پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

رفیق‌، «خود دوم‌» است‌


فرق‌ دوستی‌ و عشق‌ این‌ است‌ كه‌ دوستی‌ متبادل‌ و دوطرفه‌ است‌، در حالی‌ كه‌ عشق‌، همیشه‌ لازم‌ نیست‌ دوطرفه‌ باشد.
از این‌ رو میان‌ دوستی‌ و حب‌ در فلسفه‌ تفاوت‌ قایل‌ شده‌اند. حب‌ كه‌ معنای‌ فارسی‌ آن‌ دوستی‌، و برگرفته‌ از لفظ‌ Amour (فرانسه‌) و Amor (لاتین‌) است‌ با دوستی‌ برگرفته‌ از لفظ‌ Amitie (فرانسه )‌ و Amicitia (لاتین‌) متفاوت‌ است‌. دوستی‌ و رفاقت‌ ( Frindship )گاهی‌ در قالب‌ واژه‌ صداقت‌ هم‌ دیده‌ شده‌ است‌. تفاوت‌ دیگر دوستی‌ و عشق‌ این‌ است‌ كه‌ در حالی‌ كه‌ عشق‌، فقط‌ رابطه‌ بین‌ زن‌ و مرد است‌ و بین‌ افراد یك‌ جنس‌ یا افراد اجناس‌ (مفهوم‌ اجناس‌ در اینجا حقیقت‌ مشترك‌ بین‌ افراد متكثر كه‌ دارای‌ تكثر حقیقی‌ باشند است‌) متفاوت‌ برقرار شود. علاوه‌ بر این‌،دوستی‌ پاك‌تر از عشق‌ و پراكندگی‌ آن‌ از عشق‌ كمتر است‌. عاشق‌ بر معشوق‌ خود غیرت‌ می‌ورزد و شركت‌ بیگانه‌ را در آن‌ نمی‌پسندد، در حالی‌ كه‌ دوست‌ مانع‌ نمی‌شود كه‌ دوست‌ خود، دوستان‌ دیگر داشته‌ باشد. ابن‌ مقفع‌ گوید: «نشانه‌ دوست‌ این‌ است‌ كه‌ دوست‌ دوست‌ خود را دوست‌ بدارد و نشانه‌ دوستان‌ این‌ است‌ كه‌ یكدیگر را یاری‌ كنند و با هم‌ پیوند داشته‌ باشند و در فرمانبرداری‌ و نصیحت‌ حق‌ یكدیگر را به‌جا آورند» پس‌ دوستی‌ از فضایل‌ آدمی‌ است‌.
گذشته‌ از اینكه‌ در بسیاری‌ نظریات‌ فلسفی‌ فضیلت‌ و دوستی‌ با هم‌ مرتبطند،می‌توان‌ دوستی‌ و رفاقت‌ را در بطن‌ مفاهیم‌ دیگری‌ همچون‌ خودخواهی‌، لذت‌، سود و ... یافت‌.
ارسطو
از منابع‌ عمده‌ اخلاق‌ در فلسفه‌، كتاب‌، «اخلاق‌ نیكوماخوس‌» نوشته‌ ارسطو است‌. ارسطو كتاب‌های‌ هشت‌و نه‌ اخلاق‌ را به‌ موضوع‌ دوستی‌ اختصاص‌ می‌دهد. وی‌ می‌گوید: «دوستی‌ یكی‌ از فضایل‌ است‌، یا به‌ هر حال‌ فضیلت‌ دربردارد. به‌ علاوه‌، دوستی‌ یكی‌ از ضروریات‌ اولیه‌ زندگی‌ است‌.»ارسطو نیاز ما را به‌ دوستان‌ در دوره‌های‌ مختلف‌ زندگیمان‌ مورد تاكید قرار می‌دهد و اظهار عقیده‌ می‌كند كه‌ در دوستی‌ آدمی‌ خویشتن‌ را دوست‌ می‌دارد كه‌ در ابتدا یك‌ دیدگاه‌ تقریبا خودخواهانه‌ به‌ نظر می‌آید. اما او می‌كوشد تا خودخواهی‌ و دیگرخواهی‌ را با خاطرنشان‌كردن‌ اینكه‌ تشخیا موارد استعمال‌ كلمه‌ «خود دوستی‌» ضروری‌ است‌، سازش‌ دهد. بعضی‌ از آدمیان‌ در صددند كه‌ تا آنجا كه‌ ممكن‌ است‌ برای‌ خود پول‌ یا افتخار یا لذات‌ جسمانی‌ به‌ دست‌ آورند و اینها را ما از راه‌ سرزنش‌، خودخواه‌ می‌نامیم‌. بعضی‌ دیگر، یعنی‌ آدمیان‌ نیك‌، مشتاقند تا در فضیلت‌ و اعمال‌ شریف‌ برتری‌ و پیشی‌ جویند و اینها را هرچند خود دوستی‌ است‌، ما سرزنش‌ نمی‌كنیم‌. این‌ صنف‌ اخیر انسان‌ «پول‌ خود را می‌بخشد تا رفیقش‌ بیشتر داشته‌ باشد. زیرا پول‌ نزد رفیق‌ می‌رود اما عمل‌ شریف‌ نزد خودش‌ می‌ماند و به‌ این‌ طریق‌ خیر بزرگتر را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهد. به‌ همین‌ منوال‌ درباره‌ افتخارات‌ و مناصب‌»
تصویر مردی‌ كه‌ پول‌ یا شغل‌ و منصب‌ خود را به‌ رفیقش‌ وامی‌گذارد تا خود او بتواند این‌ عمل‌ نیك‌ را به‌ حساب‌ خود بگذارد،بطوركلی‌ خوشایند نیست‌أ اما ارسطو بی‌شك‌ در ملاحظه‌ اینكه‌ نوع‌ خوبی‌ از «خوددوستی‌» علاوه‌ بر نوع‌ بد آن‌ می‌تواند وجود داشته‌ باشد بر حق‌ است‌. در واقع‌ ما بسته‌ دوستی‌ خودیم‌ و می‌خواهیم‌ خودمان‌ را حتی‌المقدور خوب‌ بسازیم‌. یك‌ فكر عمیق‌تر این‌ گفتار ارسطو آن‌ است‌ كه‌ روابط‌ یك‌ انسان‌ با رفقایش‌ عین‌ روابط‌ او باخودش‌ است‌، زیرا رفیق‌ یك‌ خود دوم‌ است‌. به‌ عبارت‌ دیگر، مفهوم‌ خود قابل‌ بسط‌ و توسعه‌ است‌ تا جایی‌ كه‌ می‌تواند دوستان‌ را دربرگیرد، كه‌ نیكبختی‌ یا بدبختی‌، موفقیت‌ یا شكستشان‌ همچون‌ حال‌ خود ما می‌شود.اندیشه‌ و تصور ارسطو از دوستی‌، اندیشه‌ وتصوری‌ بسیار وسیع‌ و گسترده‌ است‌. از تقسیم‌هایی‌ كه‌ وی‌ بین‌ انواع‌ مختلف‌ دوستی‌ می‌كند این‌ موضوع‌ را می‌توان‌ دریافت‌: در پایین‌ترین‌ مرتبه‌، دوستی‌های‌ سودجویانه‌ است‌،كه‌ در آنها آدمیان‌ دوستان‌ خود را نه‌ برای‌ خودشان‌، بلكه‌ فقط‌ برای‌ نفعی‌ كه‌ از آنها عایدشان‌ می‌شود دوست‌ دارند. چنین‌ دوستی‌هایی‌ برای‌ انسان‌ ضروری‌ است‌،زیرا انسان‌ از لحاظ‌ اقتصادی‌ بی‌نیاز از دیگران‌ نیست‌. دوستی‌ مربوط‌ به‌ داد وستد و شغل‌ وكار از این‌ نوع‌ خواهد بود.
دوستی‌های‌ لذت‌آور. این‌ دوستی‌ها مبتنی‌ بر شادی‌ و شعف‌ طبیعی‌ است‌ كه‌ آدمیان‌ در جمع‌ رفقای‌ خود حاصل‌ می‌كنند و مخصوص‌ جوانان‌ است‌، زیرا «مردم‌ جوان‌ از طریق‌ احساس‌ و تمایل‌ زندگی‌ می‌كنند و نظر اصلی‌شان‌ به‌ لذت‌ خودشان‌ و لذت‌ كنونی‌ است‌».اما این‌ هر دو نوع‌ دوستی‌ نااستوار و بی‌ثبات‌ است‌، زیرا وقتی‌ محرك‌ دوستی‌ (سود یا لذت‌) از میان‌ رفت‌ دوستی‌ نیز از میان‌ می‌رود. دوستی‌ آدمیان‌ نیك‌. این‌ نوع‌ دوستی‌، دوستی‌ كامل‌ است‌ ومادام‌ كه‌ هر دو طرف‌ خصیصه‌ خود را نگاه‌ دارند دوام‌ دارد. ارسطو می‌گوید: «فضیلت‌ امری‌ پایدار و ماندنی‌ است‌.» ارسطو در موضوع‌ دوستی‌ ملاحظات‌ بسیاری‌ مطرح‌ می‌كند كه‌ نه‌ تنها نسبت‌ به‌ دوستی‌ طبیعی‌ قابل‌ اعمال‌ است‌، بلكه‌ همچنین‌ نسبت‌ به‌ دوستی‌ فوق‌ طبیعی‌ با خداوند و ماورا هم‌ كارایی‌ دارد.
اپیكوریان‌
حوزه‌ اپیكوری‌ كه‌ بنیانگذار آن‌ اپیكوروس‌ (ابیقور Epicurs ) است‌، از حوزه‌های‌ فلسفی‌ تاثیرگذار در تفكرات‌ بشر است‌.
اپیكوروس‌ تاكید بسیار بر دوستی‌ می‌نهاد. «در میان‌ اموری‌ كه‌ حكمت‌ برای‌ نیكبختی‌ كل‌ زندگی‌ آماده‌ می‌كند،از همه‌ مهمتر تحصیل‌ دوستی‌ است‌» این‌ امر ممكن‌ است‌ در یك‌ اخلاق‌ اساسا خودخواهانه‌ باشد،یعنی‌ اینكه‌ بدون‌ دوستی‌ آدمی‌ نمی‌تواند زندگی‌ ایمن‌ و آرام‌ داشته‌ باشد و حال‌ آنكه‌ از سوی‌ دیگر دوستی‌ لذت‌بخش‌ است‌. بنابراین‌ دوستی‌ بر پایه‌ خودخواهی‌ یعنی‌ فكر سود شخصی‌ قرار دارد. اما این‌ خودخواهی‌ )قلغكعظ( به‌ واسطه‌ نظریه‌ اپیكوری‌ تغییرشكل‌ می‌دهد، به‌ این‌ نحو كه‌ یك‌ عاطفه‌ غیرخواهانه‌ در جریان‌ دوستی‌ پدید می‌آید و در دوستی‌ یك‌ انسان‌ خردمند دوست‌ را همچون‌ خود دوست‌ می‌ دارد. بطوركلی‌ این‌ درست‌ است‌ كه‌ نظریه‌ اجتماعی‌ اپیكوریان‌ دارای‌ خصیصه‌ خودخواهانه‌ است‌.
تولیوس‌ سیسرون‌
از مشهورترین‌ افراد در موزه‌ تفكری‌ التقاطی‌ روم‌ تولیوس‌ چیچرو (سیسرون‌) بوده‌ است‌.سیسرون‌ خطیب‌ بزرگ‌ و شاگرد اساتیدی‌ چون‌ فیلون‌ آكادمیایی‌،دیودوتوس‌ رواقی‌ و آنتیوخوس‌ آسكالونی‌ بودأ جدا از این‌ مساله‌ علت‌ شهرت‌ سیسرون‌ به‌ سبب‌ نگارش‌ كتب‌ فلسفی‌ او است‌. وی‌ كتاب‌ «درباره‌ دوستی‌» را به‌ مساله‌ دوست‌ و رابطه‌اش‌ با اخلاق‌ اختصاص‌ داده‌ است‌. او كه‌ بر ایده‌آل‌ دوستی‌ انسانی‌ تاكید می‌كرد، به‌ نهمین‌ نامه‌ افلاطون‌ متوسل‌ شد. «انسان‌ باید از روی‌ محبت‌ نسبت‌ به‌ شهروندان‌ و نسبت‌ به‌ بستگان‌ خویش‌ وادار شود تا بیشتر متعهد باشد و خود را قبل‌ از هرچیز وقف‌ شهروندان‌ بكند و بعد از آن‌ به‌ همه‌ میرندگان‌ (آدمیان‌) در اجتماع‌ بپردازد. همچنان‌كه‌ افلاطون‌ در نامه‌ خود به‌ آرخوتاس‌ می‌نویسد كه‌ ما بری‌ این‌ به‌ جهان‌ آمده‌ایم‌ كه‌ به‌ وطن‌ و بستگان‌ خویش‌ بیندیشیم‌ نه‌ به‌ خود،تا بخش‌ اندكی‌ از وجود ما برای‌ خودمان‌ باقی‌ بماند».

الهه‌ عبداللهی‌
منبع : روزنامه اعتماد