سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

سقراط؛ سیاست، حکمت و عدالت


سقراط؛ سیاست، حکمت و عدالت
سقراط به لحاظ معرفت‌شناسی می‌گفت دانشی ندارم و آموزش نمی‌دهم. مع هذا او تلاش داشت با روش تجاهل و دیالکتیک، سهویات و خطاها را تا رفع شبهه ذهنی پیش ببرد و ذهن آدمیان را در زایش حقیقت یاری دهد. وی می‌کوشید از این طریق انسان‌ها را یاری دهد تا آنان به خود آیند و راه کسب معرفت را بیابند .
به نظر سقراط از آنجا که مردمان عالمانه و عامدانه دنبال شر نمی‌روند و در صورت تشخیص خیر و نیکی آن را بر می‌گزینند؛ لذا باید در تشخیص خیر کوشید و شجاعت و عدالت و پارسایی را شناخت. راه تشخیص خیر و شجاعت وعدالت و پارسایی نیز تعریف درست آنهاست.
از نگره سقراط برای دستیابی به تعریف درست امور فوق از شیوه استقراء شروع می‌کنیم، به عبارت دیگر سقراط بر این سیاق معتقد است. در این مسیر با آوردن شواهد و ذکر امثال در هر با‌ب از امور جاری و تحقیق و تفحص و مطالعه آنها تدریجا از این جزئیات به کلیات می‌رسیم. بدین‌سان پس از دریافت قاعده کلی به شیوه قیاسی آن را بر موارد خاص تطبیق می‌نماییم. به اتکای چنین استنتاجی است که به نظر سقراط برای تعیین تکلیف خصوصی اشخاص نتیجه می‌گیریم.
سقراط بر این اساس معتقد بود به لحاظ اخلاقی انسان جویای خوشی و سعادت است و جز این تکلیفی ندارد. از این چشم‌انداز، خوشی از راه لذات و شهوات حاصل نمی‌شود، بلکه با ممانعت از تمایلات نفسانی بهتر حاصل می‌آید. گذشته از این سعادت افراد از سعادت جمع بر می‌خیزد و سعادت هرکس در گرو آن است که وظایفش را نسبت به دیگران انجام دهد. ضمنا چون نیکوکاری وابسته به تشخیص نیک و بد یعنی دانایی است، لذا فضیلت همان دانش و حکمت می‌نماید و چیزی جز این نیست.
به نظر سقراط دانش معطوف به ترس و بی‌باکی و شجاعت است و دانش مربوط به رعایت مقتضای نفسانی عفت خوانده می‌شود و دانش متوجه به قواعد حاکم بر روابط انسانی، موسوم به عدالت است و دانش مربوط به تکلیف در برابر خداوند، دیانت نامیده می‌شود.
در انسان‌شناسی سقراط، اراده آزاد نیست. به عبارت دیگر انسان فاعل مختار نیست، مگر آنکه از عقل پیروی کند، از اینجا می‌توان نتیجه گرفت هنگامی که انسان به منزله فاعل مختار در پیروی از عقل عمل می‌کند، در این وضعیت نیکی و خیر را انتخاب کرده است.
از سوی دیگر به گمان سقراط تمام عالم همچون انسان از عقل برخوردار است، زیرا عالم نظام دارد و بی‌قاعده و نامرتب نیست و هر امری غایتی دارد و ذات باری، خود غایت وجود عالم است. بنابراین به تصور سقراط، مدار امور عالم بر تصادف واتفاق نبوده و بل نظام آن مبین این است که امور دنیا قواعدی طبیعی دارد. بر همین منوال قوانین بشری باید این قوانین را رعایت کند تا دسترسی به سعادت رخ نماید.
بالاخره در عرصه سیاسی نیز سقراط عقیده دارد سیاست مبتنی بر قهر و زور نیست و مدارا با مردم و اقناع افکار لازم است،‌زیرا سیاست نیز مبتنی بر حکمت است و جز از طریق عدالت محقق نمی‌شود.
منبع : روزنامه رسالت