شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


مستندات تاریخی و علمی قربانی هالیوود


مستندات تاریخی و علمی قربانی هالیوود
هالیوود، همواره تمایل دارد که مستندات تاریخی و علمی را به پای درام قربانی کند تا به این وسیله مخاطبان فیلم های خود را مجبور کند، بدون تحلیل و بررسی دقیق، آنچه را روی پرده می بینند، به عنوان واقعیت محض بپذیرند.
فیلم سینمایی «اتفاق» ساخته «ام نایت شیامالان» که روی پرده سینماهای آمریکا و کانادا رفت، فیلمی بود که به احتمال زیاد قرار بود، حقایق مسلم فیزیکی و شیمیایی را به نفع داستان کنار بگذارد و حتی در مورادی آنها را تحریف کند، تا مخاطبانش ماجرایی هیجان انگیزتر را روی پرده ببینند.
آنچه مسلم است، در سینمای هالیوود سال هاست که فیلم سازان و فیلمنامه نویسان، علم و تاریخ را فدای درام و داستان می کنند و این روند همچنان بدون توجه به اعتراض دانشمندان پیش می رود.
یکی از مهم ترین نمونه های انحراف تاریخی در محصولات پرزرق وبرق هالیوودی فیلم «۳۰۰» بود که سال گذشته روی پرده سینماهای جهان رفت و چنان تصویری واژگون از ایران و ایرانیان ارائه کرد که اعتراض بسیاری از وجدان های پاک را در جهان برانگیخت.
داستان فیلم «۳۰۰» مربوط به نبرد و مقاومت سیصدنفر سرباز اسپارت در مقابل ارتش یک میلیون نفری خشایارشا، پادشاه هخامنشی در جریان نبرد «ترموپیل» است.
فیلم ۳۰۰ را «زاک اسنایدر» کارگردانی کرده است و وی بیشتر بخاطر فیلم های کوتاه خود شهرت دارد و فیلم ۳۰۰، دومین فیلم بلند تجاری او بشمار می رود.
داستان فیلم براساس رمان تصویری «فرانک میلر» داستان نویس آمریکایی ساخته شده است. وی پیشتر آثار تصویری دیگری نظیر «سین سیتی»، «روبوکاپ» و «بت من» را منتشر کرده است که غالب این داستان ها به صورت فیلم درآمده اند.
انتقاد ایرانیان به فیلم ۳۰۰ به این دلیل است که روایت تاریخی ارائه شده در آن با واقعیت تاریخی انطباق ندارد و این رمان بیش از آن که یک داستان تاریخی باشد، رمانی تخیلی است.
فیلم ۳۰۰ از بعضی از جهات بسیار نژادپرستانه به نظر می رسد و در این فیلم اسپارت ها نماد سفیدپوستان اروپایی هستند که به آزادی و دموکراسی و حقوق شهروندی و وطن پرستی و جنگ آوری معتقدند.
آنها زن ها را محترم می شمارند و به خانواده احترام می گذارند و تصویر ارائه شده از یک خانواده اسپارت در فیلم ۳۰۰ با تصویر معیار یک خانواده آمریکایی در قرن بیست و یکم برابری می کند.
براساس آنچه در این فیلم نشان داده شده، در سوی دیگر میدان کارزار، پارس ها یا ایرانی ها هستند. آنها از قومیت ها و نژادهای مختلف تشکیل شده اند. افراد پلید و بد در میان آنها یا سیاه پوست هستند یا چهره خاوردوری دارند. سربازان پارسی و شاه پارس به طلا و جواهرات علاقه مند هستند و تمام صورت و بدن خود را با حلقه ها و زیورآلات تزئین کرده اند.
در میان سپاه ایران، افراد معلول و همجنس باز به وفور دیده می شود و انگار این سپاه محلی است برای جمع شدن اقلیت های اجتماعی بویژه آنهایی که در جامعه آمریکا سال هاست مورد تبعیض قرار گرفته اند. فیلم از این اقلیت ها چهره ای پلید نشان می دهد.
با این وجود، بیننده آگاه در هیچ کجای فیلم تصور نمی کند که با یک جریان تاریخی روبه روست و این فیلم حتی به گفته کارگردانش یک روایت تاریخی نیست، بلکه یک فیلم سمبلیک و تجاری است که در آن عده ای قوی و خوب به مصاف گروهی پلید و بی بنیان می روند و در پایان نیز گروه اول با افتخار جان خود را فدای هدف خود می کنند.
نکته ای که این فیلم را جنجالی تر می کند، این است که بودجه این فیلم تماماً از طرف دولت آمریکا تامین شده است. این در حالی است که غالباً فیلم های هالیوود با سرمایه های خصوصی ساخته می شوند و نه دولتی.
اگرچه این نوع رفتار کمتر با اعتراض مواجه می شود، اما برخی کارشناسان معتقدند، در برابر انحرافات علمی و تاریخی سکوت جایز نیست.
در مقاله «بلاک باسترهای هالیوودی» که در یکی از ژورنال های آلمانی منتشر شد، فیلم های هالیوودی چنین معرفی شده اند:«گاهی صحنه چنان پر از اشتباه است که همه متوجه آن می شوند، اما گاهی پی بردن به ماجرا برای مخاطبانی که سواد علمی بالا ندارند و برای تفکر انتقادی تربیت نشده اند، بسیار دشوار است.»
همچنین در این مقاله «کاستاس جی افتیمیو» رئیس پیشین گروه فیزیک دانشگاه فلوریدا، نیز دیدن چنین تصاویر عجیب و باور نکردنی در سینمای هالیوود را چنین توصیف کرده است: «قرار گرفتن در معرض این تصاویر، به نادانی منتهی می شود.»
با این حال، هالیوود مداوم در حال تقویت و حتی خلف گرایش های نادرست علمی است که می تواند نتایج منفی بر جوامع بشری داشته باشد.
بطوری که «افتیمیو» معتقد است: ضروری است که تمام شهروندان، روش های درست تفکر انتقادی را یاد بگیرند و بر کمیت و کیفیت پایه سواد علمی خود بیفزایند.
در این مقاله، دو استاد دانشگاه معتقدند که شواهدی مبنی بر وجود ارتباط میان فیلم های بدآموز بی سوادی علمی در دنیای واقعی وجود ندارد، اما تحلیل هایی سرگرم کننده درباره اشتباهات علمی فیلم ها در آن به چشم می خورد.
برای نمونه، در یکی از صحنه های فیلم سینمایی «مرکز زمین» به کارگردانی «جان آیل» محصول سال ۸۲، یکی از قهرمانان داستان در حالی که لباس محافظ به تن دارد در مواد مذاب آتشفشانی فرو می رود.
این در حالی است که افتیمیو و استادان دانشگاه فلوریدا معتقدند: انسان هرگز بطور کامل در سنگ گداخته فرو نمی رود، زیرا بخش زیادی از بدن انسان را آب تشکیل می دهد و به همین دلیل جرم آن تقریباً معادل جرم حجمی آب است.
این افراد اعتقاد دارند، از آنجایی که مواد مذاب عمدتاً از سنگ تشکیل شده اند و جرم حجمی سنگ تقریباً سه برابر آب است، پس به هیچ وجه نمی توان تصور کرد که انسان در مواد مذاب غرق شود و از سویی غرق شدن در مرکز زمین با سرعتی کمتر از سطح زمین اتفاق می افتد.
همچنین «افتیمیو و همکارانش» در سال ۱۹۸۵ در یکی از مقالات علمی خود صحنه هایی از فیلم سینمایی «روز استقلال» محصول سال ۱۹۷۵ به کارگردانی «رولند امریش» را بشدت زیر سوال بردند.
در این فیلم، سفینه های فضایی و موجودات فضایی در شهرهای بزرگ و مهم به زمین برخورد می کنند، و زمینی ها نابودی این سفینه ها را به علامت پیروزی جشن می گیرند.
این در حالی است که شاید نمی دانند قدرت انرژی آزاد شده از برخورد این سفینه ها، برابر با ده ها هزار تن بمب اتمی است.
در حالی که شاید این بحث ها برخی از سینماروهای آمریکایی را از پریدن روی بال هواپیمای در حال پرواز، مانند شخصیت «جان مک ملین» که در فیلم «آزاد زندگی کن یا سخت بمیر» انجام می دهد، باز دارد.
با توجه به اینکه بسیاری از فیلم های هالیوودی، در مستندات تاریخی و علمی، حقایق را فدای درام و خیال پردازی می کنند و از واقعیات دور می شوند،. نظام آموزشی در آمریکا در تلاش است برای فهماندن برخی مفاهیم کاربردی به دانشجویان و دانش آموزان خود، راه های تازه ای به غیر از نمایش فیلم های مربوط به مستندات تاریخی و علمی، بیابد.
خبرگزاری جمهوری اسلامی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید