شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا
جست وجو به دنبال خود!
اگر یک آدم فضایی به زمین بیاید و در خیابانهای شهرهای ما قدم بزند، خیلی زود میفهمد آدمهای زمینی به هیچوجه شبیه هم نیستند؛ یک نفر با کت و شلوار اتو خورده در پیادهرو راه میرود و یک نفر دیگر با موهایی آبی و شلوار جین روی نردهها اسکیت بازی میکند. حقیقت این است که هیچ دو نفری شبیه هم زندگی نمیکنند، اما طبق یک نظریه روانشناختی میتوان شخصیتهای متنوع آدمها را در چند گروه معدود طبقهبندی کرد. روانشناسها تاکنون توانستهاند ۱۶ تیپ شخصیتی را میان آدمها شناسایی کنند. تستها و آزمونهای بسیاری وجود دارد که به کمک آنها میتوانید نوع شخصیت خود را بشناسید. اما آیا واقعا اهمیت دارد بدانیم اطرافیانمان چه «نوع» شخصیتی دارند یا خودمان در کدام گروه شخصیتی قرار میگیریم؟
بدون شک بله. شناخت تیپ شخصیتی دیگران به ما کمک میکند راحتتر با آنها ارتباط برقرار کنیم و درگیری خود با آنها را به حداقل برسانیم. حتی میتوان ادعا کرد آدمهای کمی هستند که از تیپ شخصیتی خود آگاه باشند. اگر شما هنوز نمیدانید در کدام یک از گروههای شخصیتی قرار میگیرید، باید هر چه زودتر اقدام کنید و خودتان را بشناسید. وقتی طبقه شخصیتی خود را شناختید و با آن کنار آمدید، خیلی راحتتر میتوانید مسیر خود را در زندگی انتخاب کنید و از زندگی لذت ببرید.
به عنوان مثال بعضی آدمها درونگرا هستند و بعضی دیگر برونگرا. آدمهای درونگرا وقتی خسته هستند، خود را با فکرها و خاطراتشان آرام میکنند، در حالیکه آدمهای برونگرا ممکن است برای رفع خستگی یک میهمانی راه اندازند یا با دوستانشان به یک سالن شلوغ بیلیارد بروند. حالا فکر کنید یک آدم درونگرا از این ویژگی شخصیتی خود مطلع نباشد یا به هر دلیلی آن را انکار کند. در این صورت هیچ بعید نیست که تا مدتها نتواند خستگیهایش را از تن به در کند. چنین آدمی حتی نمیداند وقتی او را به یک میهمانی شلوغ دعوت میکنند، باید چه کار کند.
معمولا به میهمانی میرود و خستهتر از قبل به خانه برمیگردد. کسی که شخصیت خود را نمیشناسد، معمولا خود را به موج اطرافیانش میسپارد و تفریحات آنها را تفریحات خود میانگارد. چنین آدمی ممکن است حتی در انتخاب شغلاش هم تحت تاثیر دیگران قرار بگیرد؛ مثلا ممکن است یک آدم درونگرا، مسئول روابط عمومی یک شرکت بزرگ شود و به اجبار از صبح تا شب با هزار نفر سر و کله بزند. از سوی دیگر این خطر برای یک آدم برونگرا هم وجود دارد که برنامهنویس کامپیوتری شود و مجبور شود از صبح تا شب به یک مانیتور شانزده اینچی چشم بدوزد.
چنین انتخابهای اشتباهی خیلی راحت ممکن است آدمها را افسرده کند. آدمهایی که به نوع شخصیتی خود وقوف دارند و مسیر زندگی خود را بر اساس آن برنامهریزی میکنند، حتی از کار کردنشان هم لذت میبرند. آنها کسانی هستند که حتی هنگام انجام سختترین کارها هم متوجه گذر زمان نمیشوند، چرا که شغل آنها چیزی جز خود درونیشان نیست.
از سوی دیگر شناخت ویژگیهای شخصیتی اطرافیان نیز به همین اندازه مهم و حیاتی است. اگر یک نفر خصوصیات شخصیتی همسرش را نشناسد، زندگی آرام و راحتی را تجربه نخواهد کرد. البته این بدان معنا نیست که حتما آدمهایی که در یک تیپ شخصیتی قرار میگیرند، حق دارند با هم ازدواج کنند. برعکس تجربه نشان داده که آدمها معمولا به تیپ شخصیتی مخالف خود جذب میشوند؛ مثلا آدمهای کم حرف با آدمهای پرحرف دوست میشوند و افراد درونگرا به سراغ آدمهای شلوغ و برونگرا میروند. این قبیل انتخابهای متناقض، لزوم شناسایی شخصیت طرف مقابل را بیشتر از قبل میکند. به عنوان مثال خیلی مهم است بدانید همسر شما از میهمانی خسته میشود یا به نشاط میآید، مهم است که بدانید او ترجیح میدهد به میهمانی برود یا دوست دارد نقش میزبان را بازی کند، مهم است بدانید او از چه نوع میهمانیهایی خوشش میآید و حتی اینکه دوست دارد زودتر از بقیه در میهمانی حاضر شود یا دیرتر از بقیه. آدمها معمولا درباره چنین مسائل «پیشپا افتادهیی» حرف نمیزنند، در صورتیکه همین مسائل کوچک ممکن است دلخوریها و تنشهای بیهودهیی ایجاد کند.
از سوی دیگر بسیاری از ما معمولا برای شناخت دیگران زحمتی به خود نمیدهیم. فرض اصلی ما این است که همه آدمها شبیه ما هستند. ما فکر میکنیم دیگران باید با تفریحات ما شادی کنند و با اندوه ما، گریه سر دهند. اما حقیقت این است که آدمها به هیچ وجه مثل هم فکر نمیکنند و مثل هم زندگی نمیکنند. اولین شرط یک زندگی اجتماعی بیتنش این است که به تنوع شخصیتی آدمها احترام بگذاریم.
بسیاری از زوجها معمولا بعد از گذشت ده یا حتی بیست سال، همراه زندگی خود را میشناسند و میفهمند چطور باید با او زندگی کنند. آنها روش آزمون و خطا را انتخاب کردهاند. به بیان دیگر آنقدر با هم دعوا کردهاند و آنقدر با هم درگیر شدهاند که در نهایت ویژگیهای خاص شخصیتی یکدیگر را درک کردهاند. اما برای رسیدن به این آگاهی، راههای دیگری هم وجود دارد. شما میتوانید تستهای شخصیتی را امتحان کنید و این آزمونها را در اختیار دوستان یا همسر خود نیز قرار دهید تا از نوع شخصیتی خود و آنها آگاه شوید. میتوانید درباره نتایج آزمون با هم بحث کنید. میتوانید آزمونهای خاص خودتان را طرح بریزید. مثلا هنگام صرف شام از دوست یا همسرتان بپرسید که ترجیح میدهد هنگام غذا خوردن، فضای خانه روشن باشد یا کمنور، ترجیح میدهد موسیقی پخش شود یا تلویزیون روشن باشد. البته وقتی چنین سوالهایی را از طرف مقابل خود میپرسید نباید توقع داشته باشید که او جواب روشنی به شما بدهد. بیشتر آدمها در جواب چنین سوالهایی میگویند «نمیدانم»، یا « تا حالا به آن فکر نکردهام.» این کاملا طبیعی است. چرا که بسیاری از ما هنوز شخصیت خود را نمیشناسیم و اصطلاحا حتی با
خودمان هم تعارف داریم. ما حتی به این مساله فکر هم نمیکنیم که ما شخصیت منحصر به فردی داریم و هم دیگران و هم «خود ما» باید به آن احترام بگذاریم.شخصیت آدمها تقریبا شبیه دست راست یا دست چپ بودن آنهاست. وقتی کودکی به دنیا میآید، ساختمان ژنتیکیاش تعیین میکند که او با دست راست بنویسد یا با دست چپ. دقیقا به همین صورت شخصیت آدمها هم از بدو تولد آنها رقم میخورد. تربیت و محیط، شخصیت کودک را کمی تغییر میدهد. افراد نیز معمولا خود را در گذر سالها در معرض آزمایش میگذارند تا ببینند با کدام ویژگیهای شخصیتی راحتترند. این فرایند که معمولا تا سن چهل سالگی طول میکشد به فرایند «جستجو به دنبال خود» مشهور است. آدمها وقتی از مرز میانسالی رد میشوند دیگر تحولات شخصیتی را تجربه نمیکنند و تا پایان عمر، اخلاقشان ؤابت میماند. شاید برای همین است که میگویند پیرمردها نسبت به تحولات دنیای بیرون انعطاف کمی دارند. کمتر پیش میآید مردی که تا پنجاه سالگی پول خود را جمع کرده، ناگهان تصمیم بگیرد جهانگرد شود و با ؤروت خود به مسافرت برود. او تا پایان عمر هم پولهایش را جمع خواهد کرد.
از سوی دیگر ممکن است آدمها در مکانها و شرایط مختلف، شخصیتهای متفاوتی به خود بگیرند. مثلا یک بچه برونگرا و شلوغ معمولا در کلاس درس شخصیتی آرام و سربهزیر نشان میدهد، یا یک مدیر درونگرا در شرکت خود ممکن است چهره یک آدم خوشمشرب و جمعگرا را به خود بگیرد.
تغییر شخصیتی ممکن است در لایههای درونیتر هم خودنمایی کند. مثلا دو دوست که میخواهند با هم به مسافرت بروند معمولا تحت تاثیر شخصیت یکدیگر قرار میگیرند و خود را با هم تطبیق میدهند. این تغییر موقت ممکن است موجب شود آنها لایههایی ناشناخته از درون خود را کشف کنند و بقیه عمر آن را خط مشی زندگی خود قرار دهند. مثلا فرض کنید که یکی از این دو همسفر، شخصیتی برنامهریز و حسابگر داشته باشد. او از یک هفته پیش همه مسیر مسافرت را روی نقشه علامتگذاری کرده و میداند شبها باید در کدام هتل اقامت کنند یا در کدام رستوران غذا بخورند.
اما همسفر دیگر ممکن است آدمی بیمبالات باشد؛ از آن دست آدمهایی که لباسهایش را یک ساعت قبل از سفر در ساکی انداخته و اصلا برایش مهم نیست در این سفر چه اتفاقهایی برایش خواهد افتاد. او معتقد است هر چه پیش آید، خوش آید.
حال همسفری این دو شخص میتواند زندگی هر کدام از آنها را دچار تحولی اساسی کند. شخص برنامهریز شاید بتدریج متوجه شود که زیادی مسائل را سخت میگیرد و شخص بیمبالات ممکن است در پایان سفر به این نتیجه برسد که با کمی نظم، میتواند بیشتر از زندگی لذت ببرد. تغییر مسیر زندگی ممکن است خیلی راحت و سریع اتفاق بیفتد. اما از سوی دیگر این خطر هم وجود دارد که فرد بر سر یک دو راهی قرار بگیرد که نتواند از میان آنها یکی را برگزیند. دراین مواقع میگوییم فرد دچار «بحران هویت» شده است.
بحران شخصیتی هنگامی به وجود میآید که آدمها از ویژگیهای غالب شخصیتی خود خسته میشوند و آنها را تکرار مییابند، اما از سوی دیگر توانایی تغییر شخصیت خود را هم ندارند. مثلا یک آدم درونگرا که همیشه با اتوبوس سر کار خود میرفته، ممکن است یک بار بطور اتفاقی به اسکی برود و حسرت بخورد چرا زودتر این دنیای مهیج را تجربه نکرده است. چنین آدمی وقتی به خانه برمیگردد مدام به خود لعنت میفرستد، زندگی یکنواخت خود را زیر سوال میبرد و آرزو میکند ای کاش دوستانش به جای حرف زدن درباره موضوعات فلسفی و سیاسی، کمی هم اهل تفریحهای جوانانه بودند. او ممکن است مدل موهایش را تغییر دهد یا دوستان جدیدی برای خود انتخاب کند، اما کارها نه تنها بحران شخصیتی او را حل نمیکند، بلکه آن را حادتر نیز میکند. او زبان دوستان جدیدش را درک نمیکند، شوخیهای آنها در نگاهش بیادبانه جلوه میکنند و موسیقیهایی که آنها گوش میدهند برای او سرسامآور است. بحران شخصیتی معمولا با بازگشت شخا به زندگی اول یا حل شدن او در زندگی دوم تمام میشود. اما این امکان هم وجود دارد که فرد همیشه در این برزخ باقی بماند و از زندگی خود عذاب ببرد.
آنچه در زیر میآید توضیحی کوتاه بر شانزده نوع تیپ شخصیتی است و توضیح اینکه هر کدام از آنها بهتر است جذب چه حرفهیی شوند. با مرور گذرای آنها شاید بهتر بتوانید به تفاوت شخصیتی آدمها پیببرید و بیشتر به اختلافهای میان آدمها احترام بگذارید.
۱. ذهن برتر: آنها ترجیح میدهند تنها کار کنند، چون تحمل هیچ اشتباهی را ندارند و خود را کامل و بدون نقص میدانند. همیشه مسائل عملی را بر ارزشهای ذهنی ترجیح میدهند. همیشه اهدافی در ذهن دارند و با جمع آوری اطلاعات پراکنده، آینده را پیش چشم ترسیم میکنند. آنها معدودترین و کمیابترین تیپ شخصیتی در جهان هستند. وقتی تصمیم به انجام کاری میگیرند به ندرت تغییری در نیت خود میدهند. در مواقع استرس معمولا به کارهای فیزیکی و عینی نظیر خوردن و خرید کردن و تماشای تلویزیون رو میآورند. حس طنز خوبی دارند. بهتر است جذب علوم و شغلهای فنی شوند.
۲. مشاور: او به دنبال معنای زندگی خود است و مدام میکوشد بینش خود از دنیای اطراف را تقویت کند. او زندگی خود را وقف دیگران کرده است. ممکن است سه ساعت از وقت با ارزش خود را به گپ زدن با یک نفر اختصاص دهد تا طرف مقابل، قابلیتهای درونی خود را کشف کند. خود را مودب، صلحطلب و محتاط جلوه میدهد. برای دیگران شناخت شخصیت درونی او بسیار دشوار است اما او پیچیده ترین روابط زندگی را براحتی درک میکند. وقتی دچار استرس میشود، باید به چیزهای اطراف خود سر و سامان بدهد، حتی اگر آن چیز کابینت آشپزخانهاش باشد. تعداد دوستانش کم است، اما با آنها خیلی نزدیک و صمیمی است.
۳. بازوی اجرایی: آنها عاشق آدمها، تفریح و دنیای اطرافشان هستند. به کارهای «یدی» تمایل بیشتری دارند و معمولا کتاب خواندن و درس خواندن را چندان جدی نمیگیرند. اجتماعی و بانشاط هستند ودیگران را هم به نشاط میآورند. ممکن است به تعهدات خود عمل نکنند، چون بیشتر وقتشان را به تفریح میگذرانند. آنها اصلا برای قانونها احترام قایل نیستند و زندگیشان از روال منظمی پیروی نمیکند. معمولا آدمها جذب شخصیت آنها میشوند. آدمهای اطرافشان را بخوبی تحت نظر دارند و احتیاجات آنها را میدانند. در زمان حال زندگی میکنند و نتایج کارهایشان را به فراموشی میسپارند.
۴. حامی: آدمهای گرم و مهربانی که به سنتها احترام میگذارند. تعهد و نظمی که آنها در انجام کارها از خود نشان میدهند، در هیچ گروه دیگری دیده نمیشود. وفاداری آنها زبانزد همه است. با تغییرات بنیادین مخالفند. آنها به آدمهای دیگر کمک میکنند و به حریم خصوصی دیگران احترام میگذارند. زنان بیشترین افراد این گروه را تشکیل میدهند. آنها دوستدار مناسبتهای اجتماعی نظیر اعیاد هستند و برای برپایی آنها هر کاری میکنند. از درگیری با دیگران اجتناب میکنند اما خیلی وقتها هم از بیان عقاید عجیب خود ابایی ندارند. معمولا خاطرات زیادی از زندگیشان در خاطر دارند تا برای دیگران تعریف کنند و به کمک آنها ادعای خود را ثابت نمایند. بهتر است مشاغلی انتخاب کنند که در آن با دیگران ارتباط رو در رو داشته باشند.
۵. خلاق: آنها پر انرژی و نوآور هستند و الهامبخش همه اطرافیانشان به حساب میآیند. از کار کردن در محیطهای منعطف و مفرح لذت میبرند. معمولا اجتماعی و خوش برخورد هستند. با همه خلاقیتشان اصلا بطور منطقی فکر نمیکنند. مغز آنها انباشته از ایدههای نو و پراکنده است که بسیاریشان به کار هیچ کس حتی خودشان هم نمیآید. دلشان به حال همه میسوزد، اما نمیتوانند برای آنها کاری کنند. آنها به همه اطرافیانشان کمک میکنند و از آنها هم توقع چنین کاری را دارند. همه انرژی خود را روی پروژههای جدید میگذارند. آنها در مواقع استرس عصبی میشوند و تمرکز خود را از دست میدهند. چنین شخصیتی خیلی راحت ممکن است درگیر مسائل پیش پا افتاده شود.۶. راهبر: آنها مدیرانی بالقوه هستند. همه چیز را از بالا نگاه میکنند و برای هر کار، استراتژی خاصی میریزند. خود را مستقل و منطقی جلوه میدهند. معمولا نیازهای عاطفی مردم را نادیده میگیرند. آنها بسرعت نقطه ضعف یک سازمان را شناسایی و رفع میکنند. دوست دارند کارها را در مقیاس کلان رفع و رجوع کنند و معمولا کارهای جزیی را به دیگران واگذار میکنند. از شغل خود راضیاند و از آن لذت میبرند. آنها ممکن است چالشانگیزترین مسائل را مطرح کنند تا فقط بحث راه بیندازند و خودنمایی کنند. در شرایطی که نتوانند قدرت خود را به کار گیرند، عصبی و پرخاشگر میشوند. معمولا زندگی شخصیشان را فدای کارشان میکنند.
۷. متفکر بزرگ: او معمولا با صدای بلند حرف میزند و از کارهای روزمره خیلی زود خسته میشود. همیشه به دنبال فرصتهای جدید میگردد و از دست و پنجه نرم کردن با مشکلات لذت میبرد. فکر میکند خودش برای خودش کافی است و کمتر به دیگران وابستگی نشان میدهد. ممکن است به او شغل پر در آمدی پیشنهاد شود و او بعد از یک هفته بخاطر یکنواخت بودن کار، از آن استعفا دهد. معمولا خیلی صریح و رک است و از اینکه دیگران را بیازارد، ابایی ندارد.
۸. ناظر: آنها به زندگی خود در خانه و در محل کار نظم عجیبی میبخشند و دیگران را هم مجبور میکنند به این نظم احترام بگذارند. رسیدن به هدف برای آنها مهمترین چیز است. ممکن است کسانی که از اصول آنها پیروی نمیکنند را براحتی بیازارند. مدام در حال نقشه ریختن وبرنامهریزی هستند. از بینظمی و هرج و مرج بیشتر از هر چیز دیگر در جهان نفرت دارند. دوست دارند جذب مشاغلی شوند که در آنها محدوده کاری هر کس دقیقا تعیین شده باشد. وقتی عصبی میشوند حرف هیچ کس را جز خود قبول ندارند. معمولا به مشاغل مدیریتی روی میآورند و ترجیح میدهند با آدمهایی نظیر خود رفت و آمد کنند.
۹. آرمانگرا: آنها جهان را تنها بر اساس ارزشهای درونی خود معنا میکنند. تمرکز اصلیشان بر رشد شخصیت خود و سعادتمند کردن دیگران است. خود را بخشنده و آرام جلوه میدهند، اما گاه به حد غیرقابل تحملی لجوج میشوند. هدف اصلی آنها در زندگی این است که جهان را تبدیل به جای بهتری برای زیستن کنند. تمایلات گیاهخواری دارند. از بحث کردن درباره موضوعات مختلف و متنوع لذت میبرند. معمولا منعطف هستند و دنیا را سخت نمیگیرند. طبعی آرام دارند. وقتی دچار استرس میشوند هم ایمانشان را به خود از دست میدهند و هم دیگران را به باد انتقاد میگیرند. از آنها به دروغ تعریف نکنید. آنها خندههای دروغین شما را براحتی تشخیص میدهند.
۱۰. میانجی: آدمهای شادابی که معمولا نیازهای دیگران را برتر از نیازهای خود میدانند و برای برآورده ساختن آنها تلاش میکنند. همیشه آدمها را گرد هم میآورند و سعی میکنند گروه تشکیل دهند. خود را باهوش و حساس جلوه میدهند. میخواهند همه شبیه هم باشند و با هم هماهنگی داشته باشند. برونگرا هستند، اما احساسات آنها را هم نمیتوان دست کم گرفت. کمتر پیش میآید که محیط کاری خود را تغییر دهند. عاشق زندگی شلوغ و پرماجرا هستند.
۱۱. مصمم: آنها مخترعهای ذاتی هستند. به زندگی عشق میورزند و آمادهاند برای هر مسالهیی راه حلی ارایه دهند تا چرخها از حرکت باز نایستند. همیشه گوش به زنگ هستند تا مشکلات را شناسایی و رفع کنند. اگر تصمیمی بگیرند، تا آن را عملی نکردهاند، دست از تلاش نمیکشند. فعال و منعطف هستند، اما قوانین دست و پا گیر ممکن است آنها را عصبی کند. چشم بسته خود را درون هر نوع موقعیتی پرتاب میکنند. دیگران همیشه شیفته رفتار مصمم و پرنشاط آنها هستند. معمولا تمایلی به خواندن شعر ندارند.
۱۲. واقع گرا:آنها کارمندان منظمی هستند که همیشه کارهایشان را سر موقع تحویل میدهند. به قوانین باور دارند و به آنها احترام میگذارند. خود را ثابت و استوار نشان میدهند. ممکن است در نگاه بیرونی بیش از حد سختگیر و منطقی به نظر برسند، اما آنها اهمیتی نمیدهند که دیگران درباره آنها چه فکری کنند. صادق و راستگو هستند و از دیگران نیز چنین توقعی دارند. معمولا بدبین هستند و بدترین پیشبینیهای ممکن را از شرایط ارایه میدهند. عقاید و تجربههای شخصیشان را تنها با دوستان صمیمیشان در میان میگذارند. جذب مشاغلی میشوند که تصمیمگیری در آن وابسته به معیارهای علمی است، نه سلیقه شخصی.
۱۳. مربی: آنها برای آدمهای بزرگ احترام زیادی قایلاند. خود را آرام، آگاه و بالغ جلوه میدهند. ممکن است دست به تصمیماتی بزنند که به دیگران آسیب برساند. ترجیح میدهند کارهایی داشته باشند که هر روز آن مثل روز قبل باشد. آنها جزییاتی که برایشان مهم است نظیر تاریخ تولد یا سالگرد ازدواج دوستانشان را خوب به خاطر میسپارند. به احساسات دیگران احترام میگذارند. معمولا جذب شغلهایی میشوند که بتوانند به دیگران کمک کنند.
۱۴. برنامهریز: آنها ساکت و کنجکاو هستند. زیاد زندگی را سخت نمیگیرند و معمولا ذهنیتی منطقی و عینی دارند. هنگامی که با مشکلی مواجه میشوند ابتدا سعی میکنند علت آن را پیدا کنند و بعد آن را حل کنند. فردیتگرا هستند. ممکن است حواس پرت باشند و سادهترین چیزهای روزمره نظیر پرداخت صورتحساب رستوران یا فیش تلفن و برق را فراموش کنند. بیشتر کسانی که از شغل خود ناراضی هستند در این گروه قرار میگیرند. آنها از فکر کردن به مسائل ذهنی و انتزاعی لذت میبرند. در موقع استرس ممکن است کنترل خود را از دست بدهند و داد و فریاد راه بیندازند. دوستدارند جذب مشاغلی شوند که در آن به تخصصی خاص نیاز است.
۱۵. صلح طلب: آنها بشدت احساسی هستند و برای آزادیهای فردی خود ارزش قایلند. برایشان مهم است که دیگران چه احساسی دارند. دیگران معمولا سکوت آنها را حمل بر ناتوانیشان میکنند، در حالیکه اینطور نیست. آنها نسبت به آنچه اطرافشان اتفاق میافتد حساس هستند و میکوشند به دیگران کمک کنند. به حیوانات توجه خاصی دارند و با آنها مهربان هستند. به روابط دوستانه و صمیمی احترام میگذارند اما مدتها طول میکشد که کسی بتواند آنها را بشناسد و با آنها صمیمی شود. از خواندن کتابهای تاریخی متنفرند. اگر مشکلی پیش بیاید معمولا خودشان را ملامت میکنند و کسی را جز خود مقصر نمیدانند. جذب مشاغلی میشوند که در آن میتوان به دیگران فایده رساند.
۱۶. حلال مشکلات: آنها سوپرمنهایی هستند که خود را به دل مشکلات میاندازند تا آنها را حل کنند. شخصیتی درونگرا دارند و به جای احساسات، بیشتر روی فکرشان متمرکزند. آنها با توجه به وقایع موجود دست به تصمیم میزنند و کاری به دنیاهای ذهنی و خیالی ندارند. میتوانند حجم انبوهی از اطلاعات را بسرعت تجزیه و تحلیل کنند. اگر یک ساعت پیش روی آنها بگذارید، براحتی طرز کار آن را میفهمند. آنها مشکلات را بدون سر و صدا حل میکنند و به هیچ وجه نمیخواهند خود را قهرمان جلوه دهند. معمولا تحمل یک شغل ثابت را ندارند و خیلی زود از سمتهای خود استعفا میدهند. تمایل آنها به ریسک کردن بسیار زیاد است. در مواقع استرس ممکن است گریه سر دهند. شناخت آنها بسیار سخت است چون هیچ چیز از خود بروز نمیدهند.
در پایان باید بگویم نظریه انواع شخصیتی اگر چه بسیار مشهور است، اما مورد تایید همه روانشناسان نیست. برخی روانشناسها معتقدند طبقهبندی آدمها در گروههای مختلف به آنها این بهانه را میدهد که از زیر خیلی کارها شانه خالی کنند یا مسیر زندگی شان را به بیراهه اندازند. مثلا اگر به آدم درونگرایی بگویید لذت بردن او از خواب کاملا طبیعی است، هیچ بعید نیست همه عمر خود را روی تخت خواب به رویابافی بگذراند. از سوی دیگر نوع شخصیتی یک نفر به معنای همه چیز او نیست. دو نفر با خصوصیات مشترک شخصیتی ممکن است در شرایط یکسان رفتار متفاوتی از خود نشان دهند.
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست