جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا
کلیاتی در مورد معجزه
و ان كنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا...
قرآن مجید در این قسمت از آیات بحث اعجاز را مطرح میكند; و معجزه بودن قرآن رابیان مینماید و مردم را به معارضه دعوت كرده و میگوید: اگر قرآن را كتابی در حد كتابهای بشری میدانید پس شما هم مانند آن را بیاورید.
در این آیه تنها مخاطبین را دعوت به معارضه نموده ولی در سوره اسراء مطلب را بشكلی بیان كرده كه نه فقط مخاطب مردم عرب در زمان پیغمبر و نه فقط مردم زمان پیغمبر اعم از عرب و عجم و اصولا مردم روی زمین، بلكه همه مردم روزگاران را دعوت به مبارزه نموده است و حتی از انسانها فراتر رفته و جنیان را نیز در این حكم داخل نموده است. آنجا كه میفرماید:
قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایاتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهیرا.
بگو اگر انسانها و جنیان گرد آیند كه مانند این قرآن بیاورند نتوانند اگر چه برخی پشتیبان بعض دیگر باشند. (سوره اسراء آیه ۸۸)
اینگونه آیات بیانگر دو حقیقت است.یكی اینكه معجزه در عالم وجود دارد و دیگر اینكه قرآن معجزه است. راجع به هیچیك از این دو مطلب از نظر قرآن نمیتوان تردید كرد.
● انكار معجزه بودن قرآن انكار قرآن است
عدهای كه در زمان ما نمونه آنان زیاد است از آنجا كه راز معجزه را درك نمیكنند با وجودیكه دلشان میخواهد به نحوی از انحاء خود قرآن را بپذیرند، ولی معجزه بودن آنرا انكار دارند، و یا بكلی از ریشه وجود معجزه را در عالم نفی كرده و تمام معجزاتی كه در قرآن آمده مثل شكافته شدن دریا برای موسی و یا اژدرها شدن عصای او را به معنای طبیعی حمل نموده و به توجیهات باردی دست میزنند، و این چیزی جز انكار قرآن نیست.
قرآن مجید در آیات متعددی به نقل معجزات انبیاء سلف میپردازد و در این گونه آیات كه هم اكنون مورد بحث ما است ولا اصل وجود معجزات را اثبات كرده و ثانیا میرساند كه قرآن نیز یكی از معجزات الهی است. این ما هستیم كه بایستی دعوت قرآن را كه همواره بندگان باوجدان را دعوت به تفكر میكند، اجابت نموده و موضوعات قابل تفكر و تعقل را كه یكی از آنها همین موضوع معجزه بودن قرآن است; مورد اندیشه انسانی قرار دهیم و راز آن را كه از رازهای بسیار بزرگ معارف اسلامی است كشف نماییم. و اینك ما از لغات معجزه آغاز میكنیم.
● لغت معجزه
معجزه از ماده «عجز» است. عجز یعنی ناتوانی و معجزه یعنی كاری كه دیگران در مقابل آن ناتوانند و كسی دیگر قادر به انجام آن نیست.
گاهی بجای معجزه كلمه «خرق عادت» استعمال میشود ولی این همان برداشتی است كه اشاعره از معنای معجزه داشتند و معنای خوبی هم نیست.
اصولا در قرآن نه كلمه معجزه استمعال شده و نه خرق عادت و هر دو اصطلاحات علمای اسلامی است. البته كلمه معجزه در اصطلاح عموم مسلمین رائج است و حتی شاید در زمان ائمه اطهار هم استعمال میشده است ولی «خرق عادت» اینچنین نیستبلكه تنها گروه خاصی از متكلمین اسلامی، یعنی همان گروه اشاعره كه معنای معجزه را این چنین میپنداشتند بكار بردهاند.
قرآن لفظ دیگری را بكار برده و آن كلمه «آیت» است كه به نظر میرسد از هر دو كلمه معجزه و خرق عادت رساتر به مقصود است.
● چرا قرآن معجزه را «آیه» خوانده است؟
«آیت» یعنی نشانه و یا دلیل محكم. چرا قرآن آنچه را كه ما معجزه میگوییم آیه نامیده است؟ برای آنكه مردی كه پیدا میشود و ادعا میكند كه فرستاده پروردگار هستم، او مرا فرستاده و به من وحی كرده، و آنچه كه من میگویم بپذیرید، بدلیل اینكه سخنان من از آن خودم نیستبلكه سخن خدای شماست آیا اشخاص باید بدون چون و چرا بپذیرند یا نه؟ پیدا است كه در اینجا سه احتمال وجود دارد: یكی اینكه واقعا این شخص پیامآور خدا باشد و دیگر آنكه دروغگو و جعال بوده و خودش نیز آگاه به دروغ خودش باشد و سوم آنكه مسئله برای خودش هم اشتباه شده باشد. مثلا در باطن روح او فعل و انفعالاتی پدید آمده و بروز نموده و تجسم یافته باشد و او آنها را وحی پنداشته و باور نموده باشد.
احتمال سوم برای بسیاری از افراد اتفاق میافتد. كسانیكه واقعا دروغ نگفته و نمیخواهند بگویند ولی در عین صداقت دچار توهمات شدهاند و امر برای خودشان هم مشتبه گشته است.
اینكه كفار قریش رسول الله (ص) را مجنون میخواندند یكی از عللش این بوده كه چون پیغمبر آنچنان حسن سابقهای در میان مردم داشت كه اگر میگفتند او دروغگو است این لكه بر دامن او نمیچسبید. و لذا برای خنثی كردن دعوت رسول الله (ص) به افرادیكه دعوت او را میپذیرفتند، اظهار میكردند كه این مرد دچار توهمات روحی و روانی شده است.
پس روی این حساب شخصی كه مدعی نبودت استبرای اثبات ادعای خویشی بایستی دلیل محكم بیاورد و اگر مردم این درخواست را میكردند درخواستی منطقی بوده است و در غیر این صورت یعنی پذیرفتن بدون دلیل، كاری ابلهانه محسوب میگردد.معجزه همان دلیل محكمی است كه ادعای نبوت را اثبات میكند و بهمین مناسبت نیز «آیت» خوانده میشود.
برای توضیح بیشتر این مطلب، ما در اینجا به ترتیب مباحث زیر را مطرح میكنیم:
۱) معجزه چیست؟
بعضی میپندارند معجزه مسئلهای نیستبلكه مسئله مهم قبول و یا عدم قبول خداوند است. یعنی میگویند ما اگر خدا را قبول كردیم دیگر راجع به معجزه بحثی نداریم زیرا خدای مورد قبول ما قادر مطلق است و به حكم «ان الله علی كل شیی قدیر» او قدرت دارد مرده را زنده كند و از چوبی اژدها بسازد و رسول الل را در ظرف لحظهای از مسجد الحرام به مسجد الاقصی ببرد و بلكه به همه آسمانها سیر دهد.
ولی بر خلاف این پندار مسئله به این سادگیها نیست كه اگر خدا را قبول كردیم مشكلات همه حل شده باشد.
توضیح اینكه:
▪ بعضی ممكن است معجزه را اینطور تعریف كنند كه: معجزه یعنی آنچه كه بدون علت روی میدهد.
ولی این تعریف بسیار نادرست است و شاید مادی مسلكان و آنان كه میخواهند معجزه را نفی كنند این نغمه را آغاز كردهاند و سپس كم و بیش به سر زبانها افتاده است.
زیرا كسانی كه طرفدار معجزه هستند میخواهند آنرا دلیل بر چیزی بدانند و حال اینكه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد دلیل بر هیچ امری نخواهد بود!!
وانگهی اگر (بفرض محال) یك چیز بدون علت پیدا شود دیگر هیچ چیز را در عالم نمیشود اثبات كرد، نه اصلی از اصول علمی و طبیعی بر جای میماند و نه از اصول فلسفی و كلامی، و حتی اثبات خدا هم متزلزل میگردد. چرا؟
زیرا ما خدا را بدلیل اینكه علت عالم است میشناسیم و اگر فرض كنیم كه در هستی نظامی وجود ندارد بلكه ممكن است چیزی بدون علت پدید آید، این احتمال را كه عالم بكلی صدفه و بدون علت پدید آمده است، نمیتوانیم رد كنیم. پس تعریف برای معجزه بسیار نادرست است. (۱)
▪ ممكن است گروهی دیگر بگویند معجزه پیدایش چیزی بدون علت نیست، استثناء در قانون علیت نیستبلكه باین معناست كه بجای علت واقعی یك شیئی علت دیگری جانشین آن میگردد و بالاخره معجزه یعنی جانشین شدن علتی بجای علت دیگر.
مثلا علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان آمیزش دو انسان استحالا اگر این علتحقیقی كنار رود و جایش را به علت دیگری بدهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است.
این گفتار ناشی از عدم اطلاع بر علوم عقلی است زیرا پس از آنكه پذیرفتیم كه در عالم، نظام علت و معلول حكمفرماست; این نظام یك نظام قراردادی نیست كه بشود آنرا تغییر و تبدیل نمود بلكه طی یك رابطه حقیقی و واقعی و تخلفناپذیر است.
یعنی در طبیعت اگر «الف» علت «ب» بود بین «الف و ب» یك رابطه واقعی و حقیقی بر قرار است كه نه «الف» آنچنان رابطه را با غیر «ب» دارد و نه «ب» با غیر «الف» میتواند داشته باشد و هیچگاه «ب» بدون «الف» هستی نمییابد. و بالاخره علت واقعی یك امر یك امر است و بس; و هیچ چیز با دو چیز نمیتواند رابطه علت و معلولی داشته باشد.
پس در مثال فوق هیچگاه نمیشود «ج» بجای «الف» بنشیند و یا بالعكس «د» بجای «ب» معلول «الف» گردد. (۲)
▪ در مقابل این دو تعریف تعریف سوم برای معجزه هست كه اشكالات عقلی فوق به هیچوجه بر آن وارد نمیگردد.
و آن اینستكه بگوئیم معجزه نه نفی قانون علیت است و نه نقض و استثناء آن، بلكه خرق ناموس طبیعت است.
فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه نه آن است كه چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد بلكه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی بوجود آمده است، معجزه نام دارد.
به بیان بهتر:
معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی بنحوی كه دخالت ماوراء الطبیعه در ان آشكار باشد.
با این بیان در پیدایش معجزه، علتی بجای علت دیگر نمینشیند بلكه این مطلب كه بین علت و معلول یك نوع رابطه حقیقی و تخلفناپذیر برقرار است پذیرفته شده ولی مسئله معجزه بدین گونه توجیه میگردد كه:
علل واعقی اشیاء برای بشر كه میخواهد با علم و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علتهای واقعی اشیاء است و بشر بوسیله تجربه و آزمایش فقطبه یك سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا میكند و بیجا آنرا رابطه علیت میپندارد.
روی این حساب معجزه امری است كه از غیر مسیر عادی كه بشر تنها مسیر پیدایش آن امر پنداشته است پدید آید. این نكته را باز توضیح خواهیم داد.
● آیا معجزه ممكن است؟
جواب این سؤال تا حدودی در بخش قبل روشن شد یعنی اینكه معجزه ممكن است، یا محال، بستگی دارد به تعریف معجزه و اینكه ما آنرا چگونه توجیه نمائیم.
اگر بگوییم معجزه یعنی آنچه كه بدون علت پدید میآید بدیهی است كه محال است. و نیز اگر بگوییم معجزه نقض قانون علیت استیعنی همانكه علتی بجای علتحقیقی و واقعی امر بنشیند، باز هم ممكن نیست.
اما اگر به معنای سوم گرفتیم یعنی خارج شدن طبیعت از جریان عادی خودش در این صورت معجزه ممكن است نه محال و در اینجا ما ناچاریم توضیح بیشتری بدهیم.
«هگل» فیلسوف معروف اروپائی كلامی دارد كه بر اساس آن در فلسفه خود مسائل زیادی بنیان نهاده است.
او میگوید: یك سلسله مسائل است كه از ضرورتهای عقل محسوب گردیده و اجازه خلاف آنرا خلاف هیچگاه نمیدهد یعنی اصلا خلاف آن امكان ندارد.
مثل قضایائیكه در ریاضیات بكار میرود و او نامش را «قضایای تحلیلی» میگذارد.
شما در ریاضی میگویید مجموع زوایای یك مثلث ۱۸۰ درجه است و یا مساوی با دو قائمه است. این حكم ضرورت عقل استیعنی اگر عقل مثلث را درك بكند كه مثلثیعنی چه؟ بلافاصله حكم میكند كه ضرورت ایجاب میكند و غیر آن محال است كه باید مجموع زوایای مثلث ۱۸۰ درجه باشد و حتی نیم درجه كم و زیاد نمیتواند باشد.
قضایائیكه در فلسفه و منطق جزء قضایای ضروریه محسوب میگرددند همه از همین قبیلند مثل اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین.
ولی یك سلسله مسائلی داریم كه مسائل تجربی است، یعنی آنهائی كه ما عقلا هیچگونه ضرورتی در آن درك نكردهایم بلكه بحكم آنكه آنطور دریافتهایم میگوییم آنطور است.
مثالی كه هگل برای این نوع مسائل ذكر میكند این استكه میگوید: ما تا به حال هرچه در عالم تجربه كردهایم این طور یافتهایم كه آب در اثر حرارت صد درجه مثلا بخار میشود. بعد اسم آن را میگذاریم (علیت) و میگوییم حرارت علتبخار شدن آب است و یا اگر آب را میبینیم در سرمای زیر صفر درجه منجمد میگردد میگوییم سرما علت انجماد است.
وی میگوید: برای عقل انسانی هیچكدام ضرورت ندارد، ما چون اینطور دیدهایم اینگونه حكم كردهایم. در حالیكه اگر از اول كه متولد شده بودیم خلافش را مشاهده كرده بودیم یعنی حرارت را موجب انجماد و سرما را باعثبخار شدن آب مییافتیم از نظر عقل ما هیچ تفاوتی نمیكرد.
یعنی انجماد در اثر برودت و تبخیر در اثر حرارت را ضرورت عقلی ایجاب نمیكند بلكه صرفا یك قضیه وجودیه است. در عالم تابحال اینطور بوده بدون آنكه خلاف آنهم ضرورت داشته باشد.
این كلام تا اینجا كلام بسیار درستی است و حتی امثال بوعلی هم كه گویا بهمین مطلب پیبرده بودهاند در كلماتشان طرح شده كه برای علوم طبیعی كه همیشه بر تجربه استوار است و تجربه هم ضرورت بدست نمیدهد چه فكری باید كرد؟ با توجه به این نكته علوم و قوانین طبیعی چه نحو اعتباری میتواند داشته باشد؟ آیا میتوان قوانین تجربی را تحت ظابطه علیت فلسفی درآورد؟
در این زمینه میگویند در مواردی كه تجربه رابطهاتی را نشان میدهد مثل اینكه حرارت موجب تبخیر و برودت انجماد میآورد در این گونه موارد در واقع یك علیتی وجود دارد و بدون علیت نمیتواند باشد و آن علت واقعی محال است جای خود را بدیگری بدهد. ولی اینكه آن علت همین باشد كه ما آنرا با حواص خودمان بوسیله تجربه و آزمایش كشف كردهایم مشكوك است. و لذا علوم تجربی روز بروز تغییر میكند یك قانونش نسخ میشود و قانون دیگری جایگزین قانون قبلی میگردد.مثلا یك روز وقتی میدیدند سنگ را كه از بالا رها میكنیم برزمین میافتد میگفتند كشش در خود سنگ وجود دارد كه مایل استخود را به مركز زمین برساند.
و این حكمی بود كه بر اثر تجربیات مكرر همه بر آن متفق بودند ولی پس از آمدن نیوتون، مطلب عوض شد و گفتند، خیر، این سنگ نیست كه میل به پایین آمدن دارد بلكه جاذبه در زمین است كه سنگ را میكشد.
و پس از آن هم نظریه نسبیت مطرح گردید و در نظریه قبل تجدید نظر شد.
بنابراین، مقدار ثابت و متقین است كه رویدادها بدون علت نیستند ولی آیا علم به آن علتها خواهد رسید یا نه، معلوم نیست، و اینكه ما بمجرد آنكه رابطهای را كشف میكنیم نام آنرا علت میگذاریم; خطاست; خیر; اینها علتهای حقیقی نیستند; نه حرارت علت تبخیر است ونه برودت علت انجماد و نه جاذبه علت پایین آمدن سنگ و لذا اینگونه روابط چه بسا تبدیل و تحول مییابد.
اینجا فرق میان ناموس طبیعت و قانون علیتبخوبی روشن میگردد. مثلا به حسب ناموس طبیعی ما تا بحال هرچه دیدهایم یك انسان اگر بخواهد متولد شود، یك راه بیشتر ندارد، حتما باید جنس مذكر و جنس مؤنث هر دو باشند و نطفه آنان با یكدیگر تركیب شود تا انسانی پدید آید.
اما آیا قانون اصیل علیت در اینجا حكمفرماست؟ یعنی آیا غیر این محال است و نمیشود كه یك وقتسلولی كه در رحم زن تكوین مییابد، چنان استعدادی را دارا گردد كه هم كار سلول زن را انجام دهد و هم كار سلول مرد را؟
عقل در اینجا نفی نمیكند. بلكه میگوید: ما تا بحال این طور دیدهایم و به این شكل یافتهایم، ولی ممكن استبه شكل دیگری كه ما هنوز به رازش آگاه نشده ایم با «دمیدن» اوول زن استعداد اسپرم مرد را نیز پیدا كند و اگر چنین بشود; قانون علیت نقض نشده بلكه ناموس طبیعت نقض گردیده است. و این است معنای معجزه.
یعنی: معجزه خرق نوامیس طبیعت است و با این معنی، معجزه ممكن خواهد بود.
حال باز برمیگردیم به كلام «هگل» . اگر در دنیا شخصی مدعی پیغمبری گردد و بگوید معجزه من این است كه من میتوانم مثلثی ترسیم كنم كه زوایایش ۱۹۰ درجه باشد; بلافاصله باید او را تكذیب كرد. چون چنین عملی محال عقلی استو معجزه - طبق بیانات گذشته - محال عقلی را ممكن نمینماید. و خود این ادعا دلیل بر كذب مدعای اوست.
و یا اگر مدعی نبوت ادعا كند كه من میتوانم كاری بدون علت انجام دهم باز دلیل بر كذب مدعای اوست چون خلاف ضرورت عقل است.
ولی اگر مدعی گردد كه من میتوانم خلاف ناموس طبیعت كاری را انجام دهم، یعنی از همان قبیل كارهایی كه بقول هگل، ما هیچ دلیلی بر اعتبارش نداریم جز اینكه تا حالا اینطور دیدهایم، ما آن ادعا را قبول میكنیم.
و به تعبیر دیگر قوانین عقلی مطلق است نه مشروط، یعنی «اگر» ندارد. ولی قوانین طبیعی مشروط است. یعنی وقتی میگوییم مجموع زوایای مثلثبرابر با دو قائمه است نمیشود گفت: اگر مانعی پیدا نشود. ولی در قوانین طبیعی میتوان گفت: قانون جاذبه اقتضا میكند كه جسم بزرگتر جسم كوچكتر را بطرف خود جذب كند، اگر مانعی جلوی آن را نگیرد! یعنی اگر شما دستتان را جلوی آن قرار دادید و مانع افتادن سنگ شدید قانون جذب كار خود را نمیكند.
خلاصه آنكه كشف علتهای واقعی در قدرت بشر نیست و بر او مكتوم است و بشر تنها به یك سلسله روابط میتواتند دسترسی یابد و خداست كه بر تمام علتها آگاه است.
در سوره طلاق میفرماید: و من یتوكل علی الله فهو حسبه هر كس به خدا توكل كند، خداوند او را كفایت میكند. یعنی به هیچ سببی از سببهای ظاهری احتیاجی نیست. و سپس میگوید ان الله بالغ امره یعنی خدا فرمان خودش را به نتیجه و به واقعیت میرساند.
ولی برای آنكه مردم خیال نكنند حساب علت و معلول و اندازهگیری در كار عالم نیست و احیانا خداوند كاری را بدون رابطه علت و معلول انجام میدهد، بلافاصله میفرماید: قد جعل الله لكل شیء قدرا. یعنی برای هر چیزی حد و اندازهای و رابطهای قرار داده است ولی آن رابطه را تنها خدا میداند.
اینكه هر وقتخدا اراده كند چیزی را انجام میدهد كه هیچ یك از اسبابی كه بشر میشناسد دخالت ندارد از اینجهت است كه اینها پوششها هستند و اسباب واقعی نیستند و خدا خودش میداند كه سبب واقعی چیست.
خداوند هرگاه اراده كند، اشخاصی را به رازهای علت و معلول آشنا میسازد و اگر كسی از ناحیه پروردگار به این رازها آشنا گردید میتواند هرگونه تصرفی در كار عالم بكند; بدون آنكه امری بر خلاف نظام علت و معلول انجام داده باشد.
این است معنای آنچه كه در روایت آمده است كه بنده خدا آنقدر به پروردگارش نزدیك میگردد كه خدا چشم او میشود. كه با آن میبیند و گوش او كه با آن میشنود و دست او كه با آن كار میكند.
۳) آیا معجزه وقوع دارد؟
پاسخ این سؤال بسیار سهل و ساده است زیرا وقتی معلوم شد كه معجزه خرق قانون علیت نیست كارهای خلاف جریان طبیعی و عادی بسیار در جهان اتفاق افتاده و میافتد.
از ابوعلی نقل میكنند كه گفته است: اگر شنیدی فردی عارف یك ماه چیزی نخورده و نمرده است تعجب نكن. زیرا این عمل برخلاف قانون طبیعت است نه بر خلاف قانون كلی هستی.
زیرا اینكه افراد معمولی اگر مثلا چهل و هشتساعت غذا نخورند میمیرند بخاطر آن است كه بدن آنها از نظر جریان معمولی تحلیل غذا نیازمند است كه در ظرف این مدت غذا به آن برسد.
ولی یك انسان میتواند با تقویت اراده بدن خویش را بگونهای مسخر كند كه حتی حركت قلبش در اختیار او باشد، جریان تنفس با اراده و اختیار او انجام گیرد; تحلیل غذا و فعالیتهای معده و هاضمهاش زیر نظر او انجام گیرد.
نمونه این افراد در میان مرتاضها بسیار دیده شده است مرتاضهایی كه میتوانستند برای مدتهای طولانی تنفس خود را كنترل كنند و نفس نكشند در حالیكه افراد معمولی یك دقیقه هم شاید نتوانند.
این نتیجه تقویت روح است، یعنی روح بطوری تقویتشده كه بربدن حاكم گردیده است.
نقل میكنند سالیكه سران شوروی به هندوستان رفته بودند مشاهده این موضوع آنان را به حیرت انداخته بود و آنچنان برای انان شگفتانگیز بود كه وقتی برگشتند گفتند بایستی اینگونه اعمال در دانشكدهها مورد مطالعه قرار گیرد; گویا این هم خودش یك علمی است!!
آنان دیده بودند كه مردی كه در تابوتی دربسته قرار گرفته و در قبری مدفون گشته بود بدون آنكه منفذی برای تنفس برای او قرار دهند، پس از مدتیكه او را بیرون آوردند شروع به تنفس كرد، و چنان پیدا بود كه پس از قرار گرفتن در زیر خاك به اختیار خویش تنفس خود را متوقف ساخته و اینك آغاز نموده است.
در هر حال وقوع اینگونه اعمال نمونههای زیادی دارد و تقویت اراده بوسیله تمرین اگرچه تمرینهای غیر شرعی باشد توجیهكننده تمام اعمال مزبور است.
بنابراین معجزه كه گفتیم كاری است كه تنها بر خلاف نوامیس طبیعت انجام میگیرد، با توجه به اینكه پیامبران با عنایت پروردگار نمونه كامل انسانها بوده و قویترین روحها و محكترین ارادهها در آنان یافت میگردد وقوعش بسیار سهل و آسان توجیه خواهد شد.
۴) معجزه چگونه دلالتبر صدق ادعای آورنده آن دارد؟
منطقیین میگویند ما سه گونه دلالت داریم.
▪ دلالت قراردادی
▪ دلالت طبیعی
▪ دلالت عقلی.
دلالت قراردادی یعنی آنكه چیزی را نشانه چیزی قرار بدهند بطوریكه اگر قرارداد خلافش میبود بر خلاف دلالت میكرد.
مثلا دلالت الفاظ بر معانی; «نان» بحسب قرارداد اسم این موجود خوردنی است و آب اسم آن آشامیدنی. در حالیكه اگر عكس قرارداده بودند یعنی آب را بجای نان و نان را بجای آب وضع نموده بودند همانطور دلالت میكرد و هیچ اشكالی بوجود نمیآمد. یعنی بین الفظ آب و آن مایع و بین نان و آن ماده خوردنی هیچ گونه رابطه ذاتی نیست.
و نیز مثل دلالت علائم راهنمائی. مثلا دلالت فلش سبز بر عبور آزاد یك دلالت قراردادی است و اگر آن را علامت ایست نهاده بودند همانطور دلالت میكرد.
آیا دلالت معجزه بر صدق نبوت بدینگونه است؟ یعنی خدا با مردم قبلا قراردادی بسته است كه هروقت این اعمال را از كسی دیدند بدانند او از طرف من آمده است و هرچه میگوید راست است؟!!
مسلم اینطور نیست، زیرا خداوند هرچه بخواهد به مردم برساند از طریق انبیاء میرساند و ما اینك در مقام اثبات خود انبیاء هستیم.
دلالت طبیعی. یعنی دلالت تجربی مثل دلالتسرفه بر درد سینه و یا حركتسریع نبض بر تب. اینها علائم طبیعی و تجربی استیعنی علائمی است كه در اثر تجربه بدست آمده است.
دلالت معجزه از این نوع نیز مسلما نیست چون جزء مسائل تجربی بشر نیست.
دلالت عقلی، یعنی دلالتهای استدلالی مثل دلالت معلوم بر علت. وقتی عقل حدوث چیزی را میبیند; با توجه به اینكه پیدایش چیزی رابدون علت محال میداند بلافاصله پی به علت آن میبرد و این موضوع هیچ احتیاج به قرارداد و یا تجربه ندارد.
دلالت معجزه از اینگونه دلالتها است و برای توضیح آن باید بگوییم:
نحوه دلالت معجزه دوگونه ممكن استبیان شود. متكلمین معمولا گفتهاند كه معجزه یكنوع دلالت عقلی بنحو عملی است. مثل مواردی كه عقل انسان از عمل شخصی پی به رضایت او میبرد و یا از سكوت او كشف مینماید. تقریر معصوم كه در فقه حجتشمرده شده نیز از این قبیل است; كه می گویند همانطور كه اگر معصوم صریحا ترتیب وضو گرفتن را به كسی میگفت و یا خودش وضو میگرفتبرای ما حجتبود; همینطور اگر در پیش روی او كسی به نحوی وضو بگیرد و معصوم ایرادی بر او نگیرد، بدلالت عقلی معلوم میشود كه نحوه وضو گرفتن همان است. به این استدلال كه اگر صحیح نبود حتما معصوم اعتراض میكرد و چون اعتراض نكرد پس حتما در نظر او صحیح بوده است. و اگر كسی سؤال كند كه چرا اگر صحیح نبود معصوم ایراد میگرفت، خواهیم گفت این كار اغراء به جهل است; یعنی مردم را وادار به جهالت كردن است و این عمل زشت و ناپسند است و معصوم چنین عملی را مرتكب نمیگردد.این عده میگویند دلالت معجزه بر صدق نبوت از این قبیل است. با این بیان كه وقتی شخصی میآید و میگوید: مردم! من از طرف خدا هستم - با توجه به اینكه خداوند بر همه افعال بشر آگاه است - بنابراین، ادعای این شخص در حضور خداوند انجام شده است. هنگامیكه برای اثبات مدعای خود كار خارق العادهای انجام داد، حال یا بخودش نسبت داد و یا به خداوند; حتما دلیل صدق او خواهد بود زیرا اگر دروغ میگفتخداوند نباید بگذارد این كار انجام گیرد. زیرا اگر او دروغگو باشد عملا او را تایید كرده و مردم را اغراء به جهل نموده است.
این بود بیان نظریهای كه معمولا متكلمین درباره معجزه ابراز داشتهاند. ولی عدهای از دانشمندان معتقدند كه متكلمین حقیقت معجزه را درك نكردهاند، زیرا آنان گمان كردهاند كه معنای معجزه این است كه خدا مستقیما كاری را بدستیك پیغمبر جاری میكند; بدون آنكه پیغمبر در آن دخالت داشته باشد بلكه آن پیغعمبر یك چهره ظاهری بوده و در حقیقتیك خیمهشببازی است. خدا كار را میكند بدست پیغمبر، عیسی میآید بالین سر مرده مینشیند ولی خدا مرده را زنده میكند. عیسی هیچ نقشی نداشته و بلكه یك وسیله است. یعنی مستقیما عمل خدا است و همانطور كه من و شما در انجام امر معجزه دخالت نداریم پیامبران نیز دخالت ندارند.
ولی، خیر، مطلب از اینها بالاتر است. بین معجزه و شخص معجزهآور یك نوع رابطه واقعی برقرار استبطوریكه صدور این عمل از غیر او ممكن نخواهد بود.
معجزه نمایانگر كمال روحی و معنوی «ولی» خداست. هنگامیكه ولی الله اعجاز میكند نیروی بشریش متصل به نیروی الهی است. یعنی خدا به او اراده، قدرت و نیروئی مافوق بشری عنایت فرموده است.
از بیاناتی كه مدر مطالب قبل گذشت روشن شد كه ولی خدا در اثر اطاعت كامل ازخداوند و ریاضتهای عملی بجائی میرسد كه چنان اراده نیرومندی دارا میگردد كه میتواند بر طبیعت غلبه كند. و به عبارت دیگر بشر میتواند در سایه عبادتا و اطاعت چنان به خداوند نزدیك گردد كه نمونه كامل خداوند بر روی زمین باشد.
با این بیان وقتی كه اولیاء خدا امور خارقالعاده انجام میدهند، آنان خودشان كار میكنند ولی با یك توانائی مافوق بشری.
این جریان معروف است كه هنگامیكه علی ابن ابیطالب در قلعه خیبر را با یك قوه جسمانی نكندم، بلكه یك قوه الهی مرا تایید كرد. یعنی این بازوی انسانی و بشری علی توانائی چنان كاری را نداشتیك نیروی الهی او را تایید كرد بطوریكه اگر ده مقابل آنهم بود باز قادر میبودم.
پس علی(ع) میگوید من كندم، نه آنكه من نكندم بلكه من دستم را بدر گذاشتم و خدا در را كند و پرتاب كرد، من كندم، ولی با یك قوه خدادادی. پس معجزه معنایش این است كه اگر عیسی مرده زنده میكند، نه بشر با قوه بشری مرده زنده كرده و نه خدا مستقیما بدون دخالتبشر، بلكه بشر با قویه خدائی مرده را زنده كرده است.
بنابراین روشن شد كه دلالت معجزه بر صدق نبوت یك دلالت عقلی است اما نه دلالت عقلی به آن شكلی كه متكلمین میگویند بلكه یك نوع دلالت عقلی صددرصد منطقی.
پینوشتها:
۱- این مطلب در كتاب «عدل الهی» مشروحا بحثشده كه این گمان باطلی است كسی خیال كند: اینكه ما كارها را از طریق سبب و مسبب و علت و معلول انجام میدهم بخاطر عجز ما است و چون خدا قادر مطلق است دیگر علت و معلول برای او مطرح نیست!!
خیر، در جای خود به اثبات رسیده و نزد حكما مسلم است كه قدوسیت و كمال ذات الهی اقتضا میكند كه كارها درنظام علت و معلول انجام گیرد و بعبارت واضحتر نظام علت و معلول یعنی نظام فعل خدا و نظام كار خدا.
در قرآن مجید آیات زیادی بر این مطلب دلالت دارد كه همواره خدای بزرگ از طریق اسباب و اوامر خویش را به اجرا در میآورد، چه اسباب طبعی مانند نزول باران و روئیدن گیاهان و امثال آنها و چه اسباب غیر طبیعی و ماوراء محسوس مانند ملائكه و جنود غیر مرئی حق متعال .
۲- در اینكه رابطه بین علت و معلول چگونه رابطهای است و چرا نمیشود از یك علتبیش از یك معلول پدید آید و یا یك شیی معلول دو علتبوده باشد؟ در پاورقیهای جلد سوم اصول فلسفه مشروحا بحثشده است.
۱- این مطلب در كتاب «عدل الهی» مشروحا بحثشده كه این گمان باطلی است كسی خیال كند: اینكه ما كارها را از طریق سبب و مسبب و علت و معلول انجام میدهم بخاطر عجز ما است و چون خدا قادر مطلق است دیگر علت و معلول برای او مطرح نیست!!
خیر، در جای خود به اثبات رسیده و نزد حكما مسلم است كه قدوسیت و كمال ذات الهی اقتضا میكند كه كارها درنظام علت و معلول انجام گیرد و بعبارت واضحتر نظام علت و معلول یعنی نظام فعل خدا و نظام كار خدا.
در قرآن مجید آیات زیادی بر این مطلب دلالت دارد كه همواره خدای بزرگ از طریق اسباب و اوامر خویش را به اجرا در میآورد، چه اسباب طبعی مانند نزول باران و روئیدن گیاهان و امثال آنها و چه اسباب غیر طبیعی و ماوراء محسوس مانند ملائكه و جنود غیر مرئی حق متعال .
۲- در اینكه رابطه بین علت و معلول چگونه رابطهای است و چرا نمیشود از یك علتبیش از یك معلول پدید آید و یا یك شیی معلول دو علتبوده باشد؟ در پاورقیهای جلد سوم اصول فلسفه مشروحا بحثشده است.
منبع : مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست