جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اوباما و نفوذ صهیونیسم در آمریکا


اوباما و نفوذ صهیونیسم در آمریکا
صهیونیست ها در ساختار حکومتی آمریکا نقش کلیدی دارند. سیاست داخلی و به ویژه سیاست خارجی آمریکا به شدت تحت تأثیر اراده و خواست آنهاست. حمایت ۸۰درصدی صهیونیست ها از اوباما راهی برای وامدار کردن وی به صهیونیسم است.
خبر پیروزی باراک اوباما در پنجاه وششمین انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا به همراه انتشار خبر حمایت ۸۰درصدی صهیونیست ها از وی بار دیگر این سؤال را در منظر تحلیلگران سیاسی و بین المللی و افکار عمومی جهان قرارمی دهد که به راستی صهیونیست ها و جامعه ۲.۵درصدی یهودیان چه نقشی در ساختار حکومت آمریکا ایفا می کنند که به راحتی حاضرند با هر گروهی در آمریکا کنار بیایند؟ پاسخ این سؤال که در بستر بررسی و مطالعه میزان نقش آفرینی و چگونگی نفوذ یهودیان صهیونیست آمریکایی در ساختارهای مختلف به ویژه سیستم سیاسی و قدرت ایالات متحده انجام می شود، از چند جهت ضروری و با اهمیت است؛ اولا از حیث دشمن شناسی مهم جلوه می کند زیرا هم رژیم صهیونیستی اسرائیل و هم آمریکا، به فرموده مقام معظم رهبری، دشمن شماره یک جمهوری اسلامی ایران در معادلات بین المللی و منطقه ای محسوب می شوند. ثانیا این شناخت کمک می کند تا با شناخت کافی از ساختار آمریکا و سرک کشیدن به لایه های مخفی قدرت در این کشور، به تجزیه و تحلیل صحیح مسایل مربوط به تحولات بین المللی و منطقه ای بپردازیم و اسیر بسیاری از تحلیل های خوشبینانه نشویم.
اما در پاسخ به سؤال فوق، کارشناسان و تحلیلگران داخلی وخارجی مسایل ایالات متحده معتقدند، بررسی ساختارهای جامعه و حکومت آمریکا نشان می دهد:
۱) صهیونیست ها در نقاط کلیدی این ساختارها حضور فعال و نقش مؤثری دارند. سیاست داخلی و به ویژه سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا به عنوان ابرقدرت وقت به شدت تحت تأثیر اراده و خواست آنهاست. به طوری که پیروزی یک نامزد در انتخابات ریاست جمهوری یا کنگره آمریکا بدون جلب حمایت گروه های صهیونیستی تقریبا غیرممکن است. حضور ۴۵درصدی وزیران، معاونان و مشاوران یهودی با گرایش های افراطی صهیونیستی در دولت اسبق آمریکا، بیل کلینتون و همچنین حضور چشم گیر و تأثیرگذار اقلیت صهیونیستی در دستگاه خارجی و دفاعی جرج بوش پسر و پیوند آنها با شاگردان نومحافظه کار و جنگ طلب لئواشتراوس در کابینه اول بوش و رأی ۸۰درصدی صهیونیست ها به اوباما و انتخاب رام امانوئل صهیونیست افراطی به عنوان رئیس دفتر کاخ سفید از سوی وی در همین راستا قابل تحلیل است. سیاستمداران آمریکایی که در سر سودای قدرت دارند، این مطلب را بسیار روشن و بدیهی می دانند که لابی قدرتمند صهیونیستی با نماد «آیپک» از پشت صحنه های اصلی قدرت در آمریکاست و کسی کرسی نمایندگی کنگره و ریاست جمهوری را به دست می آورد که برنامه های خود را در راستای حمایت از آرمان صهیونیسم و تجلی بیرونی آن، یعنی رژیم صهیونیستی تنظیم و تدوین کند و با وعده های خلل ناپذیر درباره سهیم سازی آنها در قدرت و تضمین انواع کمک های مالی، نظامی و حمایت های سیاسی در عرصه های مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی به رژیم صهیونیستی سرسپردگی خود را به اسرائیل نشان دهد.
از این رو مشاهده می شود شعارهای انتخاباتی معتدل ترین نامزد ریاست جمهوری نوامبر ۲۰۰۸ آمریکا (باراک اوباما) در سرزمین های اشغالی و در جمع اعضای آیپک در مورد چگونگی برخورد با ایران رنگ و بوی دیگری می گیرد و به شدت تند می شود به گونه ای که اگر کسی شعارهای انتخاباتی او را نشناسد گمان می برد فردی تندرو از حزب جمهوریخواه در آن جمع اعلام موضع می کند.
۲) صهیونیست ها در ساختار اجتماعی آمریکا از سازمان ها و طبقات مختلف اجتماعی گرفته تا نظام آموزشی نفوذ کرده، نقش مهمی در همسو کردن فعالیت آنها با اهداف صهیونیسم ایفا می کنند. دامن زدن به اختلافات قومی- مذهبی، حضور دانشجویان و استادان صهیونیست در نظام آموزشی و فعالیت بیش از ۳۰۰سازمان و انجمن یهودی- صهیونیستی مصادیق این نوع نفوذ است.
۳) سیطره اقتصادی از جمله روش هایی است که در پیوند با دیگر روش ها- سیاسی، فرهنگی، نظامی و اجتماعی- اندیشه دولت جهانی یهود را تحقق می بخشد. صهیونیست ها براساس آموزه های اعتقادی، تمامی اموال دنیا را متعلق به خود می دانند که باید به هر وسیله و حربه ای از دست غاصبان خارج شود. برهمین اساس، مراکز عمده اقتصادی و تجاری آمریکا در اختیار یهودیان است. شرکت های چندملیتی، کارتل های نفتی، مجتمع های بزرگ صنعتی- نظامی، بازار بورس سهام و چهاربانک از پنج بانک بزرگ ایالات متحده، شرکت های سینمایی و... و به طور کلی حدود ۸۰درصد از ثروت و امکانات مادی آمریکا در چنگال اختاپوسی صهیونیست ها (اقلیت ۲.۵درصدی جامعه آمریکا) است که برای امور راهبردی و بنیادی از جمله جلب توجه جهانیان به اسرائیل و تغییر ارزش ها و باورهای فرهنگ های دیگر از جمله مسیحیت و اسلام هزینه می شود. با توجه به همین مطالب است که کارشناسان و متخصصان مسائل آمریکا عوامل تأثیرگذار و تعیین کننده در پیروزی نامزدها در نظام انتخاباتی آمریکا را که تلفیقی از دموکراسی مستقیم و الیگارشی بلندپایگان سیاسی است، منوط به حمایت سه فاکتور و عامل مهم می کنند:
الف) رسانه های ارتباط جمعی که بررسی ها نشان می دهد که پنج غول بزرگ رسانه ای دنیا یا به طور مستقیم و یا غیرمستقیم تحت نفوذ و مدیریت و مالکیت صهیونیست های آمریکا اداره می شوند.
ب) پشتیبانی لابی قدرتمند یهود از یک حزب و کاندیدا که برگزاری ماراتن بین کاندیداها برای جلب حمایت و سرمایه صهیونیست ها در مبارزات انتخاباتی درستی این مدعا را به اثبات می رساند.
ج) میزان مبلغ تخصیص یافته از سوی هر کاندیدا در اردوگاه انتخاباتی از دیگر عوامل تعیین کننده نتیجه انتخابات آمریکاست. انتخابات ۲۰۰۸ آمریکا که حدود دو سال طول کشید، با دو میلیارد دلار هزینه، پرخرج ترین انتخابات دنیا و تاریخ آمریکا بود که در بین نامزدها نیز هزینه های انتخاباتی اوباما با حدود یک میلیارد دلار بیشترین بود. این هزینه ها از طریق کمک های مردمی و حمایت لابی های قدرتمند از جمله سازمان های صهیونیستی مثل آیپک در اختیار اوباما قرارگرفت. مسلما صهیونیست های آمریکا از این طریق منویات خود را به سیستم سیاسی آینده تحمیل خواهند کرد.
۴) افکار عمومی یکی از نهادهای غیررسمی تأثیرگذار بر سیاست خارجی آمریکاست. از طرفی مهمترین ابزار تأثیرگذاری برای افکار عمومی، رسانه ها هستند. رسانه های جمعی آمریکا از شبکه های تلویزیونی گرفته تا رسانه های مکتوب و از خبرگزاری های بین المللی گرفته تا سینما و تئاتر، به طور باورنکردنی و قابل ملاحظه ای تحت مدیریت صهیونیست ها قرار دارند. اما این همه نفوذ چگونه و به چه دلیل برای صهیونیست ها مهیا شده است؟ آیا به راستی آمریکا از تل آویو و از طریق جامعه یهودیان آمریکا اداره می شود یا اسرائیل همانند ایالتی متعلق به آمریکا حافظ منافع این کشور در منطقه مهم خاورمیانه محسوب می شود؟
به نظر می رسد نفوذ بیش از حد صهیونیست ها در ساختارهای حکومت آمریکا که گاهی از فرط فراوانی و گستردگی آن باورپذیر نیست، به دو دلیل عمده میسر شده است:
۱) ماهیت کثرت گرای جامعه آمریکا و نظام باز سیاسی و حزبی آن که زمینه مناسبی را برای فعالیت انواع گروه های فشار تجاری، قومی و مذهبی پدید آورده است. البته در درستی این مطلب هم می توان با آوردن مثال نقض تردید کرد. زیرا اگر این امکان لابی گری برای همه گروه های قومی، نژادی و سیاسی و... پدید آمده باشد، چرا از دیگر لابی های سیاسی، قومی و نژادی مثل مسلمانان خبری نیست. البته علت آن یا درست نبودن این مطلب و در واقع اعطای فرصت گزینش به گروه ها و نژادهاست یا اینکه گروه های دیگر مثل مسلمانان ساکن آمریکا که تعداد آنها از یهودیان نیز بیشترند، از تشکیل لابی تأثیرگذار عاجزند و فرهنگ همکاری و همگرایی با هم را ندارند. در هر صورت یهودیان آمریکا با جمعیتی حدود ۵میلیون تنها اقلیتی هستند که توانسته اند با استفاده از این فرصت ها اقدام به تشکیل انواع سازمان ها و گروه های فشار سیاسی و اجتماعی برای تحمیل خواسته خود به مراکز تصمیم گیری و اجرایی کنند.
۲) انسجام درونی و قدرت لابی صهیونیستی در آمریکا که به مدد کار گروهی و قابلیت های اقتصادی بسیار بالای یهودیان حاصل شده، امکان نفوذ صهیونیست ها به ساختار مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه آمریکا را فراهم کرده است.
بنابراین، با توجه به چنین ساختار سیاسی و سیستم حکومتی در ایالات متحده آمریکاست که جهان همواره شاهد زیاده طلبی ها، برتری طلبی زورمدارانه جهانی و حمایت های جانبدارانه از رژیم صهیونیستی از سوی آمریکا خواهد بود. لذا خیلی نمی توان به تاکتیک های فردی و شعار «تغییر» اوباما دل خوش کرد و به چراغ سبزهای تبلیغاتی این حکومت به ویژه به کشورهای اسلامی علی الخصوص جمهوری اسلامی ایران امیدوار بود. بلکه کشورهای اسلامی و ایران اگر راحت جان می طلبند، باید در بستر داشته های اعتقادی، ملی، اسلامی و اقتصادی خود را قوی کنند. از این رو نمایش بزرگ دموکراسی انتخاباتی در آمریکا که خیلی ها ذوق زده از آن تعبیر به انقلاب و تحول جامعه شناختی در آمریکا کردند، تنها فرصت تنفسی برای نخبگان و قدرتمداران اصلی و پشت صحنه این کشور برای ترمیم چهره کریه شده آمریکا از فضاحت های بوش و تیم نومحافظه کار آن است. منحنی انزجار و نفرت دنیا از آمریکا به عنوان ابرقدرت به میزانی رشد صعودی داشت که نخبگان آمریکا، تمدن پوشالی لیبرال دموکراسی را در سراشیبی سقوط احساس کردند و سناریوی چنین نمایشی را نوشتند.
ذوالفقار پریشان
منبع : روزنامه کیهان