چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

سیاست زدگی، آزاد اندیشی و تعامل علمی


سیاست زدگی درجامعه محصول شرایطی است كه نوعی ناهنجاری ارگانیك در ساختار سیاسی رخ می دهد. به این شكل كه سیاست اولی یا high politic از حوزه تخصصی به حوزه عمومی وارد شده و حتی گاهی در سیستم سیاسی اختلال ایجاد می كند و سیاست سفلی یا low politic مورد اغفال واقع شده و نظام سیاسی با بحران ناكارآمدی روبه رو می شود. این اختلال سیستمی هم به سیاست لطمه می زند و هم حوزه فرهنگی و تعاملی را خدشه دار می كند و مانعی بر سر راه آزاد اندیشی و تعامل علمی است.
از این رو مقتضی است برای بسط آزاد اندیشی و تعامل علمی راهكارهای كاهش سیاست زدگی درجامعه بویژه در سطح نخبگان علمی فراهم شود. دراین مقاله علل سیاست زدگی در جامعه و ارتباط آن با انسداد فكری و علمی و راهكارهای برون رفت از آن مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. بررسی آرای متفكران سیاسی از گذشته های دور در یونان (افلاطون، ارسطو، تسـواط) و ایران (فارابی، ابن سینا، ابن مسكـویه) حاكی از این واقعیـت است كه سیـاست امری كاملاً خردورزانه و عقلانی برای سامان دهی امور عمومی مردم به بهترین شیوه و با كمترین هزینه است. به عبارت دیگر اگر حكومت و دولت را حاصل قرار داد نانوشته افراد ملت برای تعویض اختیارات و بخشی از آزادی ها بدانیم كه در ازای آن مردم انتظار دارند دو گوهر مهم یعنی امنیت و رفاه را تحت سایه سپهر عدالت بدست آورند، «سیاست» محور مركزی این تعامل است. از این رو سیاست درواقع، امری ممدوح و مفید است هرچند به غلط و عوام گونه مقوله ای مذموم و « درد سرساز و بی ریشه» خوانده می شود. مقتضی است اندیشمندان و پژوهشگران سیاسی علت این برداشت واژگونه از سیاست نزد توده مردم را كه از شكافی عمیق بین واقعیت و ذهنیت حكایت دارد، درك كرده و ضمن واكاوی ریشه های آن، به این آشفتگی سامان دهند. دراین مقاله مفهوم سیاست زدگی و تأثیرات مخرب آن را برآزاد اندیشی و تعامل علمی بررسی خواهیم كرد. بویژه آنكه برآنم سیاست زدگی در واژگون نشان دادن چهره حقیقی سیاست و نقش آن در جامعه موثر است و برای دفاع از حریـم سیاست سازنـده كه چهــره شاخصی از عقلانیت و خرد ورزی است باید سیاست زدگی را شناخت، تبیین كرد و جامعه تكامل خواه را از لوث سیاست زدگی پاك كرد.
سیاست زدگی
سیاست مفهومی است كه در محیطهای گوناگون مصادیق متفاوتی می یابد. واضح تر اینكه گاهی سیاست به مثابه علم مد نظر است و گاهی سیاست به مثابه فن و در مواقعی به مثابه هنر و حتی آیزایا برلین در اواخر عمر سعی كرد در مقاله ای سیاست را به مثابه امری شهودی تجزیه و تحلیل كند. در حوزه حكومت ودولت مداری سیاست امری كاملاً تخصصی و فنی است كه سیاستمدارانی ورزیده و خبره و كاردان توان حضور در آن را دارند. خبرویت در تاریخ، ارتباطات و روابط عمومی، مدیریت، نفوذ، كاریزمای شخصی، فن بیان و كلام و... مبانی و مقدمات سیاست مداری است و نه همه شرایط آن. ولی تفاوت شاخص تخصصی بودن سیاست با تخصصی بودن پزشـكی و مهندسی و دیگر فنون درحوزه تأثیرگذاری آن است. در حوزه سیاسی دامنه تأثیرگذاری عام، فراگیر و گاهی پنهان است.
در حالی كه هیچ یك از فنون تخصصی واجد این ویژگی نیست. نطفه سیاست درحوزه نیازها و مسائل عمومی ایجاد می شود ولی درحوزه خصوصی مراحل تكاملی تبدیل به تصمیم را طی كرده و باز درحوزه عمومی تأثیرگذاری خواهد داشت. به عبارت دیگر پدیده سیاسی درحوزه عمومی شأن نزول می یابد و در حوزه عمومی اجرا می شود ولی در حوزه عمومی فرایند تصمیم سازی خرد ورزانه را طی نمی كند بلكه این فاز تكاملی در حوزه نخبگان و خبرگان طی می شود. به وضوع می توان رابطه ارگانیك بین حوزه های عمومی و خصوصی و نسبت سیاست با این حوزه ها را درك كرد. گاهی در برخی از جوامع این رابطه ارگانیك مختل شده و نظم سیستم از حالت تعامل خارج می شود. یكی از علل اساسی اختلال در سیستم سیاسی درهم تنیدگی نابهنجار سیاست اولی و سیاست سفلی است كه موضوع بحث ماست. سیاست اولی و سیاست سفلی high politic & low politic
سیاست اولی مفهوم انتزاعی نیست هرچند انتزاعی می نماید. آنچه كه در حوزه سیاست رابطه كاملاً مستقیمی با حوزه عمومی و مردم ندارد ولی در پهنه دغدغه های اساسی سیاست مداران می گنجد سیاست اولی خوانده می شود. این به معنای بی اهمیت بودن سیاست اولی نیست بلكه بالعكس از اهمیت فوق العاده این امور حكایت دارد. وقتی سخن از مشروعیت، كارآمدی، سیاست خارجی، مدیریت بحران، مشاركت سیاسی، انقلاب و اصلاحات می گوییم از سیاست اولی سخن می گوییم. بدیهی است مشروعیت بنیادی ترین مفهوم و مساله هرحكومت و مردمی است ولی آیا بواسطه بنیادی بودن این مفهوم همگان توان و صلاحیت ورود به این مفهوم پیچیده سیاسی را دارند؟ و آیا ورود آنها به ایضاح این مفهوم در « ذهن » یا تعمیق آن در « عین » كمكی خواهد كرد؟ سهل است كه پاسخ منفی است. از سوی دیگر سیاست سفلی با تاروپود زندگی شهروندان عجین است و امری ذاتاً سیاسی محسوب نمی شود ولی اهمیت آن به قدری است كه بی توجهی به آنها حوزه مفاهیم سیاست اولی را دچار تغییر و تحول و گاهی دگردیسی می كند. نوسانات قیمت كالاها، نوع ارائه خدمات عمومی به مردم اعم از خدمات اداری سازمانها، مالی بانكها و موسسات اعتباری و شهرداریها، نوع مواجهه نیروهای انتظامی و امنیتی با مردم، راه سازی،... در این حوزه اند مردم دراین حوزه مطالبات عدیده، مستمر و پایان ناپذیری دارند كه حكومت ها و ملتها از هرنوع و شكلی كه باشند موظف به تامین آنها هستند. همه حكومتها اعم از راست و چپ، لیبرال و محافظه كاری، دینی و لائیك، كمونیستی و سرمایه گذاری دوام خود را در گرو تامین نیازها و خواسته های شهروندان دارند كه همه این مطالبات را ذیل سه عنوان امنیت، رفاه و عدالت خلاصه كرده ام. شهروندان نه تنها در دسترسی به این امكانات محق اند بلكه موظف اند یعنی هم حق برخورداری دارند و هم وظیفه پیگیری و انتقاد. و تا اینجا همه چیز منطقی براساس نوعی ارگانیزم اجتماعی پیش می رود. اختلال در جایی آغاز می شود كه شهروندان از حوزه مطالبات سیاست سفلی به حوزه تئوریك در سیاست اولی پـل بـزنند و حاكمـان نیـز بجـای تامین خواسته های ایشان با گفتمان سیاست اولی با آنها سخن بگویند. در این هنگامه اجتماعی، سیاست زدگی تولد می یابد. مثال می زنم همه شهروندان از نظام آموزش و پـرورش انتظار دارنـد محیطی مناسب و موثر برای تحصیل فرزندانشان فراهم سازد آن از بهترین شیوه های آموزشی برای كشف، تربیت و تقویت استعدادهای فرزندان كشوراستفاده شود. نهاد مسئول بعلت فقدان مدیریت كارآمد و متخصص در حوزه آموزش و پرورش توان پاسخگویی به این خواسته جامعه را ندارد.
