پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
در مجاز زنده ایم

حتی می توان به آینده مبهم و فردای نیامده سفر كرد، تقویم پیشانی را ورق زد و چشم اندازی مبهم و مه آلود را در فراسوی سال های نیامده ترسیم كرد. چشم اندازی كه تحقق آن به گونه ای انكارناپذیر از حدود اختیارات ما خارج است و در میان صدها عامل بیرونی و معادلات پیچیده حیات مدرن روی خاك كروی شكل؛ سعی و همت ما تنها عاملی كوچك به شمار می رود.
می توان سفری در مكان داشت یعنی جهان ها و جاده ها را درنوردید. مرزهای جغرافیایی را پشت سر پشت نهاد و بی اندیشه ای بغرنج، به كشف ماهیت دنیاهای ناشناخته ای پرداخت كه تمام دانش ما از آنها تنها تصورات مبهمی هستند كه ما با گزینش تصاویری به آن رسیده ایم، تصاویری كه منشا دیگری جز دانش محدود ما ندارد.
دنیای شگفت انگیز ذهن ما عجیب ترین كیفیت متصوره در تمام اشكال و آفاق هستی است. دریچه ذهن و خیال، مانند نورافكنی است كه مدام در جهات مختلف گردش می كند و هر لحظه چشم اندازی را برای ما روشن می كند، چشم اندازی قریب، بعید، محقق یا غیرواقعی، كوچك یا بزرگ، حقیقی یا مجازی. لحظه ای دورترین مناظر و مكان ها را به تصویر می كشد، چشم اندازهای سفری دلپذیر در زمانی بس بعید.
یا لحظه هایی از اولین تجربیات حیات كه به سختی در پرت ترین منافذ حافظه، تصاویری از آن ثبت شده است. همین طور، تصورات مفروضی كه ما از اندام های داخلی جسم مان داریم یا تصورات دلنشینی از پیچ و تاب جسمانی محبوبی در دورترین روزهای زندگی. تصویری از نخستین حضور آدم و حوا در بستر خاك یا تصور محزون زندگی در عهد پارینه سنگی.
آیا به راستی اگر قدرت تخیل، تصور و حافظه ما نبود، زندگی بر چه مدار و كیفیتی قرار می گرفت؟ تمام این تصورات كه به عنوان نمونه ای از انبوه، نقل شد ممكن است فقط در فاصله زمانی دو ایستگاه اتوبوس رخ داده باشد تا ما را از ازدحام بی منفذ دود و غوغا و برزخ به سمت های صمیمی خیال پرواز داده باشد یا ممكن است در فاصله بین خاموشی چراغ اتاق تا لحظه خواب رخ داده باشد.
آنچه مسلم است این است كه رفت و آمد اتوماتیك وار ما در شریان های شلوغ شهر فرایندی نیست كه روح و روان ما توان تحمل آن را در دراز مدت داشته باشد. آنچه ما را تا به این حد مقاوم می سازد شهرفرنگ تصورات ماست كه در محفظه تاریك آن دنیای روشنی از تصورات مطلوب و آرمان های بر ساخته حضور دارد و آنچه كه «ابهام سرنوشتش» می نامیم،شاید بزرگترین عطیه ای باشد كه در نهاد انسانی ما به ودیعه گذاشته شده است. تصور كنید كه اگر ناگهان معمای آینده یكباره بر ما گشوده شود چه بر ما خواهد گذشت؟ با حل این «معمای مطلوب» فی المثل این دانش ها بر ما روشن خواهد شد كه: سی سال و چهار ماه و پانزده روز دیگر عمر ما به پایان می رسد. تصور بهبودی شرایط اجتماعی هرگز در حیات ما محقق نخواهد شد. بیست و هشت سال و پنج ماه و هفت روز دیگر فلان كس را از دست خواهیم داد و...! با وقوف ما بر این اطلاعات پوشیده به راستی آیا مهمترین امتیاز انسانی یعنی امید، رخت بر نخواهد بست و آیا دشوارترین شكل متصوره از زندگی به ما تحمیل نخواهد شد. این ابهام و امید حاصل از آن است كه حتی آخرین روز زندگی هر كس را می تواند به روز دلپذیری تبدیل كند، خاصه آنكه ما همواره از دریچه خیال می گذریم و چشم اندازهای آتی را به شكل مطلوب تصور می كنیم و این نعمتی بزرگ در سفر حیات ماست. دریچه ای كه تصاویر درونی آن به مقدار قابل ملاحظه ای در اختیار ماست. ما در دنیای مجازی ذهن می توانیم در چهارسوی مكان و چهارسوی زمان، افق های چشم نوازی را برای خود بازسازی كنیم. به مونتاژ تصاویر مقطعی از آرشیو ذهن بپردازیم و صحنه های لذت آلودی بسازیم. می توانیم تصاویر زنده كسی را با تصاویر زنده كسی یا جایی دیگر بیامیزیم و واقعیت مجازی دلخواه مان را بسازیم. خودمان را در موقعیت هایی قرار دهیم كه هرگز امكان تحقق آن وجود نداشته و در آینده هم وجود نخواهد داشت. كسی را كه دلخواه ماست به جایی ببریم و در موقعیتی قرار دهیم كه هرگز در آن جا حضور نداشته و نخواهد داشت. آیا این قابلیت های محال و این امكان و مجال نیست كه بخشی از سنگینی زندگی زمخت و دشوار جسمانی ما را تلطیف می كند.
فقط كافی است یك بار هنگامی كه در اتوبوسی مملو از مسافر نشسته ایم به چهره كسانی كه هر یك به نقطه ای خیره شده در سكوت منتظر گذر لحظه ها هستند، دقیق شویم و به این حقیقت بیندیشیم كه هر یك از اینان چگونه در دنیای بزرگ و خارق العاده مجازی ذهن و خیال در گوشه ای از این كره خاكی در نقطه ای از خط زمان (گذشته یا آینده) و حتی در دنیاهای مجازی ای چون عوالم افسانه ها و اسطوره ها و حتی حقایق برساخته ذهنی شان و یا در دنیای اعداد و ارقام موجودی حساب بانكی و اقساط ماهیانه و نظایر آن سیر می كنند. كافی است به این نكته بیندیشیم تا بدانیم كه زندگی ذهنی انسان ها دنیایی شگفت آور و مهار ناشدنی است.
در این دنیا است كه ما می توانیم خطوط هندسی و كیفیت جسمانی حیات را دگرگون كنیم، مرزهای جغرافیایی را برهم بریزیم و بر اساس آرمان هایمان مثلاً یك امپراتوری ایرانی بنیاد كنیم، بازیگران صفحه شطرنجی سیاست را به آسانی جا به جا كنیم یا با نفرت به گوشه ای پرتاب نماییم یا روزهای رفته را بازگردانیم. در خطوط انكارناپذیر سرنوشت دست برده و مسیرهای مختلفی را در زندگی فردی مان طی كنیم، برای همسر و فرزندانمان اشكال و كیفیاتی متفاوت بیافرینیم. عدالت را در جهان بگسترانیم و هزاران فعل و انفعالات دیگر.
اگر فقط لحظه ای این باور را بپذیریم كه بخش مهمی از زندگی ما (كه قسمت مطلوب آن هم هست) زندگی ذهنی ماست، این حرف ها را به دیده اهمال نخواهیم دید. آیا به راستی كسی را می توان یافت كه در مقابل یك مابه ازای بیرونی حاضر باشد از زندگی مجازی خود دست بشوید؟ شما هم پس از پایان این نوشته دقایقی، عمیقاً درباره این واقعیت اندیشه كنید و سپس به این سؤال پاسخ دهید كه در مقابل كدام «ما به ازای متصور» حاضرید از زندگی مجازی تان دست بشویید؟
سعید تهرانی
منبع : روزنامه همشهری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست