چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
درسهای پدربزرگهایمان برای حفظ کره زمین
آیا نسل کنونی آمریکا از رویکرد مناسب در برابر چالشهای فراوان فراروی زندگی پایدار در کرهای که دائماً در حال گرم شدن است، برخوردارند؟ البته ما در رسانههای خود صحبتهای فراوانی در مورد بودجه کربن، خودروهای زیستی و شهرسازی هوشمند میشنویم، اما عملکرد واقعی زیستمحیطی ما، در جهت گسترش این آسیبها و نه محدود نمودن آنها میباشد.به عنوان مثال، در یک خانه معمولی جدید آمریکایی، ما با زیربنایی ۴۰ % بیشتر از ۲۵ سال پیش روبهرو هستیم، در همین مدت، میانگین تعداد اعضای خانوادههای ما با کاهش روبهرو بوده است. در همین دوره ۲۵ ساله، خودروهای دایناسوروار پرمصرف و پرقدرت استیشن (که هم اینک ۵۰ % خودروهای شخصی ما را تشکیل میدهند) همه بزرگراهها را به تصرف خویش درآوردهاند. همچنین مساحت سرانه فروشگاهها و مراکز خرید نیز برای هر آمریکایی تقریباً ۴ برابر شده است.
به بیان دیگر، بسیاری از ما از یک زندگی سبز صحبت میکنیم، اما همچنان دامنه زندگی مصرفگرای خویش را گسترش میدهیم. ما حیات خود را با سوختهای فسیلی، فروشگاههای بزرگ، ابر سوپر مارکتهای حومههای شهرهاو رژیمهای غذایی گوشت محور پیوند زدهایم. اما آیا سرانجام روزی آمریکاییها به صورت داوطلبانه، خودروهای پرمصرف، غذاهای آماده مک دونالد و سرگرمیهای لوکس خویش را کنار خواهند گذاشت؟پاسخ امیدوار کننده و بهتآور به این سؤال را باید در خاطرات زنده خود بیابیم. در سالهای دهه چهل میلادی، آمریکاییها به صورت همزمان، با فاشیسم در خارج از کشورشان و زبالهها در داخل آمریکا مبارزه میکردند. والدین من، همسایههایشان و میلیونها شهروند دیگر، خودروهایشان را در خانهها گذاشته بودند و با دوچرخه به محل کار میرفتند. آنها از حیاط خانه جهت کشت سبزیجات مورد نیاز بهره میبردند و از قوطیهای خمیردندان بازیافتی و روغن دنبه برای آشپزی استفاده میکردند. استفاده از مراکز ورزشی و مراقبتی، میهمانیهای محلی و خانوادگی فراوان و تلاش برای کاهش مصرف، و تولید زباله کمتر، از ویژگیهای این زندگی به شمار میرفت. وقوع جنگ جهانی دوم نیز به گسترش تجارب و زندگی سبز در خاک کشورمان انجامید.
در آن سالها، لسینگ روزنوالد مدیر سازمان صرفهجویی صنعتی به آمریکاییها چنین گفته بود: «برای تغییر از یک اقتصاد زباله محور به یک اقتصاد صرفهجو، همه ما باید تلاش کنیم.» و البته اکثریت مردم ما نیز به این درخواست پاسخ مثبت دادند.معروفترین سمبل این دوره صرفهجویی جنگی، باغ پیروزی بود که در ابتدا برای غلبه بر مشکل کمبود موادغذایی در دوره جنگ جهانی اول توسط دولت ویلسون ساخته شده بود. البته احداث این باغ به محو بی کاری نیز کمکهای زیادی کرد اما پس از حمله به بندر «پرلهاربر»، بدبینی گستردهای در جامعه آمریکا نسبت به اقدامات دولتها به وجود آمد و از غذا در جهت مبارزه برای دستیابی به آزادی بهره برده شد.
در سال ۱۹۴۳ میلادی، در مزرعه موجود در محوطه کاخ سفید هم لوبیا و هویج کشت میشد و بانوی کاخ سفید و ۲۰ میلیون بانوی دیگر آمریکایی، در حیاط خانههای خویش، ۳۰ تا ۴۰ % سبزیجات مورد نیاز مردم را تأمین میکردند تا کشاورزان کشورشان بتوانند به راحتی موادغذایی مورد نیاز روسیه و انگلستان را تأمین کنند. در آن دوره، اگرچه مزارع و باغچههای مناطق روستایی و حومه شهرها بزرگتر و بهرهورتر بودند، اما تعدادی از موفقترین کشاورزان را بچههای ساکن در مناطق مرکزی شهرها تشکیل میدادند. در سایه مشارکت اتحادیههای تجاری مقامات دولتی و خانههای رفع اختلاف، مناطق زیادی از کشور ما به زیر کشت محصولات کشاورزی رفت تا کودکان ما به خودکفایی خویش افتخار نمایند. تنها در شیکاگو، ۰۰۰/۴۰۰ کودک مدرسهای در طرح گسترش خودکفایی شرکت نموده بودند.در این طرح ما شهرهایمان را به مزارع سبزی تبدیل نمودیم (اگرچه امروزه دیگر از آن مزارع خبری نیست) که ما را از دیگران بینیاز ساخته بود. در لوسآنجلس، گلهای زیادی کاشته شده بود و فرهنگ سبز در جای جای آمریکای آن روز به چشم میخورد.به علاوه، در آن دوره، اتومبیل که به عنوان یک از نمادهای استاندارد زندگی آمریکاییها به شمار میرفت، به کنار گذاشته شد و خطوط مونتاژ خودرو نیز به ساخت تانکهای شرمن و نفربرهای (B-۲۴) مشغول شدند.
مشکل کمبود سوخت، جامعه را با مسایل جدیدی روبهرو نمود و حتی میانگین سرنشینان خودرو از ۵/۳ نفر به ۷ نفر رسید. سهمیهبندی سوخت به شدت دنبال گردید و برای خودروهای تکسرنشین جریمههای بالایی وضع شد. در خیابانها نیز این پوستر به چشم میخورد: «وقتی شما به تنهایی سوار خودرو میشوید، با هیتلر همسر شدهاید.»یکی از فیلمهای موفق سال ۱۹۴۲ میلادی «آمبرسونهای باشکوه» نام داشت که به کارگردانی اورسون ولز ساخته شده بود. در این فیلم، نگاهی بدبینانه نسبت به تخریب مراتع و جادههای محلی توسط سرمایهسالاری ابر شرکتهای مدرن ارائه شده بود.نکته مهم تر این که دوچرخه دیگر بار به صحنه زندگی ما در آن دوره جنگ بازگشت و تقریباً یک چهارم مردم ما برای رفتن به محل کار از دوچرخه استفاده میکردند. دو ماه پس از فاجعه پرلهاربر نیز، یک سلاح جدید سری با استفاده از آهنآلات اوراقی و لاستیکهای ضایعاتی ساخته شد که «دوچرخه پیروزی» نام گرفت و در بسیاری از رسانههای آن دوره مطرح گردید. حتی تعدادی از مردان برای رفتن به محل کار خویش از دوچرخههای فرزندانشان استفاده میکردند. رفتن به تفریح و پیکنیکهای خانوادگی با دوچرخه نیز به یکی از ویژگیهای زندگی روزمره آمریکاییها تبدیل شده بود. حتی مسئولان بهداشتی و درمانی هم اعلام نمودند که در هیچ دورهای، مردم آمریکا تا این حد سالم و شاداب و سرزنده نبودهاند و نرخ ابتلا به بیماریهایی نظیر سرطان نیز با کاهش محسوسی روبهرو شددر طول سالهای جنگ، علاوه بر کالاها، آداب و رسوم پیشین نیز مورد بازیافت و بازنگری قرار گرفت.
بسیاری از قوانین مناسب ما در زمینههای خانهسازی، استخدام عادلانه، برنامههای مراقبت از کودکان و توانایی تغییر از تولیدات نظامی به تولیدات غیرنظامی، از دستاوردهای آن سالها به شمار میرود. یکی از مثالهای جذاب مربوط به آن دوره را باید جنبش «مصرف عقلایی» دانست که با حمایت «اداره دفاع ملی» و با شعار «فقط در صورت نیاز خرید کنید» شکل گرفت. به علاوه ما شاهد شکلگیری مراکز اطلاعرسانی به مصرفکنندگان بودیم که به خانوادهها در حوزههای تغذیه، نگهداری از موادغذایی و تعمیر لوازم خانگی مشاوره میداد. آنان با ایدههای پیشین مصرفگرایی انبوه به ویژه در بازارهای مد، تبلیغات و پوشاکهای روز مبارزه میکردند. از دیدگاه مدیران آن اداره، زنان را باید به عنوان «سربازان عرصه اقتصاد» در جامعه بشناسیم که همانند قهرمانان افسانهها به انجام امور و مسئولیتهای خویش مشغولند.جالب است بدانیدکه روزنامه نیویورک تایمز پس از پایان جنگ جهانی دوم، گروهی را برای ارسال گزارش از منطقهای روستایی که در گذشته ساکنانش به ساخت دکوراسیونهای چوبی مشغول بودند، اعزام نمود. نتیجه کار بسیار غیرمنتظره بود. زنان روستایی در کارگاههایی کوچک و خانههای بسیار محقر، به ساخت تولیدات مختلف مشغول بودند. بازار مد و پوشاک مدل روز نیز در آن سالها به سوی عرضه پوشاک مقاوم، ارزان، راحت و ساده پیش رفت و وابستگی این بازار به محصولات خارجی تا حد زیادی کاهش یافت.بدین ترتیب، فرهنگ ما با مشخصههایی نظیر دوچرخهسواری، پوشاک ارزان قیمت و مقاوم، کشاورزی خانگی و صرف زمانی طولانی برای همکاری با همسایگان، شناخته میشد. بدون خودروها، مردم با سرعتی کمتر حرکت میکردند، اما به نظر میرسد که کارهایشان را به نحو بهتری انجام میدادند.آقای ویلیامسون اشاره میکند که زندگی آمریکاییها تنها در طول یک نسل پس از جنگ با انقلاب روبهرو شد و بسیاری از آداب و رسوم خوب برای همیشه به دست فراموشی سپرد.
نویسنده: مایک دیویس
محسن داوری
منبع:
ماهنامه سیاحت غرب-شماره ۵۷
www.Sierraclub.org
محسن داوری
منبع:
ماهنامه سیاحت غرب-شماره ۵۷
www.Sierraclub.org
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست