شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بازی ریا و ترس در فضای خاکستری


بازی ریا و ترس در فضای خاکستری
موضوع صلح خاورمیانه با سفر جورج بوش رئیس جمهور ایالات متحده به منطقه، بار دیگر در صدر خبرهای بین المللی قرار گرفت. وی که ابتدا به مناسبت ۶۰ سالگی تاسیس کشور اسرائیل به این کشور سفر کرده بود پس از آن با حضور در شرم الشیخ مصر پروسه صلح فلسطینی – اسرائیلی را به تروریسم اسلامی و افراط گرائی منطقه ای پیوند زده و دیوار نفوذ ناپذیری را بین این مسئله چند بعدی کشید. بنا به زعم آقای بوش هیچ کس حق ندارد از این دیوار خودساخته عبور کرده و با آن سوی دیوار مراوده ای داشته باشد.
چنین مطلق انگاری در دیپلماسی ریشه در مفاهیم دوران جنگ سرد و تکلیف سازی دین مدارانه دارد که از قبل برای هر موضوعی راه حل جزمی و غیر قابل انعطاف دارد. دنیای خیر و شری که جورج بوش بلافاصله بعد از حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر نیویورک ترسیم کرده است ناگزیر به چنین استنتاج دگم و صخره گونی خواهد رسید چرا که تصویر شیطان در صفوف دشمن هر مومنی را از ترس ورود به جهنم بیمناک می کند. جایگاه دو شقه شده فلسطینی که جنبش فتح و " محمود عباس " رئیس تشکیلات خودگردان را در کرانه باختری رود اردن حاکم کرده است و جنبش حماس و " اسماعیل هنیه " نخست وزیر برکنار شده فلسطین را در نوار غزه بر مصدر قدرت نشانده است، در فضای این چنین انعطاف ناپذیری تاکنون همه بازیگران داخلی و خارجی را در منطقه صفر مرزی به خود مشغول نموده است. نه این و نه آن، نه فتح و نه حماس، هیچ کدام از این دو جناح تا به امروز قادر نبوده اند که پروسه دولت فراگیر را در کل سرزمین های فلسطینی به مورد اجرا گذاشته و مدعی مشروعیت سخنگوئی ملی را برای مذاکرات صلح و اصولا هدایت امور کسب کنند. این وضعیت پارادوکسیکال و پر از تناقضات غیر قابل حل در کنار رقابت های منطقه ای و بین المللی توسط قدرت های پیرامونی، هر دو گروه را در چنبره دورهای باطل گرفتار کرده است. همین واقعیت کافی است تا بطالت سیاست مبتنی بر منازعه و عدم پذیرش جایگاه جناح های موجود در شرایط کنونی را به اثبات برساند.
آنچه که در طی روزها و هفته های اخیر قابل تامل می باشد مجادلات سیاسی و تا حدودی امنیتی در خصوص چرائی مذاکرات صلح و خطوط قرمزی است که برای آن ترسیم می شود. بدون شک سفر " جیمی کارتر " رئیس جمهور اسبق آمریکا و ملاقات های وی با تمامی بازیگران اصلی و تاثیرگذار از جمله رهبران حماس، یخ های این وضعیت قطبی را تا حدودی آب کرد. اینکه بسیاری از سیاستمداران و حتی کارشناسانی که در تئوری به خروج از بن بست فعلی یا مذاکرات فراگیرتر اعتقاد دارند زیر تاثیر تبلیغات و فشارهای سیاسی به اجبار کار وی را ملامت کردند، دقیقا همان نقطه کوری می باشد که تا به امروز روند صلح را در موقعیت ایستائی کنونی نگاهداشته است. ورود بحث مذاکره با حماس به متن مبارزات انتخاباتی آمریکا و همچنین تفاوت دیدگاه های جمهوریخواهان و دمکرات ها، هر چند که در استراتژی در یک مسیر قرار دارند، مجادلات کلامی و سیاسی در این خصوص را ابعاد دو چندانی بخشیده است. سخنان بوش در شرم الشیخ و اتهام وی به رقبای دمکرات که از مذاکره با مخالفان حمایت می کنند موجب گردید تا " باراک اوباما " کاندیدای پیشتاز و احتمالی برای رقابت های انتخابات ریاست جمهوری آینده، این مسئله را یک تخطی آشکار از قوانین اخلاقی در مبارزات داخلی به حساب آورده و بوش را به سختی سرزنش کند. سناتور " مک کین " کاندیدای جمهوریخواهان نیز خود را وارد این مهلکه کرده و با حمایت از بوش، رقیب دمکرات خود را به بی تجربگی در موضوع امنیت ملی متهم کرده است. اوج این مجادلات در درون آمریکا مصادف شد با گزارش رسانه های خبری فرانسه مبنی بر اینکه دولت فرانسه نیز با جنبش حماس به طور رسمی در ارتباط بوده است. چنانچه " برنارد کوشنر " وزیر امور خارجه فرانسه بالاخره زیر فشار مطبوعات به این امر اذعان کرده و به طور تلویحی از آن دفاع نمود.
از آن طرف روسیه و چین نیز که از همان ابتدا با گروه حماس در ارتباط بوده و به صورت رسمی نیز از این سیاست تماس علنی دفاع می کنند. حال جای این سوال وجود دارد که در مناقشه و منازعات ملی، منطقه ای و بین المللی بدون مذاکره با طرفین درگیر چگونه می توان به مصالحه و پروسه صلح دست یافت. اگر قرار باشد که حکومت خودگردان در کرانه باختری با حاکمان حماس در نوار غزه هیچگونه مذاکره و مصالحه ای را برقرار نکند و حامیان بین المللی پروسه صلح نیز از این قاهده تبعیت نمایند، به چه طریق می توان به صلح دست پیدا کرد. اصولا تروریسم و افراطی گری تا زمانی که در اندازه گروه های منزوی و هسته های محدود فردی قرار داشته باشد می توان تنها به برخورد فیزیکی با آن تاکید داشت ولی تبدیل این طیف به جنبش های اجتماعی، هر چند به اعتقاد کسانی ارتجاعی، هرگز قابل نادیده گرفته شدن نخواهد بود.
هم اینک در افغانستان نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا و دولت " حامد کرزای " به طور رسمی با گروه هائی از طالبان در حال مذاکره و معامله می باشند. در حالی که می توان با طالبان مذاکره و مصالحه کرد چگونه قابل توجیه است که جنبش معتدل تری چون حماس شایسته ورود به مذاکرات صلح نیست. از طرفی افشای مذاکرات فرانسوی ها با حماس و اذعان کوشنر به اینکه بسیاری از کشورهای اروپائی نیز در خفا این کار را انجام داده اند، گویای یک نوع ریاکاری بسیار زیانبار در روند صلح است که واقعیت پشت پرده را از واقعیت علنی واقعا موجود جدا می کند.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه