پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
نیازهای جمعیتی توزیع عادلانه نشده است
![نیازهای جمعیتی توزیع عادلانه نشده است](/mag/i/2/2kopm.jpg)
مساله جمعیت نیز یكی از همین مخاطرات است. ایران اگر چه در ردیف كشورهای پر جمعیت جهان نیست اما یكی از مسالهبرانگیزترین كشورهای جهان به لحاظ جمعیتی است. این معضل در عین حال كه یك تهدید به شمار می آید اما می تواند فرصت نیز باشد. چین به عنوان پر جمعیت ترین كشور جهان، این فرصت را در دو دهه اخیر توانسته به درستی مهار و در نهایت به یكی از ممتازترین فرصت های بشری تبدیل كند. اما در زمانی كه شاخص جمعیت هنوز به عنوان یك تهدید بود، روزی یك روزنامه نگار فرانسوی در چین از تنگ شیائو پینگ پرسید: <شما خیلی دلبسته نظام سوسیالیست هستید و می خواهید عدالت را در بین همه چینی ها اجرا كنید. آیا بهتر نیست كمی این دلبستگی تان را رها كنید و به آینده چین بیندیشید؟> شیائوپینگ جواب داد: <آینده چین، جمعیت آن است. اگر من به چنین ریسكی دست بزنم از فردا خواهید دید كه در همه كشورهای همسایگی ما یك چینی با كاسه گدایی پشت در خانه های همسایگان ماست و منتظر دریافت كمی برنج برای تهیه غذای شام یا نهاراست> با این همه چینی ها یك دهه بعد با الهام از الگوی كشورهای سرمایه داری توانستند راه اقتصاد آزاد را در پیش گیرند و خود را از اسارت معضل بزرگ ترین جمعیت دنیا نجات بخشند.
اولین پرسش من این است كه از نظر شما چه متغیر جمعیتی در كشور وجود دارد كه میتواند بحران آینده را تحریك كند؟ آیندهای كه میتواند همین حالا باشد و چندان آن را دور نبینیم؟
در جمعیت شناسی همه رخدادهای جمعیتی را میتوان تحت سه عنوان بررسی كرد. اولین متغیر آن تعداد جمعیت، دومی توزیع جمعیت و سومی ساختار جمعیت است. با این سه متغیر میتوان بحرانهای جمعیتی را در آینده رصد كرد. هر زمان كه رشد جمعیت در حد بسیار بالایی باشد و جامعه نتواند نیازهای جمعیت فزاینده خود را در زمینههای مختلف اعم از فردی و اجتماعی تأمین كند با مشكلاتی مواجه میشود كه اگرآن وضع ادامه یابد، احتمال دارد با رخدادهای نامطلوبی مواجه شود كه در مواردی از آنها به نام بحرانهای جمعیتی نام برده میشود. با توجه به ویژگیهای این سه متغیر در كشور ما، نمیتوان از بحران جمعیتی به مفهوم دموگرافی آن سخن به میان آورد. چه تعداد جمعیت در ایران آنقدر زیاد نیست كه تأمین نیازهای اساسی آن به مشكل لاینحلی بخورد، سطح كشور نیز گسترده است و جمعیت میتواند به نحو مطلوبی در آن توزیع شود و ساختار جمعیت هم از حالت نا مطلوب ۲۰ سال پیش كه در آن بیش از ۴۵درصد جمعیت را افراد كمتر از ۱۵ساله تشكیل میداد خارج شده است. در چنین شرایطی میزان رشد جمعیت نیز تعدیل شده و در آینده باز هم رو به كاهش خواهد بود. در ادبیات جمعیت شناختی، هنگامی كه جمعیت زیاد، میزان رشد آن بسیار بالا و سطح سرزمین و امكانات آن هم محدود باشد، وضعی پیش میآید كه به آن sur population یا فزون جمعیتی میگویند كه پیشزمینه بحرانهای جمعیتی است.
امروزه بحرانهایی كه ناشی از باروری بالا، وضعیت نامطلوب سلامتی، قحطی و كمبودهای شدید غذایی باشد در بسیاری از نقاط جهان كنترل شده است در مقابل مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است كه زمینه را برای بحرانهای اجتماعی - جمعیتی مهیا میسازد. این وضع به ویژه در كشورهایی امكان بروز مییابد كه با شكافهای عمیق قومی، نژادی، مذهبی و زبانی درگیر باشند. در چنین حالتی نابخردیهای مدیریتی در كنار سیاستهای استثماری كشورهای دیگر بر آنها دامن میزند و به جای گشودن عقدهها به كور كردن گرهها میپردازد. نمونه بارز این وضع در یوگسلاوی سابق پیش آمد كه پس از گذشت ۲۰ سال هنوز هم پایان نیافته است.
در میان این عوامل، قومیت، زبان و مذهب حساسیتهای خاصی دارند و به همین دلیل شعور فردی و اجتماعی میتواند نقش بسیار تعیین كنندهای داشته باشد. مثلا در كشور كوچكی مانند بلژیك دو قوم والون و فلاندر در كنار هم زندگی میكنند، مدتها والونهای فرانسویزبان در اكثریت بودند و مدیریت جامعه را در دست داشتند ولی باروری بالای فلاندرها این وضع را تغییر داد و با تبدیل شدن آنها به اكثریت قومی، مدیریت جامعه را نیز به دست آوردند و باز هم در كنار هم به عنوان افراد مسوول جامعه به زندگی خود ادامه دادند. در بعضی از كشورها كه بر پایه زبان واحد اداره میشوند پیدایش قومیتی كه به زبان دیگری تكلم میكنند، نگرانی آور است. وضعی كه الان ایالات متحده آمریكا با آن مواجه است و اسپانیاییهای مقیم آن كشور با تكلم به زبان اسپانیایی پایههای وحدت ملی را سست میكنند. بنابر این در پاسخ به سوال شما بر این نكته تأكید میكنم كه در آینده و آینده نزدیك، بحران جمعیتی مهمی كشور را تهدید نمیكند ولی اگر به مسأله با دید دیگری نگاه شود، ممكن است تغییر اهمیت وزنی جمعیت برحسب قومیت و با زبان و طرح مسائلی از این دست، مشكل زا باشد .
● مهاجران اسپانیایی در آمریكادر چه حجمی به این زبان تكلم میكنند؟
كمی بیش از ۱۰ درصد و این مسأله در آن جامعه كه حساسیت زیادی به زبان واحد مشترك دارند خیلی مهم است. چه اگر در گذشته سیاهان اقلیت مهمی را محسوب میشدند و زمانی حدود ۲۵ درصد جمعیت آن كشور را تشكیل میدادند كه امروزه قدر السهم آنها نیز به حدود ۱۰درصد كاهش یافته است اما آنها به زبان انگلیسی تكلم میكردند در حالی كه مهاجران اسپانیایی اولا اصرار به حفظ زبان و فرهنگ خود دارند و ثانیا با باروری بالا و مهاجرت فزاینده، سهم خود را در كل جمعیت آمریكا افزایش میدهند.
● چرا این مسأله برای آمریكاییها از اهمیت بالایی برخوردار است؟
چون ممكن است همین زبان اسپانیایی، آمریكاییها را در مسیری قرار دهد كه دیگر نتوانند عامل پیوند دهنده دیگری را پیدا كرده و جایگزین زبان واحد بكنند.
● چه چیزی باعث شده است كه متكلمین به زبان اسپانیولی به این سرعت افزایش یابد؟
مهاجرت عظیم اسپانیاییها به آمریكا وسطح باروری بالای زنان آنها.
● دلیل مهاجرت آنها چه بوده است؟
فقر و بیكاری بالا و فشارهای خودكامگی در برخی از كشورهای اسپانیایی زبان آمریكای لاتین و زمینههای كار و فعالیت بیشتر و در نتیجه رفاه بالاتر در آمریكا. به این نكته نیز باید توجه داشت كه در قانون مهاجرتی آمریكا همه افراد و همه كشورها وضع برابری ندارند. به استناد این قانون سهمیههای مهاجرتی برای بعضی از مناطق جهان بیشتر است و كشورهای آمریكای لاتین هم از امتیاز نسبی بالاتری برخوردارند.
● آیا بعد از اسپانیای ژنرال فرانكو این مهاجرت شدت گرفت و اكنون به رشد قابل توجهی رسیده یا اصلا ربطی به آن مساله ندارد؟
نه، اساسا بخش عمده ای از آمریكای جنوبی یا اسپانیاییزبانند یا پرتغالی زبان. برای اسپانیایی زبانها در آمریكا امكان فعالیت و كار، زندگی و مخصوصا امكان تشكیل كولونیهای مهاجرتی فراهم تر است. به همین دلیل بخش عمده ای از مهاجران كشورهای آمریكای لاتین، راهی ایالات متحده میشوند و آسانتر از مهاجران كشورهای دیگر میتوانند در آنجا مستقر شوند و همبستگیهای قویتری بین خود ایجاد كنند.
از این نظر ایران هم یك كشور چند قومی با همبستگیهای ملی بالایی است. ممكن است در این كشور نیز توقعات قومی خاصی وجود داشته باشد كه باید با خردمندی ویژه ای مورد توجه قرار گیرد. در كشور ما به ویژه باید در مورد مهاجران خارجی دقت و حساسیت زیادتری داشت. كشورهای دیگری هم در حاشیه ما قرار دارند كه با حساسیت خاصی به مهاجران خارجی مینگرند از آن جمله میتوان قزاقستان را نام برد. در سالهای گذشته سهم مهاجران روسی در قزاقستان بسیار بالا بود. حكومت قزاقستان در حال حاضر در اندیشه شكل دهی به یك كشور ملی قزاقی است. در فاصله سالهای۱۹۸تا ۱۹۹۹ میلادی بیش از ۲۵ درصد از روسی زبانان كه بالغ بر ۵/۱ میلیون نفر میشود برای همیشه قزاقستان را ترك كردند كه همین امر باعث كاهش سهم روسی تبارها در آن كشور شده و اجرای سیاستهای ملی را آسانتر كرده است. ● این عامل در ایران چگونه است؟
در ایران این وضع شبیه كشورهای آسیای میانی و یا قفقاز جنوبی نیست. اقوامی كه در ایران جمعیتهای قابل توجهی دارند به راحتی با اكثریت جامعه همپیوند شدهاند به عنوان مثال میتوان به آذریها اشاره كرد كه در همه جای ایران پیوندهای گسترده ای با جمعیتهای آن مناطق پیدا كرده اند ولی برای بعضی از اقوام نیز این فرصتها به طور كامل پیش نیامده است از این رو باید سیاستهایی داشته باشیم در جهت تنش زدایی و توسعه اقتصادی و اجتماعی همه جانبه به ویژه در استانها و مناطق محروم با اكثریت قومی خاص.
● اما هرم حاكمیتی ایران در این صد سال اخیر متأثر از این قومیتها بوده است. مثلا همیشه این ذهنیت وجود داشته كه این هرم حاكمیتی در سالهای پیش از انقلاب بیشتر از شمال ایران بوده است. از سوی دیگر هرقدر به سالهای پس از انقلاب بر میگردیم اینطور به نظر میرسد كه هرم حاكمیتی بیشتر از خراسان، اصفهان و كرمان تشكیل شده است؟
من تصور میكنم كه اینگونه نباشد. چون هم در پیش از انقلاب و هم در بعد از آن، تركیب مناسب و خوبی از مدیریت در ردههای میانی داشتیم. مدیریت در ردههای بالایی هم نه تنها در ایران، بلكه در بسیاری از كشورهای دیگر نیز، با حساسیتهایی مواجه است كه باید سعی كرد آن را در جهت مطلوبتری حركت داد تا شكافها كمتر شوند و فرصتهای بروز و ظهور خلاقیتها برای همه افراد جامعه یكسان فراهم گردند.
● آقای دكتر تصور میكنید كه مهمترین مساله جمعیتی حال حاضر ایران یعنی مهمترین چیزی كه ما را با متغیر جمعیت درگیر كند چیست؟
مهمترین مسأله ما این است كه باید نیازهای جمعیتیمان را در تمامیت و كلیت آن مد نظر قرار دهیم. وقتی گفته میشود بیش از ۷۰ میلیون نفر جمعیت در این كشور زندگی میكنند، باید متوجه باشیم كه این تعداد رقم كمی نیست كه به آن بی اعتنا باشیم و به صورت باری به هر جهت با آن برخورد كنیم. كمی دورتر از ما در اروپا كشورهایی وجود دارند كه اگر جمعیت ده تای آنها را با هم جمع كنیم به رقم ۷۰ میلیون نفر نمیرسند ولی آنها برای هر چیزی برنامه اندیشیده شدهای دارند و هیچ مسألهای را به حال خود رها نمیكنند. ما در گذشته این فرصت را به دست نیاوردهایم كه به نیازهای اساسی خود با دید برنامهای نگاه كرده و از جمعیت و امكانات كشورمان نیز به نحو مطلوبتری استفاده كنیم .
● چرا این فرصت بهدست نیامد؟
عوامل متعددی این وضع را به وجود آوردهاند كه هم به نظام فكری - مدیریتی و باورهای مدیران رده بالای جامعه مربوط میشود و هم به شرایط و اوضاع و احوالی كه كشور در آن قرار داشته است. سیاستهای استعماری بیگانگان نیز با چنگ انداختن بر منابع و سلب آزادیها و اختیارات فردی و جمعی بر آن دامن زده و چهرهای ناهمگون به كشور داده اند. این ناهمگونی را به آسانی میتوان از مقایسه شاخصهای توسعه بین استانها و نواحی مختلف كشور دریافت. حتی در همین شهر تهران هم شكاف درآمدی محسوسی بین مناطق مختلف آن به چشم میخورد .به عنوان مثال هزینه سرانه یك خانوار ساكن در مناطق ۱و۳ شهر تهران ۷/۲ تا۹/۲برابر خانوارهای ساكن در مناطق جنوبی شهر است كه اگر تفاوتهای بعد خانوار در این مناطق را نیز در نظر بگیریم شكافهای موجود از آن نیز عمیق تر خواهد شد.
● آقای دكتر، بحث را كمی تغییر دهیم، میگویند یكی از متغیرهای مستقلی كه به تدریج تبدیل به متغیر مزاحم میشود بالا رفتن سنن ازدواج است تصور میكنید افزایش سن ازدواج چه تبعات جمعیتی را ایجاد میكند؟
مهمترین اثر افزایش میانگین سنی ازدواجهای بار اول، محدودتر شدن دوران باروری، كاهش تعداد فرزندان و در نتیجه كاهش میزان رشد جمعیت است. این افزایش را كه در دوره خاصی از تحول جمعیت پیش میآید باید نوعی خردگرایی در تشكیل خانواده به حساب آورد و منافع و مضار جمعیتی آن را در كنار هم دید و به داوری پرداخت. بی تردید افزایش بی رویه میانگین سن ازدواجهای بار اول به دلیل كاستیهای اقتصادی و اجتماعی نیز میتواند نوعی بحران و یا نابسامانی اجتماعی را به دنبال داشته باشد.
● چرا خردگرایی؟
چون یك امر كاملا عادی و قابل پیشبینی است . در گذشته به دلیل نگرشهای سنتی، اقتصادمعیشتی محدود، سطح سواد پایین، نازل بودن سهم اشتغال و مشاركتهای اقتصادی و اجتماعی زنان، ازدواجها زودتر صورت میگرفت و به تبع آن میانگین سنی ازدواجهای بار اول آنان نیز پایین بود. با افزایش حدود ۵ سال بر میانگین سنی ازدواجهای بار اول زنان در فاصله سالهای ۱۳۴۵ تا۱۳۷۵ و افزایش كندتر آن در مورد مردان، فاصله این شاخص بین زنان و مردان كاهش یافته است كه از نظر جمعیت شناختی رویداد مطلوبی تلقی میشود. باید به این نكته نیز توجه كرد كه این افزایش نمیتواند تا ابد ادامه یابد وحدی برای آن متصور است چه یكی از دلایل ازدواج وتشكیل خانواده، زاد و ولد است. كانون خانوادگی از زن و شوهر و فرزندان تشكیل میشود و سهم سایر افراد در آن روز به روز كمتر میگردد. اگر سن ازدواج خیلی بالاتر رود اختلالی در این وضع پیش میآید و اثرات منفی زیادی بر استحكام خانواده میگذارد. به همین دلیل از نظر جمعیت شناسی وبهداشت باروری، افزایش سن ازدواج زنان تا این حد مطلوب بوده و انتظار میرود در سالهای آینده با كمی نوسان در همین حد باقی بماند .
● در یكی از مصاحبههای خودتان گفته اید كه <مجموع عوامل جمعیتی كه میتواند سبب شكوفاتر شدن اقتصاد ما شود به تدریج تا ۲۰-۱۵ سال دیگر از دست ما خارج خواهد شد.> معنای این امر چیست ؟
از بین آن سه مطلبی كه در ابتدا پیرامون تعداد، توزیع و تحول جمعیت مطرح كردم، این نكته مربوط به تحول جمعیت میشود. امروزه كشور ما از نظر توسعه، ساختار جمعیتی قابل قبولی دارد. قابل قبول از این نظر كه سهم نسبی افراد كمتر از ۱ ساله حدود ۲۸-۲۷درصد و سهم افراد واقع در سنین كار نزدیك به ۶۵ درصد است كه به نحو بارزتری از كشورهای دارای ساختار جمعیتی جوان فاصله گرفته است. زمانی ۴۵تا۴۶ درصد جمعیت كشور ما را افراد كمتر از ۱۵ساله تشكیل میداد كه جمعیت مصرف كننده و هزینه بر سنگینی بود كه با گذشت تقریبا ۲۰ سال، حدود ۴۰ درصد از سهم آنان در جمعیت كاسته شده و فرصتی برای سرمایهگذاریهای اقتصادی برای فراهم سازی امكانات كار و فعالیت پیش آمده است تا از این نیروی عظیم در جهت توسعه و بالندگی كشور استفاده شود. این فرصت حدود ۲۰ سال در اختیار ما خواهد بود و به تدریج بازماندگان موالید كنترل شده سالهای ۱۳۶۸به بعدجای آنها را خواهند گرفت و با ظهور آثار سنگین سالخوردگی جمعیت این دوران طلایی هم به پایان خواهد رسید .
● چه حجمی از این نیروها و پتانسیل جوان به بازار كار جذب شدهاند یا میتوانند جذب شوند؟
اگر سیاستهای ما در گذشته درست بود یعنی از روزی كه سیاستهای كنترل موالید را آغاز كردیم و به تدریج بار جمعیت كمتر از ۱۵ ساله را كاهش دادیم به فكر تامین نیازهای آتی جمعیت و ازجمله اشتغال میبودیم، به تنگناهای موجود بر نمیخوردیم و بهتر میتوانستیم نیازهای اساسی بخش عمده ای از جمعیتی را كه به سن كار و فعالیت خواهند رسید، تامین نماییم. در فاصله سالهای ۱۳۵۵تا۱۳۷۵ بیش از ۶/۱۷میلیون نفر برجمعیت ۱۵تا۶۵ساله كشور افزوده شده و این افزایش در مورد تعداد شاغلان همان سنین كمی بیش از ۶ میلیون نفر بوده است. در صورتی كه نسبت اشتغال در همان حد سال ۱۳۵۵ باقی میماند تعداد شاغلان ۱۵تا۶۵ ساله میبایست به ۸/۷ میلیون نفر میرسید كه نشان دهنده خلا ۸/۱ میلیون نفری است. در عین حال با پیروزی انقلاب اسلامی، این امكان هم وجود داشت كه میزان اشتغال به بالاتر از سالهای دهه پنجاه برسد كه چنین نشد. شاید یكی از دلایل آن درگیرشدن در جنگ تحمیلی بود كه الزامات و اولویتهای خاص خودش را داشت و طبیعتا نمیشد بخشی از كشور را در دست دشمن رها كرد و به تأمین اشتغال برای بقیه افراد كشور پرداخت و شاید دلیل دیگرش هم، عدم اطلاع كافی برنامه ریزان و تصمیمسازان كشور به چگونگی عملكرد درازمدت جمعیت در امر توسعه و اشتغال زایی بود.
مجید یوسفی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست