چهارشنبه, ۲۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 12 June, 2024
مجله ویستا


چند جنبه اجتماعی دستگاه های رسمی اطلاع رسانی


چند جنبه اجتماعی دستگاه های رسمی اطلاع رسانی
سرچشمه‎های دستگاه‌های رسمی كه انتقال یا ابلاغ اطلاعات را بعهده داشته اند در گرد زمان گم شده است, اما بی گمان این دستگاه ها در دست فرمانروایان كه عموماً شاه و كاهن بوده اند, قرار داشته است. اقوام سومری و مصری كشفیات خود را در زمینه طغیان های فصلی رودخانه های بزرگ كه در كشاورزی نقش عمده ای داشته است سینه به سینه نقل می‎كرده اند و در صورت ثبت به شدت پنهانش نگاه میداشته اند. رشد اقتصاد بازرگانی و گسترش تجارت بین المللی نیاز به ثبت معاملات تجاری را افزونی بخشید“ و پس از اختراع طومارهای پاپیروس و كتاب این عقیده كه دانش متخصصان باید در انحصار نخبگان به ماند در تاریخ تمدن بشری قوت گرفت.
پلوتارك آنجا كه از زندگی اسكندر سخن می گوید نامه ای از او را كه از آسیا به استادش نوشته است به دین مضمون نقل می كند: "از اسكند به ارسطو درود بر تو. شنیده ام كه اندیشه های خود را به صورت كتاب نشر داده ای كه البته كار سنجیده ای نیست, چه آنچه ما به دان از دیگران ممتازیم اگر در اختیار همگان قرار گیرد پس ما را چه امتیازی بر دیگران؟ به تو اطمینان می دهم كه در نظر من پیشی گرفتن در دانش بسی مهمتر از پیشی گرفتن در قدرت و سلطنت است.بدرود .
"فیلسوفان قبل از سقراط و نیز افلاطون كه تاثیرش در تاریخ فكر بشری انكار ناپذیر است به نشر آثار خود بی اعتناء بوده اند, اما ارسطو به ارزش "كتاب" پی برده بود و آن را جهت ثبت رسالات منظم و مباحث دقیق كه نیاز به بررسی مفصل دارند و مدام باید از فصلی به فصلی دیگر و از پایان كتاب به اول كتاب رجوع كرد, لازم می دانست. جای خوشوقتی است كه وی چنین عقیده ای داشت, چه هر گاه استادان تمدن یونان و روم افكار خود را به دین طریق ضبط نمی كردند تجدید حیات فرهنگ اروپائی بعد از قرون وسطی جامه عمل به خود نمی پوشید.اختراع چاپ به میزان زیاد و هزینه اندك به بسط و گسترش دانش كمكی عظیم كرد و نقش صنعت چاپ را همچون پایه ای كه تحقیقات علمی بر آن استوار است, مسجل نمود. در وجود پیشگامان صنعت چاپ همچون كاكستون Caxton در انگلستان و آلدوس مانوسیوس Aldus Manutius در ایتالیا تمامی هنر تصحیح, چاپ و نشر و فروش كتاب گردآمده بود. جمع پژوهندگان, چه پژوهندگان سرگردان غیررسمی و چه پژوهندگان رسمی "مجامع علمی" همچون اخوان الصفا در بصره و یا Academia Secretorum Naturae درایتالیا اگر ارزش كتاب را همچون وسیله ای برای نشر افكار خود نادیده‎ می گرفتند“ چنین تاثیر عظیمی بر چاپ كتاب نمی گذاشتند.
این جنبه تاریخ كتاب به نحوی مستند در كتاب تورنتون Thornton و تولی Tully بررسی شده است.در واقع كتاب تنها وسیله ارتباط نبوده است. نامه نیز البته به نحو غیر رسمی تر به اندازه كتاب اهمیت داشته و هنوز هم دارد. مجموعه نامه ها همواره اسناد اساسی و دست اولی در اختیار مورخان دانش بشری گذاشته است. وضع خاص نامه البته با كتاب تفاوت دارد. عموماً از نامه به عنوان وسیله بیان تمامی نظریاتی كه تصویری كامل از یك رشته بخصوص بدست دهد, استفاده نمی شده است. نامه در واقع وسیله ای بوده است سریع و سهل كه به آن مطلبی خاص را به شخص كه به آن علاقمند بوده است اطلاع می داده اند و بدین ترتیب نشریات ادواری امروزین اخلاف بلافصل نامه نگاری اند. انقلاب علمی قرن هفدهم و هیجدهم محققان هم اندیشه را رسماً گرد هم آورد بدانهاحالتی بخشید كه در روزگار گذشته به نحوی مبهم در میان دو یا سه دوست برقرار بود:آن نیاز اجتماعی خاص كه می بایستی بدان پرداخت انتقال علوم بسیار اختصاصی بود به نحوی كه به توان از آن سود جست این امر ناشی از آن بود كه این محققان بطور كلی عالم بوده اند و دست به تجربه های علمی می زده اند و نیك می دانسته اند كه تا چه حد برای پیشرفت كار خود نیاز به تبادل اندیشه دارند و با آنكه بسیار مایل بودند كه نامشان با كشفیات بزرگ علمی همراه باشد ولی از این قول فرانسیس بیكن, یعنی یكی از بزرگترین بنیانگذاران جنبش علمی, نیز غافل نبودند كه هر انسانی مدیون حرفه اش است.
از سوی دیگر این محققان شیفتگان غیر حرفه ای بوده اند و عشق به دانش الهام بخش آنها بوده است نه سودای سود“ اینان نه تنها به رشته خاصی كه در آن كار می كردند عشق می ورزند بلكه كلاً تمامی دانش بشری را دوست می داشتند.همانطور كه می دانیم, گرایش به تحقیق و پخش تحقیقات با تاسیس انجمن سلطنتی انگلستان به اوج خود رسید و این همان انجمنی است كه سرمشق بسیاری از انجمن های مشابه دیگر گردید.اعضاء این انجمن را هنرمندان, ادیبان و نیز دانشمندان تشكیل می دادند و تشویق می شدند كه درباره كار خود به زبانی ساده و بی پیرایه و نزدیك به نثر محاوره ای و به دور از هر گونه تكلف معمول عصر خود رساله و مقاله بنویسند و همین مساله را بعدها در آثار یكی از بزرگترین بنیانگذاران علم در روسیه یعنی م.و. لومونوسوف M.V.Lomonosov باز می یابیم, عالمی كه پوشكین درحقش گفته است: "نثر او اساساً از آگاهی عمیقش به زبان ادبی اسلاو مایه گرفته است و آن را به نحوی سنجیده با زبان توده مردم در آمیخته است." انجمن سلطنتی البته, حتی در انگلستان هم, نخستین ناشر نشریات ادواری نبود.این نوع مجلات در واقع قبل از جنگهای داخلی انگلستان و برای نشر اخبار سیاسی پدید آمده بود. ولی مجله "خلاصه مذاكرات فلسفی" Transactions نخستین مجله معتبر علمی است كه به وجود آمد و تاكنون نیز منتشر می شود.
تی.اچ هاكسلی T.H. Huxley یكبار گفته بود كه "اگر تمام كتابهای جهان جز دوره های مجله خلاصه مذاكرات فلسفی از میان برود, دور نیست كه بگوییم علم فیزیك كلا ضرری نمی بیند و نیز قسمت اعظم پیشرفت عظیم فكری دو قرن گذشته البته به نحوی ناقص قابل بازسازی است. البته در قرن نوزدهم و بعد از انقلاب صنعتی مجله "خلاصه مذاكرات فلسفی" به ناچار تمام هم خود را در رشته های اختصاصی علم فیزیك متمركز كرد ولی در این زمان انجمن های مشابه دیگری نه تنها برای عالمان و محققان علمی بلكه برای پزشكان, حقوق دانان و مهندسان نیز تاسیس یافته بود. ناشران تجارتی كه از اختراع چاپ به بعد صرفاً در نشر كتاب سرمایه گذاری كرده بودند, انتشار نشریات ادواری را نیز در حوزه كار خود آوردند و به نشر مجلات ادبی و سیاسی و به میزان كمتر به نشر مجلات اختصاصی علمی پرداختند, بهترین مثال مجله “Nature” است كه از سال ۱۸۶۹ تاكنون توسط انتشارات مك میلان منتشر می شود. این خود كوششی آگاهانه بود برای آنكه برای گزارشهای علمی بازاری وسیع تر بیابند و این همكاری عالم و تاجر برای پخش اطلاعات و اطلاع رسانی تاكنون نیز ادامه دارد.سومین جنبش بزرگ فكری و صنعتی كه گاهی بدان نام انقلاب سیبرنتیكی می دهند. مشكل روش های رسمی ارتباط را بیشتر كرده است.
عواملی بسیاری البته در این مسأله دخیل بوده اند, از جمله: افزایش سریع محققان و پژوهشگران كه طبعاً مایل به چاپ و نشر آثارشان هستند. رشد صنعت چاپ, تغییر چشمگیر وسائل ارتباطی كه محققان را هر آن به وسوسه می اندازد كه به گرد هم آیند و به بحث و مبادله افكار بپردازند و سرانجام افزونی گرفتن میزان سرعت تحقیق و امكان اینكه تحقیقات نظری سریعاً جنبه علمی پیدا كنند. البته هیچكدام از این عوامل تازه نیستند اما میزان رشد و گسترش آنها وضع تازه ای ایجاد كرده است كه باعث گردیده به شیوه های گذشته كه تاكنون مفید می نمودند به دیده تردید بنگرند. اكنون لازم آمده است كه امر ارتباط به كلی در پرتو "نظریه عمومی دستگاه ها" و" شیوه های تحلیل دستگاه ها“ بررسی و بازبینی شود, چه پیدایش نظریه تحلیل دستگاه ها نتیجه مستقیم این مطلب بوده است كه هر فرایندی كه به خواهد از كامپیوتر استفاده كند باید بطور كامل تجزیه و تحلیل شود.اصل مهم نظریه عمومی دستگاه ها همبستگی متقابل و از بین نرفتگی میان نموده هاست در تمام سطوح, و این البته همان ماهیت فیزیكی جهان است و گر چه انسان برای بررسی دقیق نمودها آنها را از یكدیگر جدا می سازد و هر كدام را به تنهائی مورد مطالعه قرار می دهد ولی این عمل حقیقت را به تمامی آشكار نمی سازد. اگر نتایجی كه می گیریم صرفاً بر مبنای موقعیت ایستای امور باشد, بی آنكه به روابط و همبستگی های آن با امور دیگر بپردازیم و در واقع آن را در حالت پویا یا حالت واقعی و طبیعی اش مورد بررسی قرار دهیم هرگز به كنه واقعیت دست نخواهیم یافت. دانش ما كه البته هیچگاه كامل نیست از مطالعه و درك جهان واقع حاصل آمده است و این جهان البته نه تنها نمودهایش را از حالات ذهن بشری نه گرفته است بلكه بر این حالات تاثیر هم گذارده است.
به عبارت دیگر زمانی كه ما نمودها یا حتی مجموعه ی نمودها را از حالت طبیعی پویایشان جدا می سازیم اشتباه است اگر فكر كنیم كه بررسی ما از آنها در چنین حالتی كامل و صحیح است. در “تحلیل دستگاهها“ اعتقاد به وجود دستگاه “بسته“ در طبیعت اشتباهی فاحش بیش نیست و این اشتباه البته همیشه وجود داشته است. مثلاً امروز بحث درباره كتابخانه و دستگاههای دكومانتاسیون اغلب بی حاصل و یا تكراری است, چه به دین دستگاه ها همچون امری می نگریم كه هدفی جز خود ندارند و گویی با نظام اجتماعی وابسته به آن بیگانه اند.این مساله بویژه زمانی كه مشكل "خودكاری" پیش می آید, آشكار می شود. گاهی از شیوه كار بعضی ها چنین بر می آید كه هدف اصلی اطلاع رسانی خدمت به كامپیوتر است, یعنی در واقع برای كامپیوتر كار می آفریند در حالیكه كامپیوتر برای این ساخته شده است كه در خدمت مردم باشد و اطلاعات لازم را به سهولت در اختیار خوانندگان بگذارد. چنین نگرشی حتی به گفتاری كه كیتاگاوا T.kitagawa در جلسه FID/RI (فوریه ۱۹۷۰) ایراد كرد لطمه بسیار زد, گفتاری كه چه بسا ممكن بود فایده ها فراوان داشته باشد تنگ نظری است اگر به گوییم كه وظیفه اصلی آموزش مداوم این است كه از انسان در اجتماع موجودی بسازد كه “بتواند در عصر سیبرنتیك با ماشین و سیستم ها كار كند و از عهده آنها برآید.“ و همچنین است گزارش مجمع ارتباط علمی و فنی فرهنگستان ملی علوم ایالات متحده آمریكا, آنجا كه شعبه مهندسی اش ادعا كرده كه ما فقط “نیاز به یافتن روشهائی داریم كه طی آن بر مقاومت و بی‎اعتنائی مصرف كننده فائق آئیم.“
این زبان یك تاجر تبلیغات گر است كه می كوشد مصرف كنندگان را به خرید جنسی كه نیازی بدان ندارند وادارد.درحالیكه هركتابدار و كارمند اطلاعاتی می داندكه مراجعه كنندگان صرفاً از آن روی به او مراجعه می كنند كه می خواهند چیزی به دانند و نقص علمی شان را رفع كنند دیگر چه نیازی هست كه آنها را وادار به این كار كنیم؟ اگر از سوی مراجعه‎كنندگان تعلل و مسامحه‎ای پیش آید, این تعلل به گردن ماست كه نتوانسته‎ایم كالای مورد نیاز او را تهیه كنیم, نه به علت حماقت یا نادانی آنها. آنچه در گزارش SATCOM قابل سرزنش است عبارت "از نو آماده كردن و از نو بسته‎بندی كردن است." مشكل ما بدین نحو حل نمی‎شود كه مدام اوراق و اسناد را روی هم انبار كنیم, آنچه مهم است ابلاغ و اشاعه اطلاعات و یافتن شیوه‎هایی جهت عملی كردن این منظور است.یكی از نخستین كوشش‎ها در این زمینه پیشنهاد د.ج. برنال در كنفرانس انجمن علمی اطلاع‎رسانی ۱۹۴۸ بود. برنال طلب كرده بود كه انتشار نشریات متوقف گردد و یا دست كم تقلیل یابد و به جای آن مراكز پخش اطلاعات ایجاد گردد. این پیشنهاد البته با مخالفت شدید ناشران مجلات روبرو گردید و مدتی به دست فراموشی سپرده شد تا در كنفرانس ۱۹۵۵ IUPAC درباره دكومانتاسیون شیمی نظری و عملی, بار دیگر مطرح گردید:ج.د. برنال... قبلاً در سال ۱۹۴۸... پیشنهاد كرده بود كه مجلات باید در یك مركز پخش گردآوری و مرتب شوند و این مركز وظیفه دارد كه فقط موضوعات خاص مورد علاقه هر كس را در اختیارش بگذارد تا از خواندن تمام مجله بی‎نیاز شود. البته این پیشنهاد خام و ناقص است, اما اگر پنج تا بیست سال دیگر را در نظر بگیریم طرح چنین پیشنهادی غیرعادی به نظر نمی‎آید. در آن زمان هر نشریه لااقل باید دو برابر حجم فعلی را داشته باشد و طبعاً بسیاری از مشتركانش از خریدن آن سر باز می‎زنند و از نظر سرمایه‎گذاری و دولت این مسأله طرح می‎شود كه اصولاً وجود چنین نشریه یا وسیله‎ای برای پخش اطلاعات لازم است یا نه و آیا بهتر نیست برای ثبت و پخش اطلاعات علمی از وسیله دیگری سود جست؟
این گفته پیشگویانه از آن, آر . اس . كان Cahn مدیر ”مجله انجمن شیمی“ است كه نزدیك شدن بحران را بخوبی حس كرده بود. پیشنهاد مفصل و دقیق دیگری توسط ۱.پولز ویكز Palsovics در ۱۹۶۱ انجام گرفت كه در VINITI“International Forum On Informatics” درج گردیده است و شكایت شده كه واقعاً كاری تاكنون انجام نپذیرفته است: ”به خاطر اهمیت این قضیه هم شده بگذارید زنگ خطر را به صدا درآوریم تا شاید زیبای خفته از خواب‎گران بیدار شود.“ در این دو مجله بررسی فراوانی درباره این موضوع به چاپ رسیده, از آن‎جمله بررسی م. ج. منو M. J. Menou (ه) كه به ویژه به لزوم یك بررسی همه جانبه از دیدگاه فرد پژوهنده‎ای كه هم تولید كننده و هم مصرف كننده است تكیه كرده است, چه چنین پژوهنده‎ای بهترین نمونه آغاز و انجام زنجیر یا دستگاه انتقال اطلاعات است. (۶) پس برای مطالعه مفصل این دستگاه باید از فرد شروع كنیم. قصد هر فرد فقط این است كه بر محیط طبیعی خود فرمان براند و از آن برای رسیدن به هدفهای خویش سود جوید. و این امر البته نیاز به آگاهی از چند و چون وضع محیط دارد و همان‎طور كه قبلاً گفتیم این محیط زائیده ذهن انسانی نیست و خود وجودی مستقل دارد.
درك و فهم, همانگونه كه ژان پیاژه J. Piaget در تجربیاتی كه بر روی كودكان انجام داده, بخوبی ثابت كرده است از فعالیت و برخورد با محیط و آزمایش و تجربه حاصل می‎آید. و این همان شیوه كار عالم است. ولی چون ذهن انسان تكامل یافت و دست به مقوله‎سازی, و طبقه‎بندی زد و قادر شد تا با تجریدات یا نهادها كه در واقع ما به ازاء نمودهای حقیقی و خارجی هستند, كار كند, می‎تواند از دانش‎های ثبت شده دیگران و كشفیات آنان استفاده نماید, درست مثل اینكه خود او اینها را كشف كرده باشد.از آنجا كه گزارش مكتوب این كشفیات امروزه حجم عظیمی دارد, محقق را نیاز به دستگاهی است كه در میان این توده عظیم آنچه را كه او به دنبالش است برایش بجوید و در اختیارش بگذارد. زمانی كه فرانسیس بیكن خیال آموختن تمامی دانش بشری را در سر پروراند, این مهم را به تنهایی و بدست خود انجام داد, اما از اواخر قرن هفدهم به بعد بود كه به وجود واسطه‎ها نیاز افتاد و برای نخستین بار تذكارهای هفتگی برای خبرگان ”Weekly Memorials for Indigeous” در ۱۶۸۲ منتشر شد و انجمن سلطنتی مرتباً یادداشت‎هایی مربوط به كار خبرگان را در سراسر جهان انتشار داد.در واقع ما در اینجا از فردی سخن می‎گوییم كه می‎خواهد برای مباحثه و مذاكره در رشته‎ای خاص همواره با دیگران در ارتباط باشد. چنین فردی اگر همه را می‎شناخت به خوبی با نامه‎نگاری چنین می‎كرد كه البته كاری سخت و وقت‎گیری است. البته ما هنوز هم از این وسیله برای ارتباط با دوستان نزدیك و یا كسانی كه فكر می‎كنیم به كار ما علاقمند باشند استفاده می‎كنیم. كوششی كه دو یا سه سال قبل شد تا با ایجاد گروههای مبادله به این رابطه غیررسمی جنبه متمركز و رسمی داده شود به جایی نینجامید, چرا كه مسئولان مراكز مبادله خبر همچون ناشران و منشیان مجامع علمی تن به آن ندادند.
البته اینان عوامل سازمان‎دهنده اشاعه علم هستند: ناشران با نشر مجلات و مجامع علمی با جلسات و كنفرانس‎ها و سمپوزیوم‎ها و غیره. وجود هر دو البته لازم است, چه هر پژوهنده‎ای نه تنها می‎خواهد كارش را به اطلاع دوستانش برساند, بلكه می‎خواهد كه آن”همكاران“ ناشناس نیز كه رشته‎ای مشترك او را بدان‎ها متصل می‎كند نیز از نتایج كار او با خبر گردند و این رشته مشترك همان عضویت در یك مجمع یا وابستگی به یك مجله علمی است.این رابطه رابطه‎ای است دوگانه, چه هر پژوهنده‎ای به یك معنی استفاده كننده نیز هست و از طریق شبكه از دانش دیگران كه برای او ناشناس هستند بهره می‎گیرد و این مساله بویژه برای پژوهندگان جوان اهمیتی بسزا دارد (پژوهندگان راهبران دنیای فردا هستند), زیرا اگر چه هنوز اعضاء ”دانشگاه نامریی“ (و این لقبی است كه د. ج دوسولا پرایس D. J. de sollu Price به اعضاء داخلی و برجسته گروه‎ها و مجامع اختصاص داده است) یكدیگر را بخوبی می‎شناسد و از كار هم با خبرند و نیازی به یك شبكه اطلاع‎رسانی ندارند, ولی این امر طبعاً برای آن گروه علاقمندانی كه هنوز راهی به این مجامع ندارند و فرصت و امكان بحث و گفتگو بر ایشان نیست, صدق نمی‎كند.
البته كارها و آثار این گروه عمده نیز از همان راه‎های معهود و مرسوم اشاعه پیدا می‎كند. بررسی دایانا كرین Diana Crane و مقالات جامعه‎شناسی نشان می‎دهد كه معیارهای انتخاب ویرایشگران سه مجله معتبر تقریباً شبیه بهم هستند, ویرایشگران هر مجله در بررسی مقالاتی كه برای اظهار نظر بدست آنها می‎دهند اغلب بدنبال عقاید خود می‎گردند و هرگاه نظر نویسنده مقاله با عقیده آنها یكی باشد مقاله را قبول می‎كنند. این مساله حتی در مورد مقالات بی‎نام نیز صادق است و بستگی به این ندارد كه نویسنده مقاله از نظر ویرایشگران مجله شناخته است یا نه.مساله ارزیابی البته اهمیت حیاتی دارد. وقتی نویسنده‎ای می‎خواهد نتیجه كارش را در اختیار عموم بگذارد, طبعاً مایل است كه نخست آن را از نظر متخصصان فن بگذرانند. صرف چاپ یك اثر به یك معنی اعتبار آن را تضمین می‎كند و یا دست كم اعتبار خاصی بدان می‎بخشد ـــ و این اعتبار نه تنها در زمینه محتوا بلكه در چگونگی عرضه داشتن اثر نیز دخیل است. و خطر اصلی در همین جا نهفته است, اما بدبختانه یك علت دیگرش تجاری شدن روزافزون این كالا یعنی اطلاعات نیز هست. نشانه‎های این بیماری بدین قرار است: پایین بودن سطح معیارهای انتخاب, (و اغلب به علت فقدان ویرایشگران با صلاحیت) تكرار چاپ, (اغلب یك مقاله در چند نشریه به چاپ می‎رسد) چاپ زیاده از حد ”اخبار“ (كه اغلب تكراری یا زائدند) و فزونی گرفتن مطالب پیش پا افتاده و مبتذل از قبیل "نامه به سردبیر"," یادداشت‎ها "و یا چاپ آثار نویسندگان مشهوری كه دیگر حرفی برای گفتن ندارند. مشكل اینجاست كه مبنای ارزیابی باید بازار فروش باشد یا نظر متخصصین فن؟
این هر دو البته مزایا و مضاری دارند. بنا بر نظر ر. د . ویتلی R. D. Whitley ناشران و ویرایشگران اغلب مایل به چاپ آثاری هستند كه نمایشگر و تایید كننده آراء روز باشند (این اصطلاح اخیر از كوهن است) و از چاپ آثار تند انتقادی ابا دارند و این البته بدان معنی است كه آثار اصیل و بكر و نو كمتر چاپ می‎شود برای اثبات این امر شواهد زیادی در دست است.اكنون حتی SATCOM نیز از تكیه و اعتماد به بازار دفاع میكند زیرا بقای سازمان‎های ”انتفاعی“ بستگی مستقیم دارد به ”قدرت آنها در تشخیص و شناخت مصرف‎كنندگان و خدمت بدانها اصولاً همیشه پیشرفت این سازمان‎ها به بازاریابی و مدیریت آنها وابسته بوده است. “ولی همانند دیگر كالاها, در اینجا نیز همان مشكل اصلی بروز می‎كند: این سازمانها به جای آنكه به نیاز واقعی مصرف كننده, و ارزش كالا تكیه كنند, بیشتر به نفس بازاریابی و تبلیغات و ترغیب مصرف كننده می‎پردازند.
بهر حال تا زمانی كه كتابخانه‎ها (لااقل در كشورهای پیشرفته) وضع فعلی را داشته باشند, ناشران مجله‎ها دست كم این اطمینان را دارند كه یك حداقل بازار برای كالای آنها وجود دارد و بدین ترتیب نظر SATCOM عملاً در وضع حاضر مصداق پیدا نمی‎كند. ولی صرف این عقیده كه نشریات نیز همچون كالا هستند مالاً به عواملی میدان می‎دهد كه نتیجه آن پایین آمدن سطح مجله از نظر كیفی است و انسان بار دیگر گفته پولز وویچ Polzovics را بخاطر می‎آورد كه نشریات ادواری اختصاصی صرفاً باید در دست مجامع علمی حرفه‎ای باشند.”نخستین اثر یك نویسنده كه به چاپ می‎رسد, چه این اثر به صورت كتاب باشد و چه جزوه و مقاله و گزارش این اثر او را به یك گروه اجتماعی كه رشته‎ای خاص آنها را به یكدیگر متصل كرده است, معرفی می‎كند: این گروه طبعاً مایلند كه از كارهایی كه در زمینه رشته تخصصی آنها انجام می‎گیرد آگاه شوند, چه این كارها توسط اشخاص به نام انجام گیرد و چه توسط اشخاص گمنام. ناشر یا ویرایشگر در اینجا نقش حامی را بازی می‎كند و با معرفی اثر یك نویسنده نه تنها او را به جامعه معرفی می‎كند, بلكه به اثر او اعتبار می‎بخشد و نشان می‎دهد كه این اثر قابل احترام و جالب توجه است.
از سوی دیگر ناشر نیز باید خود اعتباری داشته باشد تا بتواند اعتبار یك اثر را تضمین كند و همین جاست كه این مسأله ثابت می‎شود كه چاپ این گونه آثار بهتر است به دست مجامع علمی با صلاحیت انجام گیرد. به هر حال داور اصلی افكار عمومی است, البته اگر به توان در زمینه رشته‎های خاصی چنین اصطلاحی را به كار برد. سرانجام اثر نویسنده یا مورد قبول عام قرار می‎گیرد و یا نمی‎گیرد و اگر گرفت عقیده نویسنده بدل به “دانش عمومی“ می‎گردد.در اینجاست كه یك عامل دیگر وارد میدان می‎شود: كتابدار, اطلاع‎رسان و دكومانتالیست و یا هر كه وظیفه‎اش نه چاپ و انتشار نسخه اصلی بلكه نظم بخشیدن و قابل استفاده كردن اثر برای عموم است. واژه “انتشار“ در اینجا به مفهوم كلی آن استعمال می‎شود: یعنی به محض آن كه گزارش یك كار به نحوی “بیان“ شد, به مالكیت عمومی در می‎آید و باید بدان نظمی بخشید كه هدف اصلی از بیان آن – كه عبارت از اطلاع‎رسانی باشد – تحقق یابد. این “قاصدان نور“ (به قول فرانسیس بیكن) برای – طالبان علم كتاب و چكیده و هر وسیله دیگر ثبت دانش فراهم می‎آورند. و امروز در شبكه اطلاع‎رسانی نقش اساسی بازی می‎كنند, با آن كه ارزش آنها هنوز هم ناشناخته مانده است.در اینجا بر آن نیستم كه وظیفه اطلاع‎رسانان و یا ساخت سازمانی را كه آنها در آن خدمت می‎كنند بار دیگر تكرار كنم, چه این سخنان بارها گفته شده است. The International Forum on Informatics شامل بررسی‎های نمونه‎ای بسیار است و آ. مرتا A. Merta شیوه تحلیل دستگاه‎ها را در سطح بین‎المللی به كار برده است.
وظیفه اجتماعی تمام اعضای این گروه یكی است – یعنی تهیه, ترتیب و اشاعه دانشی كه به نحوی ثبت گردیده و در واقع به تملك عموم در آمده است. اقدام ثانوی دیگری نیز باید انجام شود و آن تهیه فهرست‎ها, چكیده‎ها و بررسی‎هاست. كتابشناسی موضوعی همانند نقشه جغرافیایی برای یافتن نقاط موردنظر به كار گرفته می‎شود و خواننده از روی آن به كتاب موردنظرش دست خواهد یافت, حال آن كه قبلاً هیچكدام را نمی‎شناخت.اهمیت حیاتی این امر زمانی دریافته می‎شود كه به خاطر آوریم اگر اثر یك نویسنده به نحوی در این ابزارهای ثبت ثانوی (كتابشناسی و فهرست و غیره) گنجانده نشود, نام آن اثر به مجرد این كه حلقه دوستان نویسنده رابطه خود را با رشته علمی مورد بحث قطع كند, فراموش می‎شود. بدون وجود كتابشناسی و ابزار مشابه دیگر آگاهی از كار نویسندگان دیگر كه گذشت زمان یا بعد مكان آنان را از ما دور كرده است, امكان‎پذیر نیست.این نوع “دستگاههای ثبت ثانوی“ چگونه باید پرورده شود؟ از نظر فنی تنها یك راه باقی است: باید از ماشین حداكثر استفاده را نمود و اطلاعات عظیم و دانش‎های گوناگون را به یاری آن تنظیم كرد, اما باید توجه داشت كه تمامی این تدابیر برای تسهیل كار مراجعه‎كننده است نه آفریدن كار برای دستگاه‎های كامپیوتر. بیهودگی این همه به اصطلاح تحقیق از این جا به ثبوت می‎رسد.
كه ما هنوز به درستی نمی‎دانیم از یكی از بزرگترین اختراعات بشری یعنی كامپیوتر چگونه استفاده كنیم. برنامه‎های دیگری نیز در این زمینه ریخته شده است و هزینه گزاف و كوشش بسیاری صرف آنها شده اما هنوز به نتیجه مطلوب نرسیده است. قبل از آن كه ما نیازهای خود را به مهندسان فن بازگو كنیم, باید به مبانی روانی, زبانی و اجتماعی اطلاع‎رسانی توجه بیشتری نمائیم. نشانه‎های امیدواركننده‎ای وجود دارد كه, كار صحیح از جنبه اجتماعی آغاز گردیده است. موفقیت VINITI كشورهای اروپای شرقی را وا داشته كه دست به تأسیس مراكز علمی و فنی و اطلاع‎رسانی بزنند برخی از آنها مبتكر سیستم‎های كتابشناسی شده‎اند.فرهنگستان ملی علوم و بنیاد ملی علوم امریكا مدتها است كه بررسی دقیقی از – مشكلات سازمانی را توصیه كرده‎اند و به نظر می‎رسد كه كوشش‎های آنها دست كم در SATCOM به نتایج ثمربخشی رسیده باشد البته باید توجه كرد كه اعضاء این مجمع جز تنی چند دانشمند و عالم علوم اجتماعی و كتابدار و یك رئیس مدرسه كتابداری بقیه كلاً از ناشران و مهندسان تشكیل یافته است. البته آنها نیاز به همكاری و هماهنگی را احساس كرده‎اند و در زمینه خدمات كتابخانه قدم‎هایی برداشته‎اند. و به ویژه به اهمیت حیاتی دكومانتاسیون در زمینه تحقیقات علمی و ارتباطات پی برده‎اند. در عمل, همكاری بین‎المللی در زمینه علوم پزشكی, شیمی و فیزیك مدتی است آغاز گردیده و مجامع مهم علمی در این علم پیش قدم بوده‎اند.
برنامه UNISIST وابسته به یونسكو ICSU/ كه در سطح بین‎المللی انجام می‎گیرد قدم مثبتی است برای ایجاد یك مركز بین‎المللی و یك سیستم كامل خط زنجیری. كمیته سازمان‎دهی UNISIST تقریباً به تمام جنبه‎های كار اطلاع‎رسانی توجه كرده است و از نظر سازمانی دامنه آن واقعاً گسترده است ولی گویی, دست كم در زمان حاضر این حقیقت فراموش شده است كه همانگونه كه هر انسان یك جزیره جدا مانده نیست, هیچ موضوعی نیز منفرد و جدا از دیگر موضوع, وجود ندارد. در واقع حد فاصل میان “علوم“, “علوم اجتماعی“ و “علوم انسانی“ چیست؟ بار دیگر به یاد بیاوریم كه از جنبه نظری البته می‎توان میان مفاهیم خط فاصلی كشید ولی در بوته سخت آزمایش و عمل چنین امری نه توفیقی می‎یابد نه فایده‎ای دارد. البته مسائل بسیار غامضی هنوز وجود دارد كه باید با آنها روبرو شد و به حل آنها همت گماشت و اگر قرار است سیستم‎های ضروری كنترل, مجراها و ابزاری كه لازمه كار هستند – ساخته شوند بهتر است كه نخست هدفی خاص را كه در دسترسی به آن ممكن باشد در نظر بگیریم, به شرط آن كه همواره دید كلی خود را حفظ كنیم و چشم‎انداز گسترده دانش بشری را از نظر دور نداشته باشیم.اكنون قدم به مرحله جدیدی از تاریخ اطلاع‎رسانی گذارده‎ایم و درسهای گذشته را نیك آموخته و دریافته‎ایم, و هدف‎ها و خواست‎های آنانی را كه به كشف دانش می‎پردازند و آنانی را كه از آن سود می‎جویند مورد نظر قرار داده‎ایم, تكنولوژی به خدمت انسان درآمده است و نه انسان در خدمت آن و كتابداران و كارمندان مراكز اطلاع‎رسانی نقش خود را در حفظ میراث علمی و ایجاد تسهیلات برای ابلاغ و اشاعه آن نیك دریافته‎اند. اینك تنها باید دست به طرح و ایجاد سازمانی بزنیم كه به كوشش‎های اجتماعی آن چنان هماهنگی و توازنی بخشد تا بواسطه آن به هدف‎های اصیل اجتماعی دست یابیم.
نوشته: دی.جی.فوسكت
ترجمه: كامران فانی
منبع : فصلنامه علوم اطلاع‌رسانی