سه شنبه, ۲۴ مهر, ۱۴۰۳ / 15 October, 2024
مجله ویستا
اختلافپذیری قرآن و دستهبندی مسلمانان
پیام اصلی این نوشتار تأكید بر این نكته است كه اسباب و عوامل شكلگیری و رواج اندیشههای مختلف فرقهای و مناقشات گروهی (اعم از سیاسی، كلامی و فقهی) اگرچه فراوان، متنوع و متفاوت است، بنمایههای آنها را میتوان در تفاوت برداشتها از متون دینی بهویژه قرآن جستوجو كرد.
شاید این ادعا كه یكی از عوامل اصلی رشد مباحث و مجادلات كلامی و در پی آن، متمایزشدن فرقهها از یكدیگر اختلاف برداشت صاحبان اندیشههای مختلف از قرآن و سنت بوده است، چندان نیازی به اثبات نداشته باشد. درست است كه نقش این دو منبع دینی در شكلگیری و ظهور فرقههای نخستین (نظیر شیعه، خوارج، مرجئه و معتزله) در درجه نخست قرار ندارد، اما میتوان مدعی شد كه هیچ یك از این فرق بعد از ظهور و تمایز ابتدایی خود، نمیتوانستند بدون تمسك به قرآن و احادیث ــ هرچند گاهی ناصحیح و بدون ضابطه ــ به حیات فكری و نفوذ اجتماعی خود ادامه بدهند. پیام اصلی این نوشتار تأكید بر این نكته است كه اسباب و عوامل شكلگیری و رواج اندیشههای مختلف فرقهای و مناقشات گروهی (اعم از سیاسی، كلامی و فقهی) اگرچه فراوان، متنوع و متفاوت است، بنمایههای آنها را میتوان در تفاوت برداشتها از متون دینی بهویژه قرآن جستوجو كرد. داوری درباره انواع و اقسام فهمها و تمییز و تفكیك فهم صحیح از ناصحیح و میزان ضابطهمندی هر كدام از آنها و نیز ورود به مباحث بسیار مهم هرمنوتیك در حدّ وسع و بضاعت علمیِ این نوشتار نیست؛ آنچه مطمح نظر نگارنده است این است كه در بررسی زمینهها و خاستگاههای روشها و اندیشههای دینیِ مختلف و متضاد، نباید از زمینههای بنیادی و درونی فرهنگ و تفكر اسلامی چشمپوشی كرده، توجه خود را فقط به عوامل بیرونی معطوف كنیم.
با نگاهی گذرا به رسالهها و مرامنامههای بهجامانده از قرون نخستین، این نكته به روشنی بهدست میآید كه مددكار اصلی صاحبان آنها در باورهای مهم كلامی، استناد به قرآن و احادیث منتسب به پیامبر(ص) بوده است. جالب توجه اینكه در بسیاری از موارد، از یك آیه یا یك حدیث دو برداشت كاملاً متفاوت صورت گرفته است(۱).
ابنقتیبه در اثر كهن خود تأویل مختلف الحدیث، از قول عبید الله بن حسن، قاضی بصره، این موضوع را چنین بیان میكند:
هر آنچه در قرآن آمده، حق است و بر اختلاف دلالت میكند؛ قول به «قدر» صحیح است و اصل و مستند این قول در كتاب وجود دارد، قول به «جبر» نیز صحیح است و مستند آن قول هم وجود دارد. هر كه از قدر بگوید بر صواب است و آنكه از «جبر» نیز سخن بگوید بر صواب است، زیرا یك آیه گاهی بر هر دو وجه دلالت میكند و محتمَل دو معنای متضاد است. روزی از او درباره قدریها و جبریها سؤال كردند، گفت: تمامی آنان بر صواباند؛ گروهی خداوند را بزرگ شمردند و گروهی دیگر خداوند را منزه ساختند. همینگونه درباره اسماء گفت: آنكه فرد زناكار را مؤمن میشمارد بر صواب است و آنكه او را كافر میانگارد نیز بر صواب است. آنكه بگوید او فاسق است و مؤمن یا كافر نیست، بر صواب است و آنكه بگوید او كافر و مشرك است نیز بر صواب است، زیرا قرآن بر همه این معانی دلالت میكند.(۲)
شیخ الاسلام زنجانی بعد از گزارشی مختصر از عقاید فرقههای اصلی و نوع تمسك آنها به آیات قرآنی، و تذكر این نكته كه هر یك از فرقهها در عقاید خود، با توجه به ظواهر آیات عذر و حجتی از قرآن داشتند، میگوید:
امام احمد بن مختار رازی كتابی با عنوان حجج القرآن تالیف كرده و در مقدمه آن گفته: هیچ دسته و گروهی نیست كه عالمان آنها مذهب و عقیده خود را به كتاب الاهی مستند نكرده باشند و خود را بر حق و دیگران را در گمراهی ندانند، و در پایان آن نیز میگوید: مجموعه این حجّتهایی كه از قرآن آوردیم میتواند پاسخ به آن دسته از ظاهرگرایانی كه از تاویل اجتناب كرده، مخالفان خود را «معطّله» میانگارند، باشد و هم حجتی است برضد آن دسته از متعصّبانی كه دیدگاه مخالف خود را حمل بر كفر گویی، گمراهی، بدعتگذاری و نادانی میكنند و یا تفكر عقلانی را در برابر جمود بر نقل، برنمیتابند و پیوسته بر طبل تكفیر اهل قبله و عصبیت فرقهای میكوبند.(۳)
كلینی به منظور اثبات نیاز ضروری به حجّت و مفسر واقعی قرآن به نقل از منصور بن حازم نقل میكند كه:
به امام جعفر صادق(ع) عرض كردم كه به برخی از مخالفان گفتم: بعد از رسول خدا چه كسی حجت خدا بر خلقش میباشد؟ آنان پاسخ دادند: قرآن. اما من در قرآن نظر كردم و دیدم مرجئیان، قدریان و حتی زنادقهای كه ایمانی بدان ندارند برای مباحثه و غلبه بر دیگران بدان احتجاج و استدلال میكنند، پس دانستم كه قرآن بدون قیم [سرپرستی كه تفسیر واقعی آن را بداند] حجت نمیباشد و آن قیّم هر چه نسبت به قرآن بگوید حق است، پس به ایشان گفتم: قیّم قرآن كیست؟ گفتند ابن مسعود قرآن را میدانست، عمر هم میدانست، حذیفه هم میدانست، گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه [به آنها گفتم] من كسی را ندیدم كه بگوید كسی جز علی(ع) تمام قرآن را میدانست... حضرت فرمود خدایت رحمت كند.(۴)
فراموش نباید كرد كه هیچ یك از مفسران بزرگ و معروف قرآن نیز با همه اختلافاتی كه در ذوق و قریحه فلسفی، عرفانی، روایی، ادبی و علمی و با همه تفاوتهایی كه در فهم و برداشت داشتند، مدعی نبودند كه تفسیرشان تفسیر به رأی و در جهت تحمیل نظرهای خود بر قرآن است. همگی آنان در مقدمههایی كه بر تفاسیر خود نوشتهاند مدعی هستند كه در صدد فهم و عرضه مراد واقعی آیات الاهی بودهاند. اما اختلافات آنها در تفسیر آیات قرآن حد و حصری ندارد. و چه بسا كمتر آیهای را بیابیم كه در آن به گونهای اختلاف نباشد. شاید بر مبنای همین نكته است كه برخی بر این باورند كه «گستره معانی و صورتهای دلالی آیات قرآنی به گونهای است كه جستوجو، گزارش و دستیابی به حقیقت آن ناممكن است».(۵) و یا برخی بر این باورند كه خاستگاه اصلی برخی از فرقهها، ظهور علم كلام و اختلاف درباره صفات خدا، جبر و اختیار، ایمان و كفر، ارجاء و اعتزال، اسماء و احكام، و امر به معروف و نهی از منكر، چیزی جز ویژگی زبان قرآن نبوده است.(۶) از آن صریحتر اینكه برخی به این نتیجه رسیدهاند كه اساسا ویژگی ذاتی نص قرآن، تعدد معانی و تاویلپذیری بوده و این كتاب به عمد راه هر گونه تفسیر و تاویلی را باز گذاشته است(۷) بنا به گفته شهید مطهری «آیات قرآن اساسا اینطور نازل شده كه گاهی در آنِ واحد از آن یك معنا، دو معنا، سه معنای درست و بیشتر استفاده میشود».(۸) از دیدگاه وی تدبر در قرآن نه تنها منحصر به گروه خاصی نیست، بلكه برداشت از آن هر اندازه بدون غرض باشد، باز نمیتوان آن را یكسان فهمید و عرضه كرد، چرا كه از خصایص و معجزات قرآن این است كه گاهی تعبیرات خودش را به گونهای میآورد كه میتوان از آنها چندگونه معنا فهمید.(۹)
گنابادی در مقدمه تفسیر عرفانی بیان السعادهٔ بعد از ذكر حدیث نبوی «ان القرآن ذلولٌ ذو وجوه فاحملوه علی احسن الوجوه» میگوید: «قرآن هم به حسب مواد و الفاظ و اعراب و قرائات و هم به حسب دلالت و معانی و مصادیق ذیوجوه بوده و دارای معانی مختلف طولی و عرضی است و اساساً معنای «ذلول» در حدیث این است كه چنانچه شتر «ذلول» رام و مطیع بهرهبرداری است، از قرآن نیز میتوان هر معنایی را كه اراده شود به دست آورد و حتی راز و رمز صدور برخی از روایات ناهمگون در تفسیر یك آیه نیز در این مهم نهفته است».(۱۰) جالبتر اینكه وی در وجوه اعراب و قرائاتِ پنج آیه اول سوره مباركه بقره ارقام ۲۴۰، ۷۷۰، ۲۰۵، ۴۸۴ و ۱۱ وجه را ذكر كرده است. با این حال وی آمار ارائه شده را بر اساس برخی از وجوه میداند.
اگرچه برخی از این تعابیر، مبالغهآمیز و حاصل نگاه خاص صاحبان آنها به ویژگیها و اهداف وحی بوده است، با این حال اندیشمندانی كه معتقدند قرآن در دلالت خود گنگ نبوده، ظاهر آن ساده و حتی برای عموم مردم كه به زبان عربی آشنایند قابل فهم است و هیچ گاه شیوه لغزگویی را پیشه خود نكرده است،(۱۱) باز به گونه دیگری قابلیت قرآن را برای برداشتهای مختلف پذیرفتهاند. به عنوان نمونه مرحوم علامه طباطبایی، در عین پافشاری بر خطابودن روشهای برداشت و تطبیق آیات الاهی از سوی نحلههای مختلف اسلامی، بر این نكته نیز تاكید دارد كه قرآن در ارائه برخی از آموزهها دارای شیوه و اصطلاح مخصوص به خود است. از نگاه وی فهم معانی و حقایق آیات قرآن بالاتر از درك عموم بوده، تنها بهواسطه آشنایی با ترجمه و بهكارگیری اصول لفظیه و دانش عربی كه كاربرد آن ویژه تفسیر است، به دست نخواهد آمد. البته وی به رمزیبودن قرآن معتقد نیست، اما بر آن است كه زبان قران در مواردی مخصوص بهخود است و چه بسا موجب بروز فهمهای مختلف خواهد بود و بدین جهت برای پرهیز از اشتباه برداشت علاوه بر رعایت معیارهای عرفی و عمومی معیارهای ویژه دیگری نیز لازم است.(۱۲) جالبتر اینكه وی بعد از گزارش احتمالات تفسیری درباره آیه ۱۰۲ از سوره بقره نتیجه میگیرد كه اگر این احتمالات را در هم ضرب كنیم، یك میلیون و سیصد و شصت هزار احتمال خواهد شد. وی حتی احتمال چنین كثرت وجوهی را كه عقول را متحیر میكند از نشانههای اعجاز و فصاحت و بلاغت قرآن دانسته(۱۳) و بر آن است كه قرآن در مواردی قصد ابهام و رمزگویی داشته است.(۱۴)
علاوه بر آن مسلمانان قرن نخست و معاصران وحی قرآنی با اینكه از مخاطبان مستقیم قرآن بودند و در فهم لغات و الفاظ و دلالتهای زبانیِ قرآن توفیق بیشتری داشتند، اما شواهد متعددی موجود است كه آنان و حتی افرادی همانند ابن عباس نیز، در فهم واژگان و مراد واقعی آیات مشكل داشتند. داستان چگونگی فهم بعضی از صحابه از حكم تیمّم و تشخیص راه شناخت سپیدهدم با توجه به آیه «حتی یتبین لكم الخیط الابیض من الخیط الاسود» شاهد این مدعاست.(۱۵) گزارش این جریان تاریخی نیز خواندنی است كه وقتی پیامبر(ص) رحلت كرد، خلیفه دوم وفات او را منكر شد و با تهدید، دیگران را نیز از چنین اعتقادی پرهیز داد، اما وقتی آیه «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات او قتل انقلبتم علی اعقابكم....»(۱۶) برای او تلاوت شد سكوت كرد و شمشیر خود را غلاف كرد،(۱۷) اما جالب اینكه خود وی در توجیه كار خود به ابنعباس میگوید، آنچه مرا به این سخن واداشت، آیه شریفه «و كذلك جعلناكم امهٔ ... و یكون الرسول علیكم شهیدا» بود و گمان من بر این بود كه پیامبر (ص) باید تا روز قیامت بماند و شاهد اعمال امت خود باشد.(۱۸) اختلاف مخالفان پرداخت زكات نیز با خلیفه بدین جهت بود كه آنان معتقدبودند كه آیه«خذ من اموالهم صدقهٔ...»(۱۹) صرفا متوجهشخص پیامبر است.(۲۰) بنابراین، تفاوت برداشتها از قرآن و نیز سنت همواره مطرح بوده و مورد انكار احدی نیست. پرسش مهمی كه در اینجا مطرح میشود این است كه چرا تفاوت استنباط یا برداشت یا تفسیر وجود دارد؟ آیا ویژگیهای خود قرآن در این امور نقشی دارد. بهعبارت دیگر، چرا قرآن مجید اختلافبردار و تأویلپذیر است و حتی تأویلپذیریآن بهگونهای است كه طرفین یا اطرافِ یكنزاع فكری همواره بهقرآن احتجاج میكنند. برای روشنشدن این مطلب ضروری است به عوامل اصلی اختلاف برداشت كه مربوط به ساختِ متن است پرداخته، به برخی از پیامدهای فكری آن اشاره كنیم.●عوامل اختلاف برداشت از قرآن
به طور كلی عوامل اختلاف برداشت از متون دینی را میتوان به دو دسته تقسیم كرد:
۱. ویژگی و ساختارهای زبانی و محتواییِ متن (انعطافپذیری قرآن و سنت).
۲. افكار، روحیهها، گرایشها، تواناییها و اهداف مفسران و به تعبیر عامتر برداشتكنندگان از قرآن.
در اینجا به اقتضای محدودیتهای این نوشتار به عوامل كلی اختلافاتی كه به ویژگیهای زبانی و محتوایی قرآن برمیگردد اشاره میكنیم:
این نكته كه قرآن اختلافپذیر است بهتفصیل در منابع سنی و شیعه ذكر شده است؛ حجم زیادی از روایات رسیده درباره قرآن به این مهم اشاره دارد. خوارج را اولین گروه تأویلگر و به عنوان فرقه جداشده از جامعه مسلمانان دانستهاند؛ وقتی امام علی(ع) ابن عباس را برای مذاكره به سوی آنها فرستاد فرمود: «به وسیله قرآن با آنها احتجاج و مناقشه نكن؛ زیرا ان القرآن حمّال ذووجوه»، یعنی قرآن كلیاتی است كه صورتهای مختلف (معنایی و لفظی) دارد، تو برداشتی را مطرح میكنی و آنان برداشت دیگری را مطرح میكنند و در مقام احتجاج، آنها چیزی را مصداق میگیرند و به آن استدلال میكنند و تو چیز دیگری را.(۲۱)
در تفسیر نعمانی از امام صادق(ع) نقل شده است كه:
شیعیان علی(ع) از آن حضرت درباره گونههای آیات قرآن سؤال كردند؛ آن حضرت در پاسخ فرمود: خدای تبارك و تعالی قرآن را به هفتگونه فروفرستاده است كه هر كدام از آن گونهها داروی درد است و كفایت كنند. آن هفت قسم عبارتاند از: ۱. امر؛ ۲. نهی؛ ۳. ترغیب؛ ۴. ترهیب [ترساندن و انذار]؛ ۵. جدل؛ ۶. مثل؛ ۷. قصص. و در قرآن ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، خاص و عام، مقدم و مؤخر، عزائم (فرائض) و رُخَص [مباحها]، حلال و حرام، فرائض و احكام، منقطعی كه معطوف است، منقطعی كه معطوف نیست و حرفی كه به جای حرفی دیگر قرار گرفته است، وجود دارد. برخی از قسمتهای قرآن، لفظش خاص است و معنایش عام، برخی از قسمتها لفظش واحد و معنایش جمع است و برخی دیگر لفظش جمع و معنایش واحد. برخی از قسمتها لفظش ماضی است و معنایش آینده. برخی از قسمتها خبر است، ولی معنایش به قومی دیگر نظر دارد. برخی از قسمتها به حال خود باقیاند، ولی از جهتِ خود برگردانده شدهاند و برخی از قسمتهای آن، معنایش برخلاف تنزیلش و برخی دیگر تاویلش همان تنزیلش است. ... در برخی از قسمتها، آیاتی وجود دارند كه ظاهر آنها بر خلاف باطنشان است؛ در هنگام تقیه به ظاهر آن عمل میشود و نه باطن آنها. برخی از آیات قرآن، خطاب به قومی خاص هستند، ولی مضمون و معنای آنها برای دیگران است. برخی از آیات، به پیامبر(ص) خطاب دارند، ولی در حقیقت نظر به امّت آن حضرت دارند.... و این [اختلافها و انحرافها در تفسیر قرآن] بدان سبب است كه آنان قسمتی از قرآن را با قسمتی دیگر رد كردهاند. به منسوخ احتجاج كردهاند؛ به پندار اینكه ناسخ است. به متشابه احتجاج كردهاند؛ با این اعتقاد كه محكم است. به خاص تمسك كردهاند، ولی سبب تأویل آن را فروگذاشتهاند.(۲۲)...
یكی از پژوهشگران این عرصه در جمعبندیِ این اختلافات به این نتیجه رسیده است كه در تقسیم دلالت الفاظ كتاب، مشخصكردن نوع دلالت الفاظ بر معانی آنها از نظر وضوح و خفا، در اختلاف استنباط احكام تأثیر ملموسی دارد. به همین دلیل برخی از متفكران، الفاظ نصوص كتاب و سنّت را، از نظر وضوح دلالت بر احكام به دو دسته تقسیم كردهاند:
۱. الفاظی كه دلالت آنها بر معنایشان روشن است؛ به گونهای كه برای فهم مقصود آنها یا انطباقشان بر مصادیق خارجی به چیزی جز خود آن الفاظ نیاز نیست.
۲. الفاظی كه دلالت آنها بر معنایشان پوشیده است؛ بهگونهای كه برای فهم مقصود آنها یا انطباقشان بر مصادیق خارجی به چیزی جز خود آن الفاظ هم نیاز هست؛ البته این دو دسته الفاظ در یك رتبه نیستند و حنفیان لفظ را به اعتبار وضوح، به ظاهر، نص مفسر و محكم، وبه اعتبار خفا، به خفی، مشكل، مجمل و متشابه تقسیم كرده و دیگران لفظ به اعتبار وضوح به ظاهر و نص، و به اعتبار خفا به مجمل و متشابه تقسیم كردهاند.(۲۳)
پژوهشگران علوم قرآنی، اسباب اختلاف و اشتباه در تفسیر را در امور ذیل جستوجو میكنند:
۱. قرائتهای مختلف.
۲. وجود ناسخ ومنسوخ، عموم وخصوص، مطلق و مقید، و حقیقت و مجاز درآیات.
۳. تعدّد معانی واژهها و اشتراك لفظی.
۴. اجمال معانی برخی از الفاظ.
۵. اختلاف در وجوه اعراب، معانی حروف و قواعد نحوی.
۶. ناآشنایی با احادیث در تفسیر قرآن و یا استناد به احادیث جعلی و محرَّف.
۷. ناآشنایی با شأن نزول.
۸. دلالت سیاق آیات.(۲۴)
در اینجا به عنوان نمونه به سه مورد، یعنی اختلاف در وجوه اعراب، معانی حروف، و حقیقت و مجاز و پیامدهای آن اشاره میكنیم:
۱. هفتمین آیه از سوره آل عمران: «هو الذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هنّ أم الكتاب و أخر متشبهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنهٔ وابتغاء تأویله وما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما یذكر الا اولوا الالباب». اختلافی كه در اینجا بر سر قرائت وقف یا عدم آن بعد از كلمه «الله» و عاطفه یا استینافیه دانستن حرف «واو» وجود دارد، یكی از معنادارترین اختلافاتی است كه در تاریخ فهم و تفسیر قرآن رخ نموده است. از نظر زبانی و قواعد نحوی هر دو وجه جایز است، اما هر كدام پیامدهای فكری متفاوتی دارد، چراكه بنا به قرائت وقف و استینافیه دانستن «واو» تأویل متشابهات را كسی جز خدا نمیداند، امّا بنا به عاطفهدانستن «واو» و عدم وقف، علاوه بر خدا راسخان در علم نیز تأویل متشابهات را میدانند. طبیعی است كه پذیرش هر یك از این دو دیدگاه، در فهم متشابهات قرآن و حقیقت معارف بلند آن، تفاوتهای عمدهای ایجاد خواهد كرد.(۲۵)
۲. آیه ششم از سوره مائده كه درباره چگونگی و حكم غسل، وضو و تیمّم آمده است: «یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلوهٔ فاغسلوا وجوهكم وایدیكم الی المرافق و امسحوا برؤوسكم و ارجلكم الی الكعبین و ان كنتم جنبا فاطهروا و ان كنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منكم من الغائط او لمستم النساء و لمتجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا فامسحوا بوجوهكم و ایدیكم منه مایرید الله لیجعل علیكم من حرج ولكن یرید لیطهركم و لیتم نعمته علیكم لعلكم تشكرون» در تفسیر این آیه شریفه نیز اختلافهای زیادی وجود دارد كه عمدتا مربوط به مباحث لغوی و زبانی بوده و هیچ كدام خارج از حوزه زبانشناسی نیست، برخی از این اختلافات عبارتاند از:
ـ معنای حرف «باء» چیست؟ آیا به معنای الصاق است یا تبعیض؟
ـ مدخول حرف «لی» در حكم ما قبل داخل است یا خیر؟
- مراد از «لامستم» چیست، لمس ظاهری و یا كنایه از مباشرت؟
- منظور از كلمه «صعید» چیست، خاك یا آنچه از جنس زمین است؟ بدینجهت است كه سیره مسلمانان در چگونگی و شروط و احكام غسل و وضو، بسیار متفاوت است و هر یك برای خود دلیل و حجتی ظاهری دارند.(۲۶)
۳. در قرآن آیاتی نظیر: «جاء ربك» (فجر، ۲۲)، «لِما خلقت بیدی» (ص، ۷۵)»، «تجری باعیننا» (قمر، ۱۴) آمده است و نوع برداشت از این آیات از مهمترین موارد اختلافی مسلمانان در موضوع صفات الهی است. تردیدی نیست كه اگر آنها را بركنایهگویی و مجاز حمل نكنیم و به ظاهر و معنای حقیقی آنها پایبند باشیم، سر از تشبیه و تجسیم خدا درخواهیم آورد. گریزگاه كسانی كه به وادی تجسیم و تشبیه غلتیدهاند نیز تمسك به ظاهر چنین آیاتی بوده است.(۲۷) اختلاف ریشهدار و پر دامنه دو گروه بزرگ اسلامی (شیعه و اهل سنت) در تفسیر و مراد از واژه «مولی» در حدیث مشهور غدیر و نیز چالش گروهها و مفسران اسلامی در تفسیر و تطبیق واژه «اهلبیت» نیز داستان بلندی دارد كه در اینجا مجال سخن گفتن از آن نیست.
البته ممكن است بسیاری از اختلافات تفسیریِ مربوط به الفاظ مترادف و یا مصادیق مختلف و یا بهخاطر تنوع در مثال و مورد، و در نتیجه اختلافاتی ظاهری باشند(۲۸)، اما برخی از اختلافات از آغاز تاریخ اسلام موجب كشمكشها و تمایزات مهم كلامی شده و هنوز نیز به همان سرنوشت دچار است. آنچه را تاكنون برای اسباب اختلاف، كه مربوط به متن قرآن و سنت است، آوردیم میتوان به دو دسته تقسیم كرد:
۱. آنچه مربوط به طبیعت زبان است و در همه زبانها وجود دارد؛ مثل عام و خاص، موصول و معطوف، قطع و وصل، استثناءشده و غیر آن، مطلق و مقید، مجمل و مبین و.... این ویژگیها در هر كتاب، نوشته و سخنی و در هر زبانی موجود است. قرآن نیز همچون هر كتاب دیگری، به دلیل استفاده از «زبان مردم» این عناصر زبانی را در خود دارد.
۲. آنچه به قرآن اختصاص داشته، به سبك ویژه قرآنی نظر دارد؛ مانند محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظهر و بطن، مكی و مدنی، حروف مقطعه، تأویل و...
از میان عوامل فوق به دو محور كه از همه مهمتر بوده و سهم بیشتری در اختلافهای كلامی وفرقهگرایی داشته است اشاره میكنیم: ۱. ذیبطون بودن آیات ۲. وجود آیات متشابه.
۱. برخورداری قرآن از معانی باطنی
این ویژگی قرآن از عوامل و زمینههایی است كه موجب اختلاف فهم و پیداییِ دستهبندیهای فكری در تفسیر، و نیز ظهور برخی از جریانهای تأویلی شده است. اصل پدیده ذیبطون بودن قرآن، به ویژه با توجه به ارائه مصادیق تأملبرانگیزِ آن از سوی افراد و گروهها، موردتردید و انكار پارهای از عالمان دینی قرار گرفته است؛ حتی دستهای آن را از مخترعات جریانهایی تأویلی نظیر شیعیان، باطنیان و عرفا دانستهاند.(۲۹)
چنین مینماید كه این گونه داوریها، با توجه به شواهد عقلی و روایی و با عنایت به محتوا و اهداف قرآن و اذعان قرآنپژوهان شیعی و سنّی بر وجود لایههای معناییِ عمیق در آیات قرآنی، از قوت چندانی برخوردار نیست؛ بهویژه اینكه برخی از منكران بطون به گونه دیگری به وجود این پدیده اذعان كردهاند.(۳۰)
درست است كه موضوع ظهر و بطن داشتن آیات قرآنی برخلاف برخورداری آنها از آیات متشابه به صراحت در قرآن نیامده، اما چنین نكتهای با صرفنظر از روایات مختلف شیعه و سنی، از دستورات فراوان قرآن به تدبّر و تفكر در آیات قرآن و نیز نكوهش كسانی كه به فهم باطن معانی قرآن نرسیدهاند و همواره نگاهشان به ظاهر است، به روشنی به دست میآید.(۳۱) بگذریم از اینكه برخی وجود چنین پدیدهای را از وجوه اعجاز معنوی قرآن به حساب آورده و عدهای انكار باطن قرآن را همسان انكار قرآن دانستهاند.(۳۲) جمع كثیری از مفسران و دانشمندان علوم قرآنی به وجود این ویژگی اشاره كردهاند؛ از جمله غزالی در احیاء العلوم میگوید: «بدان هركس گمان كند كه برای قرآن جز آنچه ظاهر تفسیر مینماید، معنایی نیست، از محدودیّت دانش خود خبر داده و در خبردادن از دانش خود به واقع اصابت كرده است، ولی در این قضاوت كه همه خلق را به درجه و مرتبه پایین دانش خود برگردانده خطا كرده است؛ از اخبار و آثار برمیآید كه در معانی قرآن، برای صاحبان فهم مجال وسیعی وجود دارد».(۳۳)
آلوسی در روح المعانی چنین گفته است: «سزاوار نیست برای كسی كه كمترین بهرهای از عقل، بلكه كمترین ذرّهای ایمان دارد، اشتمال قرآن را بر بطونی كه مبدأ فیّاض بر باطن هر یك از بندگانش كه بخواهد افاضه مینماید، انكار كند.(۳۴)
ابنتیمیه حدیث «للقرآنِ باطن و للباطن باطن الی سبعهِٔ ابطنٍ» را مجعول دانسته، امّا از زاویه دیگری به وجوه معانی باطنی اذعان میكند،(۳۵) دو كلمه ظهر و بطن، البته نه به معنای مورد بحث، در قرآن نیز به كار رفته است.(۳۶)
حتی برخی از تفكرات تأویلی نیز به چنین واژگانی در قرآن استناد میكنند و نتیجه میگیرند كه هر آیهای مثل و ممثول، و ظاهر و باطنی دارد. رابطه ظاهر و باطن، ماهیت باطن، لوازم، ضوابط و مقدمات فهم باطن و... از مباحثی است كه از این عنوان روییده است.(۳۷) شاید بتوان گفت كه نزاع اصلی و همیشگی دینداران در جنبههای نظری بر سر این مسئله بوده است كه آیا در فهم دین میتوان به ظاهر اكتفا كرد، و یا باید به باطن و گوهر دین توجه كرد. پرواضح است كه نزاع دیرینه عقل و نقل و تقدم و تأخر آنها، حسن و قبح عقلی و شرعی، نزاع متكلم با فیلسوف نزاع عارف با محدث و فقیه و اختلاف بر سر روشها و منابع فهم دین با موضوع ظاهر و باطن رابطه روشنی دارد.
مولوی این آموزه مهم را به نظم درآورده، میگوید:
حرف قرآن را بدان كه ظاهری استزیر ظاهر باطنی بس قاهری است
زیر آن باطن یكی بطن سومكه در او گردد خردها جمله گم
ظاهر قرآن چو شخص آدمی استكه نقوشش ظاهر و جانش خفی است(۳۸)
از نظر وی ذی بطون بودن قرآن نه تنها مسلم است، بلكه هیچ میهمان خاص و عامی از سفره گسترده و خوانِ تودرتوی قرآن محروم نخواهد شد.(۳۹)
البته هدف ما در اینجا توجهدادن به اصل پذیرش اجمالی این مسئله است، نه گردآوری دیدگاهها وگرنه روشن خواهد شد كه كمتر دانشمندی است كه در وادی فهم و تفسیر قرآن سیر كند و به این مسئله اشارهای نكرده باشد.●ظهر و بطن در احادیث فریقین
در خصوص این مورد كه قرآن دارای ظهر و بطن و حتی بطون مختلفی است، احادیث مختلفی از طرق شیعه و سنی گزارش شده است؛ گو اینكه پذیرش همه این روایات چه بسا متناقض مینماید، اما با توجه به شهرت روایات و صدور آن با مضامین مختلف، مورد ردّ و انكار جدی واقع نشده، عالمان فن فی الجمله آن را پذیرفتهاند.(۴۰) در برخی از روایات شیعی تفاسیر مختلف امام از یك آیه نیز بر همین اساس تبیین شده است و حتی برای ظاهر قرآن نیز ظاهر دیگری برشمرده شده است.(۴۱)
روایات رسیده در این مورد را میتوان به دستههای مختلفی تقسیم كرد: دستهای از آنها از ظهر و بطن قرآن سخن به میان آورده و آن را امری مسلم برشمرده است. برخی دیگر، ابعاد مختلف معارف قرآن را با توجه به فهم مخاطبان تقسیم كرده و دستهای دیگر نیز باطن قرآن را مخصوص اوصیا دانسته است. همه اینها در كنار دستهای دیگر از روایات كه به تفسیر معنای باطنی برخی از آیات میپردازد، حكایت از این دارد كه معارف قرآن به آنچه از ظاهر آن بر مبنای قواعد ادبی فهمیده میشود، منحصر نیست و اینكه دستهای از معارف و معانی قرآن آشكار است و رسیدن به دسته دیگری از آن، نهتنها ظرافت، تعمق، استعداد و ژرفاندیشی ویژهای را میطلبد، بلكه نیازمند تعالی روحی و تقرّب خاصی است.(۴۲)
در اینجا به دو نمونه از روایاتی كه علاوه بر اشاره به معانی ژرف قرآن، مراتب اهل فهم آن را نیز مشخص میكند، اشاره میكنیم:
۱. در روایتی نقل شده كه امیرالمؤمنین درباره مراتب مختلف فهم قرآن فرموده است: «... فجعل قسما منه یعرفه العالم والجاهل، و قسما لایعرفه الاّ من صفی ذهنه، ولطف حسّه و صحّ تمیّزه ممّن شرح الله صدره للاسلام، و قسما لایعرفه الاّ اللّه و انبیاؤه والرّاسخون فی العلم...»(۴۳)
در این روایت، امام علی(ع) مراتب فهم قرآن، و مخاطبان آن را در سه زمینه مشخص كرده است:
۱. بخشی از معارف قرآن كه عالم و عامی آن را میفهمند.
۲. بخشی از دانش قرآنی كه ذهنهای صیقلیافته و فرهیخته بدان راه دارند.
۳. بخشی از معارف قرآنی كه فهم آن در انحصار خدا، انبیا و راسخان در علم است. گو اینكه در این روایت، از ظهر و بطن به صراحت نامی به میان نیامده، اما میتوان محتوای این روایت را با آنچه در روایات مربوط به ظهر و بطن است، تطبیق كرد. بخش اول، یعنی آن دسته از معارفی كه عالم و عامی آن را میفهمند، همان ظهر قرآن است و قسم سوّم را كه دانش آن مخصوص خدا و دارندگان رابطه ویژه با خداست، میتوان باطن قرآن دانست.
۲. در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده كه حضرت فرموده است: «كتاب اللّه عزّوجلّ علی أربعهٔ، علی العبارهٔ والاشارهٔ واللطائف والحقائق، فالعبارهٔ للعوام والاشارهٔ للخواص، و اللطائف للاولیاء والحقائق للأنبیاء.»(۴۴)
در این روایت، امام صادق(ع) مجموعه معارف قرآنی را در چهار طبقه، دستهبندی كرده، فهم هر دستهای از آیات را ویژه افرادی خاص میداند.
كوتاهسخن آنكه اصل وجود معانیای فراتر از معنای ظاهری آیات، نهتنها امتناع عقلی ندارد، بلكه مورد تأیید بیشتر مفسران و متكلمان قرار گرفته و روایات فراوانی از پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) نیز بدانها اشاره كرده است. در تعریف كلی ظاهر و باطن نیز با توجه به تفاوت مبانی، سخنان به ظاهر مختلفی گفته شده است، با این همه، تكیه اصلیِ همه تعابیر بر این است كه فهم معنا یا معانی باطنی تأمل، تدبّر و توانایی ویژهای میطلبد و همگان در رسیدن بدان یكسان نیستند.(۴۵) به دیگر سخن همانگونه كه فهم معنا و مراد آیه متشابه و حتی تعیین مصادیق آن، امری نسبی و بسته به استعداد مخاطب است، امكان درك معنا یا معانی باطنی آیات نیز برای همه افراد به صورت یكسان فراهم نیست. تا اینجا چندان اختلافی نیست؛ آنچه در این موضوع بیشتر درخور توجه و مورد نزاع مفسران و اندیشمندان اسلامی بوده و است، معیارها، راهكارها و سازوكارهای دستیابی به معانی باطنی است. چنین اختلافی با توجه به پیامد مهم آن، یعنی ظهور جریانهای متفاوت تأویلی سزاوار بررسی بیشتری است، اما رسالت این نوشتار پرداختن به آن نیست.(۴۶) در اینجا تنها اشارهای اندك به مواضع مختلف اندیشمندان اسلامی در نحوه راهیابی به باطن و ضابطه تأویل باطنی نموده، برخی از پیامدهای فكری آن را یادآور میشویم.
در واقع میتوان یكی از عوامل تفاوت دیدگاههای گروههای تفسیری، كلامی و حتی جریانهای سیاسی را در پاسخهای متفاوت به این پرسش جستوجو كرد كه آیا مفاهیم باطنی از راه لفظ قابل درك و دستیابی است، یا باید جستوجو گر راهی دیگر و حقیقتی فراتر بود. پرواضح است كه ویژگی و مصادیق تأویل فرد یا گروهی كه دستبسته دلالت الفاظ و ادّله و قرائن نقلی را میپذیرد با كسی كه خود را به آنها محدود نمیكند، تفاوت زیادی دارد. در پاسخ به این پرسش به دو گرایش عمده میتوان اشاره كرد: ۱. گرایش متنی؛ ۲. گرایش معنایی.
۱. متنگرایان معتقدند كه معانی باطنی مدلول الفاظ آیات بوده، از راه یكی از انواع دلالتهای مطابقی، التزامی، تضمّنی، اشاری و... به دست میآید. چنین دیدگاهی از تعریف این افراد از ماهیت باطن به خوبی روشن است؛ به عنوان نمونه ابوزهره میگوید: «شاید مراد از بطن در روایت، حقائق هستی و روان انسانی و معانی دیگری باشد كه دلالت متن بر آن در سایه رشد عقلانی و علمی بشر تحقق مییابد».(۴۷)محمد حسین ذهبی در التفسیر والمفسرون بر آن است كه: «ظاهر قرآن، فهم معنای همان الفاظ عربی است. اما باطن آن، فهم مراد و مقصود خداوند است كه در ورای ظاهر الفاظ و شیوه تركیب آنها نهفته است».(۴۸)
علامه طباطبایی نیز در المیزان مدافع این نظریه است؛ آنجا كه درباره معانی باطنی قرآن میگوید: «[این معانی] معانی مطابقیای است كه لفظ بر هر یك از آنها دلالت مطابقی دارد؛ البته براثر اختلاف فهمها».(۴۹)
۲. معناگرایان معتقدند كه راه دریافت بطون، نه از راه دلالت الفاظ، بلكه از راه كشف درونیِ مفسّر است. بر این اساس، روح و اسرار درونی قرآن را تنها صاحبان فهم عمیق میتوانند درك كنند؛ آن هم نه با علوم فراگرفتنی، بلكه با علم لدنی و مكاشفات باطنی.(۵۰) پر واضح است كه از این منظر، قلمرو و مصادیق تأویل باطنی میتواند بسیار افزونتر و بهگونهای آزادتر ارائه شود، چرا كه هیچ ضابطه خاصی برای چنین تأویلی وجود ندارد.
نمونه برجسته و پیامد اصلی این دیدگاه را میتوان در راه و رسم عرفا، اسماعیلیه و غالیان، و تأویلهای بیضابطه یا غیرقابل فهم آنها از قرآن نشان داد.(۵۱) با ملاحظه تعریفهای افراد شاخص این مكاتب از ماهیت تأویل و باطن، نگاه ویژه آنها به رمزی و الهامی بودن حقائق قرآنی بهخوبی روشن میشود.(۵۲)
۲. وجود آیات متشابه در قرآن
براساس بیان خود قرآن در آیه شریفه «هو الذی علیك انزل الكتاب منه آیات محكمات هنّ أم الكتاب و أخر متشابهات»(۵۳) آیات قرآن به دو دسته تقسیم میشود. در این تقسیمبندی محكمات كه مفهوم مشخص و روشنی دارند و مراد آنها از ظاهرشان پیداست، اساس و پایه فهم آیات متشابه، كه معنای مورد نظر آنها با معانی دیگر قابلاشتباه واختلاط است، میباشند. بسیاری ازپژوهشگرانِ مباحث فرقهای و اختلافات فكری، بحث متشابهات را ازمهمترین عوامل مناقشات كلامی و فكری دانسته و حتی وجود اختلافات فكری را گریزناپذیر قلمداد كردهاند.(۵۴) البته این نكته را گفتهاند كه تعداد متشابهات قرآنی قابلتوجه نبودهاست (حدود ۲۰۰ آیه) و این صاحبان فرقهها بودهاند كه بهمتشابهتراشی پرداختند.(۵۵)
●معنا و مبنای متشابه
مفسران در اینكه مراد از متشابه قرآنی چیست همداستان نیستند(۵۶). غالب آنها به این نكته اشاره دارند كه آیه متشابه آیهای است كه ظاهرش بیانگر باطنش نبوده، مراد واقعی آن از ظاهرش بهدست نمیآید. به دیگر سخن متشابه لفظی است كه محتمل وجوه معانی و در معرض شك و شبهه بوده و قابلیت تاویل صحیح و فاسد را داشته، فهم مراد واقعیِ آن نیازمند قرینههایی (عقلی و نقلی) از خارج از آن است(۵۷) علامه طباطبایی بعد از نقل بیش از ده دیدگاه درباره متشابه و اشاره به نقش برجسته آیات متشابه در فرقه گرایی مسلمانان میگوید: «متشابه یعنی آیه بر معنای تردیدپذیری دلالت میكند كه منشأ تردید در خودِ لفظ نیست، تا از راههای شناختهشده نزد زباندانان، مانند ارجاع عام به خاص و ارجاع مطلق به مقید و... قابل حل باشد، بلكه تردید ناشی از این است كه معنای آیه با معنای آیه دیگری كه محكم است و نگاه تبیین كننده به متشابه دارد نمیسازد» از نظر علامه متشابه مطلق وجود ندارد، بلكه محكم و متشابهبودن، امری نسبی است و چه بسا آیهای برای كسی محكم و برای دیگری متشابه باشد و نیز ممكن است آیهای از آیات قرآن از یك جهت محكم و از جهت دیگر متشابه بوده و در نتیجه نسبت به آیهای محكم و نسبت به آیه دیگر متشابه باشد.(۵۸)
پرسش مهم این است كه با وجود اذعان قرآن به ظاهر فتنهانگیز آیات متشابه، چه ضرورتی در نزول چنین آیاتی وجود داشته است؟ چرا كتابی كه فلسفه بعثت انبیا را رفع اختلاف دانسته و خود را «نور»، «شفاء» و «هدایت» دانسته، بهجای صراحت در بیان و روشنساختن پیام خود، به متشابه گویی كه موجب التباس و اشتباه است، روی آورده است؟ و در یك كلام حكمت وجود متشابه چیست؟ هریك از گروههای فكری نظیر متكلمان، عارفان، فیلسوفان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنی طبق گرایش و نگاه ویژه خود به این پرسش پاسخ دادهاند، اما جملگی بر ضرورت و مصلحت وجود آن تأكید دارند.(۵۹) از نگاه پژوهشگری میخوانیم:
قرآن به عنوان كتاب هدایت همگانی دارای معارفی جدید، عمیق و خارج از فهم مردم جزیرهٔالعرب بود. شیوه سخنگویی آن رعایت شیوههای زبانی قوم عرب بود. از طرفی چون آنان با چنین معانی بلندی و آوردن آنها در قالبهای لفظی آشنا نبوده و نمیتوانستند معانی آنها را بهخوبی دریابند، در فهمشان مشكلاتی رخ داد و در واقع این مشكلِ خود آنان بود. به هر صورت بهكارگیری الفاظی كه كاربرد آنها برای معانی محسوس و قریب به محسوس رایج است در معانی غیر محسوس و ارائه معارف بلند و والا با چنین الفاظی، موجب ایجاد مشكل در فهم میشود.(۶۰)
خلاصه اینكه بیان مطالب عمیق و پیچیدهای كه با بیان صریح برای عرف قابل فهم نیست موجب میشود كه در این گونه موارد از شیوه محاوره عرفی عدول گردد و به تمثیل، استعاره و متشابهات و مانند آنها روی آورده شود.
