‌ كرد، دیوانگان‌ معمولی‌ نیستند. چه‌ بسا مطابق‌ ملاك‌ و معیاری‌ كه‌ عامه‌ مردم‌ برای‌ عاقلی‌ دارند دیوانه‌ به‌ حساب‌ می‌آیند. اما از نظر عطار و همچنین‌ سایر حكیمان‌ و عارفان‌ و ادیبانی‌ كه‌ به‌ نقل‌ اخبار و ذكر اوصاف‌ ایشان‌ پرداخته‌ اند، حالت‌ این‌ دیوانگان‌ حالتی‌ است‌ مافوق‌ عقل‌ و نه‌ مادون‌ آن‌.
در داستان‌هایی‌ كه‌ ما از مثنوی‌های‌ عطار نقل‌ خواهیم‌ كرد، دیوانگانی‌ را مشاهده‌ می‌كنیم‌ كه‌ درباره‌ عمیق‌ ترین‌ و عالی‌ ترین‌ مباحث‌ فلسقی‌ و مابعد طبیعی‌ سخن‌ می‌گویند. این‌ شوریدگان‌ فرزانه‌ در مقام‌ معلمان‌ اخلاقی‌ و دینی‌ و منتقدان‌ اجتماعی‌ در میان‌ مردم‌ ظاهر می‌شوند و آنان‌ را نسبت‌ به‌ وظیفه‌ و مسئولیت‌ سنگینی‌ كه‌ در این‌ عالم‌ بر عهده‌ دارند آگاه‌ می‌سازند.
اما پیش‌ از بررسی‌ چند نمونه‌ از ابیات‌ عطار لازم‌ به‌ توضیح‌ است‌ كه‌ نویسندگان‌ و شعرایی‌ كه‌ در آثار خود به‌ وصف‌ احوال‌ دیوانگان‌ پرداخته‌ اند عموما از یك‌ صفت‌ خاص‌ در ایشان‌ یاد كرده‌ اند و آن‌ مردم‌ گریزی‌ است‌. دیوانگانی‌ كه‌ در غل‌ و زنجیر در دیوانه‌ خانه‌ها نگهداری‌ نمی‌شدند و شاید همانطور كه‌ مولانا می‌فرماید غل‌ و زنجیر سودی‌ به‌ حالشان‌ ندارد.
در عشق‌ توام‌ نصیحت‌ و پند چه‌ سود؟
زهر آب‌ چشیده‌ ام‌ مرا قند چه‌ سود؟
گویند مرا كه‌ بند بر پاش‌ نهید
دیوانه‌ دل‌ است‌ پام‌ بر بند چه‌ سود؟
اینان‌ معمولا بیرون‌ از شهرها، در كوه‌ و بیابان‌ یا در ویرانه‌ها و گورستان‌ها به‌ سر می‌بردند. آنان‌ به‌ مردم‌ و جامعه‌ پشت‌ و مردم‌ نیز آنان‌ را از خود طرد كرده‌ بودند. اگر گاه‌ گاهی‌ به‌ میان‌ مردم‌ می‌آمدند مورد استهزاء و اذیت‌ و آزار قرار می‌گرفتند. دیوانگان‌ عطار اساسا به‌ جامعه‌ تعلق‌ ندارند و مردم‌ گریز و منزوی‌ می‌باشند. دیوانگان‌ عطار غالبا بی‌ نام‌ و نشانند. دیوانه‌ عطار دیوانه‌ نوعی‌ است‌. این‌ دیوانه‌ مقام‌ و مرتبه‌یی‌ بالاتر از جامعه‌ و مردم‌ دارد. مرتبه‌ جامعه‌ مرتبه‌ عقل‌ عملی‌ یا عقل‌ معاش‌ است‌ و مرتبه‌ دیوانه‌ مرتبه‌ روح‌ یا جان‌ آدمی‌ است‌ كه‌ ورای‌ عقل‌ است‌. پیام‌ دیوانه‌ عطار پیامی‌ است‌ از عالم‌ جان‌ در گوش‌ روح‌ مردم‌ غفلت‌ زده‌یی‌ كه‌ در بند عقل‌ معاش‌ گرفتار آمده‌ اند.
حكمت‌ دیوانگان‌ را با درسی‌ كه‌ یكی‌ از آنان‌ درباره‌ «روش‌ تفكر» به‌ ما می‌دهد آغاز می‌كنیم‌.
در یكی‌ از داستان‌های‌ اسرار نامه‌ دیوانه‌یی‌ كنج‌ عزلت‌ را رها می‌كند و به‌ میان‌ مردم‌ می‌آید. در كویی‌ می‌ایستد، می‌بیند هر دسته‌ از مردم‌ به‌ از سویی‌ می‌روند، فریاد بر می‌آورد: یی‌ مردم‌، از یك‌ سو بروید.
یكی‌ دیوانه‌یی‌ استاد در كوی‌
جهانی‌ خلق‌ می‌رفتند هر سوی‌
فغان‌ برداشت‌ این‌ دیوانه‌ ناگاه‌
كه‌ از یك‌ سوی‌ باید رفت‌ و یك‌ راه‌
به‌ هر سویی‌ چرا باید دویدن‌؟
به‌ صد سو هیچ‌ جا نتوان‌ رسیدن‌
در این‌ داستان‌ عطار روش‌ تقرب‌ به‌ حق‌ را به‌ ما می‌آموزد. درسی‌ كه‌ او می‌خواهد از زبان‌ دیوانه‌ به‌ ما بدهد درسی‌ كه‌ همه‌ انبیا و اولیا و همه‌ عرفای‌ بزرگ‌ در همه‌ ادیان‌ الهی‌ به‌ انسان‌ داده‌ اند و آن‌ داشتن‌ وحدت‌ توجه‌ و یك‌ جهت‌ و یكسو شدن‌ است‌. كویی‌ كه‌ دیوانه‌ در آن‌ ایستاده‌ و سخن‌ می‌گویدأ كوی‌ دل‌ آدمی‌ است‌ و خلق‌ متفرق‌ در این‌ كوی‌، اندیشه‌های‌ هرزه‌ گرد آدمی‌ است‌. دیوانه‌ از مقام‌ جان‌ به‌ انسان‌ هشدار می‌دهد كه‌ دست‌ از این‌ هرزه‌ گردی‌ بردارد. او می‌خواهد مردم‌ را بیدار كند و بیداری‌ مردم‌ زمانی‌ است‌ كه‌ همه‌ همت‌ خود را مصروف‌ یك‌ چیز كنند و عاشقانه‌ به‌ یك‌ معشوق‌ و یك‌ معبود دل‌ بسپارند.
تویی‌ با یك‌ دل‌یی‌ مسكین‌ و صد یار
به‌ یك‌ دل‌ چون‌ توانی‌ كرد صد كار؟
حكمت‌ دیوانگان‌ حكمتی‌ است‌ الهی‌ و توحیدی‌ و دیوانه‌ اساسا یك‌ موحد است‌ و همه‌ مسائل‌ را با توجه‌ نسبت‌ انسان‌ با حق‌ تعالی‌ در نظر می‌گیرد. دیوانه‌ هر چه‌ را كه‌ بخواهد از خدا می‌خواهد چون‌ در همه‌ عالم‌
جز خدا هیچ‌ كس‌ منشا اثر نیست‌. همه‌ چیز از اوست‌ و بازگشت‌ همه‌ به‌ اوست‌.
دیوانه‌یی‌ با خدای‌ خود خلوت‌ كرده‌ و زار زار گریه‌ می‌كند، عاقلی‌ به‌ او می‌رسد و می‌پرسد:
چرا این‌ طور گریه‌ می‌كنی؟ دیوانه‌ می‌گوید: برای‌ اینكه‌ می‌خواهم‌ دل‌ خدا به‌ حال‌ من‌ بسوزد. عاقل‌ می‌گوید: حقا كه‌ دیوانه‌یی‌، آخر مگر خدا هم‌ دل‌ دارد.
جوابش‌ داد آن‌ دیوانه‌ پیشه‌
كه‌ او دارد همه‌ دلها همیشه‌
همه‌ دلها كه‌ او دارد شگرفست‌
چگونه‌ دل‌ ندارد این‌ چه‌ حرفست‌؟
داستان‌ در اینجا پایان‌ می‌یابد، اما سخن‌ عطار تمام‌ نشده‌ است‌ و باید گفتار دیوانه‌ را تفسیر كند تا خوانندگان‌ او كه‌ در ردیف‌ مرد عاقل‌ اند، معنای‌ آن‌ را درك‌ كنند. توضیحاتی‌ كه‌ عطار در اینجا می‌دهد، بیان‌ فلسفه‌یی‌ است‌ كه‌ بنا بر آن‌ هر چه‌ در این‌ عالم‌ است‌ نمودی‌ از عالم‌ بالاست‌.
به‌ قول‌ «ابن‌ عربی‌» هر موجودی‌ از موجودات‌ این‌ عالم‌ را عین‌ ثابته‌یی‌ است‌ در حضرت‌ اعیان‌ ثابته‌. نه‌ فقط‌ موجودات‌، از جمله‌ دلهای‌ ما، بلكه‌ حتی‌ افعال‌ آدمی‌ نیز در اصل‌ از عالم‌ بالا صادر شده‌ است‌. در اینجا عطار از زبان‌ دیوانه‌ نه‌ تنها بر قول‌ كسانی‌ كه‌ عالم‌ موجودات‌ را منحصر به‌ عالم‌ محسوس‌ كرده‌ اند، خط‌ بطلان‌ می‌كشد، حتی‌ تصریح‌ می‌كند كه‌ اصل‌ موجودات‌ این‌ عالم‌ در عالم‌ بالاست‌ و این‌ عالم‌ محسوس‌ سایه‌یی‌ است‌ از عالم‌ قدس‌، نه‌ تنها این‌ عالم‌ نسبت‌ به‌ عالم‌ بالا كه‌ عالم‌ قدس‌ است‌ وجودی‌ سایه‌ وار است‌ بلكه‌ حیات‌ بالا نیز نسبت‌ به‌ ذات‌ پاك‌ الهی‌ ناپایدار است‌.
همه‌ چیزی‌ كه‌ اینجا هست‌ از آنجاست‌
بدو نیك‌ و پست‌ از آنجاست‌
پس‌ این‌ دلهای‌ ما ز آنجا بود نیز
دل‌ تنها نمی‌گویم‌ همه‌ چیز
كرد از دیوانه‌یی‌ مردی‌ سئوال‌
كین‌ دو عالم‌ چیست‌ با چندین‌ خیال‌
گفت‌ كین‌ هر دو جهان‌ بالا و پست‌
قطره‌ آبست‌ نه‌ نیست‌ و نه‌ هست‌
سخنانی‌ كه‌ این‌ دیوانه‌ بیان‌ میكند حكمت‌ محض‌ است‌. عطار در حقیقت‌ مطالب‌ فلسفی‌ و مابعد طبیعی‌ را كه‌ خود بدان‌ قایل‌ بوده‌ است‌ از زبان‌ این‌ دیوانه‌ و دیوانگان‌ دیگر بیان‌ كرده‌ است‌.
مهمترین‌ درس‌ دیوانگان‌ به‌ مردم‌ درس‌ آزادگی‌ است‌. آزادگی‌ از نظر عارفی‌ چون‌ عطار نفی‌ تعلقات‌ مادی‌ و دنیایی‌ است‌ و آزاده‌ كسی‌ است‌ كه‌ نه‌ غم‌ گذشته‌ را می‌خورد و نه‌ غم‌ آینده‌ را. آزادگی‌ در حقیقت‌ چیزی‌ است‌ كه‌ انسانیت‌ انسان‌ بسته‌ بدان‌ است‌.
كسانی‌ كه‌ زیر بار تعلقات‌ به‌ سر می‌برند از حقیقت‌ انسانی‌ دور شده‌ اند و این‌ خود در واقع‌ حال‌ اكثر مردم‌ است‌. این‌ مردم‌ كه‌ خود را عاقل‌ می‌پندارند از نظر عطار صورت‌ انسانی‌ دارند، اما در باطن‌ از انسانیت‌ دور مانده‌ اند و فقط‌ عده‌ معدودی‌ هستند كه‌ از قید همه‌ تعلقات‌ آزادند.
دیوانه‌یی‌ در راه‌ می‌رفت‌. گذارش‌ به‌ دكان‌ بقالی‌ افتاد. وارد دكان‌ شد و از بقال‌ پرسید: مغز بادام‌ و شكر داری‌؟ بقال‌ جواب‌ داد: دارم‌، خیلی‌ هم‌ دارم‌. منتظر خریدارش‌ هستم‌. از شنیدن‌ این‌ جواب‌ دیوانه‌ تعجب‌ می‌كند. به‌ بقال‌ می‌گوید: بنده‌ خدا، كجای‌ كاری؟ شكر داری‌، مغز بادام‌ هم‌ داری‌، آن‌ وقت‌ خودت‌ نمی‌خوری‌ و نشسته‌یی‌ كه‌ یكی‌ بیاید و به‌ او بدهی‌!
در این‌ داستان‌، بقال‌ نمودگار خلق‌ عالم‌ است‌. همه‌ ما بقالانی‌ هستیم‌ كه‌ در دكان‌ این‌ دنیا نشسته‌ ایم‌ و نقد وقت‌ و روزگار خود را چون‌ شكر و بادام‌ در پیش‌ رو حاضر داریم‌ ولی‌ از آن‌ استفاده‌ نمی‌كنیم‌ و منتظریم‌ كه‌ آن‌ را با چیزی‌ دیگر مبادله‌ كنیم‌.
دیوانه‌ در این‌ داستان‌ مظهر عاقلی‌ است‌ و وجدان‌ بیدار آدمی‌ است‌ كه‌ می‌خواهد ما را از این‌ سودای‌ بی‌حاصل‌ منصرف‌ گرداند. به‌ دنبال‌ این‌ داستان‌، عطار خود وارد صحنه‌ می‌شود و پرده‌ از این‌ حقیقت‌ بر می‌دارد كه‌ در هر دمی‌ كه‌ ما فرو می‌بریم‌ هزاران‌ هزار سر نهانی‌ است‌ و این‌ اسرار نقد ماست‌ و ما از آن‌ غافلیم‌:
هزاران‌ بحر پر اسرار كامل‌
به‌ یك‌ دم‌ می‌توانی‌ كرد حاصل‌
ترا این‌ پند بس‌ در هر دو عالم‌
كه‌ بر ناید ز جانت‌ بی‌ خدا دم‌
نفسی‌ مه‌ ما دم‌ به‌ دم‌ فرو می‌بریم‌ نعمت‌ بزرگی‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ ما عطا كرده‌ است‌ و در این‌ مقام‌ هرچه‌ بر انسان‌ مكشوف‌ شود و هر پرده‌یی‌ كه‌ از پیش‌ روی‌ او برداشته‌ شود باید از آن‌ خشنود باشد و بالعكس‌.
بهر چت‌ او دهد دلشاد می‌باش‌
و گر ندهد خوش‌ و آزاد می‌باش‌
این‌ همان‌ مقام‌ رضاست‌ و كسی‌ كه‌ به‌ این‌ مقام‌ رسیده‌ باشد از هر چه‌ بدو رسد محفوظ‌ می‌شود، چون‌ دهنده‌ را كسی‌ جز حق‌ نمی‌بیند.
در داستان‌هایی‌ كه‌ نقل‌ شد جنبه‌هایی‌ از حكمت‌ معنوی‌ عطار را كه‌ خود چكیده‌ حكمت‌ معنوی‌ ایران‌ است‌، ملاحظه‌ كردیم‌. در مثنوی‌های‌ عطار داستان‌های‌ دیگری‌ از دیوانگان‌ نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ خود جنبه‌های‌ دیگری‌ از این‌ حكمت‌ را نشان‌ می‌دهد. البته‌ حكمت‌ معنوی‌ عطار فقط‌ در ضمن‌ این‌ قبیل‌ داستان‌ها بیان‌ نشده‌ است‌. عطار نكات‌ فلسفی‌ و حكمت‌ آمیز و اخلاقی‌ و عرفانی‌ را از زبان‌ شخصیت‌های‌ مختلف‌، خواه‌ شخصیت‌های‌ تاریخی‌ مانند پیامبران‌ و مشایخ‌ صوفیه‌ و خواه‌ شخصیت‌های‌ اجتماعی‌ یا از زبان‌ حیوانات‌ و حتی‌ عناصر و موجودات‌ آسمانی‌ بیان‌ كرده‌ است‌ ولی‌ هیچ‌ یك‌ از موجودات‌ و شخصیت‌ها مانند دیوانه‌ نمایانگر باطن‌ شخصیت‌ عطار و آرمان‌های‌ بلند او نیست‌.
فریدون‌ سگوند
منبع : روزنامه اعتماد