سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
سرشت انسان؛ خیر یا شر؟
● آیا گرایش به شر در سرشت انسان وجود دارد؟
درباره گرایش یا عدم گرایش انسان به شرور، دیدگاههای متفاوتی مطرح شده که عبارتند از:
۱) برخی معتقدند که انسان گرایش به خیر و کمال مطلق دارد و هرچند خداوند فجور و تقوا را به او الهام کرده، اما تمایل او به تقواست و او به نیکیها گرایش دارد؛ مگر آن که محیط خانواده و تربیت غلط، او را به سمت فجور بکشانند که این، نوعی انحراف از فطرت و حقیقت است. بنابراین، انسان فطرتاً متمایل به حق است و گرایش به باطل، تحت تأثیر شرایط بر او عارض میشود.۱
طبق این دیدگاه، اگر انسان تحت تربیت غلط قرار نگیرد و محیط و خانواده او را به سمت فجور نکشند، انسان به طور فطری، راه خیر و سعادت را طی خواهد کرد و همواره نیکیها را برخواهد گزید.
انسان گرایان (مانند مازلو و راجرز) میگویند: انسان، استعداد خوب بودن و خوب شدن را دارد و اگر نیازهای اجتماعی یا تصمیمهای نادرست او دخالت نکنند، خوبی او، خود را نشان خواهد داد.۲
رمانتیستها (مانند روسو) نیز معتقدند: انسان از بدو تولد، صاحب یک خوبی طبیعی است و هر عمل بدی که انجام میدهد، ناشی از شرایط اجتماعی مخرّب است، نه ناشی از چیزی در ذات خود او.۳
۲) عدهای دیگر معتقدند که هرچند انسان مورد تکریم خداوند است، اما با این حال، خداوند او را موجودی هلوع، جزوع، منوع، ضعیف و عجول نامیده است و این اوصاف، ذاتی انسان هستند و نه عارض بر او؛ زندگی، اجتماع و محیط، این اوصاف را در او ایجاد نمیکنند؛ بلکه او این گونه آفریده شده است. اینان، علاوه بر آیات قرآن، سیر تاریخ طبیعی انسان را گواه مدعای خود میدانند و میگویند: تاریخ نشان میدهد که پرونده انسان، پر از سیاهی، تباهی، کج روی و مخالفت و عصیان در برابر حق میباشد.
از سوی دیگر، گرایش به حق، فداکاری، عدالت خواهی و عشق به نیکیها نیز همواره در نهاد انسان وجود داشته است. با این وصف، نمیتوان همه بدیهای انسان را معلول محیط، خانواده و جامعه دانست و معتقد شد که انسان، پاک و فرشته خو وارد این عالم میشود؛ اما جامعه او را آلوده میسازد؛ زیرا جامعه، چیزی جز انسانها نیست و تاریخ، عرصه تجلی طبایع انسانی است؛ هم در جنبه نیکیها و هم در جنبه شرور.۴
مطابق دیدگاه مزبور، انسان دارای دو نوع گرایش میباشد؛ گرایشهای متعالی و گرایشهای پست و به عبارت دیگر، گرایش به شر و گرایش به خیر.۵
برخی از اندیشمندان نیز انسان را دارای دو «من»، یکی «مَن» متعالی و دیگری «من» پست (حیوانی) میدانند و بر همین اساس، گرایشهای انسان را به دو قسم گرایشهای مقدّس و گرایشهای با محوریت «من» تقسیم میکنند. گرایشهای مقدّس را همان میل به خوبی، خیر، فضیلت، پرستش، حقیقت و زیبایی میدانند و گرایشهای با محوریت «من» را همان غرایز مشترک میان انسان و حیوان میدانند. در این تقسیم بندی، هیچ کدام از گرایشهای منفی و ضدارزش وجود ندارند.۶
رفتارگرایان (مانند واتسن و اسکینر) معتقدند: انسان دارای شخصیتی خنثی میباشد و ذاتاً خوب یا بد نیست؛ بلکه محیط او را میسازد.
اگزیستانسیالیستها (مانند سارتر) میگویند: انسان، اساساً خوب یا بد نیست و هر عملی که انسان انجام میدهد، بر جوهرِ سرشت او اثر میگذارد. از این رو، اگر همه آدمها خوب باشند، سرشت انسان نیز خوب است و به عکس.۷
۳) اما دیدگاه کاملا متفاوتی نیز در مورد انسان مطرح شده است. در این دیدگاه، انسان موجودی منفعت طلب، لذت جو، شرور و در نهایت، گرگ معرفی شده است. غرایزی مثل غریزه جنسی و پرخاشگری به او سرشتی اهریمنی داده است و تنها قراردادهای اجتماعی و زنجیر قانون، توان مهار کردن او را دارند.۸
در این دیدگاههای متضاد، دلایل مدعا عبارتند از: مشاهدات تجربی و تاریخی (در انسان تجربی)، دریافتهای شهودی و عقلی (در انسان شناسی عرفانی و فلسفی) و متون مقدّس (در انسان شناسی دینی).
● سرشت و شخصیت
بحث از طبیعت و شخصیت انسان، از مباحث مهم، جالب و گرهگشا در معارف انسانی است. همچنین اثبات و تبیین تفاوت سرشتها، علاوه بر حلاوت و جذابیت خاص خود، نتایج علمی و عملی سودمندی در بسیاری از شاخههای علوم انسانی دارد.
این مباحث در انسان شناسی عرفانی و فلسفی، تحت عنوان «طینت» و در انسان شناسی تجربی، با عنوان «شخصیت»، از آن یاد میشود.
بین آنچه روانشناسان تحت عنوان «شخصیت» ذکر میکنند و طینت و سرشت مطرح شده در متون دینی و فلسفی، تفاوتهایی وجود دارد. روان شناسان بیشتر به سطوح بیرونی روح آدمی که همان پدیدههای روانی مانند ذهن و تواناییهای آن است، میپردازند و صفات شخصیتی مانند هیجان پذیری و مردم آمیزی را مورد مطالعه قرار میدهند؛ اما آنچه در متون دینی و فلسفی تحت عنوان «طینت» مطرح میگردد، زوایای عمیقتر روح انسانی است که با کمال و نقص او و احیاناً با سعادت و شقاوت او در ارتباط است؛ مانند کمال خواهی، گرایش به حق، پرستش و گرایش به خیر. شخصیت مورد مطالعه در روانشناسی، مرتبه نازل طینت میباشد. تفاوت دیگر، این است که ابزار شناخت در روان شناسی تجربی، همان رفتار پیدا و نیمهپیدای آدمی است؛ اما طریقه راهیابی به طینت در مباحث دینی و فلسفی، اندیشه عقلانی و شهود عرفانی و وحیانی است.
● اختلاف سرشتها
از یک منظر، مجموعه خصوصیات انسانها به سه دسته زیر تقسیم میشوند:
الف) خصوصیات جسمی؛ مانند قد، وزن، رنگ مو و پوست و استخوانبندی.
ب) خصوصیات روانی؛ مانند ادراک، استدلال، هوش، سرعت واکنش، دقت، فعالیت پذیری، هیجان پذیری، میزان مقاومت در برابر عوامل داخلی و خارجی، اراده، حدس، تیزبینی، مردم آمیزی و استعدادهای خاص؛ مثل نقاشی و خط.
ج) خصوصیات روحی؛ مثل حقیقتجویی، کمالخواهی، گرایش به خیر و فضیلت و فضایل اخلاقی؛ مثل صدق، وفا، عفو، احسان و جود.
این خصوصیات سهگانه، تمام تفاوتها و شباهتهای ما انسانها هستند و به عبارت دیگر، همه آنچه را که ما در آنها با همدیگر مشترک هستیم، در همانها نیز از یکدیگر متمایزیم؛ مثلا ما در داشتن وزن، هوش، اراده و گرایش به خیر، مشترک هستیم، در عین حال، تفاوت و تمایز ما هم به میزان بهرهمندی از این عوامل است.
همان گونه که ما در میزان قد و حافظه با هم متفاوت هستیم، در میزان بهرهمندی از اراده، حقیقتخواهی و گرایش به خیر نیز متفاوت هستیم. در برخی افراد، پدیده نظارت «من»، قویتر است. از این رو، نیروی اختیار در آنها قویتر است و کمتر تحت تأثیر عوامل مکانیکی درونی و برونی واقع میشوند و در افرادی نیز میزان نظارت «من» کمتر است و افعال اختیاری آنها کمتر و بیاهمیتترند و انفعال بیشتری از عوامل درونی و برونی دارند.۹ در فرهنگ اسلامی نیز درجه کمال انسانها با میزان بهرهمندی از اراده، ارتباط بسیار دارد. از این رو، هر قدر انسان کاملتر باشد، میزان تأثیرپذیری او از عوامل مادی کمتر است.
در قرآن و روایات نیز بر تفاوت سرشت و طینت افراد تأکید شده است. تفاوت افراد در گرایش به هدایت یا ضلالت و تفاوت در بهرهمندی از عقل و ایمان، در روایات اهل بیت علیهمالسلام به طور مکرّر ذکر شده است.
بر این اساس، در پاسخ به سؤال «گرایش یا عدم گرایش انسان به شرور»، میتوان گفت: که انسانها در میزان این گرایش، متفاوتند و نمیتوان حکمی کلی بیان کرد. هرقدر انسان از بعد الهی و ملکوتی خود دور شود و به بعد حیوانی خود نزدیک گردد، گرایش او به شرور، نمود بیشتری پیدا میکند؛ ولی باز فاقد آن گوهر ملکوتی نخواهد بود.
● عوامل اختلاف سرشتها
چه عواملی موجب اختلاف انسانها در خصوصیات سهگانه میباشند؟ در ابتدای ظهور علم روانشناسی، به مدت چند دهه، مسئله «وراثت و محیط»، یکی از بحثانگیزترین موضوعات این علم بود. افرادی مانند گالتون و پیرسون، علاقه فراوانی به اثبات تأثیر کامل وراثت در انسان داشتند و اثرات محیط را جزئی و کم اهمیت جلوه میدادند. پیرسون میگفت: «ما خلق و خو، وجدان، کم رویی، توانایی والدینمان و حتی قامت، سرپنجه و فراخنای سینه آنها را به ارث میبریم.۱۲
از سوی دیگر، عدهای مانند اسکینر، تنها محیط را عامل تعیینکننده شخصیت میدانستند. پس از چند دهه افراط و تفریط، اینک روانشناسان به کنش متقابل عوامل وراثتی و محیطی در رفتار و صفات آدمی معتقدند و این مسئله، امروزه به صورت یک اصل مسلّم درآمده است.
امروزه به اثبات رسیده است که علاوه بر خصوصیات جسمی که اساساً در هنگام بسته شدن نطفه تعیین میگردند، هوش و بعضی استعدادهای خاص، مانند استعداد موسیقی و هنر نیز تا حد زیادی به وراثت بستگی دارند و شواهد روزافزون نشان میدهند که ممکن است تفاوت آدمیان از لحاظ پاسخدهی به هیجان نیز وابسته به وراثت باشد.
البته در میزان تأثیر هر کدام از محیط و وراثت، اظهار نظر قطعی مشکل است. روانشناسان با بررسی میزان همبستگی هوش در افراد دوقلوی یک تخمکی و افراد بدون رابطه خویشاوندی، میزان تأثیر وراثت را از ۵۰ تا حتی ۹۰ درصد تخمین زدهاند.۱۳
به نظر میرسد اثبات این مطلب که انسانها با خصوصیات روحی متفاوتی متولد میشوند، چندان مشکل نیست. همچنین این عقیده که محیط بیرونی در تنزّل یا صعود درجات روحی انسان تأثیر دارد، قابل انکار نمیباشد؛ اما گره اساسی و کور مسئله اینجاست که نقش هر کدام و میزان تأثیرگذاری محیط و فطرت، چگونه است؟ چگونه تفاوت طینتها و سعادت و شقاوت ذاتی را با اختیار و تأثیر محیط و عوامل تربیتی جمع کنیم و اساساً در خصوصیات روحی خود، تا چه اندازه مدیون طینت الهی خود هستیم و تا کجا محصول تلاش و مجاهدت خود ماست؟
اخیراً روانشناسان نظریه جالب و مقرون به واقعی در مورد چگونگی تأثیر و تعامل محیط و وراثت بر افراد، ارائه کردهاند. طبق این نظریه، وراثت، دامنه تواناییها و خصوصیات شخصی را تعیین میکند و محیط، مکان قرار گرفتن شخص در این دامنه را و به عبارت دیگر، وراثت، نه نوع خاص رفتار، بلکه گستره پاسخها و رفتارهای احتمالی شخص را معیّن میکند؛ برای مثال، در مورد میزان هوشبهر افراد، میتوان چنین گفت: ژنها دو حد بالا و پایین هوش یا دامنه توانایی ذهن را تعیین میکنند و تأثیرات محیط، یعنی آنچه در جریان رشد یک فرد روی میدهد، تعیین خواهند کرد که هوشبهر یک فرد، در چه بخشی از این دامنه خواهد بود؛ مثلا، فردی با دامنه هوش بین ۹۰ تا ۱۱۰ متولد میشود و محیط مناسب یا نامناسب، او را در نقطهای از این فاصله قرار خواهد داد.
دلایل فراوانی این مسئله را در مورد خصوصیات روحی نیز اثبات میکند. بنابراین، میتوان گفت: تکوین و خلقت اولیه سرشت انسان، دو حدّ بالا و پایین توانایی روحی اشخاص را معیّن میکند و اراده و اختیار فرد و تأثیرات محیط، جایگاه او در این دامنه را تعیین خواهد کرد. بسیاری از روایات و آیات فراوانی از قرآن کریم، بر این نکته تأکید دارند که بخشی از تواناییهای روحی انسان، غیراکتسابی و بخشی نیز اکتسابی میباشند.
هنوز این سؤال باقی است که چرا انسانها دارای استعدادهای متفاوتی در بدو خلقت هستند. روانشناسان این تفاوتها را در خصوصیات جسمی و روانی، با وراثت توجیه کردهاند. هر انسانی، حامل ژنهایی از والدین میباشد که دارای صفات ارثی از والدین هستند. برای تبیین تفاوتهای افراد، باید دانست که فیض وجودی خداوند، به مقدار استعداد و قابلیت مواد است؛ زیرا که بین ماده و صورت، نوعی ترکیب اتحادی برقرار است و ماده نمیتواند صورتی کاملتر و لطیفتر از مقتضی استعداد خود قبول کند و منشأ اختلاف مواد و اختلاف نطفهها، تفاوت غذاهای تشکیل دهنده نطفه است؛ چون غذاها در صفا و کدورت، مختلفند و نطفههای حاصله نیز در صفا و کدورت متفاوتند. نطفههای لطیف صورت انسانی لطیف، قبول میکنند و بر عکس. در روایات آمده است که منشأ لطافت و کدورت غذاها، برخی تکوینی است و برخی بر اثر اعمال اختیاری انسان است.
یکی دیگر از دلایل اختلاف صورتها و نفسهای انسانی، به مسائلی مانند مراعات آداب نکاح، مقاربت، بارداری، شیردهی و... باز میگردد و پس از این عوامل، والدین، مربّی، محیط، معلم، همنشین، علوم و ادراکات گوناگون، همه در اختلاف نفوس تأثیر دارند.
● ثبات شخصیت
مسئله دیگر، ثبات شخصیت است. هرچند همسانی شخصیت، موضوعی است که روانشناسان بر سر آن بحثهای فراوانی دارند، اما یکی از فرضیههایی که اساس بیشتر نظریههای شخصیت میباشد، این است که مردم در موقعیتها و زمانهای گوناگون، رفتارهای همسانی دارند و به نوعی، دارای ثبات شخصیت میباشند. آنان دستهای از صفات را برمی شمرند که به طرز نسبتاً پایدار و همسانی، در اشخاص، متفاوتند و انسانها در شرایط گوناگون، بر اساس این صفات، رفتارها و واکنشهای شخصی از خود نشان میدهند؛ صفاتی مانند پرخاشگری یا آرام بودن، محتاط یا هیجانپذیر بودن، اضطراب یا آرامش و خصومت یا دوستی.
در یک پژوهش گسترده، بیش از یکصد آزمودنی طی ۳۵ سال مورد بررسی قرار گرفتند. در طول این مدت، همسانی شخصیتی در این افراد مشاهده شد. مردم وقتی به خودشان نگاه میکنند یا دست کم، وقتی بزرگسال میشوند، میبینند که در درازمدت، دارای همسانی شخصیت بودهاند. البته بعضی در سنین پایین به ثبات شخصیت میرسند و برخی حتی تا میانسالی هم تغییرات چشمگیری دارند. به هر حال، به نوعی ثبات و یکسانی در صفات روحی افراد مشاهده میشود؛ به ویژه در سنین پس از نوجوانی و در میان سالی. از این رو، اگر در موارد متعددی، از شخصی صداقت، وفا و دیگر صفات مثبت روحی دیده باشیم، میتوانیم به طور تقریبی، پیشبینی کنیم که این صفات، در سراسر عمر او نمایان خواهند بود.
در پایان این نوشتار، ذکر دو نکته زیر ضروری است:
۱) تفاوت انسانها در سرشت اولیه و میزان بهرهمندی آنها از خصوصیات مثبت یا منفی روحی، هیچ منافاتی با اختیار ندارد؛ زیرا اختیار و تکلیف، در همان محدوده بهرهمندی و استعدادها میباشد.
۲) تمام آنچه در مورد تفاوت سرشتها بیان شد، تحت قانون «بداء» قرار دارد و این قانون، بر همه آنها حاکم است. از این رو، همان گونه که روانشناسان تغییرات ناگهانی و پیشبینی نشده در شخصیت افراد و افزایش و کاهش و حتی ایجاد یا زوال استعدادها را پذیرفتهاند، هرگونه تغییر ناگهانی در طبیعت و سرشت انسانها و افزایش یا کاهش تواناییهای روحی افراد، امری ممکن است. در متون دینی نیز از این تغییرات سخن به میان آمده و بیان شده که حتی یک انسان شقی به انسانی سعادتمند مبدّل میگردد و سرشت او دگرگون میشود.
۱. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن (فطرت در قرآن)، اسراء، قم، ۱۳۷۸، ج ۱۲، ص ۴۳.
۲و۳. محمود رجبی، انسان شناسی، مؤسسه امام خمینی، قم، ۱۳۷۹، ص ۱۲۱.
۴. عبدالکریم سروش، حکمت و معیشت، صراط، دفتر نخست، ص ۴۶ - ۵۴.
۵. محمدتقی مصباح، معارف قرآن، مؤسسه امام خمینی، ج (۳۱)، ص ۴۲۵.
۶. مرتضی مطّهری، مجموعه آثار، صدرا، تهران، ۱۳۷۴، ج ۳، کتاب فطرت، ص ۴۹۰.
۷. انسانشناسی، ص ۱۲۱.
۸. تجربه گرایان (هابز)، سودگرایان (بنتام، میل)، لذت گرایان، فروبندگرایان و... دارای این دیدگاه منفی نسبت به انسان هستند؛ ر.ک: انسانشناسی، ص ۱۱۹
۹. محمدتقی جعفری، جبر و اختیار، مؤسسه تدوین و نشر آثار علّامه، تهران ۱۳۷۹، ص ۵۳ و ص ۱۰۲.
۱۰. محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی (دو جلدی)، ج ۲، ح ۱۴۴۳.
۱۱. همان، ج ۱، ح ۳۸۹.
۱۲. آن آناستازی، تفاوتهای فردی، ترجمه جواد طهوریان، آستان قدس رضوی، مشهد ۱۳۷۱، ص ۱۲۱.
۱۳. همان، ص ۱۳۶-۱۳۷
منبع: ماهنامه معرفت
حمید نوروزی
۲و۳. محمود رجبی، انسان شناسی، مؤسسه امام خمینی، قم، ۱۳۷۹، ص ۱۲۱.
۴. عبدالکریم سروش، حکمت و معیشت، صراط، دفتر نخست، ص ۴۶ - ۵۴.
۵. محمدتقی مصباح، معارف قرآن، مؤسسه امام خمینی، ج (۳۱)، ص ۴۲۵.
۶. مرتضی مطّهری، مجموعه آثار، صدرا، تهران، ۱۳۷۴، ج ۳، کتاب فطرت، ص ۴۹۰.
۷. انسانشناسی، ص ۱۲۱.
۸. تجربه گرایان (هابز)، سودگرایان (بنتام، میل)، لذت گرایان، فروبندگرایان و... دارای این دیدگاه منفی نسبت به انسان هستند؛ ر.ک: انسانشناسی، ص ۱۱۹
۹. محمدتقی جعفری، جبر و اختیار، مؤسسه تدوین و نشر آثار علّامه، تهران ۱۳۷۹، ص ۵۳ و ص ۱۰۲.
۱۰. محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی (دو جلدی)، ج ۲، ح ۱۴۴۳.
۱۱. همان، ج ۱، ح ۳۸۹.
۱۲. آن آناستازی، تفاوتهای فردی، ترجمه جواد طهوریان، آستان قدس رضوی، مشهد ۱۳۷۱، ص ۱۲۱.
۱۳. همان، ص ۱۳۶-۱۳۷
منبع: ماهنامه معرفت
حمید نوروزی
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست