سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
سرت رو بدزد رفیق
همه ما حسرتخوار گذشته شدهایم. اینکه تا همین چند سال پیش فیلمهایی بودند که میشد با خیال راحت کودکان را به تماشای آنها برد و مطمئن بود که بچههای خردسال هم از تماشای آنها لذت میبرند؛ آثاری شاد و شنگول مختص بچهها که معمولا در تابستانها اکران میشد و شخصیتهای آنها هم به راحتی محبوب مردم میشدند. اما از آخرین باری که این اتفاق افتاده حداقل ۱۰ سالی گذشته است. شاید بتوان فیلم «کلاه قرمزی و سروناز»را آخرین فیلم بچهها دانست. الان سالهاست که دیگر تماشای فیلمهای کودک و نوجوان در سینما به رویا تبدیل شده است.
اگر چه هر سال فیلمهایی با شخصیت اصلی کودکان تولید میشوند؛ اما هرگز این فیلمها نمیتوانند محبوب بچهها شوند. واقعا چه اتفاقی افتاده است که سینمای ایران یکی از پرطرفدارترین انواع سینما را کنار گذاشته و با تمام تجربههای موفقش قید ساختن فیلم کودک را زده است؟ اگر به آمار توجه کنیم حتما نمونههایی پیدا میشود که بتوان با اتکا به آن مطمئن بود «سینمای کودک و نوجوان» هنوز زنده است. اما مرور فیلمهای اکران شده در همین چند سال اخیر نشان میدهد که هیچ کدام از این فیلمها- در صورت اکران- نتوانستهاند جزء آثار پرفروش شوند. نمونه روشن هم فیلم «روزی که حسنی مرد شد» است؛ اثری که از داستان مشهور «جک و لوبیای سحرآمیز» اقتباس شده و بعد از هشت سال رنگ پرده سفید سینماها را دیده است. فروش کمتر از ۸ میلیون فیلم با توجه به وجود بیش از یک میلیون دانشآموز در تهران نشان میدهد که دیگر فیلم کودک بازار سابق را ندارد. واقعیت این است که این روزها تولید فیلم کودک چندان بهصرفه نیست. آن هم به چند دلیل واضح: فعلا بیشترین مخاطب متعلق به فیلمهای کمدی و رمانتیک است و تهیهکنندهها بر اساس شرایط سینما ترجیح میدهند با سرمایهگذاری روی چنین فیلمهایی، حداقل سود را تضمین کنند و به بقا امیدوار باشند.
فیلم کودک به سختی میتواند در رقابت با فیلمهای پر ستاره کمدی توجه پخشکنندهای را جلب کند تا در سینماها اکران شود. برای همین هم فیلمهای کودک و نوجوان بدون شانس نمایش مدتها در صف اکران میمانند و بعد از مدتی در چند سینمای کوچک نمایش داده میشوند. اما مسئله مهمتر فضای فیلمهای کودک و نوجوان است. در دهه ۶۰ و۷۰ سینماگران به تأسی از فیلمسازهایی که با کانون پرورش فکری کودک و نوجوان کار میکردند و فیلمهایی «در مورد کودکان» میساختند، به دنبال فیلمهایی بودند که ربطی به بچهها نداشت و وجود آنها بهانهای بود برای روایت قصهها. فیلمهایی مثل«خمره»، «کیسه برنج»، «بادکنک سفید»، «ننهلالا و فرزندانش» و... از جمله این آثار بودند. اما در کنار این فیلمها هم آثاری وجود داشت که بچهها میپسندیدند و برای آنها دلنشینتر بود. فیلمهای «کلاه قرمزی و پسرخاله»، «الوالو من جوجوام» و... نمونههای مناسبی برای این نوع سینما بودند. قبلتر هم «گلنار»، «سفر جادویی»و... هم بودند که هواداران فراوانی داشتند. در این میان به نظر میرسد این روزها نوع اول فیلمها بیشتر ساخته میشوند و بچهها تنها بهانهای هستند تا قصههای دیگری تعریف شوند. مثلا «وقتی همه خواب بودند »به اعتراف کارگردانش اثری برای بچهها بوده اما در رده فیلمهای معناگرا قرار گرفته و حتی جایزههایی هم گرفته و موردتوجه واقع شده.
«جعبه موسیقی»با قصه ماوراییاش و فضای غریب و نهچندان گرمش، جزء آثار کودک تلقی شده و در بخش مسابقه جشنواره فیلم کودک و نوجوان گنجانده شده است. این اوضاع آشفته اگر چه تنها متعلق به فیلم کودک نیست، اما در این بخش بیشتر خودش را نشان داده است. به اعتقاد بسیاری دوره عروسکها گذشته و بچهها دوست ندارند شخصیتهای عروسکی ببینند. تماشاگران «شرک»، «فیلم زنبور»، «هورتون صدای هو میشنود» و... علاقهای به طرحهای ساده و قصههای عامیانه ندارند. حتی اگر این نظر را تایید کنیم باز هم یک سوال باقی میماند؛ اینکه راه حل چیست؟ در برابر مخاطبانی که فیلمهای مختلف و تازه کمپانیهای والت دیسنی و پیکسار و دریم ورکز را از تلویزیون میبینند، فیلمسازان ایرانی چه کردهاند؟ بحث سر این است که در این ماجرا تنها صورت مسئله پاک شده.
فیلمی برای بچهها ساخته نمیشود که فضای تازهای داشته باشد و کودک جامعه امروز را دو ساعت جلوی پرده سفید نگه دارد. بودجههای دولتی هم صرف فیلمهایی میشود که در انتهایشان میخواهند به بچهها درس اخلاقی عمیقی بیاموزند یا دیدگاهی عرفانی را مطرح کنند. گاهی حتی بچهها بهانهای برای طرح مبارزات طبقاتی هم میشوند. نتیجه چنین فیلمهایی بیرقبتی سینماها به نمایش فیلمهاست. آثاری که از همان ابتدا معلوم است چندان نمیفروشند و البته درآمد هم هدف تولیدکنندهشان نیست. بخش خصوصی هم قصه تازه ندارد، حمایتی هم بابت قصههای کودکانش دریافت نمیکند، احتمال نادیده گرفته شدن از طرف نخبهها هم وجود دارد و... چرا باید روی این فیلمها سرمایهگذاری کنند؟ در این اوضاع است که باید تنها بابت دوران گذشته حسرت خورد. سینمای کودک و نوجوان مانند انواع دیگر سینما به گرهکوری رسیده است. این روزها در سینما همه دنبال زندگی روزمره هستند. فردا چندان مهم نیست.
نسرین شریف
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست