یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


اینجا ته خط است ژنرال


اینجا ته خط است ژنرال
● درباره «لوئیس یوسا» و اقتباس سینمایی«سور بز»
۴۰ سال پس از مرگ دیکتاتور دومینیکن، «رافائل لئونیداس تروخیو»، فیلم «سور بز» به کارگردانی «لوئیس یوسا» به روی پرده رفته است. این فیلم برگرفته از کتاب معروفی با همین نام از «ماریو بارگاس یوسا»، نویسنده پرآوازه پرویی است. این رمان را عبدالله کوثری به فارسی ترجمه کرده.
لوئیس یوسا، برادرزاده ماریو بارگاس یوسا، پس از ده سال کار در هالیوود و کارگردانی فیلم هایی چون «حرفه یی» و «آناکوندا»، سینمای اکشن هالیوود را رها کرد و تصمیم گرفت فیلمی متفاوت با کارهای قبلی اش بسازد. این فیلم که محصولی اسپانیایی - انگلیسی محسوب می شود، بازتاب دراماتیک زندگی شخصی آدم هایی است که زیر نفوذ دیکتاتوری تروخیو غنام این ژنرال در مطبوعات و اخبار ایران به صورت تروخیلو ثبت شده استف بوده اند. عواملی چون ظلم و ستم حاکم بر محیط و شخصیت این دیکتاتور روی زندگی خصوصی آدم های زیادی اثرگذار بوده است. در فاصله سال های ۱۹۶۱-۱۹۳۰ تروخیو، به زور سر نیزه بر زندگی خصوصی همه آدم هایی که ساکن دومینیکن بودند، حکومت می کرد، تا اینکه بالاخره در یک سوءقصد کشته شد.
● دیکتاتورها هم مثل بقیه آدم ها هستند
لوئیس یوسا می گوید؛ « فیلم هایی از این دست، خصوصاً در کشورهای جهان سوم و امریکای لاتین هشداری است درباره این واقعیت که چنان دیکتاتوری هایی می توانند دوباره رواج پیدا کنند. این خطری پنهان است که همیشه در امریکای لاتین وجود دارد.» سور بز بازتاب ظلمی است که امروز بر جهان سایه افکنده است.گروه بین المللی بازیگران شامل «توماس میلیان» در نقش دیکتاتور، «ایزابلا روسلینی» در نقش اورانیا کابرال، «خوآن دیه گو بوتو»، «پل فریمن» و «استفانی لویند» بازیگر جوان انگلیسی است.
لوئیس یوسا درباره شخصیت تروخیو می گوید؛ «آدم مشهوری بود که ژست های بسیار زیادی داشت - خودش یک پا یک بازیگر بود- که دائم این ور و آن ور را نگاه می کرد. و از طرف دیگر در خیلی از موارد می شد کاریکاتور ژست هایش را کشید. با این همه در انتخاب لحنی قاطع، بسیار محتاط بود. تروخیو کسی بود که می شد به او ایمان داشت، ولی مشکل این بود که او هم مثل بقیه از گوشت و استخوان درست شده بود. مشکل پرورش چنین شخصیتی در فیلم این است که چگونه می توان جنبه های آسیب پذیری را که در هر فردی وجود دارد در شخصیتی با این درجه از قدرت نشان داد.»
● داستان سور بز
داستان فیلم در سانتا دومینگو (جمهوری دومینیکن) اتفاق می افتد، سال ۱۹۹۲. اورانیا کابرال به زادگاه خود بازمی گردد. او به سختی پیرمردی را که لال و بی حرکت در بستر خفته است باز می شناسد. این مرد آگوستین کابرال پدر اورانیا است. در طول سال های گذشته پدر او قبل از اینکه به فلاکت بیفتد، رئیس سنا و مشاور دست راست دیکتاتور تروخیو بوده است. سال ها از این موضوع می گذرد و اورانیا پس از گذشت ۳۰ سال همه آن آدم ها و اتفاق ها را به خاطر می آورد. اورانیا برای عمه و دخترعمه هایش که دلیل سال ها دوری او را نمی فهمند توضیح می دهد که چرا تمام این مدت خبری از آنها و پدرش نگرفته است. در آخر داستان، اورانیا به راز وحشتناکی که او را برای همیشه از خانه و خانواده اش دور کرده اعتراف می کند. رازی که باعث شد زندگی او برای همیشه از هم بپاشد. سورً بïز همچنین داستان مردانی است که زندگی خود را برای پایان بخشیدن به ظلمی خونبار در تاریخ اخیر امریکای لاتین فدا می کنند. حماسه این مردان و اورانیا در شهرً فرنگی از عشق، نفرت، مرگ و خشونت به هم گره می خورد.
● درامی شخصی با ژرفایی سیاسی
سورً بïز داستان دیکتاتور دومینیکن را روایت می کند، آدمی که مملو از پلیدی و فساد است. شخصیت های حقیقی به همراه آدم هایی که فقط در این داستان حضور دارند، این سرگذشت را پیش می برند و به خوبی در داستان جای می گیرند.
سور بز یک فیلم کاملاً درام است و در سه زمان روایت می شود. زمان اول وقتی است که اورانیا کابرال بعد از ۳۰ سال که خودش را از سرزمین اش تبعید کرده، بازمی گردد و داستان خود را تعریف می کند. زمان دوم، ماه های آخر زندگی دیکتاتور را نشان می دهد. و زمان سوم، در حالی که گروهی از مردم دومینیکن برای کشتن گاونری جمع شده اند، دسیسه کشتن گاو را تعریف می کند.
● درباره فیلمنامه
لوئیس یوسا فیلمنامه را با همکاری «آگوستو کابادا» و «زاخاری اسکلار» نوشته است. فیلمنامه تفاوت چندانی با ساختار رمان خواندنی ماریو بارگاس یوسا ندارد و حتی در برخی صحنه ها می توان احساس کرد که هرچه در رمان عیناً به فیلم تبدیل شده است.
تنها چیزی که به وضوح می شود درباره اش حرف زد، پیام سیاسی داستان است؛ نکوهش دیکتاتوری و ستایش آزادی. این بخش کاملاً پیکره تفکر ماریو بارگاس یوسا است که به فیلم منتقل شده است. «داستانی که هرگز نباید اتفاق می افتاد». جمله یی که پیش پرده را می بندد، اما شاید لازم بود که این داستان اتفاق بیفتد تا یکی از بدترین نوع بشر را نشان دهد و جهنم زندگی در کشوری تحت سلطه دیکتاتوری را به تصویر بکشد.
● یوسای کبیر درباره فیلم چه می گوید
ماریو بارگاس یوسا، یکی از مشهورترین نویسنده های امریکای لاتین، درباره فیلمی که برادرزاده اش از روی رمان او ساخته می گوید؛ «فیلم خوبی است. درباره پدیده یی به نام بیرحمی بشریت که ریشه در قدرت محض دارد.» او در جایی دیگر گفته است؛ «خوشحالم که فیلم به روح کتاب وفادار مانده است و برش ها و تغییرات خاصی که در مرحله اقتباس رمان انجام شده، تأثیری روی شخصیت تروخیو نگذاشته است و ترخیوی فیلم همانطوری است که من می خواستم.»بارگاس یوسا همچنین درباره ایزابلا روسلینی می گوید؛ «ایزابلا روسلینی مرا به شدت متأثر کرد، نه تنها به خاطر ایفای نقش فوق العاده اش، بلکه به این دلیل که احساس می کردم او همان شخصیتی است که خلق کرده ام.»
ماریو بارگاس یوسا در کتاب سور بز، جنون ننگ آور رژیم دیکتاتوری رافائل تروخیو را به خوبی توصیف کرده و به کمک همین توصیف ها می توان اسم این دیکتاتور را به فهرست دیکتاتورهای دیگر جهان غموسولینی، هیتلر، فرانکوف اضافه کرد.
لوئیس یوسا با ظرافت و چیره دستی وقایع تاریخی رمان را در فیلم نشان داده است. با استفاده از شگرد بازگشت به گذشته رویدادها را در جهت ساختاری روایی بسط داده است و وقایع را با هوشمندی بازآفرینی کرده است. گفت وگویی با لوئیس یوسا را با هم می‌خوانیم.
● آیا ماریو بارگاس یوسا در نوشتن فیلمنامه شرکت کرد؟
▪ بله، به شکلی غیر رسمی. وقتی که یکی دو نسخه از فیلمنامه را نوشته بودیم، آنها را خواند. ولی در نهایت به تصمیمات ما احترام گذاشت.
● آیا بعد از این فیلم، همچنان می خواهید دور از هالیوود بمانید؟
▪ این فیلم برای من تجربه یی آزاد بود، بدون فشارهایی که فیلم هایی با بودجه های کلان و مدیران عصبی وارد می کنند. کاملاً احساس راحتی می کردم و احتمالاً کار در این مسیر را ادامه دهم. تا قبل از این کار، فیلم هایی تجاری ساخته ام و این برایم مشکلاتی را درست کرده بود. همه به من برچسب کارگردان گیشه های هالیوود را می زدند. و حالا بدون سایه هالیوود، فیلمی ساخته ام که حقیقتاً می توانم خود را خالق آن بنامم. ساختن فیلمی که بازگوکننده مسائلی باشد که بعد از حضور پررنگ دیکتاتوری اتفاق می افتد برایم جالب بود و مرا به سوی خود کشید. با توجه به اینکه چنین داستانی همچنان در جریان است، این داستان رنگ و بویی جهانی دارد.
● چه شد که تصمیم گرفتید فیلمی بر اساس رمانی به این بزرگی بسازید؟
▪ همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. اولین باری که رمان را خواندم، متوجه شدم که جزئیات این کتاب همان چیزی است که سال ها پس از مرگ تروخیو در دومینیکن مشاهده کرده ام. خصوصاً پیامدهای شدیدی که یک قدرت سیاسی می تواند بر حیطه شخصی افراد داشته باشد. این همان چیزی است که می توان آن را در شخصیت اورانیا دید، زنی که زندگی اش به خاطر زندگی کردن در یک دیکتاتوری - که حتی خانه اش هم در امان نیست - از هم می پاشد.
● اینکه شما برادرزاده نویسنده رمان هستید برای استفاده از حقوق کتاب کمکی به شما کرده است؟
▪ به رغم نسبتی که داریم، از همان ابتدا تصمیم گرفتم که به طور رسمی از حقوق کتاب استفاده کنم. برای جلوگیری از حرف و حدیث های احتمالی این کار را کردم. با آگاهی از اینکه پیشنهادهای دیگری هم برای استفاده از حقوق این کتاب وجود دارد، این طور ترجیح دادم که قانونی عمل کنم و از خطر خویشاوندگزینی جلوگیری کنم.
● آیا ساخت فیلمی متفاوت با دیگر کارهای شما در امریکا، انگیزه و مشوق خوبی برای شما نبود؟
▪ بله درست است. وقتی که رمان به دستم رسید، متوجه شدم باید تا حد زیادی مسیرم را تغییر دهم. همیشه خواسته ام فیلم هایی شخصی تر بسازم. در هالیوود به طور قطع بیشتر فیلم ها برچسب تجاری به خود می گیرند. کم ترین کاری که می خواستم انجام بدهم این بود که از این برچسب تجاری دور بمانم و در مقایسه می خواستم چیزی بسازم که از اصولی معمول برخوردار باشد.
● در فیلم (همانطور که در رمان هم هست) مشاهده می کنیم که دو داستان به موازات یکدیگر اتفاق می افتند؛ یکی درباره توطئه چینانی است که در گذشته جریان دارد و دیگری درباره سال های گذشته است که در داستان اورانیا می بینیم. وسوسه نشدید که در فیلم تنها یک داستان را به تصویر بکشید؟
▪ همیشه ضرورت بازگو کردن دو داستان را احساس می کردم، اما در برخی موارد دچار تردید می شدم که شاید بهتر باشد برای سهولت کار تنها یک داستان را غبازگشت اورانیا یا دسیسه علیه دیکتاتورف تعریف کرد. اما با فکر کردن در این مورد قانع شدم که با یک داستان این کار دیگر سورً بïز نیست و اثر دیگری است. تصمیم گرفتم به رمان پایبند باشم و این شیوه را دنبال کردم.
● تا این حد پایبند بودید که حتی صحنه های رقت بار کتاب را نیز به تصویر کشیدید...
▪ این موضوع امری حیاتی بود تا نشان بدهیم تروخیو هم انسانی است که از گوشت و استخوان تشکیل شده و ظاهرش ربطی به دیوها ندارد. برداشت صحنه پایانی یکی از دشوارترین کارهایی بود که تا به حال انجام داده بودم. ضبط این صحنه به حدی مشکل بود که در تمام طول فیلمبرداری دنبال بهانه یی می گشتم تا آن را انجام ندهم. برای همین تا آخرین روز کار به تعویق افتاد.
● اقتباس از رمان و تبدیلش به فیلمنامه خیلی مشکل بود؟
▪ سخت ترین کار این بود که ساختاری شبیه رمان پیدا کنم، آن هم برای فیلمی دو ساعته. ایده روایت داستان در سه زمان همانطور که اشاره کردم، باید حفظ می شد تا بتوانیم اسم این فیلم را سورً بïز بگذاریم. اولین تصمیمی که گرفتیم این بود که ترتیب زمانی باید محدود شود. با کنار گذاشتن توصیفات جزئیات کتاب درباره مبارزه علیه قدرت، سرکوب ها و شکنجه ها، اجازه پیدا کردیم تا ترتیب زمانی را در فیلم کوتاه کنیم و به مرگ دیکتاتور برسیم.
● در طول فیلمبرداری در سانتا دومینگو، آیا در بین مردم علاقه یی به تجزیه و تحلیل مساله سیاسی دیکتاتوری تروخیو دیده می شد؟
▪ چرا دیده نشود؟ این مساله برای آنها هنوز موضوعیت دارد و بسیار جنجال برانگیز است. اسطوره تروخیو هنوز پایان نپذیرفته است. هنوز کسانی هستند که با یاد آن رژیم دچار نوستالژی می شوند. باید دید که چه می شود، شاید مردم عکس العمل مثبتی به آن داشتند.
● دولت های دیکتاتور زیادی را در امریکای لاتین می شناسیم. به نظر شما آیا فیلمتان تأثیری در این زمینه داشته است؟
▪ امیدوارم که اینطور باشد و گوشه یی از فیلم بازتابی درباره قدرت است. در امریکای لاتین مردم در هر حال با دیکتاتوری که در گذشته باشد، یا در آینده بیاید، شناخته می شوند. این موضوعی است که قطعاً ارتباطی مستقیم با مردم امریکای لاتین دارد. تروخیو یک دیکتاتور دومینیکنی است، اما ما می توانیم در مورد هر دیکتاتور دیگری هم صحبت کنیم.
● دیکتاتور تروخیو شخصیتی دوگانه و پیچیده بود، آیا کار در این زمینه آسان بود؟
▪ توماس میلیان بازیگر خوبی است. بازیگر به کمک توانایی هایش می تواند پیچیدگی ها و زوایای مختلف یک شخصیت را نشان دهد. بازیگر باید این چیزها را در روان خود و تجربه هایش کشف کند. این دو روی شخصیتی است که می توان به بازیگر داد.
ترجمه: عطیه الحسینی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید