دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


اوکراین یا بلاروس؟


اوکراین یا بلاروس؟
اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی بود که شرکت بزرگ روسی «گازپروم» کار بر روی پروژه ای جدید را برای صدور گاز از خاک بلاروس به لهستان و آلمان آغاز کرد.
بررسی دقیق این پروژه، دید روشنی از صادرات بالقوه گاز روسیه در آینده را نشان می داد، زیرا این اولین (و تاکنون تنها) پروژه بزرگ خط لوله گاز است که پس از تجزیه کشورهای بلوک شوروی و خود شوروی اجرا شده است. دولت روسیه انتظار دارد که میزان صادرات خود را به غرب اروپا از ۱۳۰ میلیارد مترمکعب در سال ۲۰۰۵ میلادی به ۲۰۰ میلیارد متر مکعب در سال ۲۰۲۰ میلادی افزایش دهد.
این پروژه بزرگترین برنامه گسترش انتقال گاز از طریق بلاروس است. در حالی که تقریبا تمام صادرات گاز روسیه به غرب اروپا (همانند امروز) از خاک اوکراین می گذرد، در اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی دزدی ها و ریسک اختلال عرضه در خاک اوکراین توجه روس ها را به یافتن مسیرهای دیگر معطوف کرد. در نهایت، با وجود اینکه این پروژه عمدتا برای تغذیه بازار آلمان در نظر گرفته شده بود، بخشی از آن نیز برای عرضه به بازار بکر لهستان مورد توجه قرار گرفت و به مرحله اجرا نزدیک شد.
● پروژه بی.سی (اتصال دهنده به بلاروس)
می توان از پروژه خط لوله گاز عبوری از بلاروس با عنوان «بی.سی» (Belarus Connector) نام برد. از دید «گازپروم»، این پروژه از میادین عظیم شبه جزیره «یامال» سرچشمه گرفته و حجم بزرگی از گاز را به بازارهای اروپا عرضه می کند. تاکنون، توسعه میادین نفتی «یامال»، پروژه ای که فقط هزینه اکتشاف و توسعه آن ۲۵ میلیارد دلار براورد می شود، در مراحل اولیه مسکوت مانده است.
در عوض گازپروم و شرکای آن، «بی.سی» را از طریق اتصال به خطوط لوله موجود در روسیه به وجود آوردند و این خط لوله را از بلاروس به لهستان و از آنجا به آلمان کشیدند. این ایده با دو خط لوله بزرگ آغاز شد، اما تاکنون تنها یک خط لوله احداث شده و کمپرسورهای آن حجمی کمتر از ظرفیت آن را انتقال می دهند.
گفتنی است پروژه های اتصال بلاروس کاملا متمایز از خطوط لوله بزرگی بود که شوروی از دهه ۱۹۶۰ تا دهه ۱۹۸۰ میلادی ساخت. آن پروژه ها از سرزمین هایی می گذشت که یا بخشی از شوروی بودند (مانند بلاروس و اوکراین)، یا تحت نفوذ شوروی سابق (مانند چکسلواکی)؛ بنابراین هیچ گونه ریسکی برای عرضه وجود نداشت. تامین مالی این پروژه ها نیز به وسیله بانک های غرب اروپا با تضمین دولتی و یا توسط خود شوروی انجام می شد.
حال به نظر می رسد با توجه به مسائل مطرح شده و در نظر گرفتن بلاروس به عنوان مسیری بی دردسر برای انتقال گاز روسیه، مشکلاتی را فرار روی این کشور بزرگ دارنده ذخایر گازی قرار داده است که در ادامه آن را بررسی می کنیم:
▪ تضاد ساخت «بی.سی» با شرایط دوره کنترل کامل بازار گاز در اروپا
در اینجا دو بحث مطرح است. اول آنکه، تجربه ساخت «بی.سی» به شدت با شرایط دوره کنترل کامل بازار گاز تضاد دارد. دهه ۱۹۹۰ میلادی دوره ای بود که بازار گاز آلمان به تدریج با رقابت های محدود و کاهش نقش دولت در حمایت از بازارها روبه رو شد، زیرا توجه سیاسی و مالی دولت بیشتر به موضوع اتحاد با آلمان شرقی سابق معطوف شده بود. ساخت عملی «بی.سی» در زمانی آغاز شد که بزرگترین مصرف کننده گاز در آلمان به دنبال منابع گازی ارزانتری نسبت به شرکت انحصاری دولتی «رورگاز» (Ruhrgas) بود. گازپروم تصور می کرد که با بازاریابی جدید مقدار بیشتری از سهم بازار گاز آلمان را که به طور سنتی در اختیار «رورگاز» بود، به دست می آورد.
دولت آلمان نقش چندان مثبتی در این پروژه از خود نشان نداد و از این رقابت به طور محتاطانه ای استقبال کرد اما آماده بود تا در صورت آسیب دیدن «رورگاز» از این رقابت، وارد عمل شود.
لهستان در مورد اتکا به گاز شوروی بسیار محتاط بود، اما از سوی دیگر گاز به عنوان یک منبع پاک انرژی شناخته شده بود و این پروژه همچنین می توانست لهستان را به بازار گاز آلمان مرتبط سازد. نتیجه این حمایت های ضعیف دولتی، بالا رفتن ریسک سرمایه گذاری تجاری، کندی سرعت پروژه در مقایسه با پروژه های قبلی گاز در شوروی و همچنین افزایش توجه به پروژه های کم ریسک بود.
بنابراین کوچکترین جنبه ها و زوایای این پروژه مورد بررسی قرار گرفته بود، در حالی که موارد مهمتری که باید چنین پروژه های مهمی در نظر گرفته می شد، مورد غفلت واقع شده بود. پس از آنکه لهستان متوجه شد تقاضا برای گاز کمتر از حد پیش بینی شده است، از تعداد کمپرسورها کاست و قرار شد که با افزایش تقاضا تعداد آنها نیز بیشتر شود و بدین ترتیب آنگونه که پیش بینی می شد این خط لوله مورد استفاده قرار نگرفت.*
▪ اغراق نظریه پردازان درباره ریسک بالای عبور گاز از کشورهای تزانزیتی
نکته دوم در این بحث این است که نظریه پردازان صادرات گاز روسیه، در مورد ریسک عبور از کشورهای تزانزیتی اغراق کرده اند. تهدیدها و حتی قطع گاز عبوری از خاک اوکراین در اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی توجه زیادی را به خود جلب کرد و در جلب توجه بیشتر گازپروم به این پروژه نیز موثر بود، اما، صرف کنار گذاشتن اوکراین، انگیزه اصلی در این زمینه نبود، زیرا بلاروس نیز به همان اندازه مشکل ساز شد. بلاروس در سال ۲۰۰۴ میلادی جریان گاز را به خاطر اختلاف بر سر قیمت گاز و همچنین مالکیت بخشی از خط لوله که در خاک بلاروس بود، برای ۱۸ ساعت متوقف کرد و نشان داد که کشوری بی دردسر برای ترانزیت گاز روسیه نیست.
اما در نهایت می توان گفت رقابت بین دو کشور اوکراین و بلاروس در تزانزیت گاز روسیه و تهدید به کنار گذاشتن از سوی این کشور دارنده ذخایر بزرگ گازی انضباط زیادی را به اوکراین و بلاروس تحمیل کرد. در عین حال توانست به منطق متنوع سازی مسیرهای ترانزیت گاز روسیه که با مسائل امنیت انرژی روسیه نیز مرتبط است، نیز کمک کرد.
صفیه شیخ بابایی
* برگرفته از کتاب گاز طبیعی و جغرافیای سیاسی از ۱۹۷۰ تا ۲۰۴۰، گردآوردندگان: دوید جی.ویکتور، ایمی ام.جف، مارک اچ.هیز، ترجمه: موسسه مطالعات بین المللی انرژی
منبع : شبکه اطلاع رسانی شانا