دوشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۳ / 9 December, 2024
مجله ویستا

تئوری یکپارچه تغذیه برینک


تئوری یکپارچه تغذیه برینک
● این واقعیات مرا به تئوری یکپارچه برینک رهنمون کردند که عنوان می‌کند:
”مجموع کالری‌های دریافتی هستند که میزان کاهش یا افزایش وزن را تعیین می‌کنند و از طرفی نسبت درشت‌مغذی‌ها است که مشخص می‌کند که چه چیزی (چه بافتی) را زیاد یا کم کند.
این عبارت به ظاهر ساده، افراد را در درک تفاوت دو دیدگاه یاری می‌دهد. برای مثال، مطالعات نشان می‌دهد. افرادی که تحت رژیم‌هائی با میزان کالری یکسان ولی نسبت‌های متفاوت چربی، کربوهیدرات و پروتئین قرار می‌گیرند به میزان‌های متفاوتی چربی و یا حجم بدنی غیرچربی (عضله، استخوان و ...) از دست می‌دهند.
مثلاً در برخی مطالعات افرادی که تحت رژیم پرپروتئین، کم کربوهیدرات بودند به همان اندازه گروهی که تحت رژیم پرکربوهیدرات کم‌پروتئین بودند کاهش وزن داشتند. اما گروه اول چربی بیشتر و عضله‌ کمتری را در روند کاهش وزن از دست دادند. همچنین در مطالعاتی که از رژیم‌های با کالری یکسان ولی نسبت درشت‌مغذی‌های مختلف استفاده کرده‌اند مشخص شده است که رژیم‌های با پروتئین بالا موجب کاهش وزن کمتری نسبت به رژیم‌های با کربوهیدرات بالا و پروتئین پائین می‌شوند اما میزان کاهش چربی حقیقی در رژیم‌های با پروتئین بالا و کربوهیدرات پائین، بیشتر می‌شود. این اثر همچنین در مورد رژیم‌های با چربی بالا و کربوهیدرات کم در مقایسه با رژیم‌های دارای کربوهیدرات بالا و چربی کم نیز مشاهده شده است. ورزش موجب تشدید اثر ذکر شده می‌گردد.
آنچه از مجموع اطلاعات مبتنی بر شواهد به‌دست آمده این است که رژیم‌هائی که نسبت‌های متفاوتی از درشت‌مغذی‌ها دارند حتی اگر میزان کالری یکسانی داشته باشند اثرات متفاوتی بر فیزیولوژی بدن در پی خواهند داشت یا به بیان دیگر، همچنان که دست‌اندرکاران یک مطالعه جدید در این زمینه اذعان می‌دارند: ”رژیم‌های غذائی با میزان انرژی یکسان می‌توانند اثرات متفاوتی بر غلظت لپتین، مصرف انرژی، تمایل به مصرف غذا و تعادل نیتروژن داشته باشند، این امر نشان‌دهنده این حقیقت است که پاسخ فیزیولوژیک بدن به کاهش انرژی توسط ترکیبات رژیم غذائی تعیین می‌گردد“.
مطالعات بسیاری تأیید کننده این مطلب هستند که نسبت حقیقی کربوهیدرات‌ها، چربی‌ها و پروتئین‌ها در یک رژیم غذائی تعیین می‌کند که چه بافت یا عنصری واقعاً کم می‌شود (چربی، عضله، استخوان یا آب) و میزان کالری‌ها تعیین‌کننده میزان این کاهش وزن خواهد بود.
به این ترتیب، فهم تفاوت موجود بین رژیم‌های غذائی مختلف آسان‌تر می‌گردد (منظور رژیم‌ها و توصیه‌های غیرعلمی کتاب‌های به درد نخور، تلویزیون و اینترنت و دوستانی که به‌اصطلاح خیر و صلاح شما را می‌خواهند! نیست).
● با آگاهی از مطالب گفته شده و توجه به تئوری یکپارچه تغذیه به نتایجی مهم و قال استفاده در این زمینه می‌رسیم:
۱) یک رژیم غذائی ایده‌آل که جهت کاهش چربی و حفظ عضله در حد ممکن طراحی شده است با رژیمی که فقط جهت کاهش وزن طراحی شده فرق دارد.
۲) یک برنامه غذائی که جهت کاهش چربی طراحی شده است. تنها با کاهش میزان کالری‌ها از برنامه غذائی که جهت افزایش وزن طراحی شده به‌دست نمی‌آید و برعکس.
۳) رژیم غذائی ایده‌آل باید جهت کاهش چربی و نه فقط وزن طراحی شود و در عین حال میزان کل کالری‌ها نیز نباید نادیده گرفته شود.
۴) رژیم‌های غذائی که من جهت افزایش عضله طراحی می‌کنم در قدم اول میزان کل کالری‌ها را در نظر گرفته و سپس نسبت درشت‌مغذی‌ها را برحسب تعداد کالری‌ها تنظیم می‌کند. برعکس، رژیم‌هائی که جهت کاهش چربی (نه فقط کاهش وزن!) طراحی می‌شوند در قدم اول میزان نسبت درشت‌مغذی‌ها را با توجه به متغیرهائی نظیر میزان عضله فرد، درصد چربی میزان فعالیت و غیره تعیین کرده و سپس میزان کالری‌ها بر حسب نسبت مناسب درشت‌مغذی‌ها جهت کاهش چربی و حداقل کاهش عضله محاسبه می‌گردد. نسبت درشت‌مغذی‌ها در دو رژیم ذکر شده و حتی در افراد مختلف بسیار متفاوت می‌باشد.
۵) رژیم‌هائی که درصد ثابتی از رژیم غذائی را به هر درشت‌مغذی اختصاص می‌دهند (برای مثال ۴۰ درصد کربوهیدرات ۲۰ درصد پروتئین و ۳۰ درصد چربی یا ۷۰ درصد کربوهیدرات، ۲۰ درصد پروتئین و ۱۰ درصد چربی) و میزان کل کالری‌ها، هدف‌های شخصی، میزان فعالیت و غیره را در نظر نمی‌گیرند. هیچگاه در حد ایده‌آل نیستند. نسبت ایده‌آل درشت‌مغذی‌ها به میزان کل کالری‌ها و سایر متغیرها بستگی دارد.
۶) شاید مهمترین نتیجه‌ای که از تئوری یکپارچه تغذیه به‌دست می‌آید. در یافتن این نکته است که چرا رژیم‌هائی که توسط افراد مختلف استفاده می‌شوند و توصیه‌های غذائی متخصصی و رسانه‌ها همیشه در طولانی‌مدت به نتایج مطلوب منتهی نمی‌شوند.
۷) در پایان، این تئوری توضیح دهنده این واقعیت است که یک رژیک مطلوب جهت کاهش چربی، یا افزایش عضله یا هر هدف دلخواه دیگر، علاوه بر محاسبه میزان کالری‌ها باید نسبت درشت‌مغذی‌ها را به‌گونه‌ای محاسبه کند که اثرات متابولیک رژیم غذائی را به حد مطلوب رسانده و جوابگوی این پرسش‌ها باشد: این رژیم چه تأثیری بر اشتها دارد؟ چه اثری بر میزان متابولیسم بدن دارد؟ چه اثری بر توده عضلانی بدن من می‌گذارد؟ چه اثری بر روی هورمون‌ها، (هم هورمون‌هائی که به سود من عمل می‌کنند و هم آنهائی که برآورده شدن هدفم را به تأخیر می‌اندازند)، دارد؟ چه اثری بر روی ... (جای خالی را خودتان پر کنید) دارد؟
سؤال ”چقدر وزن کم خواهد کرد“ سؤالی نادرست است که پاسخ نادرست را در پی دارد. اگر می‌خواهید حداکثر استفاده از رژیم بعدی خود بکنید. چه هدف‌تان کاهش یا افزایش وزن باشد، باید سؤال‌های مناسب بپرسید تا پاسخ‌های معنادار دریافت کنید. همچنین پرسیدن سؤال‌های مناسب شما را یاری می‌کند تا در دام رژیم‌های غیرعلمی که قول می‌دهند ولی نمی‌توانند عمل کنند و به‌راحتی تمام اصول علمی مرتبط با فیزیولوژی بدن و حتی قوانین ساده فیزیک را زیر پا می‌گذارند، نیفتید.
نکته مهم این است، اگر رژیمی که شما از آن پیروی می‌کنید جوابگوی سؤالات ذکر شده نباشد به‌راحتی جزء میلیون‌ها نفری قرار می‌گیرید که مأیوس از رسیدن به آرزوهایشان فقط به پر شدن جیب ”اساتید تغذیه“ کمک می‌کنند.
رژیمی را که ادعا می‌کند کالری‌ها اهمیتی ندارند نادیده بگیرید. رژیمی هم که ادعای نسبت‌های جادوئی موادغذائی را دارد بی‌خیال شوید. رژیمی که می‌گوید فلان ماده غذائیت برای شما سم است، مزخرف می‌بافد. رژیمی را که ادعا می‌کند برای تمام فصول مؤثر است را دور بیندازید یا یک پیشنهاد: آن را به کسی بدهید که دوستش ندارید!
گردآوری و تنظیم: دکتر نادر افشاری
درباره نویسنده:
ویلام د. برینک (William D.Brink)
ویل برینک نویسنده و مشاور بسیاری از نشریات مرتبط با سلامتی/تناسب اندام پزشکی و بدنسازی است. وی در تعدادی از تحقیقات مرتبط با تغذیه و سلامتی نیز مشارکت داشته است که در مجلات دانشگاهی به چاپ رسیده‌اند.
ویل از دانشگاه هاروارد در زمینه علوم طبیعی فارغ‌التحصیل شده و به‌عنوان مشاور یا بسیاری از ورزشکاران حرفه‌ای بدنسازی، گلف، پلیس و نیروهای نظامی کار کرده است.
منبع : مجله دانش ورزش