چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
فرو رفتن جنبش دانشجویی در باتلاق خواست های پیشا مدرن
خیزش دوبارهی جنبش دانشجویی ایران، پس از حدود یک دهه رخوت و فترت پس از انقلاب فرهنگی، در نخستین سالهای دهه هفتاد آغاز شد. گرچه در آن سالها هنوز گفتمان برتر، گفتمان حاکمیتگرای مذهبی بود اما اندک اندک همراه با بازتر شدن فضای گزینشی و از میان رفتن تبعیضهای عقیدتی برای گزینش و درونشد دانشجویان از قشرهای گوناگون جامعه، جنیش دانشجویی از مسیر اندیشههایی که روشنفکری دینی نامیده میشود، به جادهی پیگیری مطالبات و خواستهای جامعه بازگشت. کارکردی تاریخی که همواره در جوامع توسعهنیافته و در نبود حزبها و نهادهای مدنی، وظیفهی سنگینی را متوجه دانشجویان میکند.
رخدادهای دوم خرداد ۷۶ و پیروزی ناباورانهی اصلاحطلبان نقطهی عطفی در تاریخ مبارزات دانشجویی پس از انقلاب قلمداد میشد. بدرستی میتوان عامل عمدهی این پیروزی را رویکرد دانشجویان به سوی اصلاحات و پشتیبانی آنان از نامزد پیروز دانست. در سالهای پس از این رویداد، بتدریج گفتمان غالب گرایش به سوی لیبرال شدن پیدا کرد و کم کم نواهای سکولاریسم از دانشگاه برخاست. این تغییر روند به ویژه در سالهای ۸۰ به بعد و در دورهی دوم حاکمیت اصلاحطلبان، آشکارا دیده میشود. تا جایی که در پاییز سال ۸۱ که تظاهراتهای زنجیرهای دانشجویی برگزار میشد، شکاف میان حاکمیت و جنبش دانشجویی به اوج خود رسید و دانشجویان کاملا از خواستهای مدرنی چون لیبرالیسم، سکولاریسم، حقوق بشر و ... پشتیبانی میکردند. در این سال برخلاف خواست گروههای دانشجویی حاکمیتمحور که عمدتا برگزارکنندهی چنین مراسمهایی بودند، شعارها و خواستهای طرح میشد که در تضاد با اندیشهی برگزارکنندگان بود.
این رویدادها و همچنین رخدادهای سال پسین (۸۲) چنین مینمود که جنبش دانشجویی با پشت سر گذاردن گسست تاریخی شکل گرفته در دهه ۶۰ و تا حدودی ۷۰ به روند تکوین تاریخی خود بازگشته بود و امید میرفت همان آرمانها و کارکردهایی را که از یک جنبش دانشجویی آوانگارد و مترقی انتظار میرود، به انجام و فرجام برساند. اما گویا دستنوشت برخی جریانها برای جنبشهای دانشجویی سرنوشت دیگری را رقم زده بود. نخست به گونهای شگرف، گرایشهای چپی وارد دانشگاه شدند. چپی که سالیان سال حضورش در دانشگاه ناپدید بود به صورتی مشکوک و به ناگاه، قارچگونه سر برمیآورد و برابر گرایشهای رو به پیشرفت لیبرالیستی قدعلم میکند. شگفت اینجا بود که اساسا جریانهای چپی ضدیت به مراتب بیشتری نسبت به لیبرالها با دین و مذهب داشتند، اما حضور آنها گویا قابل تحملتر به نظر میرسید. انحراف و کژی در همین جا پایان نگرفت و در کمال شگفتی گردهماییهایی دانشجویان هماستانی که از چندی پیش گاه و بی گاه در دانشگاه برگزار میشد، صورتی سازمانیافته و نهادینه پیدا نمود و گروههای قومیتی در نقش کنشگران سیاسی دانشجویی، خواستهایی را در قالب اعتراضهای اجتماعی در جنبش دانشجویی مطرح نمودند. شوربختانه در همین جا بود که بدنه تکه تکه شده جنبش دانشجویی، واپسین ضربات کاری کارد انحراف را در تن خود فرو میدید. جنبشی که باید مطالبات ملی و خواستهای مدرن نمایندگی کند، پرچمدار خواستهایی شده که هیچ کجای دنیا در هیچ جنبش دانشجویی دیده نشده است. گرچه وجود گروههای چون سوسیالیستها و لیبرالیستها در بدنهی جنبش دانشجویی بدلیل ماهیت خواستهای آنها منطقی قابل پذیرش دارد و شاید نوعی پلورالیسم را تداعی نماید اما اساسا خواستههای قومی-قبیلهای در یک جنبشی که ظاهرا بایستی آرمانی ملی را رهبری کند، کمی کودکانه و ابلهانه به چشم میخورد. با خود بیندیشید که تا دیروز گفته میشد طیف راست و یا چپ (و یا لیبرال یا سوسیالیست) جنبش دانشجویی و امروز گفته میشود طیف کرد، لر، ترک، بلوچ، ترکمن، گیلک، مازنی، عرب، ارمنی، آسوری و ... جنبش دانشجویی ایران! (البته اگر ایرانی باقی بماند). تصور کنید در خبرگزاریهای رویتر، بی بی سی یا ای پی بگویند طیف باسکی جنبش دانشجویی اسپانیا! یا طیف کرسی جنبش دانشجویی فرانسه! یا شاید طیف چچنی جنبش دانشجویی روسیه! چه افتضاح خندهاوری! این را هم باید در کنار همهی آن ابداعات و موارد خاصی نهاد که ما ایرانیان در این چند ساله به جهان عرضه کردیم و سبب خنده و سرگرمی آنان را فراهم آوردیم. جنبش دانشجویی پیش از هر چیز یک جنبش است. جنبشی با تعریف خاص خود و همان کارکردهایی که از یک جنبش مدنی انتظار میرود. دقیقا همانند جنبش زنان، جنیش جوانان، جنبش کارگری و ... . آیا میتوان از یک جنبش مستقل و درونزا انتظار داشت که به جای خواستهای مدرن، متعالی و والا، خواستهایی را بر زبان آورد که بازگشت به دوران سنت و ساختارهای کهن یک جامعهی سنتی را تداعی نماید؟ جنبش دانشجویی که اساسا میبایستی در آوردگاه نبرد سنت و مدرنیته در نقش یک نیروی پیشرو، متجدد، مترقی و فرهیخته، نمایان شود و میباید خواستههایی را در فهرست خود قرار دهد که دیگر قشرها، گروهها و جنبشهای اجتماعی آن را سرلوحه کار خود قرار دهند، چنان در لاک خواستههای پیشامدرن قومی قبیلهای فرو رفته که پس از گذشت سی سال حرکت آنرا باید نوعی بازگشت به عقب و پسرفت تاریخی نام نهاد. پسرفتی که نقطهی بازگشت متناظر آنرا شاید در تاریخ ۷۰ ساله دانشگاه در ایران نتوان پیدا کرد. شگفتا که در عصر همگراییهای منطقهای و بینالمللی، یک جنبش دانشجویی در صدد فریاد خواستهای کوتهبینانهی واگرایانهای برمیاید که یک ناظر بیطرف، متحیر میماند که اینان دانشجو هستند یا مشتی سرباز که سالهاست اندیشههایشان در پشت دربهای آهنین دژهای دورافتاده، آن گونه که فرماندهان واپسگرا خواستهاند، ساخته و پرداخته شده است. براستی افسوس و صد افسوس بر جامعهای که انتلکتوئلهای آن، خواستها و شعارهایی را پیشه سازند که حتا فرودستان هم از فرط کهنگی و واپسگرایانه بودن آن خواستها و شعارها، از گفتنشان واهمه داشته باشند.
نوشته فرامرز بیگدلو در باب تجمع مشترک دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان کرد
منبع : www.tajadod.blogfa.com
منبع : www.tajadod.blogfa.com
منبع : روزنامه موج نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست