چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اسپریت: نریان سیمارون - SPIRIT: STALLION OF THE CIMARRON


اسپریت: نریان سیمارون - SPIRIT: STALLION OF THE CIMARRON
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جفری کاتسنبرگ و مری‌یل سوریا
کارگردان : کلی آزبری و لورنا کوک
فیلمنامه‌نویس : جان فوسکو و هنری مایو
آهنگساز(موسیقی متن) : هانس زیمر
نوع فیلم : رنگی، ۸۳ دقیقه. نقاشی متحرک
صدا : مت دیمن، جیمز کرامول، دانیل استادی، چاپر برنت، جان رابانو و مت لوین


ایالات متحد، نیمهٔ قرن نوزدهم. ̎اسپیریت̎ (دیمن)، کره اسب نری است که در ̎غرب̎ بکر و دست‌نخورده به دنیا آمده؛ مادرش عاشق او است و نزد گلهٔ اسب‌های وحشی که با آنها به این‌سو و آن‌سو می‌دود، بسیار عزیز است. یک شب کاشفانی که به آن منطقه آمده‌اند، او را اسیر می‌کنند و به سواره نظام آمریکا که در حال پاک‌سازی منطقه برای کشیدن خط آهن هستند می‌فروشند. او را در اردوگاهی محبوس می‌کنند و فرماندهٔ سواره نظام، بیهوده تلاش می‌کند ارادهٔ او را درهم بشکند. ̎اسپیریت̎ به کمک ̎لیتل کریک̎ (استادی)، سرخ‌پوستی شجاع، می‌گریزد و هر دو به اردوگاه کوچک قبیلهٔ ̎لیتل کریک̎ پناه می‌برند، اما اسب را دوباره در آن‌جا زندانی می‌کنند. ̎اسپیریت̎ را بار دیگر اسیر می‌کنند. او را مجبور به کار روی خط آهن می‌کنند و ̎اسپیریت̎ به طرف سرزمین مادری‌اش کشیده می‌شود. ̎اسپیریت̎ زنجیر می‌گسلد، تشکیلات راه‌آهن را نابود می‌کند و با این‌کار جنگل را نیز به آتش می‌کشد و از آن‌جا به کمک ̎لیتل کریک̎ فرار می‌کند. فرمانده سواره نظام که تحت تأثیر شجاعت آ‌نها قرار گرفته اجازهٔ تیراندازی به‌سوی آن دو را نمی‌دهد. ̎اسپیریت̎ که به آغوش قبیلهٔ سرخ‌پوست‌ها برگشته به ̎رین̎ می‌پیوندد. ̎لیتل کریک̎، اسب‌ها را آزاد می‌کند و ̎اسپیریت̎، ̎رین̎ را به‌سوی گلهٔ خود راهنمائی می‌کند تا زندگی جدیدی را آغاز کنند.
● یکی از آخرین کوشش‌ها در خلق شخصیت‌های غیرانسانی، این بار در قالب عاشقانه‌ای دربارهٔ اسب‌ها، از ناامیدکننده‌ترین انیمیشن‌های این سال‌هاست. در سال‌های هجوم انیمیشن‌ای سه‌بُعدی جذاب با شخصیت‌های بدیع و غریب، طبیعی است که دیگر کسی اعتنائی به سفر یک اسب مهربان و رابطهٔ عاطفی‌اش با یک مادیان در دل مناظر تماشائی مرزهای غربی نکند. فیلم جزو ناکام‌ترین محصولات انیمیشن این‌سال‌ها از کار درآمد و دیمن هم انتخاب مناسبی برای گفتن گفت‌وگوهای اسبی داستان نیست، هرچند مناظر چشم‌نواز به‌عنوان اصلی‌ترین هدف سازندگان برای جلب نظر تماشاگران قابل توجهند و طراحی‌های فیلم به دقت و با مهارت‌ انجام شده (به‌خصوص صحنهٔ اول که ابرهای پس‌زمینه، گله‌ای اسب را تشکیل داده‌اند که در تلفیق با عقاب به اسب بالدار تبدیل می‌شوند)، ولی این نماهای دیدنی فقط چند دقیقهٔ جذاب و لذت‌بخش هستند و پس از آن دیگر چیزی برای پی‌گیری باقی نمی‌ماند (مگر این‌که به یک ̎قصهٔ عشق̎ با حضور اسب‌ها علاقه و گرایش خاصی داشته باشیم)! اسپیریت... عملاً شبیه مستندی کارتونی دربارهٔ حیات وحش است که گویا کسی نیازی به وجودشان احساس نکرده است. همهٔ صداهای اسب‌ها به‌صورت واقعی ضبط شده تا به این حس واقع‌گرائی بی‌دلیل دامن زده شود، اما فیلم از تمام چیزهائی که کیفیت و خاطره‌انگیزی آثار قدیمی ̎والت دیزنی̎ را باعث می‌شد نشانی ندارد. کوشش‌های دیگری از این دست مانند صرف نُه ماه وقت برای طراحی صحنهٔ آغازین و ساخت هفتصد پس‌زمینهٔ متنوع و حدود سی لایهٔ گرافیکی برای هر فریم فقط نشان می‌دهد که چه‌قدر انرژی و امکانات صرف ساخت این کارتون بی‌خاصیت شده است. وقتی داستان و شخصیت‌های جذابی وجود ندارد، همهٔ این تلاش‌ها هم حاصلی جز شکست نخواهند داشت. فقدان خلاقیت در کمپانی و به سر رسیدن دوران انیمیشن‌های دوبُعدی غیردیجیتالی با اسپیریت... مسجل شد. با این اوصاف دیگر دانستن این‌که روایت‌های فیلم را قرار بوده تام هنکس یا رابرت ردفورد بگویند، یا این‌که مدل زندهٔ ̎اسپیریت̎ یک اسب سه ساله به نام دانر بوده، چه اهمیت دارد؟ اگر دنبال چیزی برای لذت بردن از فیلم می‌گردید، دو سه ترانهٔ پاپ با اجرای برایان آدامز ممکن است به کارتان بیاید.


همچنین مشاهده کنید