طبیعی است عقلانیت ایجاب می كند با مشاركت همه جانبه جامعه اعم از مالی و قانونی، پشتیبانی و تغییر چیدمان مدیریت سازمان یا نهاد مربوطه و از همه مهمتر تدوین سیاست گذاری آموزشی و تامین لایه های تحقق این سیاست گذاری در دوره ای از زمانی، این مطالبات تدریجاً پاسخهای خود را می یابد و پس از زمانی معین شاهد سامانه ای به نام آموزش و پرورش خواهیم بود. حال اگر ناهنجاری به نام سیاست زدگی بروز پیدا كند یعنی حوزه های سیاست اولی و سفلی درهم متداخل شود مردم و جامعه بدون ارائه تحلیل دقیق و واقع بینانه ای این ضعف مدیریتی را به فقدان مشروعیت نظام سیاسی ربط می دهند و حاكمان نیز با نوعی تك علت بینی، از نبود فرهنگ مشاركت مردمی در امر آموزش و پرورش انتقاد می كنند. و نتیجه آن نوعی رویارویی و خشونت پنهان در تعامل دولت ـ ملت در این حوزه است. نتیجه این فرآیند به كنار نهادن علم و تخصص و نخبگان علمی است كه به یمن عقلانیت برای مشكلات بشر در حوزه های مختلف چاره های گوناگون در آستین دارند ولی بعلت سیاست زدگی مجالی برای ارائه نمی یابند. مثالهای دیگر در حوزه های اقتصادی و سیاست خارجی نیز فراوان است كه مجال دیگری می طلبد.آزاد اندیشی و تعامل علمی
در این فراز از مقاله لازم می دانم درخصوص علم و تعامل علمی و آزاد اندیشی پاره های مهمی را ذكر كنم. اساساً علم از قدیم تا جدید در پاسخ ها و پرسشهای بشر شكل گرفت. و پرسشها نیز خود زاییده مسائل و مشكلات بشر اعم از ذهنی و عینی است فرق علم جدید و علم قدیم در نوع مسائل و مشكلات و بالتبع نوع سوالات انسان است. در قدیم بیشتر مسائل ذهنی و فكری برای ابنای بشر حادث می شد از این رو سوالات نیز اغلب ذهنی بود از این رو رونق كلام و فلسفه را شاهد بودیم. سوالاتی مثل كروی یا مسطح بودن زمین، ساكن یا درحركت بودن خورشید، قدیم یا حادث بودن خدا، چیستی روح، رابطه علت و معلول، ماهیت اشیاء و... در سیر تكامل انسان از نظر تقدم زمانی ما با این سوالات مواجه بودیم و علوم و فلسفه های قدیم نیز دغدغه پاسخگویی به این مجهولات بشر را داشتند. به همین شكل علوم جدید نیز سوالات جدیدی را مطرح كرده اند. نكته مهم این است كه علم هدف مشخصی را تعقیب می كند و آن تسلط بیشتر انسان بر زندگی و رفع موانع پیش روی پیشرفت او است. به دیگر سخن اراده و اختیار و آزادی انسان به مدد علم تعین می یابد. اقوام و ملل عقب مانده و توسعه نیافته نمی توانند دم از آزادی و اختیار و اراده بزنند. بلكه این قدرت دانش است كه مجال بروز آدمیت را فراهم می سازد. اهمیتی كه همه ادیان و فلسفه ها به دانش می دهند از این جهت است. در عین حال در علم پرسش، همواره یك پاسخ صحیح ندارد. به عبارت دیگر در پاسخ به هر پرسشی، پاسخ های درست و نادرست از هم قابل تمیزند ولی پاسخ های درست مطرح است نه پاسخ نادرست.
براساس دستاوردهای فلاسفه علم در قرن بیستم اگر د رحوزه ای پاسخ درستی در كار باشد تا زمانی معتبر است كه ابطال نشده باشد. از این رو پاسخگویی عالمان و اندیشمندان به پرسشها و مسائل و نیازهای بشر محدود و تعریف شده ای ندارد و اگر مقید به متدولوژی باشد بی كرانه است. از این رو عالمان بر خلاف جاهلان به جان هم نمی افتند بلكه براین اساس با هم تعامل و ترابط دارند. به عبارت دیگر بدون پیش داوری و در آزادی كامل با مسائل روبرو می شوند و پرسشهایی را مطرح می سازند و به شكلی روشمند پاسخهایی درخور برای آن می جویند و البته در جستجوی پاسخ تعصب تك تازانه ندارند و بر آرای دیگران حرمت می نهند و حتی برخی از فرزانگان بین آرای گوناگون حلقه های واسط و رابط می جویند كه این مقام تئوری سازی است. به این صورت است كه بین آزاد اندیشی و تعامل علمی و علم می توان روابط مستحكمی را مشاهده كرد كه هریك از سامان دیگری، سامان خود را می یابد. حال اگر با سیاست زدگی و عوام زده شدن موضوعات مهم و بنیادی در حوزه سیاسی كه مواجهه تخصصی، كارشناسی و فنی می طلبد، فضای تعامل كارشناسان و تسلط گفتمان علمی تنگ شود و سبك مغزی و یاوه گویی جایگزین آن گردد نتیجه ای كه حاصل می شود این است كه پرسشهای ما در حوزه سیاسی نه تنها بی پاسخ می ماند بلكه روز به روز غامض تر می شود. به دیگر نحوه با سیاست زده شدن جامعه، مردم از دو سو خسارت می بینند از یك سو پرسشهای سیاسی بی پاسخ می ماند و به الطبع نیازهای مردم هم تامین نخواهد شد و از سوی دیگر اهل فن و صاحبان نظر ورای هم به كنار مانده و نقشی در ساماندهی جامعه ایفا نخواهند و عواقب ناگواری مثل مهاجرت و انزوای داخلی پدید می آید. درواقع باید گفت جامعه سالم كه از نظمی ارگانیك برخوردار است سیاست اولی را به اهلش وامی گذارد و البته نخبگان نیز خود را در این جامعه همواره متعهد به تامین منافع و مصالح مردم می دانند. از سویی افراد جامعه درهر شرایط و موقعیتی كه هستند در حوزه سیاست سفلی فعال اند و حقوق شهروندی خود را مطالبه می كنند و از این حق طبیعی و مدنی خود اغماض نخواهند كرد. ولی بالعكس در جامعه سیاست زده آنچه كه مهم نیست نظم، تعامل، كارشناسی و سلسله مراتب تعریف شده و تقسیم وظایف محوله است. كه این ویژگیها موجب نوعی انسداد فكری در جامعه می شود.
نكته مهم دیگر این كه همواره سیاست زدگی در رابطه توده مردم و نخبگان ایجاد نمی شود بلكه در سطح نخبگان هم نوعی از سیاست زدگی وجود دارد آنجا كه نخبگان عرصه های معین مثل پزشكی و مهندسی وارد حریم های نامرتبط مثل سیاست و اقتصاد شده و خود را صاحب نظر ورای معرفی می كنند. تصوركنید كه بیشتر اظهار نظرهای سیاسی را نخبگان اقتصادی بیان كنند یا بیشتر موضوعات اقتصادی عمل بحث و تبادل نظر اصحاب فرهنگ شود. اگر در حد طرح موضوع و مشكل و نابسامانی باشد نه تنها بی جا نیست بلكه مفید نیز می باشد ولی در حوزه ریشه یابی و چاره سازی می توان با فاكتورهای سیاسی به تحلیل مسائل نشست. نخبگان در مقام پاسخ به افكار عمومی نیز دائم در معرض انحراف و غلطیدن به دامان سیاست زدگی هستند یعنی بجای پاسخ های روشن و شفاف به پرسش های افكار عمومی گاهی پاسخ های صرفاً سیاسی ارائه می دهند كه نه تنها فضای سیاسی كشور را مغشوش می كند و یاس و ناامیدی را درجامعه منتشر می سازد افكار عمومی را نیز بی پاسخ می گذارد.

منابع
Bandura, A. (۱۹۸۶) social learning theory. Englewood cliffs: prentice Hall.
Gandy, O. ( ۱۹۸۹) Beyond Agenda- Setting; in formation, subsidies and public policy – Norwood, Ablex.
Gans,H.j. (۱۹۷۴) populqr culture and Highclture: An Analysis and Evaluation of taste.
New york: Basic Books.
McAlister, A. (۱۹۸۷) Social learning theory and preventive Behavior, in N-D Weinstein ( e-d), taking care, under stunding and encouraging self- protective Behavior. Cambridge university press.
Dunn, William N. ۱۹۹۴. public policy Analysis; An introduction. Englewood cliffs prentic Hall.

منبع: باشگاه اندیشه
امیر دبیری مهر
منبع : خبرگزاری فارس