از نظر مرحوم علامه طباطبایی نیز وجود محكم و متشابه در قرآن امری ضروری است و این طبیعت اجتنابناپذیر عالم الفاظ است. همانگونه كه آب بدون كف در نشئه حركت، وجود ندارد، در نشئه لفظ نیز محكم بدون متشابه قابل تحقق نیست.(۶۱)▪اجتناب ناپذیری تاویل آیات متشابه:
گفته شد كه برخورداری قرآن از آیات متشابه امری مسلم و ضروری است و متشابه نیز بنا به ظاهر آیه ۷ از سوره آلعمران قابلیت پذیرش تأویل صحیح و فاسد را دارد. نه در قرآن و نه در روایات و نه از زبان هیچ یك از بزرگان دینی نیز دستوری مبنی بر نهی از تأویل نرسیده است. حتی آن كسانی كه با تأویل برخورد شدیدی داشته و احیانا آن را بزرگترین بلای فرهنگ اسلامی تلقی میكنند، مرادشان مطلق تأویل نیست و فی الجمله ضرورت آنرا پذیرفته(۶۲) و خود نیز در عمل، به تأویل آیات پرداختهاند. براساس برخی از احادیث نیز نگرانی پیامبر(ص) نه از تأویل، بلكه از تأویل غیر صحیح بوده است.(۶۳) دعای آن حضرت در حق ابن عباس برای فراگیری تأویل قرآن مشهور است.
فخر رازی در اساس التقدیس میگوید: «ان جمیع فرق الاسلام مقرّون بانه لابد من التأویل فی بعض ظواهر القرآن» وی كه این كتاب را با هدف اثبات تنزیه خدا از جسمانیت و مكان داشتن، و توجیه آیاتی كه ظواهر آنها به تشبیه و تجسیم میانجامد، نگاشته است، برای اثبات ضرورت تأویل آیات قرآن و برخی از احادیث، نزدیك به بیست دلیل قرآنی و حدیثی میآورد. حاصل كلام او این است كه اخذ به ظواهر آیات متشابه و برخی از احادیث، به پیامدهای زیان بار تشبیه و تجسیم دچار شده و خلاف مقتضای عقل است. بنابراین از تأویل چنین آیات و احادیثی هیچ گریزی نیست.(۶۴) وی با چنین نگاهی، به تأویل برخی از آیات به ویژه آیاتی كه بیانگر صفات خبریِ خداوند است، میپردازد.
شایسته ذكر است كه تاویل به عنوان روشی كه ظواهر متون و عقائد دینی را با مقتضیات عقل سازگار كند، ویژه فرهنگ اسلامی نبوده، بلكه سابقه آن به قدمت تاریخ ادیان است. این پدیده نه تنها در فرهنگ ادیان قبلی وجود داشته، بلكه هر جا كه انسان ناگزیر به پذیرش یك متن و پایبندی بدان باشد، تحقق دارد و حتی دامنه آن به متون قانونی و ادبیِ مورد اهتمام نیز كشیده شده است.(۶۵)
▪بدوی درباره تاویل در آیین یهود میگوید:
در قرن اول میلادی مسئله تأویل رمزی را فیلون یهودی به میان یهودیان آورد. آنگونه كه خود اشاره دارد، بسیاری از یهودیان پیش از او به تاویل رمزی كتب مقدس در عهد قدیم پرداخته بودند، اما او از بزرگترین نمایندگان مكتب گرایش به تاویل در عصر قدیم به شمار میرود. یهودیان قبل از او ابراهیم را به نور (عقل)، همسر او ساره را به فضیلت، و فِصَح را به تطهیر روح یا خلقت عالم تفسیر كرده بودند، اما فیلون تاویل را به عنوان مذهبی مستقل و شیوهای خاص در فهم متون دینی مطرح كرد.
بدوی بعد از بیان فلسفه تاویلگرایی فیلون كه همان شبهات و حملاتی است كه متوجه ظاهر نامعقول برخی از داستانها و اساطیر غیر معقول است، به نمونههایی از آنها میپردازد و از جمله میگوید: «او بهشت را به ملكوت روح، درخت حیات را به ترس از خدا، و درخت معرفت را به حكمت و دانش... تاویل و تفسیر كرده است».(۶۶) همچنین در بیان معتقدات اوریجن كه متاثر از دیدگاه تاویلگرایی فیلون درباره كتاب مقدس بوده، بر آن است كه به عقیده وی كتاب مقدس به سه وجه تفسیر میشود: ۱. برای افراد ساده و ابتدایی فقط همان جسم و ظاهر كتاب مقدس بسنده میكند [ = اخذ به ظواهر، همانگونه كه در نظر غزالی، برای عوام كافی است]؛ ۲. افرادی كه از سطح فهم بالایی برخوردارند به درك روح و باطن كتاب نایل میآیند؛ ۳. افراد كامل كسانی هستند كه كتاب را با اسرار درونیای كه بر غیب اشراف دارد میفهمند.(۶۷)
●پیامدهای كلامی و فرقهای تمسك به متشابهات قرآنی
در میان مسلمانان نیز چنین پدیدهای با توجه به عدم امكان قبول و تطبیق برخی از ظواهر آیات و روایات، امری مسلم و شناخته شده است. این پدیده اگر چه اجتنابناپذیر و ضروری بوده، همواره مورد سوءاستفاده نیز بوده و است. درست است كه تاویل آیات قرآن در دوران صحابه و در صدر نخست به دلایلی مورد اقبال چندانی نبود، اما بعد از ماجراهای قتل عثمان و در پی آن، شكلگیری رسمی فرقه هایی چون خوارج، قدریه و مرجئه، و پاشیده شدن بذر اختلاف مذهبی، باب مجادلات و احتجاجات مذهبی گشودهتر شد و طبیعی بود كه هر یك از آنها به دنبال مستندی از قرآن و سنت نیز باشند.(۶۸) احمد امین افزایش روبهرشد تأویل گرایی فرقهها را، بهویژه در اواخر دوره امویان، اینگونه ترسیم میكند:
مردم در عصر پیغمبر اكرم(ص)و پس از او تا اندك زمانی قرآن را میخواندند و میشنیدند و آن را میفهمیدند و اگر دانشمندانشان به چیزی بیش از فهم ابتدایی توجه میكردند، توضیحی بود در اسباب نزول یا استشهاد به اشعار عرب برای تفسیر لفظی نامأنوس یا سبكی پیچیده. بیشترین چیزی كه «طبری» و دیگران از صحابه نقل میكنند از همین قبیل است... در اواخر دوره اموی نیز میبینیم كه سخنگفتن درباره «قدر» شایع شد و متكلمان در بحث قضا و قدر از زاویه عقائد خویش به قرآن مینگریستند؛ كسی كه قائل به جبر بود، همه آیات اختیار را تأویل میكرد و آن كه قائل به اختیار بود نیز آیات جبر را... در دوران عباسی این جویبار همچون سیلی سهمناك به راه افتاد و اصحاب مذاهب گوناگون كه روز به روز در افزونی بودند، همگی از دیدگاه مذهب خودشان به قرآن نظر میكردند... در این باره فرقی میان معتزله و اشاعره و «ماتریدیه» نبود؛ همه ایشان دلایل فلسفی یونانی را در دین دخالت دادند...»(۶۹)
مرامنامههای فرقهای و رسائل بهجامانده از هریك از صاحبان فرقهها درباره موضوعاتی چون خدا و صفات، جبر و اختیار، قضا و قدر، رؤیت خدا و خلق قرآن، شاهد گویای این مدعاست(۷۰). بنا به نقل طبری هنگامی كه درنزد ابن عباس در مورد خوارج و برداشتهای سوء آنان از قرآن، سخن به میان آمد، وی اظهار داشت كه این گروه به محكمات قرآن ایمان دارند، لیكن هلاكت آنها در متشابهات است.(۷۱) خوارج با تكیه بر افكار ساده خود قرآن را بر حسب فهم و اجتهاد خویش، تفسیر میكردند و از آرایی كه در زمینه اصول و فروع ابراز داشتهاند، سطحی نگری و قشرینگری آنها به خوبی هویداست.(۷۲) آنها برای تثبیت افكار و گرایشهای سیاسی و مذهبی خود به ظواهر قرآن تمسك میجستند. بارزترین اعتقاد آنها تكفیر اهل معصیت با استناد به قرآن بود و بر همین اساس هر مسلمانی را كه مخالف نظر آنان بود، كافر میدانستند.(۷۳)
با گذشت زمان، فرقهها و مذاهب دیگری نیز با استناد به آموزههای قرآن پا به عرصه وجود گذاشتند كه از آنها در دوران نخستین و عصر پیامبر خبری نبود. البته بروز تفكرات گوناگون با توجه به اوضاع و شرایط جامعه، بهویژه پس از آنكه مسلمانان با ملل دیگر ارتباط پیدا كردند، امری اجتنابناپذیر بود، اما یكی از عوامل اساسی آن تأویل قرآن و چه بسا تحمیل دیدگاههای فرقهای بر آن و از همه بیشتر تمسك به آیات متشابه بود. این در حالی است كه كمی قبل از ظهور خوارج، یعنی در زمان خلافت خلیفه اول اساساً بحث در مورد آیات مشكل و متشابه ،با عكس العملهای شدیدی مواجه میشد و در این رابطه داستان صبیغ بن سهل حنظلی، معروف است كه در مورد آیات متشابه قرآن سؤال كرد و عمر به همین خاطر او را تنبیه و به بصره تبعید كرد. حالتِ فراگیر بیاعتنایی و یا احتیاط برخی از صحابه نسبت به چنین مباحثی نیز مزید بر علت بود.(۷۴)
مكتب معتزله نیز حركتی بود برای توجیه عقلی عقاید دینی؛ آن هم با تمسك به آیات قرآن. مهمترین مسائلی كه معتزله مطرح میكردند، عبارت بودند از: صفات خدا، جبر و اختیار، حدوث و قدم قرآن، امتناع رؤیت خدا، عدل الاهی، وعد و وعید، المنزله بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منكر، كه در همه موارد بر اساس آیات قرآن، عقاید خود را تثبیت میكردند.(۷۵) حدود دو قرن بعد از شكوفایی تفكر اعتزالی، ابوالحسن اشعری، مكتب اشعری را در تقابل با عقلگراییِ افراطی معتزله، پایهریزی كرد، كه در واقع بازگشت به ظواهر قرآن و حدیث و به اصطلاح نوعی ظاهرگرایی بود.
عمدهترین نظریات اشاعره نیز كه در معتزلیان را به چالش میكشاندند، عبارت بودند از: صفات خداوند و رابطه آنها با ذات، مسئله حدوث و قدم قرآن، امكان رؤیت خداوند، جلوس خدا بر عرش، و خلق اعمال. دیدگاه این گروه نیز همانند معتزله بر آیات متشابه تكیه داشت.(۷۶)
یكی از جریانهای كلامیای كه اشاعره بر اساس تمسك به متشابهات قرآن، به راه انداختند موضوع صفات الاهی بود. اشاعره به خاطر تقید به ظواهرِ الفاظ چارهای نمیدیدند كه برای خدا دو ویژگی ذات و صفت قائل شوند؛ مثلاً علیم را ذات متصف به علم، حكیم را ذات متصف به حكمت و مانند آن دانستند و از همین رو به دام قول زیادت صفت بر ذات، افتادند و البته معتزله و شیعه راه دیگری را پیمودند.
یكی دیگر از جنجالیترین موضوعات، جبر در اعمال بود. ظاهر آیات قرآن كه برخی بر جبر و برخی دیگر بر اختیار آدمی دلالت دارد، موجب شده است تا افكار مسلمانان از دیر باز متوجه بحث جبر و اختیار شود. آیاتی در قرآن دیده میشود كه بنا به آنها جز خداوند فاعلی وجود ندارد و در مقابل، آیات دیگری وجود دارد كه از اختیار انسان سخن میگوید و او را مسئول اعمال و رفتارهای خویش میشناسد.(۷۷) صوفیه نیز نهتنها بنا به گزارشی، در تثبیت مبانی خود به بیش از چهارصد آیه از آیات قرآنی استناد كردهاند(۷۸) وبلكه غالب آموزههای عملی ونظری خودرا برگرفته ازقرآن وسنّتدانستهاند.(۷۹) درمجموع میتوان گفت كه حجم بسیاری از مجادلات و اختلافات كلامی وچهبسا فقهیِ قروننخست،بهویژه بعد ازشكلگیری فرقهها برمحورموضوعاتیبوده كههریكازطرفین نزاع برای اثبات اندیشه خود درپی مستمسكی ازقرآن ونیز احادیث پیامبر(ص) بودهاند.
نكته درخور توجه اینكه هریك از گروههای فكری رقیب نهتنها در اثبات اندیشههای مذهبی خود به دیگر آیات قرآنی احتجاج و استناد میكردند بلكه گاهی یك آیه از قرآن مستند دو نوع تفكر متضاد میشد. از این نمونهها در آثار كلامی هریك از فرق و نیز تفاسیر قرآنی بسیار است كه گزارش آن بسی جالب و خواندنی خواهد بود. به عنوان نمونه فخر رازی در تفسیر خود در ذیل آیه ۲۷ سوره انعام میگوید معتزله برآنند كه این آیه دلالت بر اثبات اختیار میكند و اصحاب ما (اشاعره) به همین آیه در نفی اختیار و اثبات قول به جبر استناد میكنند. و یا مثلاً مخالفان شیعه كه تصور میكنند قول به رجعت از اعتقادات مسلم شیعه امامیه است به آیه «وحرام علی قریه اهلكناها انّهم لایرجعون، انبیاء: ۹۵) در جهت نفی رجعت استناد میكنند و جالب اینكه برخی از مفسران شیعه با تمسك به همین آیه به اثبات رجعت پرداختهاند.(۸۰)
نمونه روشنتر آن موضوع رویت الهی است، با ملاحظه دلایل نقلی هریك از دیدگاههای متضاد در این باره روشن میشود كه صاحبان آن علاوه بر بهرهگیری از آیات مختلف قرآنی و احیانا احادیث نبوی، گاهی یك آیه را محور رد و اثبات اندیشه خود قرار میدهند. شاید روشنترین آیه درباره نفی رویت الهی آیه شریفه «لاتدركه الابصار وهو یدرك الابصار، انعام: ۱۰۳» باشد. متكلمان شیعه و معتزله به این آیه برای نفی رویت خدا استناد كردهاند امّا برخی از اشاعره همین آیه را دال بر جواز رویت الهی گرفتهاند.(۸۱) (۸۲) نقد و داوری درباره هریك از برداشتهای مختلف و احیانا متضاد، نه در رسالت و ظرفیت این نوشتار است و نه در توان نویسنده آن؛ با این حال از این نكته نمیتوان چشم پوشید كه با توجه به تفاوتهای اساسی مسلمانان در روحیه و افكار از یكطرف و سبكهای بیانی قرآن و طبیعت اختلافپذیری متون دینی از طرف دیگر، حجم بسیاری از اختلاف برداشتها را نمیتوان حمل بر سوءنیت یا نادانی صرف صاحبان آن نمود. حتی اگر بسیاری از این موارد را طبیعی به حساب نیاوریم، حداقل میتوان گفت «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند». با این همه از همه مطالب پیش گفته نیاز مبرم به «امام مبین» و «وارث علوم الهی پیامبر» بیش از پیش آشكار میشود. تفصیل این مطلب فرصت دیگری را میطلبد.
كتابنامه
۱. آلوسی، محمد بن عبداللّه، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع الثانی، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.
۲. آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، تصحیح محسن موسوی تبریزی، تهران، وزارهٔ الثقافهٔ و الارشاد الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
۳. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه علامهٔ ابن خلدون، قاهره، مصطفی محمد.
۴. ابن قتیبه، عبداللّه بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، دارالكتاب العربی.
۵. ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره، دار الفكر العربی.
۶. امین، احمد، ضحی الاسلام، بیروت، دار الكتاب العربی.
۷. بدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۶م.
۸. جابر، طه، ادب الاختلاف فی الاسلام، ۱۴۱۳ق.
۹. جار اللّه، زهدی حسن، المعتزله، بیروت، المؤسسه العربیه للدراسات و النشر، ۱۴۱۰ق.
۱۰. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، بیروت، دار القلم، ۱۴۰۷ق.
۱۱. زركشی، محمد بن عبداللّه، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۱ق.
۱۲. سروش، عبدالكریم، صراطهای مستقیم، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۷۷ش.
۱۳. سلطانعلیشاه، سلطان محمد بن حیدر، بیان السعادهٔ فی مقامات العباده، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۸ق.
۱۴. سیوطی، عبداللّه بن ابیبكر، الاتقان فی علوم القرآن، تصحیح مصطفی دیبالبقا، بیروت، دار ابن كثیر، ۱۴۰۷ق.
۱۵. شاطبی، ابراهیم بن موسی، الموافقات فی اصول الشریعه، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۵ق.۱۶. شیخ، محمد سعید، مطالعات تطبیقی در فلسفه اسلامی، ترجمه مصطفی محقق داماد، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۹ش.
۱۷. صبحی، احمد محمود، فی علم الكلام: دراسهٔ فلسفیه لاراء الفرق الاسلامیه فی اصول الدین، بیروت، دار النهضهٔ العربیه، ۱۴۰۵ق.
۱۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۳۹۳ق.
۱۹. طباطبایی، محمدحسین، شیعه در اسلام (مقدمه: سید حسین نصر)، تهران، كتابخانه بزرگ اسلامی، ۱۳۵۴ش.
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، قم، هجرت، ۱۳۶۰ش.
۲۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
۲۲. عبدالرازق، مصطفی، تمهید لتاریخ الفلسفه السلامیه، قاهره، مكتبه الثقافهٔ الدینیه، ۱۳۶۳ش.
۲۳. علم المهدی، علی بن حسین، رسالهٔ المحكم و المتشابه المعروف بتفسیر النعمانی، قم، دار الشبستری، ۱۳۶۳ش.
۲۴. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، تصحیح عبداللّه خالدی، بیروت، دار الارقم بن ابیالارقم، ۱۴۱۹ق.
۲۵. غزالی، محمد بن محمد، معارج القدس فی مدارج معرفهٔ النفس و معه قانون التأویل، قاهره، مكتب الخبدی، ۱۹۶۸م.
۲۶. فخر رازی، محمد بن عمر، اساس التقدیس فی علم الكلام، تصحیح محمد عریبی، بیروت، دارالفكر اللبنانی، ۱۹۹۳م.
۲۷. فخر رازی، محمد بن عمر، اساس التقدیس فی علم الكلام، تصحیح: محمد عریبی، بیروت، دار الكفر اللبنانی، ۱۹۹۳م.
۲۸. فضل اللّه، محمدحسین، من وحی القرآن، بیروت، دار الزهراء، ۱۴۰۵ق.
۲۹. كلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الكافی، بیروت، دارصعب ـ دارالتعارف، ۱۴۰۱ق.
۳۰. گتانی، محمد، جدال العقل و النقل فی مناهج التفكیر الاسلامی فی الفكر القدیم، بیروت، دارالثقافه، ۱۴۱۲ق.
۳۱. متقی، علی بن حسام الدین، كنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال،تصحیح بكری حیانی، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.
۳۲. مجلسی، محمد باقر بن محمدتقی، بحار الانوار، تهران، دار الكتب الاسلامیه، ۱۳۶۲ش.
۳۳. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، قم، صدرا.
۳۴. نشار، علی سامی، نشاهٔ الفكر الفلسفی فی الاسلام، قاهره، دار المعارف بمصر، ۱۹۹۷م.
--------------------------------------------------------------------------------
۱. موارد اندكی از آن را بنگرید: قرآن مجید، ترجمه و توضیح آقای خرمشاهی، ص ۱۳۳، ۱۴۱، ۲۰۸، ۳۳۰، ۳۶۶؛ محمد هادی معرفت، التمهید، ج۳، ص۲۴۰ـ۲۳۹.
۲. ابن قتیبه، تاویل مختلف الحدیث، ص ۴۶.
۳. فضل الله زنجانی، تاریخ علم الكلام، ص ۱۹۸ - ۱۹۹.
۴. كلینی، اصول كافی، ج۱، كتاب الحجّهٔ، باب الاضطرار الی الحجّهٔ، حدیث شماره۲.
۵. زركشی، البرهان فی علوم القرآن، ص. ۵-۶.
۶. سامی نشار، نشاهٔ الفكر الفلسفی، ج ۱، ص ۳۷۴؛ عبدالرحمن بدوی، التراث الیونانی فی الحضارهٔ الاسلامیهٔ، ص ۲۰۱؛ احمد محمود صبحی، فی علم الكلام، ج۱، ص ۲۴-۲۵. البته برخی به چنین اختلاف برداشتهایی نگاه بدبینانه داشته، همه آنها را حاصل كج فهمی از مقاصد شرع میدانند. ابن رشد از جمله افرادی است كه بر این دیدگاه پافشاری میكند و میگوید: «فإن الناس قد اضطربوا فی هذا المعنی كلّ الاضطراب، فی هذه الشریعهٔ حتی حدثت فرق ضالهٔ و أصناف مختلفهٔ. كل واحد منهم یری أنه علی الشریعهٔ الأولی، وأن من خالفه إما مبتدع و إما كافر مستباح الدم والمال. وهذا كله عُدُول عن مقصد الشارع صلیاللّه علیه وسلم. و سببه ما عرض لهم من الضلال عن فهم مقصد الشریعهٔ. وأشهر هذه الطوائف فی زماننا هذا أربعهٔ: الطائفهٔ التی تسمی بالأشعریهٔ و هم الذین یری أكثر الناس الیوم أنهم أهل السنهٔ، والتی تسمی المعتزلهٔ، والطائفهٔ التی تسمی بالباطنیهٔ، والطائفهٔ التی تسمی بالحشویهٔ. وكل هذه الطوائف قد اعتقدت فی اللّه اعتقادات مختلفهٔ، و صرفت كثیرا من ألفاظ الشرع عن ظاهرها إلی تأویلات نَزَّلوها علی تلك الاعتقادات، و زعموا أنها الشریعهٔ الأولی التی قُصِد بالحمل علیها جمیع الناس، وأن من زاغ عنها فهو إما كافر وإما مبتدع. وإذا تُؤُمِّلت جمیعُها و تُؤُمِّل مقصدُ الشرع ظهر أن جلَّها أقاویل محدثهٔ وتأویلات مبتدعهٔ.» (الكشف عن مناهج الادلهٔ فی عقائد الملّهٔ، ص۹۹ـ۱۰۰).
۷. چنین دیدگاهی را بنگرید: محمد اركون، تاریخیهٔ الفكر العربی الاسلامی، ص ۱۴۵ - ۱۴۷؛ علی حرب، التأویل و الحقیقهٔ، مقاله المجاز و الحقیقهٔ؛ همچنین عبدالكریم سروش، صراطهای مستقیم.
۸. مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج ۴، ص ۵۱.
۹. همان، ص ۱۳۴.
۱۰. گنابادی، تفسیر بیان السعاده، ص۱۷-۱۸.
۱۱. اشارهای است به مواردی از قبیل: سید محمد حسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ۱۹ - ۲۴؛ سیدابوالقاسم خویی، البیان، ج ۱،ص۴۱۳-۴۱۵؛ مقدمه ابن خلدون، ص ۳۶۶.
۱۲. رك: المیزان، ج ۳، ص ۸؛ ج ۵. ص ۴۱۶، ج ۱، ص ۹؛ شیعه در اسلام، ص ۵۱.
۱۳. همان، ج ۱، ص ۲۳۴. همچنین بنگرید ذیل تفسیر آیه ۱۷ سوره هود.
۱۴. همان، ج۱۵، ص ۳۹۶.
۱۵. برخی از این شواهد را بنگرید: شاطبی، الموافقات، ج ۲، ص ۵۷ - ۵۸؛ احمد امین، فجر الاسلام، ص ۱۹۶ - ۱۹۷؛ سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵.
۱۶. آل عمران، ۱۴۴.
۱۷. سیره ابن هشام، ج ۲، ص۶۵۵.
۱۸. همان، ۶۶۱.
۱۹. توبه، ۱۰۳.
۲۰. طه جابر العلوانی، ادب الاختلاف فی الاسلام، ص۵۸.
۲۱. بررسی معانی مختلف این حدیث را بنگرید: بیان السعادهٔ، ج ۱، ص۱۷ - ۱۹. فراموش نباید كرد كه امامعلی(ع) این سخن را درباره كسانی میگوید كه بیشتر آنان عصر نزول را درك كرده بودند و عموما از «قاریان» به حساب میآمدند. از طرف دیگر وقتی آنان شعار «لا حكم الا لله» را مطرح كردند، امام در پاسخ آنها گفت: «سخن حقی است كه به منظور باطلی بیان شده است».
۲۲. سید مرتضی علم الهدی، رسالهٔ فی المحكم والمتشابه، ص۴-۵.
۲۳. بنگرید: دكتر مصطفی ابراهیم الزامی، خاستگاههای اختلاف در فقه مذاهب، ترجمه حسین صابری، ص۲۱۳. همچنین بنگرید: عبدالرحمن العك، اصول التفسیر و قواعده، ص. ۳۴۲. ۳۵۸.
۲۴. بنگرید: ابن رشد، مقدمه بدایه المجتهد و نهایه المقتصد؛ بطلیوسی، الانصاف فی التنبیه علی الاسباب التی اوجبت الاختلاف؛ گردآوری و خلاصهای از آن را بنگرید. تمهید لتاریخ الفلسفهٔ الاسلامیهٔ، ص۱۸۰ - ۱۹۰؛ ابن جزی، التسهیل، ج۱، ص۶ - ۹.
۲۵. به این موارد اختلافی در اغلب تفاسیر قرآنی اشاره شده است.
۲۶. به این موارد اختلافی در اغلب تفاسیر قرآنی اشاره شده است.
۲۷. به عنوان نمونه مقایسه كنید دیدگاهها و تأویلهای فخررازی را در كتاب اساس التقدیس با دیدگاهها و تفاسیر ابنحزیمه از این آیات در كتاب التوحید.
۲۸. مقدمهٔ فی اصول التفسیر، ص۳۸ به بعد؛ البرهان فی علوم القرآن. ج ۲، ص ۲۸۹؛ الموافقات. ج ۴، ص ۱۴۰.
۲۹. ر.ك: ابن تیمیه، التفسیر الكبیر، ج۲، ص ۳۹ـ۴۵؛ محمد حسین ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۲، ص۲۷؛ شریعت سنگلجی، كلیدهای فهم قرآن، ص ۴۱؛ محمد كتانی، جدل العقل والنقل، ص ۷۰۶؛ ذبیحالله منصوری، امام صادق مغز متفكر جهان اسلام، ص ۱۶۵. شهید محمد باقر صدر عالم بلندپایه شیعی با توجه به وجود برخی از روایات تأویلیِ غالیان و باطنیان در جوامع روایی شیعه، برآن است كه اصحاب ائمه در برخورد با قرآن دو شیوه متفاوت داشتهاند: ۱. شیوه پذیرفتهشده از سوی فقیهان كه بیانگر ظاهر و واقع شریعت بود... ۲. شیوه باطنیان كه همواره میكوشیدند به قضایا حالت معمّا بدهند... این گروه چون پشتوانه روشنی برای دیدگاههایشان نداشتند به تأویل و استخراج بطون قرآنی روی آوردند. (بحوث فی علم الاصول، ج۴، ص۲۸۵).
۳۰. مثلاً بنگرید: ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۲، ص ۲۷.
۳۱. به عنوان نمونه بنگرید: نساء، ۷۸، ۸۲؛ محمد، ۲۴. گردآوری روایات مختلف درباره ظهر و بطن قرآن را بنگرید: ابوالحسن عاملی اصفهانی، مقدمه تفسیر مرآهٔ الانوار؛ بررسی و تقسیم و تحلیل محتوای آن را بنگرید: مجله پژوهشهای قرآنی، شماره ۵ ـ ۶، مقاله ظاهر و باطن قرآن در گستره روایات، مبانی مختلف دانشمندان درباره مراد و راه دستیابی به بطون قرآنی را بنگرید: همان شماره ۲۲ـ۲۱.
۳۲. ر.ك: ابوالحسن عاملی، تفسیر مرآهٔ الانوار، فصل چهارم.
۳۳. احیاء العلوم، ج۱، ص ۲۸۹.
۳۴. روح المعانی، ج۱، ص۱۸.
۳۵. التفسیر الكبیر، ج۲، ص ۴۱ـ۳۹.
۳۶. بنگرید: حدید، ۳، روم، ۷ و لقمان، ۳۰.
۳۷. بنگرید: قاضی نعمان، تأویل دعائم الاسلام، ج۱، مباحث مقدماتی، و نیز مقدمه مصطفی غالب بر همین كتاب. برای اطلاع بیشتر بنگرید: مقاله نگارنده تحت عنوان اسماعیلیه و باطنیگری در كتاب مجموعه مقالات اسماعیلیه.
۳۸. مثنوی (نیكلسون) دفتر سوم، ص۵۹۷.
۳۹. مثنوی، ابیات ۱۸۹۹ـ۱۸۹۶.
۴۰. چنین احادیثی را البته با اختلاف تعابیر و مضامین بنگرید: كنز العمال، احادیث ۲۶۶۱، ۲۸۷۹؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۰۹؛ اصولكافی، ج۲، ص۵۹۸؛ بحارالانوار، ج۹۲، ص ۸۳ به بعد؛ مقدمه تفسیر مراهٔ الانوار؛ زركشی، البرهان؛ سیوطی، الاتقان، ج۲، ص ۱۸۴.
۴۱. بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۸۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص ۲۹۰؛ فیض كاشانی، تفسیر الصافی، ج۱، ص ۴۳۹؛ مستدرك الوسایل، ج۱۲، ص ۲۳۸.
۴۲. همان، ج۲، ص ۲۹۰؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۵۲؛ الاتقان، ج۴، ص ۱۹۶؛ رسالهٔ المحكم والمتشابه، ص ۵ به بعد. در این رساله با استناد به سخن امام علی(ع) علاوه بر ارائه موارد مختلفی كه در آنها ذووجوه بودن قرآن و وجود مشترك لفظی و آیات متشابه موجب اشتباه برداشت شده است به مواردی از تفسیر باطنی آیات نیز اشاره میكند.۴۳. بحارالانوار، ج۹۲، ص۴۵.
۴۴. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۷۸.
۴۵. المیزان، ج۳، ص ۷۴ـ۷۳.
۴۶. برای اطلاع بیشتر رك: محمد حسین فضلاللّه، مقدمه تفسیر من وحی القرآن؛ محمد طاهر ابن عاشور، تفسیر التحریر والتنویر، مقدمه دوم، سوم، نهم؛ شاطبی، الموافقات، ج۳، ص۳۸۲، ج۲، ص ۶۶ و ج۴، ص ۱۷۳؛ محمد هادی معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص ۲۹ـ۲۴؛ شریعت سنگلجی، كلید فهم قرآن، ص ۵۶ـ۴۸؛ المیزان، ج۳، ص ۸۷ـ۷۵؛ ابن رشد، فصل المقال، ص ۹۷ به بعد؛ ابوحامد غزالی، قانون التأویل؛ فخر رازی، اساس التقدیس. علاوه بر مفسرانی كه در ذیل آیه محكم و متشابه (آیه ۷ از سوره آل عمران) به این بحث پرداختهاند، بسیاری از دانشوران علوم قرآنی نیز بدین بحث كردهاند.
۴۷. ابوزهره، المعجزهٔ الكبری، ص ۵۷۸.
۴۸. التفسیر و المفسرون، ج۲، ص ۳۵۷.
۴۹. المیزان، ج۳، ص ۶۹، قرآن در اسلام، ص ۳۲ـ۳۰؛ مقدمه تفسیر من وحی القرآن؛ چهارمین مقدمه تفسیر الصافی؛ كلید فهم قرآن، ص۵۲ـ۵۰؛ محمد هادی معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص ۲۹ـ۲۴. استاد معرفت در این كتاب برای تأویل و صحیح بودن فهم معنای بطن دو معیار ارائه میكند: ۱. ضرورت رعایت مناسبت نزدیك بین ظاهر و باطن گفتار ۲. مراعات دقت در الغای خصوصیات گفتار از راه قانون سبر و تقسیم.
۵۰. صدرالدین شیرازی، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، ص ۴۱.
۵۱. مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱، ص۲۶ـ۲۷.
۵۲. رك: روح المعانی، ج۱، ص۱۸ـ۱۶؛ الاتقان، ج۲، ص۱۱۹۷ـ۱۱۸۹؛ مقدمه تفسیر بیان السعاده؛ المحیط الاعظم، ج۱، ص۳۰۴ـ۳۰۳؛ گزارش دیدگاههای مختلف درباره ماهیت و ابزار فهم متون را بنگرید: پژوهشهای قرآنی، شماره ۲۱ـ۲۰، ص ۱۲۰ـ۶۰.
۵۳. آل عمران، ۷.
۵۴. سامی النشار، نشاهٔ الفكر الفلسفی، ص۳۴۹؛ تاریخ المذاهب الاسلامیهٔ، ص۱۵؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۲۰؛ فجر الاسلام، ص۱۹۸.
۵۵. التمهید، ج۳، ص۲۳. صاحب این اثر بعد از ارائه گزارشهای متعدد و متضاد عالمان سلف و تابعان و دانشمندان فرق مختلف و آوردن روایات اهل بیت در تفسیر آیه «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما یحییكم واعلموا ان الله یحول بین المرء وقلبه و انه الیه تحشرون» انفال، ۲۴. مینویسد: «تلك نماذج عشرهٔ من احادیث السلف بشأن تفسیر الآیهٔ الكریمهٔ و الایهٔ تحتمل الجمیع لان القرآن حمال ذو وجوه و لكل آیهٔ منه سبعهٔ بطون من المعانی یعلمها اولوالبصائر فی الدین و من ثم لا اختلاف و لاتعارض بعد ان كان اللفظ فی تعبیره العام یحتمل الجمیع». (التمهید، ج۳، ص۲۵۵).
۵۶. برخی از این اختلافات را بنگرید: الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۶۳۹ـ۶۴۱، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۷۹؛ المیزان، ج۳، ص۳۲ - ۴۲.
۵۷. اكثر مفسران در ذیل تفسیر آیه ۷ سوره آل مران، به این تعریف از متشابه اشاره كردهاند؛ همچنین بنگرید: قاضی عبدالجبار، شرح اصول خمسه، ص۶۰۰؛ اساس التقدیس، ص۱۷۹.
۵۸. المیزان، ج۳، ص۴۱ - ۴۲ - ۶۴.
۵۹. المیزان، ج۳، ص ۵۶ - ۵۹.
۶۰. التمهید، ج۳، ص۲۱.
۶۱. المیزان، ج۳، ص۵۸ - ۶۴.
۶۲. برای نمونه بنگرید: ابن تیمیه، تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۰-۱۲؛ التفسیر الكبیر، ج۲، ص ۹۶؛ جنایهٔ التأویل الفاسد، ص۳۲ به بعد؛ اساس التقدیس، ص۶۹ - ۷۱؛ غزالی، قانون التأویل، ص۹ـ۶.
۶۳. بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۸. در حدیث دیگری از پیامبر آمده كه فقیه واقعی كسی است كه تمامی وجوه مختلف قرآنی را بداند (الاتقان، ج۱ ص۴۴۵). طبیعی است كه تأویل و فهم واقعی مراد از آیات متشابه قرآن، از مظاهر روشن فهم وجوه قرآنی است.
۶۴. اساس التقدیس ص۶۹ - ۷۱.
۶۵. عبدالرحمن بدوی، مذاهب الاسلامیین، قسمت دوم، ص ۷۵۴ - ۷۵۷.
۶۶. همان، ص۷۵۶. مبحث تاویل و تفسیر در دیگر ادیان را بنگرید: محمد یوسف موسی، بین الدین و الفلسفهٔ، ص۱۱۵ - ۱۲۶.
۶۷. همان ص۷۵۷.
۶۸. التمهید، ج۳، ص ۵۳ـ۵۲؛ المیزان، ج۳، ص ۴۰.
۶۹. احمد امین، ضحی الاسلام، ج۱، ص ۳۶۷.
۷۰. برای اطلاع از اسامی و عناوین اینگونه آثار بنگرید: فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج۴، ص۷ـ۸۹ و مقدمه پنجم الفهرست. جهت آگاهی از برخی احتجاجات كلامی و اختلاف برداشتها از قرآن بنگرید: متن رسائل برجامانده از صاحبان تفكرهای مختلف از جمله: عقائد ائمهٔ السلف، به كوشش فواز احمد زمرلی؛ رسائل فی التوحید و العدل، به كوشش محمد عماره؛ مجموعهٔ كتب و رسائل الامام المرتضی محمد بن یحیی الهادی، تحقیق عبدالكریم احمد جدبان؛ مجموعهٔ كتب و رسائل الامام محمد بن القاسم الرسی؛ فضلاللّه زنجانی، تاریخ علم الكلام.
۷۱. تفسیر طبری، ج۶، ص۱۹۸، زهدی جارالله، معتزله، ص ۹۵ـ۱۰۷.
۷۲. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص ۴۹-۶۸.
۷۳. برخی از استنادهای آنها را به آیات قرآنی در تكفیر اهل معصیت بنگرید: شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج۲، ص۳۹۳ـ۳۳۳ و همان ج۴، ص۸۱ـ۷۴.
۷۴. زنجانی، تاریخ علم الكلام، ص۱۱، نمونههای بیشتر آن را بنگرید: عثمان بن سعید دارمی، الرّد علی الجهمیه، ص۷ـ۵، درباره بیاعتنایی صحابه (به خاطر عدم توان و یا احتیاط) بر مباحث عمیق قرآنی و فهم پارهای از معارف گزارشهای متعددی رسیده و برخی از نویسندگان به ویژه آنان كه گرایش سلفی داشته و با علوم عقلی و علم كلام مخالفاند، آن را به عنوان افتخار و شیوهای برای الگوگیری مطرح میكنند (به عنوان نمونه بنگرید دو كتاب صون المنطق و الكلام عن المنطق و الكلام، نوشته سیوطی ذم الكلام هروی).
۷۵. رك: زهدی جارالله، معتزله، ص ۵۹ـ۱۱۲.
۷۶. سعید شیخ، مطالعات تطبیقی در فلسفه اسلامی، ص۴۳ - ۵۵؛ فرهنگ فرق اسلامی، ۵۴ـ۵۹. ضمناً تفصیل كلامدر كیفیت استناد معتزله و اشاعره به قرآن، را در آثار ملل و نحل و بیشتر از آن در آثار كلامی هر یك از این دو فرقه بنگرید.
۷۷. زهدی جاراللّه، معتزله، ص ۹۴ـ۱۰۸.
۷۸. سیدیحیی یثربی، عرفان نظری، ص۴۰۷، به نقل از كتاب ملاصدرا، نوشته هانری كربن، ص۲۶۰.
۷۹. ابونصر سراج طوسی، اللمع، ص۲۱، سیدحیدر آملی، جامع الاسرار، ص۳۴۶ـ۳۵۲، برای اطلاع بیشتر بنگرید: مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۵۱ـ۵۶۱.
۸۰. بنگرید تفاسیر میبدی، قمی و ابوالفتح رازی در ذیل این آیه و نیز بحارالانوار، ج۵۳، ص۵۲)
۸۱. بنگرید تفسیر تبیان شیخ طوسی در ذیل این آیه و مقایسه كنید با ذیل تفسیر فخر رازی درباره همین آیه.
۸۲. مرحوم شعرانی در شرح و توضیح كشف المراد ص۴۱۵ بعد از اشاره به استناد برخی از قاتلان به رویت به آیه ۱۴۳ سوره اعراف كه رویت الهی را تعلیق بر محال كرده میگوید: «باری از تعصّب و مغالطه انسان باید عجب داشت. كه آیاتی را كه خداوند برای محال بودن رویت خود آورده است است همان را دلیل رویت گیرند و كان الانسان اكثرشی جدلا و به امثال آیه: «لاتدركه الابصار وهو یدرك الابصار توجه نكردند و الا آن را هم دلیل دیدن قرار میدادند. آری با توجه به این اختلاف برداشتها است كه نظامی گنجوی میگوید: دید پیغمبر نه به چشمی دگر / بلكه بدین چشم سر این چشم سر. و در مقابل آن فردوسی گفته است: به بینندگان آفرینده را / مبینی مرنجان دو بیننده را و عارف رومی نیز در پاسخ كلی میگوید: هركسی از ظن خود شد یار ما / از درون ما نجست اسرار ما.
نویسنده:علی آقانوری
منبع:فصلنامه هفت آسمان، شماره ۲۰
منبع:فصلنامه هفت آسمان، شماره ۲۰
منبع : خبرگزاری فارس
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست