جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
در جستجوی ردپای اخلاط چهارگانه در ادبیات کلاسیک جهان
شكسپیر و همعصرانش در مورد فرایند فیزیولوژیكی بدن و ارتباط ذهن و روح در حیطه اخلاط چهارگانه بدن؛ بلغم، سودا، صفرا و خون تعابیر و اندیشههای بسیاری داشتند و نظریات علما و صاحبنظران پیش از خود و همعصرانشان را در بسیاری از آثارشان بهكار میبستند. روانرنجوری، شیدایی، بیارادگی و وسواسی كه در هملت به عنوان محوریترین شخصیت نمایشنامه معروف شكسپیر سراغ داریم، همگی حاكی از شخصیت سوداوی- مالیخولیایی وی است. برخی از صاحبنظران معتقدند كه عدم توازن و بیتناسبی اخلاط در هملت، باعث برانگیختهشدن جنون و دیوانگی وی بوده است.
سلطهگری طب و تئوریهای پزشكی و كاربرد آن در عهد الیزابت تاثیر بسیاری بر نویسندگان آن عصر بهویژه شكسپیر داشته است. تاثیرگذارترین آنها، مجموعهای از آثار بقراط دانشمند یونانی بوده، كه توسط جالینوس گردآوری شده بود. افزون بر این دو «راهنمای طب یونانی»، كه جالینوس در طول دوران خدمت خود در سپاه رم به عنوان جراح گلادیاتورها تالیف و گردآوری كرده بود، باعث شد تا شكسپیر پافشاری بیشتری برای آشنایی و استفاده از این اندیشهها در آثارش داشته باشد.
بهطور خلاصه جالینوس مواد را جمع بین خاك، آتش، آب و هوا میدانست و برای هر كدام فاكتور ویژهای قائل بود: گرمی در برابر سردی؛ تری در مقابل خشكی. بر همین اساس برای انسان نیز تركیبی منحصر به فرد از شخصی به شخص دیگر قائل شد و اساس آن را همانند فاكتورهای چهارگانه تشكیلدهنده مواد، بر اخلاط چهارگانه سودا، بلغم، صفرا و خون قرار داد.
جالینوس همانند ارسطو معتقد بود كه عناصر چهارگانه اخلاط دو به دو اثراتی بر هم دارند. سلامتی جسم و روح با تناسب و توازن این اخلاط بهوجود میآید و بیماری و ناخوشی با بینظمی و عدم توازن آنها. تاثیر این اخلاط علاوه بر عملكرد اعضای بدن – بطور كلی جسم انسان – قلمروی فیزیولوژیكی بدن انسان و حواس او را نیز بهطور مستقیم مورد توجه قرار میدهد.
به این ترتیب، مفهوم جالینوسی از واژهٔ اخلاط (فیزیولوژیكی – روانشناسی) به طور وسیعی در عهد الیزابت مطرح شد. آندراس لارنتس (۱۵۵۸-۱۶۰۹ ) یكی از برجستهترین پزشكان و اساتید مونت پلیر Montpellier میگوید:
چهارخلط در بدن انسان وجود دارد: خون، بلغم، صفرا و سودا. این اخلاط در هر لحظه و در هر سنی در بدن انسان وجود دارد و به هیچوجه قابلیت تركیب با یكدیگر را ندارند. میزان این اخلاط در انسانهای مختلف، متفاوت است. به طور معمول، امكان وجود این چهار خلط به طور مساوی در بدن انسان وجود ندارد. به فردی كه میزان خون، بلغم، صفرا یا سودایش بیش از بقیهٔ اخلاط باشد به ترتیب دموی، بلغمی، صفراوی و سوداوی میگویند.
این اخلاط همانند خاصیتی كه برای عناصر تشكیلدهنده مواد نام بردیم، ویژگیهای خاصی دارند:
▪ خون مانند هوا دارای خاصیت گرمی و تری است.
▪ بلغم مانند آب دارای خاصیت سردی و تری است.
▪ سودا مانند آتش دارای خاصیت گرمی و خشكی است.
▪ صفرا مانند خاك دارای خاصیت سردی و خشكی است.
این اخلاط علاوه بر تاثیراتی كه بر جسم انسان دارند شدت و حدتشان بر روح و حواس انسان نیز بهطور قابل ملاحظهای تاثیرگذار است. به طوری كه هر خلط بهطور مستقیم با یكی از حواس در ارتباط است.
رابرت برتون Robert Berton در كتاب « آناتومی» خود در مورد تاثیر بیواسطهٔ اخلاط بر روح و روان آدمی به تفصیل بحث میكند:
براثر فعالیت اخلاط ناموزون در بدن، روح و جان آدمی دچار اذیت و پریشانی میشود و انبوهی از گازها را به سمت مغز هدایت میكند، و در هر بار تكرار این عمل، روح و قوای ذهنی انسان را آزرده میسازد و ...
یكی از شایعترین این اخلاط در عهد الیزابت كه بر طبیعت و مزاج انسان حاكم بود، سودا بوده است. بردلی Beradley میگوید: از نظر مردم آن دوران، مالیخولیا وضعیتی روانی بوده با مشخصههایی مثل بیثباتی عصبی، تغییرات سریع و شدید احساسات و حالات، و تمایل به غرق شدن در احساس یا حالتی غالب، چه شادی، چه افسردگی.
دكتر لارنتس در یكی از سخنرانیهایش با عنوان «اخلاط و شخصیت»، سیمای انسان سوداوی را اینگونه ترسیم میكند:
... بشر سودازده... بی قوت و كمجان... بیمناك و لرزان است... هراسناك است، حتی از خودش... مصمم به انجام كار است و در عین حال منفعل ... پرخاشگر است و كمخواب... بدگمان است و مشكوك... تنهاست و ناخشنود... و در نهایت مخلوقی سركش است در جستجوی سایهٔ خویش.
بنابراین، براساس نظریهٔ نشانهشناسی دكتر لارنتس، هملت از عدم توازن اخلاط در بدنش رنج میبرده است. شواهدی كه در متن نمایشنامه شكسپیر موجود است، تعابیر دكتر لارنتس را از بشر سودازده تایید میكند.
هملت در یكی از تكگوییهای درونیاش دنیا را چنین توصیف میكند: «دنیا و هر چه در آن است در نظر من چقدر خستهكننده، پوچ و بیفایده شده است! تف بر دنیا! تف بر آن! باغی است كه دست توجه، مدتهای دراز از آن دور مانده. علفهای هرزی كه در گوشه و كنار آن روییده، اینك بارور شدهاند؛ و تخم خود را به اطراف میپراكنند. هر چه زشت است، فراوان شده و بر بساط جهان چیرگی یافته است.»
پازل شخصیتی هملت با رفتار و سخن او، همزمان با تكگوییها و دیالوگهایی كه با مادرش، معشوقهاش افلیا و صمیمیترین دوستانش دارد، همگی بیانگر روح سركش و روان ناآرام و پریشان اوست. محافظهكاری و ترسی كه در ملاقاتهایش با افلیا براو حاكم است، بیخوابیها و كابوسهای شبانهاش، سكون و سكوتی كه در قبال مرگ پدر و انتقام از عمویش دارد، بدگمانی كه گریبانش را گرفته و ناخشنودی او نسبت به زمین و زمان، همگی نشانههایی است دال بر سودازدگی هملت.
منابع:
۱.” Hamlet: A Humoral Diagnosis” by Sarah Holland .۱۹۹۶
۲. مبانی نقدادبی، ترجمه فرزانه طاهری، نیلوفر، چاپ سوم ۱۳۸۳.
۳. نمایشنامه هملت، ترجمه مسعود فرزانه، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۳۷.
هملت سودازده
۱.” Hamlet: A Humoral Diagnosis” by Sarah Holland .۱۹۹۶
۲. مبانی نقدادبی، ترجمه فرزانه طاهری، نیلوفر، چاپ سوم ۱۳۸۳.
۳. نمایشنامه هملت، ترجمه مسعود فرزانه، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۳۷.
هملت سودازده
منبع : پایگاه اطلاعرسانی درمانگر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست