القای برتری نژاد غربی

تلاش غرب برای نفوذ فرهنگی درارکان فکری وباورهای ملی و مذهبی کشورهای جهان مجوعه ای پیچیده از ارزشهای پنهان و آشکاری است که در نهایت مسخ فرهنگی ملتها و تسلیم آنها در برابر ارزشهای غربی راتقویت می کند .مراکز قدرت جهانی برای دست یابی به این هدف به تناسب باورها و ایده آلهای قشرهای مختلف مردم ازشیوه های متفاوتی استفاده می کنند و ابزار و امکانات گوناگونی را درخدمت می گیرند . دراین مجموعه چند بعدی هر ملتی معمولا از زاویه ای خاص مورد هجوم ارزشی قرار می گیرد که کمتر انتظار آن رادارد .
برای مخاطبان عام یعنی توده های مردم ، امواج رادیویی و تلویزیونی همساز فیلم های سینمایی ودیگرتولیدات هنری ، مرزهای واقعیت ورویا را درهم می ریزند و جهانی سراسر سحر وزیبایی را در ذهن آنها تصویر می کنند ، جهانی که درآن از درد و رنج ومشکلات روزمره زندگی نشان کمتری یافت می شود و قهرمانانی برخاسته ازطبیعت ذاتا برتر انسان غربی همه آلام بشری را تسکین می دهند ودراوج انساندوستی دیگران رایاری می رسانند ، این افسون در برخورد با ذهنهای پرسشگر قشرهایی از افراد تحصیلکرده آنچنان که باید کارساز نیست و برای فتح اندیشه های آنان باید چاره ای دیگر ساخت ، تحصیلکردگان جهان سوم باید با استفاده از متد لوژی وفریضه های علمی به این باور برسند که انسان غربی اصولا برتر آفریده شده و به دلایل مختلف جغرافیایی ، تاریخی ، اجتماعی و فرهنگی دارای استعدادهای نهفته ای است که او را شایسته رهبری جهان ساخته است ، به رغم صاحبان قدرت ، اگر انسان تحصیلکرده جهان سوم بااستعداد اندک خود توانایی درک این واقعیت را داشته باشد آنگاه راه و روش زندگی غربی را راهنمای خود قرار می دهد و به مرزهای توسعه وپیشرفت نزدیک خواهد شد .
تئوری نژادغربی ، نژاد برتر ازجمله فرضیه هایی است که برخی از اندیشمندان غربی برای اثبات آن به یافته های آزمایشگاهی نیز متوسل شده اند .درنوشته های برخی ازاین اندیشمندان که جسارت بیشتری برای طرح مطلب داشته اند ، به صراحت گفته شده است که مغز کودک غربی هنگام تولد سنگین تر از مغز کودک شرقی است واین مسئله مبنای اصلی پیشرفت جوامع غربی و عقب ماندگی کشورهای شرقی است . دائره المعارف بریتانیا چاپ ۱۹۷۷ درمورد جوامع آسیایی تعریفی ارائه می کند که در تحلیل نهایی نوعی اثبات اجتماعی ، تئوری یادشده است .در این دائره المعارف سی جلدی که حاصل سالها کا ربی وقفه صدها اندیشمند ومتفکر غربی است ، خصوصیات ملتهای آسیایی چنین تعریف شده است :‹‹‌ جوامع آسیایی دارای صفات ورفتاری هستند که ۱۸۰ درجه باصفات ورفتار جوامع غربی متفاوت است .›› مونتسکیو که ازجمله طلایه داران و نظریه پردازان دمکراسی به سبک غربی است و دیدگاههای وی درمورد آزادی مورد احترام اندیشمندان جهان است ، با این همه هنگامی که به بررسی نژادهای مختلف بشری می پردازد درزمره مدافعان سرسخت فرومایگی نژاد سیاه جای می گیرد ، سخنان وی درمورد سیاهان آفریقا نشان می دهد که آزادی مورد بحث وی ظاهراتنها برای نژادسفید قابل تعمیم است وسیاهان دراین مورد به طور طبیعی حق ندارند .شخصیت آزاد اندیش غرب ! درمورد سیاه پوستان می گوید :
‹‹ این موجودات که یکسره به رنگ سیاه هستند باچنان بینی پهن کمتر می توانند مورد ترحم قرارگیرند .بسیار سخت است که بدان باور شویم که خدا که موجودی خردمند است . درچنین اندام سیاه و زشتی ، روان ، بویژه روان پاک دمیده باشد .برای ما محال است که فرض کنیم این موجودات انسان هستند .››
تلاش برخی از متفکران غربی برای برتری ذاتی انسان غربی با انتقاد صریح اندیشمندان مستقل روبروشده است . ‹‹‌ ادوارد سعید ›› ازجمله این پژوهشگران است .وی تأکید دارد اغلب متفکران غربی بیهوده اعتقاد دارند که انسان شرقی خود ستیز، فاسد و کودک منش است .درحالی که انسان غربی خودگر ا پاکدامن و رشد یافته است . این پژوهشگر به استناد تحقیقات گسترده خود می نویسد :عمده اندیشمندان و نویسندگان غربی درمجموع مایل نبوده اند انسان شرقی ومسلمان راهمان گونه که وجود دارد بشناسند و به جوامع خود معرفی کنند .
جدا از تبلیغ برتری انسان غربی مراکز سلطه جهانی چندین قرن است که به مطالعه وشناخت دقیق فرهنگ ملتهای شرقی بویژه ملل مسلمان اقدام کرده اند ، این تلاش به برنامه ریزان فرهنگی غرب امان می دهد که باشناخت بهتر ا ز باورها و ارزشهای ملتهای دیگر به برنامه ریزی اصولی و عملی برای رسوخ فرهنگی دراین جوامع مبادرت کنند .
نتایج مطالعات شرق شناسی ، استفاده های گوناگونی برای مراکز قدرت جهانی داشته است .تعدای از این مراکز با استناد به نتایج خاورشناسی ، تئوریهای به ظاهر علمی برتری نژاد غرب راباقوت بیشتری مطرح می کنند چراکه دربرخی از این مطالعات تصویری که ازشرقیان ارئه می شود تصویر قومی وحشی وبی تمدن است که فاقد ویژگیهای علمی و فرهنگی است .

منبع : بنياد انديشه اسلامي