چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
مشروطهنویس پهلویپرست
برخی عقیده دارند تلاشهای ضدمذهبی افرادی چون كسروی و شریعت سنگلجی، در راستای اهداف فرهنگی رژیم پهلوی قابل توجیه است و آنها جاده صافكن مدرنیسم و سكولاریسم اجباری آن در ایران بودند. به صحت و سقم این اظهارنظر كاری نداریم، اما بیتردید باید گفت كسروی در ارتباط با تاریخ و فرهنگ ایران به گونهای عمل كرد كه دفاع از خاندان سلطنتی بهخودیخود در شمول آن قرار میگرفت. حملههای بیگدار كسروی به فرهنگ اسلامی و شیعی و ارائه تحلیلهای خاص تاریخی از سوی، وی متضمن آسیبهای فراوانی بود و گرچه كسروی سرانجام توسط گروه فدائیان اسلام از میان برداشته شد اما خط فكری كسرویگری در تاریخ معاصر ایران همچنان دنبال گردید تااینكه با وقوع انقلاب اسلامی، این شیوه بهكلی برچیده شد. در مقاله حاضر با مواضع كسروی در خلال تاریخنگاری و جریانسازی فكری بیشتر آشنا میشوید.
احمد كسروی (۱۳۰۸.ق ــ ۱۳۲۴.ش) یكی از مشخصترین چهرههای مكتب تاریخنگاری معاصر ایران است كه دو كتاب مشهور وی «تاریخ مشروطه ایران» و «تاریخ هجدهساله آذربایجان»، در هفتادسال اخیر مصدر و محور بسیاری از دیدگاهها و داوریهای تاریخی قرار گرفتهاند و مندرجات آنها، همچون محتوای دیگر آثار وی، جای جای توسط مورخان و اندیشمندان، نقد شدهاند.
كسروی، گذشته از شأن تاریخنگاری، آثار بسیاری در رشته مباحث مربوط به زبان، ادب، اجتماع، سیاست و فرهنگ كشورمان دارد و افزونبراین، باید از اظهارنظرهای تند و بیپروای او درباره باورها و رسوم مذهبی یاد كرد كه با واكنش شدید مردم روبرو شد و نهایتا به مرگ خونین وی انجامید.
بسیاری از اندیشمندان، مواضع تند كسروی نسبت به اسلام و روحانیت شیعه را برنمیتابند. و صراحتا آن را خام و غرضآلود میشمارند اما نسبت به دیدگاهها و داوریهای تاریخی وی، چنین اجماع یا شهرتی وجود ندارد. برخی، میان اظهارات كسروی درباره تاریخ ایران (فیالمثل رویداد مشروطیت) با سخنان و داوریهای وی راجع به باورها و عقاید شیعی تفكیك میكنند و در عین بیاعتبارخواندن و تعصبآلودشمردن دومی (یعنی اظهارات و داوریهای كسروی نسبت به اسلام و روحانیت)، گزارشها و تحلیلهای وی درباره تاریخ ایران و مشروطیت را ارزشمند و درخور قبول میشمارند، اما برخی از صاحبنظران، این تفكیك را امری غیرواقعی و موهوم شمرده و معتقدند كه ما جهتگیریها و كنشهای خصمانه و غرضآلود كسروی را دقیقا در گزارشها و تحلیلهای وی از حوادث تاریخ مشروطیت نیز میبینیم. لذا به گمان آنان، بررسی نگارشهای تاریخی كسروی ــ از «تاریخ مشروطه» گرفته تا «تاریخ پانصدساله خوزستان» و غیره ــ نباید جدا و بریده از كل اندیشه، آثار و مدعیات بعضاً غریب او دربارهٔ اسلام و تشیع، و اینهمه نیز مجرد از نقش یا نقشهایی صورت گیرد كه وی در طول زندگانی بر عهده داشته است: از عضویت در لژ ماسونی «انجمن آسیای همایونی لندن»[i] توسط میرزامحمدخان بهادر (حاكم سیاسی انگلیسها در كربلا) تا همسویی با رضاخان و بهرهوری از حمایت رژیم پهلوی تا ادعای پاكدینی و برانگیختگی! و نقش پُلگونهٔ وی (با حمله به مذهب و باورهای دینی) در سوقدادهشدن نسل جوان (پس از شهریور ۱۳۲۰) به سوی حزب توده و آموزهها و مواضع الحادی آن... .
آشنایی دقیق و كامل با شخصیت و مواضع فكری و عملی كسروی، مستلزم آن است كه پرونده وی، در همه ابعاد و جوانب فرهنگی و سیاسی، از آغاز تا پایان بررسی شود و بهویژه روابط و مناسبات وی با رژیم پهلوی، مورد كاوش قرار گیرد.
پژوهش زیر، میكوشد با بررسی روابط و مناسبات كسروی و رژیم پهلوی، بر این بخش مهم از زندگی وی كه در آثار تاریخی وی نیز بازتاب دارد پرتوی افكند.
●حمایت از رضاخان حتی پس از شهریور ۱۳۲۰
دو اثر مشهور كسروی، «تاریخ مشروطه ایران» و «تاریخ هجدهساله آذربایجان»، نخست بهصورت پاورقی و با عنوان واحد «تاریخ هجدهساله آذربایجان» در مجله پیمان (سالهای ۱۳۱۳ به بعد) درج و نشر یافت و سپس با افزودن و كاستنهای بسیار، به شكل چاپهای فعلی درآمد. كسروی، چه در پاورقیهای پیمان و چه در چاپهای كنونی تاریخ مشروطه، نسبت به دیكتاتوری پهلوی (رضاخان) لحنی جانبدارانه دارد.
برای نمونه، در دیباچه تاریخ هجدهساله آذربایجان (ضمیمه پیمان ۱۳۱۳.ش، ص ۹) از بنیانگذار سلسله پهلوی بهعنوان «یكی از سرداران نامدار تاریخی، اعلیحضرت شاهنشاه پهلوی» یاد كرده و در تاریخ مشروطه ایران نیز وی را پادشاهی میشمارد كه: «بیست سال با توانایی و كاردانی بسیار فرمانروایی كرد.»[ii] نیز در همان دیباچه (ص ۲۸) وقتی از قتل میرزاآقاخان كرمانی بهدست محمدعلیشاه سخن میگوید، خطاب به میرزاآقاخان (و با اشاره به عصر پهلوی) مینویسد: «دریغ ای جوان غیرتمند دریغ!... دریغ كه گرفتار دیو تیرهدرونی گردیدی! دریغ كه زود رفتی و روزهای خوش ایران را ندیدی»؛ و مقصودش از «روزهای خوش ایران»، با توجه به تنقید شدید كسروی از دوران حاكمیت قاجار، «عصر پهلوی» است. بههمیننمط، در اثر دیگرش «تاریخ پانصدساله خوزستان» از «سردار نامی ایران (حضرت اشرف رئیسالوزرا) اعلیحضرت شاهنشاه امروزی» سخن میگوید كه «قد مردانگی برافراشت»[iii] و سپس بر سركوب قیامهای ضداستعماریی چون قیام جنگل توسط رضاخان صحه گذاشته و آن را به چوب برخی شورشهای كور (نظیر فتنه سیمیتقو) میراند: «آقای رئیسالوزرا چون از سال ۱۳۳۹ [اشاره به كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹.ش] رشته كارها را بهدست گرفته، به كندن ریشه گردنكشان و خودسران پرداختند و در مدت دو سال، شورش امیر مؤید را در مازندران و آشوب[!] جنگلیان را در گیلان و فتنه اسماعیلآقای سمیتقو در آذربایجان و كردستان كه هركدام از سالها مایه گرفتاری ایران[!] بود، فرو نشاندند و پس از این فیروزیها، به سركوب عشایر كه از آغاز مشروطه سر به خودسری آورده و جز تاخت و تاز و راهزنی[!] كاری نداشتند، پرداختند.»[iv] در جریان سركوب خزعل توسط سردارسپه (كه عملا راه را بر دستیابی رضاخان به سلطنت گشود) كسروی رئیس عدلیه خوزستان بود و در جشن پیروزی قشون پهلوی به ایراد نطق پرداخت و در آن از رضاخان با عنوان «بازوی نیرومندی» یاد كرد كه «خدای ایران برای سركوبی گردنكشان این مملكت و نجات رعایا آماده گردانیده است» و افزود كه «باید... همهساله در این روزها به شادی و جشن بپردازیم و فاتح آن، سردار باعظمت ایران را كه امروز خود شخصا به خوزستان آمده، از درون جان و بن دندان دعا گفته و ثنا خوانیم.»[v]
كسروی، در پیشگفتار تاریخ مشروطه ایران (چاپ فعلی) اصولا فلسفه نگارش تاریخ را زمینهسازی برای روشنشدن ارج خدمات رژیم پهلوی دانسته و با اشاره به دوران قاجار مینویسد: «دستههای انبوهی آن زمانهای تیره گذشته را از یاد بردهاند و از آسایشی كه امروز میدارند، خشنود نمینمایند، و یك چیزی درباید كه همیشه روزگار درهم و تیره گذشته را از پیش چشم اینان هویدا گرداند.»[vi] این سخن و نیز سخن پیشین را كسروی در كتاب تاریخ مشروطه میزند كه مقدمه وی بر آن كتاب، تاریخ بهمن ۱۳۱۹. ش، یعنی آخرین سال دیكتاتوری رضاخانی را زیر امضای او دارد.
كسروی، خود تصریح دارد كه از سوی دولت رضاخان، «ژاندارمی در پشت سر» وی میایستاد و از او در برابر مردم، محافظت میكرد.[vii] بر آنچه گفتیم، باید ارتباط و بستگی كسروی به تیمورتاش (وزیردربار سفاك و فاسد رضاخان) را افزود كه سابقه آن، به عضویت كسروی در حزب ایران نو ــ تاسیسشده توسط تیمورتاش ــ در سال ۱۳۰۵.ش میرسد.[viii] كسروی، سلسله مقالات تاریخ هجدهساله آذربایجان در مجله پیمان را به تیمورتاش تقدیم كرده است. نامه وی به تیمورتاش (مورخ بیستوچهارم آذر ۱۳۰۷) در شفاعت یكی از بستگان خویش با جمله «حضور مبارك بندگان حضرت مستطاب اجل اشرف، آقای وزیردربار پهلوی دامت شوكته» آغاز میشود و با عنوان «بندهٔ فدوی سید احمد كسروی» پایان مییابد.[ix] متقابلا «تیمورتاش نیز از كسروی حمایت میكرد.»[x]●دفاع از سرپاس مختاری (رئیس نظمیه رضاخانی)
جالب است كسروی در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ (كه بغض فروخورده ملت ایران علیه جنایات عصر رضاخانی تركید) سمت وكیلمدافع یكی از جانیترین عوامل دستگاه دیكتاتوری، یعنی پزشك احمدی را بر عهده گرفت و با این عنوان فریبنده كه متهم «واسطهٔ افزار جرم» بوده نه عامل آن، خواستار تبرئه وی گردید![xi] دعاوی و دلایل كسروی در لوثكردن جنایات پزشك احمدی، همگی سست و بیبنیاد بودند[xii] و ارسلان خلعتبری (وكیل خانواده سرداراسعد در محاكمه پزشك احمدی) نیز توانسته است بهخوبی به آنها پاسخ دهد.[xiii] خاطرات علی صالح اردوان (داماد سرداراسعد و همبند وی در زندان شماره یك قصر) كه اخیرا منتشر شده، صحت اقاریر پرونده دادگاه پزشك احمدی را كاملا تایید میكند. به قول ارسلان خلعتبری (وكیلمدافع خانواده سرداراسعد)، «پزشك احمدی امروز تمام این گذشته را منكر است، اما همانطوریكه جلادهای شهربانی تمام منافذ و سوراخها را به روی سرداراسعد بستند، تا حتی ناله و زاری او هم نتواند از آن اتاق تاریك فراركند، آقای مدعیالعموم و مستنطق نیز با دلایل محكم، منافذ فرار از مجازات را چنان به روی قاتل سرداراسعد بستهاند كه هركس مختصر آشنایی به میزان قضا داشته باشد، در ارتكاب این عمل بهطوریكه در ادعانامه ذكر شده، تردید نخواهد كرد... .»[xiv]
مرداد ۱۳۲۱.ش، محاكمه سرپاس (سرتیپ) ركنالدین مختار (مختاری)، رئیس شهربانی كل كشور در سالهای ۱۳۱۴ــ۱۳۲۰، در دیوان كیفر (شعبه اول) آغاز گردید[xv] و اتهام وی در این محاكمه، معاونت در قتل مرحوم مدرس، نصرتالدوله، دیبا و خزعل و پروندهسازی، بازداشت غیرقانونی، زجر، شكنجه و سلب آزادی عده زیادی از افراد كشور بود.[xvi] همكاران و همدستان مختاری در قتل شهید مدرس و دیگران نیز (همچون حسینقلی فرشچی) همراه وی به پای میز محاكمه كشیده شدند و جالب است بدانیم كه كسروی نیز در شمار وكلای مدافع مختاری و فرشچی درآمد. وی در آن دادگاه، برای سبكجلوهدادن قتل مدرس و بلكه انكار آن، اظهار داشت: «درباره مدرس، من او را یك بار بیشتر ندیده بودم و از نزدیك نمیشناختم، ولی چنانكه از مردم میشنوم، یك مردی بوده بیآز و طمع، و به پول و جاه اهمیت نمیداده، ترس از كسی نمیكرده، نمازخوان و روزهدار بوده، اینها خصایص دینی اوست. ولی همه میدانند كه شادروان مدرس در سیاست همیشه اشتباه میكرد و كارهایش به زیان كشور بود. مثلا در قضیه مهاجرت، مدرس در میان مهاجران تفرقه انداخت و باعث آن شد كه كسانی از سران مهاجران را گرفتند و به زنجیر كشیدند و به استانبول بردند... در داستان نافرمانی خزعل، مدرس به او هوادار درآمد و در مجلس یك اقلیتی به ضد شاه گذشته پدید آورد... در چنان هنگامی كه ممكن بود منجر به جداشدن خوزستان از ایران گردد، آقای مدرس بیباكانه با دولت مخالفت مینمود. حقیقت آن است كه جمعی از آزمندان و سودجویان، از خزعل و از دیگران پولهایی گرفته و به او وعده پشتیبانی داده بودند. چون خود آنان وجهه كار نداشتند، مدرس را پیش انداخته وسیله كار خود گرفته بودند... .»
كسروی سپس با انكار واقعیت قتل مدرس، تبرئه مختاری را از دادگاه خواستار میشود. این شرابپاشیها از كسی چون كسروی درباره شهید مدرس، آنهم در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ و اظهار نفرت شدید ملت ایران از دیكتاتور، در حالی بود كه شخصیتهایی چون دكتر مصدق و حتی تقیزاده، مدرس را مظهر آزادگی و ستیز با اسطورهٔ استبداد میشماردند؛ چنانكه تقیزاده میگفت: «نظیر مدرس در تمام طول تاریخ، كمتر پیدا میشود.»[xvii]
●اتهامات كسروی علیه شهید مدرس
جدا از اظهارات شخصیتهای ملی و دینی فوق در ستایش مدرس، باید خاطرنشان سازیم كه كسروی در اظهارات یادشده بر ضد مدرس، معالاسف از سر ناآگاهی یا بهعمد، بیانصافی و مغلطه كرده است. در قضیه مهاجرت جمعی از ملیون ایرانی در جنگ جهانی اول به عثمانی، بر اهل نظر پوشیده نیست كه شكست قشون عثمانی از انگلیس در اواخر جنگ بود كه باعث عقبنشینی ارتش ترك (و بهتبعآن، عقبنشینی سران مهاجرین) به سوی اسلامبول گردید و مدرس نقشی در این امر نداشت، بلكه خود وی نیز از كسانی بود كه ناگزیر از هجرت به تركیه شد.[xviii] مدرس در پایتخت عثمانی نیز بیكار ننشست و با منش و روش والای خویش، مایه تحصیل بسی آبروها برای ایران و ایرانی گردید. او در گفتوگوهایی با خلیفه و صدراعظم عثمانی، صراحتا از استقلال و تمامیت ارضی ایران دفاع كرد و این سخن وی به اولیای دولت عثمانی، مشهور است كه: «اگر كسی به مرزهای ایران تجاوز كند از ملیت و آیینش نمیپرسیم، بلكه نخست او را (پس از اخطار) میكشیم، سپس بررسی میكنیم اگر ختنه كرده بود (یعنی مسلمان بود)، به آیین مسلمانی كفن و دفنش میكنیم و الا نه!»[xix]
در مورد روابط مدرس و خزعل نیز تحقیقات محققان، نشان میدهد كه اولا حمایت مدرس از خزعل، حمایتی مشروط و مبتنی بر «توبه» او از اعمال سوء گذشته، و رعایت حقوق و مصالح ملت بوده است.[xx] ثانیا قرار بود خزعل و دیگر سران عشایر منطقه، راه را بر بازگشت سلطان «قانونی» ایران، یعنی احمدشاه (كه با زور و نیرنگ رضاخان از كشور خارج شده بود)، بگشایند و رجال قانونخواه و دموكرات وقت (نظیر مشیرالدوله، مؤتمنالملك، مستوفی و...) نیز همگی با این امر موافق بودند. با آمدن احمدشاه طبعا جایی برای تجزیه خوزستان و اینگونه امور وجود نداشت و در صورت بروز وقایعی جز این، با آن شدیدا مقابله میشد. درواقع قرار بود از سنگ خزعل و عشایر غرب ایران، برای شكستن دیكتاتوری مهیبی استفاده شود كه با كودتای انگلیسی حوت ۱۲۹۹ سربرداشته و جا را برای آزادی و عدالت و قانون تنگ كرده بود و با سركوبی رضاخان و حذف همیشه وی از شطرنج سیاست، فصلی كه با كودتای بیگانگان و بیگانهپرستان در تاریخ كشورمان باز شده بود، بسته شده و جریان امور به وضع طبیعی و قانونی خود بازگردد.
توضیح بیشتر آنكه: شیخ خزعل سالهای طولانی در خوزستان، با اتكا به حمایت انگلیسیها، بر مردم آن دیار حكومت رانده و پروندهای سرشار از بیداد داشت. انگلیسیها در دیگر نقاط كشور نیز از امثال خزعل بسیار داشتند و به دست آنان و با حمایت از ایشان، اهداف خود را پیش میبردند. اما، با طراحی كودتای ۱۲۹۹ در وزارت جنگ (چرچیل) و حكومت هند بریتانیا، و همیاری شركت نفت استعماری جنوب با آنها، كشتیبان را سیاستی دیگر آمد و استراتژی «تمركز قدرت سیاسی و نظامی» در پایتخت به دست یك مرد مقتدر و آهنین (ولی مطیع لندن و پایبند به تعهدات خویش در برابر آن)، به سیاست روز انگلیسیها در ایران تبدیل شد و طبعا سرنوشت آن دسته از كارگزاران بومی انگلستان كه در بستر خانخانی و ملوكالطوایفی رشد كرده و بالیده بودند، بهشدت در تیرگی و ابهام رفت. درواقع ازهمانزمانیكه سیدضیاء در صبحدم كودتا، اشراف و اعیان را به زندان افكند، اجرای سیاست «تمركز قدرت» (و سركوب قدرتهای پراكنده محلی و منطقهای) آغاز گردیده بود.
البته انگلستان ــ برای حفظ اعتبار خویش در خاورمیانه و ایران ــ راضی به خفت و پریشانی آشكار دوستان و نوكران سنتی خویش نبود و بهویژه وزارتخارجه كه نشانهای اعطاییاش سالیان دراز بر سینه این افراد میدرخشید، برخورد زننده با وابستگان خویش را برنمیتافت.[xxi] اما اقتضای سیاست جدید، آن بود كه رضاخان، یكتنه، تعهدات اینگونه افراد را (در سركوب جنبشهای ضداستعماری و ایجاد امنیت سیاه در كشور و پاسداری از منافع بیگانگان) بر عهده گیرد و متقابلا قدرت مطلقه را فراچنگ آورده و مدعیان را (چه مستقل و چه وابسته) بر سر جای خود بنشاند. به نوشته عبدالله مستوفی: «در این روزها روح سیاست انگلستان در ایران، تشكیل حكومت مقتدری بوده است كه از نفوذ بلشویسم به هندوستان و بینالنهرین جلوگیری به عمل آورد. دراینصورت، خزعل و صدتا مثل او را هم، فدای این سیاست میكرده است.»[xxii] یحیی دولتآبادی نیز مینویسد: «با این سیاست... دیگر» شخصی چون خزعل «آلت كندشده بیمصرفی است كه باید دور بیفتد.»[xxiii] درواقع حرمسرای لندن در ایران، یك سوگلی بیشتر نمیخواست و سایرین باید میدان را برای حریف خالی میكردند. بنابراین، در ماجرای درگیری خزعل و رضاخان، و نقش ظریف مدرس در این برهه[xxiv]، نباید سطحینگرانه اسیر تبلیغات و نمایشهای مزورانه رضاخان گردید و از واقعیت قضیه، و ابعاد پنهان آن، غافل ماند.
لورن، سفیر انگلیس در ایران، كه در دعوای خزعل و رضاخان، با تردیدها و تأملهایی، نهایتا طرف رضاخان را گرفت، در نامه به كرزن (چهارم سپتامبر ۱۹۲۲/ شهریور ۱۳۰۱) به حمایت از سیاست تثبیت قدرت حكومت مركزی رضاخان برخاسته و نوشت: «باید به خاطر داشت كه تهران معیار نهایی روابط ما با ایران است و اینكه یكپارچگی شاهنشاهی ایران بهطوركلی در درازمدت برای منافع بریتانیا بسیار حیاتیتر از سلطه محلی یكی از تحتالحمایگان خاص ما است.»[xxv] وزارتخارجه لندن نیز كه نخست در قربانیكردن خزعل پیش پای رضاخان تردید داشت، تدریجا به سیاست تمركز (مبنی بر استقرار قدرت مطلقه و واحد رضاخان در كشور) روی آورد.[xxvi] نخستوزیر انگلیس، مكدونالد، در تلگراف به خزعل ــ كه سواد آن را به رضاخان دادند ــ حتی خزعل را تهدید كرد كه اگر «كاملا تسلیم و مطیع» رضاخان نشود، «هیچ قسم همراهی و كمك» به وی نخواهد شد.[xxvii]
ویكتور ماله، مسئول دایره ایران در وزارتخارجه لندن، از حامیان سیاست تمركز قدرت رضاخان بود و اصرار میكرد كه سیاستهای وی بهطوركلی با منافع بریتانیا هماهنگی دارد. ماله، كمیپسازآنكه رضاخان نخستوزیر شد، اظهار داشت: منافع اساسی ما در ایران، مستلزم استقرار دولت مركزی باثبات و قدرتمندی است كه بتواند در برابر نفوذ روسیه و گسترش تبلیغات كمونیستی مقاومت كند، نظم را در راههای تجاری، در مناطق نفتی و در ایالات واقع در مرزهای بلوچستان و افغانستان برقرار دارد و از فعالیتهای ضدانگلیسی ملاها و مطبوعات جلوگیری كند. به نظر میرسد كه مساعی رضاخان هم در جهت نیل به چنین وضعیتی است.[xxviii]
خزعل از تحولی كه پس از كودتا در آفاق كشور رخ نمود ــ و خصوصا پس از تلخگوشتیهایی كه كمپانی نفت جنوب پس از كودتا نسبت به وی در پیش گرفت ــ[xxix] تغییر جهت طوفان را دریافت و چون اساس موجودیت خویش را در خطر میدید، همنوا با ملیون آزادیخواه و ضداستعمار به دندهٔ مخالفت با رضاخان افتاد و اندكاندك آتش این مخالفت بالا گرفت. مدرس نیز كه در آن برهه حساس و طوفانزا، بزرگترین خطر برای استقلال و آزادی ایران را در رشد بیرویه دیكتاتوری رضاخان میدید، برای دفع این شرّ اكبر، كوشید در كنار استفاده از دیگر نیروها و ابزار موجود (مجلس، دربار، جراید آزادیخواه و مبارز، روحانیت نگران و حساس نسبت به آینده اسلام و كشور و...)، از عشایر جنوب و غرب ــ از جمله شیخ خزعل ــ بهره گیرد و البته همكاری با خزعل را به اصلاح رویه سابق از سوی او و جبران خطاهای گذشته منوط كرد.
درست است كه خزعل در پرونده خود نقاط سیاه بسیاری (ارتباط با بیگانه و بیداد بر مردم) داشت، اما چنانكه گفتیم، اولا پرونده رضاخان نیز چون خزعل ــ بلكه بسیار بیشتر از وی ــ آلوده به وابستگی و استبداد بود و تازه این اول كار بود و چنانچه آن دیكتاتور سفاك میتوانست باقی مدعیان را از سر راه بردارد، معلوم نبود كه میخواهد كار ظلم و بیداد را به كجا كشاند، ثانیا جناحی كه اینك حرف اول را در دیپلماسی لندن میزد، دست حمایت خویش را از سر خزعل برگرفته و حتی به وی چنگ و دندان نشان میداد و متقابلا دست رضاخان را به گرمی میفشرد و با او بدهبستان به راه انداخته بود.
در چنین شرایطی، مدرس میكوشید به سنگ خزعل، و با استفاده از اصطكاكی كه بین او و دشمنان بزرگ ایران اسلامی (كابینهٔ انگلیس، كمپانی استعماری نفت جنوب، و دیكتاتور بركشیدهٔ لندن: رضاخان) پیش آمده بود، حریف لندنی را مات سازد و كسروی (به عنوان رئیس عدلیه خوزستان) به ایراد نطق میپرداخت و از بركشیده آیرونساید (رضاخان) به عنوان «بازوی نیرومندی» یاد میكرد كه «خدای ایران برای سركوبی گردنكشان این مملكت و نجات رعایا آماده گردانیده است» و توصیه میكرد در سالگرد پیروزی رضاخان بر خزعل، هرساله «به شادی و جشن» بپردازند «و فاتح آن، سردار باعظمت ایران را كه امروز خود شخصا به خوزستان آمده، از درون جان و بن دندان دعا گفته و ثنا» گویند![xxx]
كسروی میخواه●حمایت شاه از سرپاس مختاری (به روایت دكتر عبده)
دكتر جلال عبده، وكیل برجسته مجلس چهاردهم و دادستان دیوان كیفر در دادگاه مختاری، مینویسد: «مرحوم شهید سیدحسن مدرس، كه یكی از مجتهدان طراز اول بوده و چندی بهعنوان نماینده مجلس شورای ملی نقش خود را ایفا نمود، جز صراحت لهجه و طرفداری از مصالح كشور و اسلام، راه دیگری را نپیموده، گناهی جز مخالفت با رژیم دیكتاتوری، بهویژه در موقع تغییر سلطنت و پسازآن هنگامیكه رضاخان به سلطنت رسید، نداشته است. اوضاع و احوال و شهادت اشخاص بیطرف، مؤید شهادت سید محترم میباشد. آن مرحوم همواره هواخواه اجرای قانون اساسی وقت ۱۳۲۵ قمری بوده و با سعه صدر و توجه به مقتضیات، بدون هیچگونه تعصب وظایف خود را، خواه به عنوان مجتهد طراز اول و یا به عنوان نمایندگی مجلس، انجام میداده است. به رغم تمام قرائن و شواهدی كه دال بر قتل مرحوم مدرس بنا به دستور مختاری میباشد، وی از قتل آن مرحوم اظهار بیاطلاعی میكرد و حالآنكه گذشته از جهاتی كه به ذكر آن مبادرت شد، مقارن شهادت آن مرحوم موضوع در افواه شایع بود و چطور ممكن است رئیس كل شهربانی مقتدری مانند مختاری از قتل متهمی سرشناس كه در تبعید است، بیاطلاع باشد؛ آنهم با دم خروس (نامهای كه شخصا به یاور جهانسوزی نگاشته است) و شواهد دیگر؟!»[xxxii]
عبده، ماجرای محاكمه مختاری و كارشكنیهای دربار پهلوی برای جلوگیری از مجازات قانونی او و همدستانش را به تفصیل شرح داده است. به نوشته وی: «پس از سوم شهریور، تعدادی از كسانی كه خود یا بستگان آنان از رژیم گذشته صدمه دیده بودند، به دادسرای دیوان كیفر شكایت كردند. قتلهایی كه به دست مأمورین شهربانی در زندانها یا تبعیدگاهها صورت گرفته بود نیز مطرح گردید. قتل مرحوم مدرس در شهر كاشمر، سردار اسعد، فرخی، نصرتالدوله فیروز، دیبا رئیس حسابداری دربار، تیمورتاش وزیر دربار، خزعل، و زجركشكردن فرخی روزنامهنگار معروف، مطرح گردید. توقیفهای غیرقانونی و شكنجه و آزارهایی كه در زندان به عمل میآمد، نیز از جملهٔ اموری بود كه مورد رسیدگی قرار گرفت. در تعقیب این شكایات، به سمت دادستان دیوان كیفر احساس وظیفه میكردم. البته دستزدن به چنین اقدامی خالی از اشكال به نظر نمیرسید؛ زیرا دگرگونی بعد از سوم شهریور ناشی از انقلاب نبود كه بتوان دادگاه انقلابی تشكیل داد؛ دادگاهی كه طبعا همراه با اختیارات بیشتری میتوانست باشد تا كلیه كسانی كه دست خود را به خون دیگران آلوده كرده بودند و یا به ترتیب دیگری به ایذا و آزار مردم پرداخته بودند مورد تعقیب و مجازات قرار گیرند، و این را باید بیفزایم كه شاه وقت با هیچ اقدامی كه خاطرات دوران اختناق پدرش را به یاد آورد موافق نبود... تحقیقات [قضایی كه توسط بازرسان دادگستری صورت گرفت] به توقیف تعدادی از رؤسای شهربانی، از جمله عربشاهی رئیس آگاهی، جوانشیر رئیس اداره سیاسی، مقدادی رئیس كارآگاهی، سرهنگ راسخ و سرهنگ نیرومند رؤسای زندان، سرهنگ نوایی رئیس شهربانی خراسان و عدهای از مامورین جزء، مانند فرشچی، عقیلیپور و عباس بختیاری و همچنین سرهنگ وقار، یاور جهانسوزی، محمود مستوفیان، حبیب خلج (قاتلان مرحوم مدرس) و تعداد دیگر از كارمندان شهربانی منجر گردید. تحقیقات نشان میداد كه قتلهایی كه ارتكاب شده، قسمتی به دستور سرلشگر آیرم و قسمت مهم آن به دستور ركنالدین مختاری صورت گرفته است و در مورد تعدادی از قتلهایی كه در زندان ارتكاب شده، پزشك احمدی معروف، عامل اصلی جنایت بوده است... در دیوان جنایی، پزشك احمدی محكوم به اعدام گردید. مختاری و سرهنگ راسخ، هر یك محكوم به حبسهای طویلالمدت و نیرومند به حبس دائم محكوم گردید، كه قسمتی از آن مورد عفو شاه قرار گرفت. این را هم باید اضافه كنم كه دادستان دیوان كیفر برای مختاری تقاضای حداكثر مجازات كه قانون پیشبینی كرده بود، یعنی حبس ابد با اعمال شاقه، را نمود (در آن موقع مجازات معاون جرم قتل نمیتوانست بیش از این باشد) ولی دیوان جنایی مجازات ده سال زندان را در مورد مختاری كافی دانست. این را هم باید اضافه كنم كه دربار از اقدام به اعمال نفوذ فروگذار نمیكرد. خوشبختانه دادستان دیوان كیفر و بازپرسان متصدی امر بههیچوجه تحتتاثیر قرار نمیگرفتند؛ كمااینكه وقتی در ماه مرداد و شهریور ۱۳۲۱ محاكمه مختاری و تعدادی از مامورین شهربانی در جریان بود، پس از تقدیم كیفرخواست و بیان دعوی كه مدت دو روز به طول انجامید و وكلای مدافع به دفاع پرداختند و طبق آیین دادرسی كیفری و سنت مسلم دادستان باید به پاسخگویی وكلای مدافع بپردازد... قبلازاینكه به جوابگویی به بیانات وكلای مدافع بپردازم، بهاءالملك قراگزلو، وزیر دادگستری وقت، مرا خواست و اظهار كرد كه شاه نظر دارد كه تبلیغات بیشتر در مورد این محاكمه نشود و سر و صدایی بیجهت راه نیفتد. دیگر ضرورت ندارد كه به جوابگویی مدافعات وكلا بپردازم... [كه نپذیرفتم و تهدید كردم كه در صورت «اصرار» وی به این كار] از دادستانی دیوان كیفر استعفا خواهم داد... [و او هم] به سكوت اكتفا كرد... این محاكمه، كه در سالن سابق وزارت امورخارجه در پشت كاخ گلستان صورت گرفت، تماشاچیان فراوانی را به خود جلب نمود و بیش از یك ماه به طول انجامید. وكلای مبرزی كه به عنوان وكیل مدعی خصوصی یا متهم در آن شركت داشتند و در حقیقت، این محاكمه، محامهٔ رژیم دیكتاتوری رضاشاه تلقی میشد.»[xxxiii]
●جنایات و مظالم سرپاس مختاری
عبده سپس به نقل چند داستان میپردازد كه نشان میدهد «مختاری در جهت اجرای نیات واقعی یا فرضی دیكتاتور از دستزدن به هر جنایتی خودداری نداشت و گاهی به استقبال نیات فرضی شاه سابق میرفت.» اظهارات عبده، پاسخی قاطع به دفاعیات كسروی از مختاری است و مغالطات كسروی مبنی بر انكار قتل مدرس و اثبات بیتقصیری رئیس نظمیه رضاخانی را نقش بر آب میسازد: «جهانسوزی كه دانشجوی مدرسه نظام بود، به اتهام ”كمونیسم و درعینحال فاشیسم“ تحت تعقیب قرار میگیرد و در دادگاه نظامی به اعدام محكوم میشود و حكم درباره وی اجرا میگردد. در رابطه با محاكمه جهانسوزی، موضوعی كه مرا بسیار متاثر كرد این بود كه به عنوان اینكه شاه دستور داده كلیه بستگان وی بازداشت شوند، بنا به دستور مختاری، دختر نهسالهٔ لالی كه از بستگان جهانسوزی بوده و در اهواز میزیسته، تحت بازداشت قرار میگیرد. این دختر تاآنجاییكه به خاطر دارم، تا سوم شهریور ۱۳۲۰ در بازداشت به سر میبرده است و بعداً آزاد شده است. توقیف دختر نهسالهٔ لال را به عنوان شركت در توطئه بر علیه شاه، چگونه میتوان توجیه نمود؟ معالوصف ركنالدین مختاری توقیف وی را به استناد دستور شاه، كه كلیه بستگان باید دستگیر شوند، توجیه مینمود. این جریان در یكی از پروندههای مطروح در دیوان كیفر منعكس بود. كیفیت ازبینبردن فرخی، شاعر آزاده ایران، به این ترتیب بود كه به بازداشتگاه موقت منتقل میشود و روی پنجره اتاق وی را دیوار میكشند و بعد پزشك احمدی به عیادت وی میرود و به حیات وی پایان میدهد. این عمل به دستور مختاری انجام میپذیرد و این حاكی از بیرحمی و قساوت مردی است كه در رأس نیروی انتظامی كشور قرار داشت.
چندی پیش به آقای نصرتالله خازنی، منشی دكتر مصدق، كه وقتی ریاست بانك كشاورزی را داشت، برخوردم. وی میگفت: از طرف لشگر دوم در گارد كاخ ماموریت داشته است. در مدخل كاخ در چهارراه محل تقاطع خیابان سپه و خیابان پهلوی سابق، تعدادی از كارمندان تخشایی ارتش مشغول تعمیراتی بودند. یكی از اعضای تخشایی كه مبتلا به بیماری روانی بوده و از تیمارستان فرار میكند، به سر چهارراه كه میرسد، با ارائه كارت خود كه در آن هویت وی عضویت تخشایی ذكر شده بود، وارد كاخ میشود. قبلازاینكه از كنار دفتر افسر كشیك بگذرد، درجهداری نسبت به بیمار روانی سوء ظن پیدا میكند. وی را نزد افسر كشیك میبرد. افسر كشیك كه از فرار بیمار روانی مسبوق میشود، جریان را در دفتر ماوقع شرح میدهد و بیمار روانی را تحتالحفظ به بیمارستان برمیگرداند. روز بعد محمود جم كه وزیر دربار وقت بوده، شخصا نزد خازنی، افسر كشیك، میآید و جریان امر را سوال میكند. خازنی ماوقع را شرح میدهد و میگوید: در دفتر ماوقع عینا درج شده است. جم دفتر را میخواهد و همراه خود میبرد و روز بعد دفتر را بر میگرداند. معلوم میشود كه مختاری گزارش به شاه داده بود كه افسر گارد در جریان دخول بیمار روانی مسامحه نموده است. شاه پس از مطالعه دفتر ماوقع كه جم نزد وی برده بود، زیر آن خطاب به جم مینویسد: ”به مختاری بنویسید بیجهت برای مردم پاپوش نسازد.“ ببینید چه عزایی بوده كه مردهشور هم در این مورد به گریه افتاده است. منظور این است كه خونخواری دیكتاتور نسبت به كسانی كه مخالف خود تشخیص میداد به جای خود، ولی خوشرقصی امثال مختاری هم در تشدید اختناق مؤثر بوده است.»[xxxiv]دكتر عبده، در ادامه، بر پایه «تحقیقات دادسرای دیوان كیفر»، به «شرح شهادت مدرس» پرداخته و نقش مختاری را بهطورمستند در انجام آن جنایت فاش میسازد: «در تحقیقاتی كه از پاسیار نوایی، رئیس اسبق شهربانی خراسان، به مناسبت اتهامات دیگری به عمل میآمد، وی اظهار نمود: پس از وقایع مشهد [كشتار فجیع مردم در سال ۱۳۱۴ در مسجد گوهرشاد] گزارش میدهد كه: بودن سیدحسن مدرس در خواف، كه از سال ۱۳۰۷ تحتنظر شهربانی و لشگر شرق در تبعید به سر میبرده، خطرناك است. زیرا بیم آن میرود كه سید را در این منطقه، كه اغلب در معرض تاخت و تاز اشرار است، بربایند. بهویژهآنكه ساخلویی مركب از بیست سرباز و یك گروهبان و یك استوار و یك مسئول مراقب زندان كه در خواف مراقب سید بودند، برداشته شده بود. دستور میرسد وی را به كاشمر اعزام نمایند.نوایی در جریان بازپرسی خود گفته بود: دو بار، مختاری دستور داد كه مدرس را به قتل برساند ولی [وی] حاضر به ارتكاب این قتل نبود. ازاینرو به تهران احضار شد و سرهنگ وقار به جایش تعیین گردید. سپس سرپاس مختاری نامهای به یاور جهانسوزی، رئیس پلیس مشهد، مینویسد. نامهای كه در پاكت سربسته و لاك و مهرشده نهاده شده بود و طی آن دستور قتل مرحوم مدرس را میدهد. سرهنگ وقار از محتوی نامه اظهار بیاطلاعی میكند ولی به اتهام معاونت در قتل، تقاضای مجازات وی از دیوان كیفر نیز میگردد. از قرار اظهار سرهنگ وقار، نامه به عنوان یاور جهانسوزی بوده [است]. جهانسوزی پس از بازكردن پاكت آن را میخواند و پاره میكند و در آتش بخاری میاندازد و میگوید: برای اجرای ماموریتی با حبیب خلج باید به اطراف خراسان برود. وی مستقیما به كاشمر رهسپار میشود و چون نایب اقتداری، رئیس شهربانی كاشمر، حاضر برای دستزدن به قتل مدرس نمیگردد، وی را به مشهد اعزام میكند و غلامرضا نخعی مامور حفاظت خانه مسكونی مدرس را به خارج كاشمر میفرستد و آن مرحوم را تحویل محمود مستوفیان، كه به كفالت شهربانی انتخاب شده بود، میدهد. مستوفیان به فكر تهیه مقدمات ارتكاب این جنایت فجیع میافتد و در تاریخ ۶/۹/۱۳۱۶ مقدمتاً گزارش خلاف واقعی تهیه میكند، مبنیبراینكه مدرس مریض است و بعد از چند روز گزارش میدهد كه مرض وی شدت پیدا كرده. درصورتیكه در گزارش اقتداری، رئیس شهربانی قبلی كاشمر، هیچ اشارهای به كسالت آن مرحوم نشده بود.
جهانسوزی در یكی از شبهای ماه آخر پاییز سال ۱۳۱۶، پاسبانی را كه مراقب مرحوم مدرس بوده، به بهانهای از خانه مسكونی آن مرحوم به خارج شهر میفرستد و ازهرجهت موجبات ارتكاب جنایت را فراهم میكند. امارات و شواهد نشان میدهد كه محمود مستوفیان و حبیب خلج، شال سید را دور گردن وی میپیچند و او را با قساوت كمنظیری در روز بیستویكم ماه رمضان كه سید روزه داشته، خفه میكنند و بعداً گزارش میدهند كه به مرگ طبیعی درگذشته است. مرحوم شهید سیدحسن مدرس كه یكی از مجتهدان طراز اول بوده و چندی به عنوان نماینده مجلس شورای ملی نقش خود را ایفا نمود، جز صراحت لهجه و طرفداری از مصالح كشور و اسلام راه دیگری را نپیموده، گناهی جز مخالفت با رژیم دیكتاتوری، بهویژه در موقع تغییر سلطنت و پسازآن هنگامیكه رضاخان به سلطنت رسید، نداشته است. اوضاع و احوال و شهادت اشخاص بیطرف، مؤید شهادت سید محترم میباشد. آن مرحوم همواره هواخواه اجرای قانون اساسی وقت ۱۳۲۵ قمری بوده و با سعه صدر و توجه به مقتضیات، بدون هیچگونه تعصب وظایف خود را، خواه به عنوان مجتهد طراز اول و یا به عنوان نمایندگی مجلس انجام میداده است. به رغم تمام قرائن و شواهدی كه دال بر قتل مرحوم مدرس بنا به دستور مختاری میباشد، وی از قتل آن مرحوم اظهار بیاطلاعی میكرد و حالآنكه گذشته از جهاتی كه به ذكر آن مبادرت شد، مقارن شهادت آن مرحوم موضوع در افواه شایع بود و چطور ممكن است رئیس كل شهربانی مقتدری مانند مختاری از قتل متهمی سرشناس كه در تبعید است بیاطلاع باشد، آن هم با دم خروس (نامهای كه شخصاً به یاور جهانسوزی نگاشته است) و شواهد دیگر؟!
دیوان كیفر ضمن رسیدگی به جرائم مختاری و اعوان و انصارش به ریاست موسویزاده، دلایل اقامهشده در كیفرخواست دادستان را در مورد قتل مدرس كافی ندانسته و به قرار اظهار یكی از كسانی كه در آن موقع دستاندركار بوده، در اثر اعمال نفوذ شاه سابق، دادگاه دیوان كیفر متهمان به قتل مدرس را تبرئه میكند. نگارنده به عنوان دادستان از این حكم تقاضای فرجام مینماید. حكم در دیوان عالی كشور نقض میشود و به شعبه دوم دیوان مزبور تحت ریاست برزین ارجاع میگردد و در دادگاه اخیر متهمان محكوم به حبسهای طویلالمدت میگردند. این نكته ناگفته نماند كه اقتداری هم كه در ماموریت ریاست شهربانی كاشمر از قتل مدرس استنكاف كرده بود، به شهربانی همدان منتقل میشود و در آنجا بهطورمرموزی فوت میكند. گفته میشود كه وی را مسموم كردند تا از قتل مدرس سخنی به میان نیاورد و این جنایت فجیع فاش نشود.»[xxxv]
دكتر عبده، با اقدام شجاعانهای كه در هیات «دادستان» دادگاه مختاری و همدستان وی انجام داد، مخالفت دربار را برانگیخت و طیف وابستگان دیكتاتوری بیستساله (و احیانا افراد بیاطلاع از جزئیات ماجرا) حرف و حدیثهایی را علیه وی منتشر ساختند، اما مردم ایران با رأی چشمگیر خود به او در انتخابات مجلس چهاردهم،[xxxvi] نشان دادند كه دوغ و دوشاب، و سره و ناسره را بهخوبی از یكدیگر تشخیص میدهند.
●تعامل كسروی با شاه و مختاری
نورالدین چهاردهی (كه از نزدیك با كسروی معاشرت داشته) با اشاره به دفاع كسروی از مختاری در دادگاه مینویسد: كسروی بابت این عمل از مختاری «پولی نگرفت و پیغام داد هر وقت داشتید بپردازید. مختاری پس از آزادی از كسانی بود كه در خفا حمایت از كسروی میكرد.»[xxxvii]
پیدا است خدمت كسروی در حمایت از مختاری ــ كه با سیاست دربار همسو بود ــ از دیدگاه شاه جوان مخفی نبوده و اظهارات مطلعان نشان میدهد اساسا این كار با هماهنگی دربار پهلوی صورت گرفته است. نورالدین چهاردهی با اشاره به «تمجید و توصیف» مستمر كسروی از رضاخان در جو رضاخانی سالهای پس از شهریور۱۳۲۰، مینویسد: «در سال ۱۳۲۳.ش شاه مخلوع، كسروی را به دربار احضار نمود و از وی تمجید و قدردانی بسیار نمود و به كسروی گفت: چیزی از من مطالبه كنید. كسروی پشتیبانی شاه مخلوع را در حمایت از خود و گسترش مرامش خواستار شد... و شاه مخلوع به كسروی قول داد كه در اشاعه مرامش بدون تظاهر حمایت نماید.»[xxxviii] نیز «كسروی در وقایع شهریور بیست برخلاف تمامی نشریههای آن زمان، عكس رضاخان را در [روزنامهٔ] پرچم گراور نموده و از رضاخان تمجید بسیار كرد. شاه مخلوع كسروی را به دربار احضار نمود و وی را مورد تفقد قرار داد و ازآنپس كسروی را مورد حمایت قرار داد.» به نوشته چهاردهی، خود كسروی این مطلب را برای چهاردهی فاش ساخته است.[xxxix]
●راز همسویی كسروی با دیكتاتور پهلوی
حمایت كسروی از رضاخان، چنانكه میبینیم، عمدتا به علت اقداماتی بود كه آن سلطان سفاك در جهت مبارزه با اسلام و روحانیت درپیش گرفته بود و این، حقیقتی است كه كسروی خود در آثار گوناگونش (از جمله: مجله پیمان و نیز در كتابهای «شیعیگری» یا «بخوانند و داوری كنند») بارها به آن اشاره دارد. به برخی از تصریحات او در مجله پیمان اشاره میكنیم: «اردیبهشت ۱۳۱۵.ش: كسانی قدر این زمان را نمیشناسند، لیكن ما نیك میدانیم كه شرق را زمان بسیار نیكی فرا رسیده. این جنبشهایی كه امروزه پدید آمده و دستهای نیرومندی شرق را تكان میدهد، همه اینها خواست خداست. ما چنین روزی را چشم به راه بودیم و اینك بدان رسیدهایم.»[xl]
«شهریور ۱۳۱۸.ش: تا ساختمانهای كهن هزار سال پیش كه در عقاید مردم مخصوصا شرقیها وجود دارد، خراب نشود، به جای آن شالوده تازه و عاقلانه نمیتوان ریخت.»[xli]
«برخی از آن بیماریها را كه یكسره از پریشانی كار دین پدید آمده و نتیجه آلودگی كیشها است یاد مینماییم و... این... خود چیزهایی است كه ما امروز میدانیم و میتوانیم نوشت.»[xlii]
در كتاب «بخوانند و داوری كنند»، كسروی از شعائر شیعه، بهویژه روضهخوانی، با لحنی هتاكانه و كینهتوزانه شدیدا انتقاد میكند[xliii] و با اشاره به حملات سخت رضاخان به شعائر اسلامی، مدعی میشود كه رضاشاه از نادانیها جلوگیری كرد.[xliv] حتی پس از سقوط رضاخان نیز كسروی صریحا اقدامات وی نظیر تختهقاپوكردن ایلات و عشایر، مبارزه با نفوذ روحانیت، كشف حجاب و منع شعائر حسینی (ع) را «چند رشته كارهای سودمند» شمرده و نوشت: «وزیرانی كه پس از برافتادن رضاشاه به روی كار آمدند، بایستی اینها را نگاهدارند و كمیهای آنها را جبران كنند.»[xlv] همچنین كسروی در مقاله «خردهگیری و پاسخ آن»، در تایید اقدامات رضاخان در سركوب روحانیت مینویسد: «ما چنانكه نوشتهایم، از هرباره از شاه گذشته خوشنود نیستیم و از بیپروایی آن شاه به مشروطه و مجلس گلهمندیم. ولی بااینحال نیك میدانیم كه آن شاه علاقه به كشور داشت و میخواست یك سپاه نیرومندی پدید آورد و ایمنی را در سراسر كشور فرمانروا گرداند و روگیری زنان و نمایشهای بیخردانه محرم و مانند اینها را كه دستاویزی به بدخواهان ایران داده [و] مایه سرزنش و شرمساری شده بود، از میان بردارد. برای فیروزی در این آرزوهای خود، ناچار بود كه جلو ملایان را بگیرد و باید گفت حق با او بود... .»[xlvi]شادروان جلال آلاحمد در كتاب «خدمت و خیانت روشنفكران» در ریشهیابی «كمخونی جریان روشنفكری در ایران» ــ كه به گفته وی «میكروبهای اصلیش در سوپ بیرمق دوره نظامی بیستساله پیش از شهریور ۱۳۲۰ كشت شد»[xlvii] ــ به سه جریان زردشتیبازی، فردوسیبازی و كسرویبازی اشاره میكند كه هر سه هدفی واحد داشتند و آن اینكه «سر جوانان را یك جوری گرم نگهدارند»[xlviii] و از آنچه در كشور میگذرد، غافل سازند و ضمنا اسلام را بكوبند. جلال، بهدرستی آزادی عمل كسروی در زمان رضاخان را ناشی از همسویی او با سیاست استعماری و ضدمذهبی پهلوی میداند. به گفته او «اگر به خاطر كوبیدن مذهب یا به عنوان جانشینكردن چیزی به جای روشنفكری نبود، پیمان [مجله مشهور كسروی] هم میتوانست مثل هر مجله و مطبوعه دیگری در توبره محرمعلیخان [مامور معروف سانسور] جا بگیرد و فرصت نیافته باشد برای آن مذهبسازی قراضه...[xlix] كسروی در زمانی به اوج فعالیت خود رسیده بود كه در سالهای پیش از ۱۳۲۰، حكومت وقت نسبت به روحانیت بدجوری سخت میگرفت.»[l]
احسان طبری نیز، در تحلیل این همسویی، تحلیل جالبی دارد:[li] «رضاشاه كه در دوران عروج خود، پس از عوامفریبیهای جمهوریخواهانه، دست به تظاهرات مذهبی زد... روش خود را بهتدریج دگرگون نمود و سیاست عقبزدن نفوذ روحانیت و بسیاری از آداب مذهبی را به سود تجدد و اروپاییگری دنبال كرد... این واكنش رضاشاه علیه آن مذهبی بود كه نمیخواست تن به مركزیت بدهد و برای خود حق خاصی در امور قانونگذاری و فرهنگی و اوقاف و اصولا اداره مردم قائل بود. تمایل رضاشاه به تضعیف روحانیت شیعه، تنها از تمایلات خودش برای ازمیانبرداشتن رقیب منشأ نمیگیرد. استعمارطلبان انگلیس نیز از زمان حوادث تنباكو و فتوای میرزاحسن شیرازی بهعنوان مجتهد اعلم، در نكشیدن قلیان و عدم معامله دخانیات، این نیرو را شناخته بودند. برخیها حدس میزنند میرزای شیرازی با شیخفضلالله نوری ارتباط داشته و اعدام شیخفضلالله نوری، اقدامی بود به منظور انتقامستانی استعمار از ”فضولی“[lii] روحانیت و قبضهكردن امور؟!»[liii]
طبری میگوید: «نیروی روحانیت در جریان انقلاب مشروطیت نیز نفوذ زیانمندی برای اشرافیت و استعمار، در تودههای مردم نشان داد. بعدها نیز از خیابانی گرفته تا مدرس، روحانیونی پیدا شدند كه برای سیاست استعماری انگلستان مشكلاتی پدید میآورند. لذا از نو قالبگیری و بازسازی روحانیت شیعه برای آنان نیز در دستور روز بود.»[liv] او در ادامه مینویسد: «در زمان رضاشاه، تشیع... با تمام آداب و رسوم سنتی، با تمام دعاوی خود كه حكومت را جائر و غاصب، و ولایت را حق امام یا فقیه میشمرد، نمیتوانست برای دیكتاتوری... قابل هضم باشد. بهاینجهت ما با یك سیاست صریح درگیری با روحانیت روبرو هستیم.»[lv] طبری سرانجام میگوید: «رضاشاه تا حدی رفورم خود مذهب را نیز غیرمستقیم تشویق میكرد و مسلما بدون موافقت شهربانی نبود اگر كسانی مانند شریعت سنگلجی یا سیداحمد كسروی... نغمههای مذهبی تازهای را تقریبا بدون ترس از ممنوعیت عام انتشار نظریات در مجامع عمومی ساز كردند.»[lvi]
بدینگونه، دفاعیات كسروی از سرپاس مختاری (رئیس سفاك شهربانی در دوره رضاخان) و نیز ادامه حمایتش از سیاستهای ضداسلامی دیكتاتور پهلوی در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰، درواقع، ادای دینی بود كه از رضاخان و رئیس شهربانیاش بر گردن داشت: سر همان جا نه كه باده خوردهای!
●●نتیجه
به اعتقاد ما، نگارش تاریخ مشروطه توسط كسروی نیز همچون آثاری كه به دین و مذهب ایرانیان پرداخته، از سیاست كلی وی در همسویی با اهداف ضد اسلامی رژیم پهلوی، جدا نیست و این مطلب را میتوان با مروری بر مندرجات تاریخ مشروطه وی كه هم در گزارش رویدادها و هم در تحلیل و پردازش آنها، بر نگاهی توطئهپندارانه و كینهتوزانه نسبت به روحانیت و باورهای عمیق اسلامی و شیعی مردم ایران استوار است، به روشنی دریافت.[lvii]
علی ابوالحسنی (منذر)
پینوشتها
[i]ــ كسروی روی جلد كتاب «نامهای شهرها و دیههای ایران»، دفتر دوم، تهران، دی ۱۳۰۹، صریحا به این امر اشاره دارد.
[ii]ــ احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص۸۲۵
[iii]ــ احمد كسروی، تاریخ پانصدساله خوزستان، ص۱۷۴ و صص۱۷۹ــ۱۷۸
[iv]ــ همان، صص۱۷۹ــ۱۷۸؛ درباره تقبیح نهضت جنگل توسط كسروی و نقد آن رك: ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، تهران، جاویدان، ۱۳۶۲، ص۴
[v]ــ رك: باستانی پاریزی، تلاش آزادی، صص۳۹۰ به بعد
[vi]ــ احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، همان، ص۵
[vii]ــ احمد كسروی، «بخوانند و داوری كنند»، تهران، چ۳، اسفند ۱۳۳۶، صص۶۸ــ۶۷؛ این كتاب، همان كتاب مشهور «شیعیگری» است كه سراپا هتاكی و توهین به مذهب تشیع و امامان و عالمان شیعه میباشد.
[viii]ــ محمود تربتی سنجابی، قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران، ص۳۳۳
[ix]ــ اسناد و مكاتبات تیمورتاش...، ص۴۹
[x]ــ نورالدین چهاردهی، داعیان پیامبری و خدایی، ص۵۵
[xi]ــ برای مدافعات كسروی رك: علی صالح اردوان، ماجرای قتل سرداراسعد بختیاری، تصحیح و پژوهش حمیدرضا دالوند، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۹، صص۱۸۳ــ۱۷۸ و ۱۸۸ــ۱۸۶
[xii]ــ همان، ص۱۸۶
[xiii]ــ همان، ص۱۸۹ به بعد، و نیز صص ۲۵۰ــ۲۱۰
[xiv]ــ همان، ص۲۰۴ و نیز اظهارات ارسلان خلعتبری در پایین ص۲۰۸ به بعد همان ماخذ.
[xv]ــ روزنامه اطلاعات، سال ۱۷، ش۴۹۴۹، ۳ مرداد ۲۱، ص۳
[xvi]ــ روزنامه اطلاعات، سال ۱۶، ش۴۸۸۴، ۳۱ اردیبهشت ۲۱، ص۱؛ مختاری در محاكمه یادشده به هشتسال زندان محكوم شد، سپس در ۱۳۲۶ مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد و در ۱۳۵۰ به مرض سرطان درگذشت. برای شرح حال وی رك: باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، گفتار، ۱۳۸۰، ۳/۱۳۷۲ــ۱۳۷۰؛ برای خلاصه جریان محاكمه مختاری و... در ۱۳۲۱ رك: مظفر فیروز، زندگی سیاسی و اجتماعی، صص۱۵ــ۱۴ و نیز ص۵۲
[xvii]ــ علی مدرسی، مدرس، ج۲، تهران، بنیاد انقلاب اسلامی ایران، صص۲۳۹ــ۲۳۸؛ برای اظهارات مصدق راجع به مدرس در مجلس چهاردهم رك: حسین كیاستوان، سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم، ج۱، [بیجا]، روزنامه مظفر، ۱۳۲۷، ص۵۲
[xviii]ــ برخلاف گفته كسروی، این گروه اقلیت تندرو و تروریست حیدر عمواوغلی (حسینخان لله، احساناللهخان دوستدار و...) بود كه درصدد ترور نظامالسلطنه مافی (رئیس دولت ملی مهاجر) برآمد و همین امر به جنجال بزرگ میان مهاجران انجامید. رك: علیرضا ملائی توانی، ایران و دولت ملی در جنگ جهانی اول، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸، صص۲۲۴ــ۲۲۳؛ در مورد ادعای كسروی مبنی بر اختلافافكنی! مدرس در میان مهاجرین، رك: حسین فردوست، ویراسته عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، ۱۳۸۲، صص۷۴ــ۷۲
[xix]ــ درباره دیدار و مذاكرات مدرس در عثمانی با سلطان عثمانی (سلطانمحمد پنجم) و نیز صدراعظم (ظاهرا انورپاشا) و وزرا و قاضیالقضاهًْ آن دیار، و فواید این گفتوگوها برای ایران و ایرانی، رك: حسین مكی، تاریخ بیستساله ایران، ج۲، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چ۴، ۱۳۵۹، ص۲۹۰، و نیز رك: حسین مكی، مدرس قهرمان آزادی، ج۱، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۵۹ــ۱۳۵۸، ص۱۴۳؛ علی مدرسی، همان، ج۱، صص۳۹ــ۳۸ و ۲۵۳ــ۲۵۲
[xx]ــ برای ملاحظه نامه جالب مدرس به خزعل و توضیحات عبدالله مستوفی رك: عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۳، تهران، زوار، ۱۳۴۱، ص۶۳۸
[xxi]ــ برای آگاهی از علل تردید و تامل انگلیسیها در ازدستدادن متحدان سنتی خود در جنوب ایران (خزعل و خوانین بختیاریِ مخالف رضاخان) به بهای انجام سیاست تمركز قدرت در تهران (رضاخان)، و روند پرنشیبوفراز حل این غائله در جریان كشمكش رضاخان و خزعل، رك: هوشنگ صباحی، سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه، ترجمه: پروانه ستاری، تهران، نشر گفتار، ۱۳۷۹، ص۲۳۷ به بعد.
[xxii]ــ عبدالله مستوفی، همان، ص۶۴۳
[xxiii]ــ یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، ج۴، تهران، فردوسی، ص۲۶۰
[xxiv]ــ برای ملاحظه نامههای مبادلهشده میان خزعل با مدرس و ولیعهد احمدشاه در جریان ستیز خزعل با رضاخان (بهار ۱۳۰۲) رك: پرسی لیهام لورین، شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه: محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، فلسفه، ۱۳۶۳، صص۱۸۷ــ۱۷۲
[xxv]ــ هوشنگ صباحی، همان، صص۲۴۲ــ۲۴۱
[xxvi]ــ همان، ص۲۴۹ و ۲۴۷ــ۲۴۳
[xxvii]ــ ایرج افشار، خاطرات سرداراسعد بختیاری (جعفرقلیخان سردار بهادر)، تهران، اساطیر، ۱۳۷۸، ص۱۳۵؛ سرداراسعد، در زمان درگیری رضاخان با خزعل، وزیر پست و تلگراف رضاخان بود.
[xxviii]ــ هوشنگ صباحی، همان، ص۲۵۶
[xxix]ــ در این خصوص به نامه وی به قوامالدوله اصفهانی (صدری) در منبع زیر مراجعه كنید: شیخخزعل و پادشاهی رضاخان، همان، صص۱۸۳ــ۱۸۲ و ۱۸۵
[xxx]ــ باستانی پاریزی، همان، ص۳۹۰ به بعد
[xxxi]ــ قهرمانمیرزا عینالسلطنه، روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ج۹، تهران، اساطیر، ۱۳۷۴، صص۷۱۹۴ــ۷۱۹۳
[xxxii]ــ جلال عبده، چهل سال در صحنه قضایی، سیاسی، دیپلماسی ایران و جهان (خاطرات)، ج۱، تهران، خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۶۸، صص۱۶۹ــ۱۶۸
[xxxiii]ــ همان، ج۱، صص۱۶۳ــ۱۵۶
[xxxiv]ــ همان، صص۱۶۷ــ۱۶۳؛ همچنین برای موردی از برخورد وحشیانه سرپاس مختاری با یك روزنامهنگار (ابوالقاسم هوشمند) رك: سیدفرید قاسمی، خاطرات مطبوعاتی، صص۵۱۲ــ۵۱۱
[xxxv]ــ جلال عبده، همان، ج۱، صص۱۷۱ــ۱۶۷
[xxxvi]ــ عبده، با كسب حدود یكچهارم آرای مردم پایتخت، رتبه چهارم را در میان وكلای تهران در مجلس چهاردهم بهدست آورد. رك: همان، ص۱۸۸ و ۱۹۰
[xxxvii]ــ نورالدین چهاردهی، همان، ص۱۲۴
[xxxviii]ــ همان، صص۳۶ــ۳۵
[xxxix]ــ همان، ص۸۱
[xl]ــ احمد كسروی، «میانه پیمان و هوادارانش»، مجله پیمان، سال ۳، ش ۴، ص۲۳۱؛ لازم به ذكر است كسروی زمانی این مطلب را مینویسد كه شرق اسلامی آن روز تقریبا بهطوریكپارچه زیر سیطره استعمار (خصوصا استعمار انگلیس) قرار داشت و حكومتهای مرعوب یا مجذوب غرب، بر آن فرمان میراندند: در ایران رضاخان، در تركیه آتاتورك، در عراق فیصل، در افغانستان اماناللهخان، در عربستان...، در هند... . باید دید چه دستهای نیرومندی جز دستهای ایادی استعمار، شرق آن روز را راه میبرد؟!
[xli]ــ احمد كسروی، «خردهگیریهای حقیقتجو و پاسخ آن»، مجله پیمان، شهریور ۱۳۱۸، ص۴۴۴
[xlii]ــ همان، ص۴۳۳
[xliii]ــ همان، ص۷۱ به بعد
[xliv]ــ همان، ص۷۵
[xlv]ــ كسروی، دادگاه، صص۵۲ــ۵۱
[xlvi]ــ روزنامه پرچم، سال ۱، ش۲۲۰، هفتم آبان ۱۳۲۱، ص۱
[xlvii]ــ جلال آلاحمد، در خدمت و خیانت روشنفكران، متن كامل و منقح، تهران، رواق، ص۳۲۲
[xlviii]ــ همان، ص۳۲۴ــ۳۲۳
[xlix]ــ همان، ص۳۲۷؛ و نیز پاورقی ص۲۶۰
[l]ــ همان، ص۲۶۰
[li]ــ توجه شود كه این تحلیل، مربوط به دورانی است كه طبری بهعنوان یكی از اركان حزب توده و تئوریسین كمونیسم در خاورمیانه مطرح بود و هنوز به افتخار توبه و بازگشت به اسلام نایل نشده بود
[lii]ــ تاكید روی كلمه، از خود احسان طبری است.
[liii]ــ تاكید مطلب از طبری است، جامعه ایران در دوره رضاشاه، صص۱۰۶ــ۱۰۵
[liv]ــ همان.
[lv]ــ همان، ص۱۰۷
[lvi]ــ همان، ص۱۰۶
[lvii]ــ درخصوص برخورد كسروی با علما در تاریخ مشروطه و لحن هتاكانه وی در این زمینه، رك: علی ابوالحسنی (منذر)، «كسروی؛ عناد با فرهنگ؛ ستیز با تاریخ!»، فصلنامه كتابهای اسلامی، تهران، سال۴، ش۱۲، بهار ۱۳۸۴، صص۳۹ــ۱۸ و ۴۳ــ۴۱
پینوشتها
[i]ــ كسروی روی جلد كتاب «نامهای شهرها و دیههای ایران»، دفتر دوم، تهران، دی ۱۳۰۹، صریحا به این امر اشاره دارد.
[ii]ــ احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص۸۲۵
[iii]ــ احمد كسروی، تاریخ پانصدساله خوزستان، ص۱۷۴ و صص۱۷۹ــ۱۷۸
[iv]ــ همان، صص۱۷۹ــ۱۷۸؛ درباره تقبیح نهضت جنگل توسط كسروی و نقد آن رك: ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، تهران، جاویدان، ۱۳۶۲، ص۴
[v]ــ رك: باستانی پاریزی، تلاش آزادی، صص۳۹۰ به بعد
[vi]ــ احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، همان، ص۵
[vii]ــ احمد كسروی، «بخوانند و داوری كنند»، تهران، چ۳، اسفند ۱۳۳۶، صص۶۸ــ۶۷؛ این كتاب، همان كتاب مشهور «شیعیگری» است كه سراپا هتاكی و توهین به مذهب تشیع و امامان و عالمان شیعه میباشد.
[viii]ــ محمود تربتی سنجابی، قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران، ص۳۳۳
[ix]ــ اسناد و مكاتبات تیمورتاش...، ص۴۹
[x]ــ نورالدین چهاردهی، داعیان پیامبری و خدایی، ص۵۵
[xi]ــ برای مدافعات كسروی رك: علی صالح اردوان، ماجرای قتل سرداراسعد بختیاری، تصحیح و پژوهش حمیدرضا دالوند، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۹، صص۱۸۳ــ۱۷۸ و ۱۸۸ــ۱۸۶
[xii]ــ همان، ص۱۸۶
[xiii]ــ همان، ص۱۸۹ به بعد، و نیز صص ۲۵۰ــ۲۱۰
[xiv]ــ همان، ص۲۰۴ و نیز اظهارات ارسلان خلعتبری در پایین ص۲۰۸ به بعد همان ماخذ.
[xv]ــ روزنامه اطلاعات، سال ۱۷، ش۴۹۴۹، ۳ مرداد ۲۱، ص۳
[xvi]ــ روزنامه اطلاعات، سال ۱۶، ش۴۸۸۴، ۳۱ اردیبهشت ۲۱، ص۱؛ مختاری در محاكمه یادشده به هشتسال زندان محكوم شد، سپس در ۱۳۲۶ مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد و در ۱۳۵۰ به مرض سرطان درگذشت. برای شرح حال وی رك: باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، گفتار، ۱۳۸۰، ۳/۱۳۷۲ــ۱۳۷۰؛ برای خلاصه جریان محاكمه مختاری و... در ۱۳۲۱ رك: مظفر فیروز، زندگی سیاسی و اجتماعی، صص۱۵ــ۱۴ و نیز ص۵۲
[xvii]ــ علی مدرسی، مدرس، ج۲، تهران، بنیاد انقلاب اسلامی ایران، صص۲۳۹ــ۲۳۸؛ برای اظهارات مصدق راجع به مدرس در مجلس چهاردهم رك: حسین كیاستوان، سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم، ج۱، [بیجا]، روزنامه مظفر، ۱۳۲۷، ص۵۲
[xviii]ــ برخلاف گفته كسروی، این گروه اقلیت تندرو و تروریست حیدر عمواوغلی (حسینخان لله، احساناللهخان دوستدار و...) بود كه درصدد ترور نظامالسلطنه مافی (رئیس دولت ملی مهاجر) برآمد و همین امر به جنجال بزرگ میان مهاجران انجامید. رك: علیرضا ملائی توانی، ایران و دولت ملی در جنگ جهانی اول، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸، صص۲۲۴ــ۲۲۳؛ در مورد ادعای كسروی مبنی بر اختلافافكنی! مدرس در میان مهاجرین، رك: حسین فردوست، ویراسته عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، ۱۳۸۲، صص۷۴ــ۷۲
[xix]ــ درباره دیدار و مذاكرات مدرس در عثمانی با سلطان عثمانی (سلطانمحمد پنجم) و نیز صدراعظم (ظاهرا انورپاشا) و وزرا و قاضیالقضاهًْ آن دیار، و فواید این گفتوگوها برای ایران و ایرانی، رك: حسین مكی، تاریخ بیستساله ایران، ج۲، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چ۴، ۱۳۵۹، ص۲۹۰، و نیز رك: حسین مكی، مدرس قهرمان آزادی، ج۱، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۵۹ــ۱۳۵۸، ص۱۴۳؛ علی مدرسی، همان، ج۱، صص۳۹ــ۳۸ و ۲۵۳ــ۲۵۲
[xx]ــ برای ملاحظه نامه جالب مدرس به خزعل و توضیحات عبدالله مستوفی رك: عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۳، تهران، زوار، ۱۳۴۱، ص۶۳۸
[xxi]ــ برای آگاهی از علل تردید و تامل انگلیسیها در ازدستدادن متحدان سنتی خود در جنوب ایران (خزعل و خوانین بختیاریِ مخالف رضاخان) به بهای انجام سیاست تمركز قدرت در تهران (رضاخان)، و روند پرنشیبوفراز حل این غائله در جریان كشمكش رضاخان و خزعل، رك: هوشنگ صباحی، سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه، ترجمه: پروانه ستاری، تهران، نشر گفتار، ۱۳۷۹، ص۲۳۷ به بعد.
[xxii]ــ عبدالله مستوفی، همان، ص۶۴۳
[xxiii]ــ یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، ج۴، تهران، فردوسی، ص۲۶۰
[xxiv]ــ برای ملاحظه نامههای مبادلهشده میان خزعل با مدرس و ولیعهد احمدشاه در جریان ستیز خزعل با رضاخان (بهار ۱۳۰۲) رك: پرسی لیهام لورین، شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه: محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، فلسفه، ۱۳۶۳، صص۱۸۷ــ۱۷۲
[xxv]ــ هوشنگ صباحی، همان، صص۲۴۲ــ۲۴۱
[xxvi]ــ همان، ص۲۴۹ و ۲۴۷ــ۲۴۳
[xxvii]ــ ایرج افشار، خاطرات سرداراسعد بختیاری (جعفرقلیخان سردار بهادر)، تهران، اساطیر، ۱۳۷۸، ص۱۳۵؛ سرداراسعد، در زمان درگیری رضاخان با خزعل، وزیر پست و تلگراف رضاخان بود.
[xxviii]ــ هوشنگ صباحی، همان، ص۲۵۶
[xxix]ــ در این خصوص به نامه وی به قوامالدوله اصفهانی (صدری) در منبع زیر مراجعه كنید: شیخخزعل و پادشاهی رضاخان، همان، صص۱۸۳ــ۱۸۲ و ۱۸۵
[xxx]ــ باستانی پاریزی، همان، ص۳۹۰ به بعد
[xxxi]ــ قهرمانمیرزا عینالسلطنه، روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ج۹، تهران، اساطیر، ۱۳۷۴، صص۷۱۹۴ــ۷۱۹۳
[xxxii]ــ جلال عبده، چهل سال در صحنه قضایی، سیاسی، دیپلماسی ایران و جهان (خاطرات)، ج۱، تهران، خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۶۸، صص۱۶۹ــ۱۶۸
[xxxiii]ــ همان، ج۱، صص۱۶۳ــ۱۵۶
[xxxiv]ــ همان، صص۱۶۷ــ۱۶۳؛ همچنین برای موردی از برخورد وحشیانه سرپاس مختاری با یك روزنامهنگار (ابوالقاسم هوشمند) رك: سیدفرید قاسمی، خاطرات مطبوعاتی، صص۵۱۲ــ۵۱۱
[xxxv]ــ جلال عبده، همان، ج۱، صص۱۷۱ــ۱۶۷
[xxxvi]ــ عبده، با كسب حدود یكچهارم آرای مردم پایتخت، رتبه چهارم را در میان وكلای تهران در مجلس چهاردهم بهدست آورد. رك: همان، ص۱۸۸ و ۱۹۰
[xxxvii]ــ نورالدین چهاردهی، همان، ص۱۲۴
[xxxviii]ــ همان، صص۳۶ــ۳۵
[xxxix]ــ همان، ص۸۱
[xl]ــ احمد كسروی، «میانه پیمان و هوادارانش»، مجله پیمان، سال ۳، ش ۴، ص۲۳۱؛ لازم به ذكر است كسروی زمانی این مطلب را مینویسد كه شرق اسلامی آن روز تقریبا بهطوریكپارچه زیر سیطره استعمار (خصوصا استعمار انگلیس) قرار داشت و حكومتهای مرعوب یا مجذوب غرب، بر آن فرمان میراندند: در ایران رضاخان، در تركیه آتاتورك، در عراق فیصل، در افغانستان اماناللهخان، در عربستان...، در هند... . باید دید چه دستهای نیرومندی جز دستهای ایادی استعمار، شرق آن روز را راه میبرد؟!
[xli]ــ احمد كسروی، «خردهگیریهای حقیقتجو و پاسخ آن»، مجله پیمان، شهریور ۱۳۱۸، ص۴۴۴
[xlii]ــ همان، ص۴۳۳
[xliii]ــ همان، ص۷۱ به بعد
[xliv]ــ همان، ص۷۵
[xlv]ــ كسروی، دادگاه، صص۵۲ــ۵۱
[xlvi]ــ روزنامه پرچم، سال ۱، ش۲۲۰، هفتم آبان ۱۳۲۱، ص۱
[xlvii]ــ جلال آلاحمد، در خدمت و خیانت روشنفكران، متن كامل و منقح، تهران، رواق، ص۳۲۲
[xlviii]ــ همان، ص۳۲۴ــ۳۲۳
[xlix]ــ همان، ص۳۲۷؛ و نیز پاورقی ص۲۶۰
[l]ــ همان، ص۲۶۰
[li]ــ توجه شود كه این تحلیل، مربوط به دورانی است كه طبری بهعنوان یكی از اركان حزب توده و تئوریسین كمونیسم در خاورمیانه مطرح بود و هنوز به افتخار توبه و بازگشت به اسلام نایل نشده بود
[lii]ــ تاكید روی كلمه، از خود احسان طبری است.
[liii]ــ تاكید مطلب از طبری است، جامعه ایران در دوره رضاشاه، صص۱۰۶ــ۱۰۵
[liv]ــ همان.
[lv]ــ همان، ص۱۰۷
[lvi]ــ همان، ص۱۰۶
[lvii]ــ درخصوص برخورد كسروی با علما در تاریخ مشروطه و لحن هتاكانه وی در این زمینه، رك: علی ابوالحسنی (منذر)، «كسروی؛ عناد با فرهنگ؛ ستیز با تاریخ!»، فصلنامه كتابهای اسلامی، تهران، سال۴، ش۱۲، بهار ۱۳۸۴، صص۳۹ــ۱۸ و ۴۳ــ۴۱
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست