جمعه, ۱۳ مهر, ۱۴۰۳ / 4 October, 2024
مجله ویستا
نثر خطابی و جدلی نصر
از میان نظریهپردازانی که به ارتباط هنر اسلامی و معنویت اسلامی توجهی بسیار مبذول کردهاند میباید از کسی یاد کنیم که افراطیترین متفکر در این حوزه به شمار میرود: سیدحسین نصر. تاویل نصر از هنر اسلامی به هنری قدسی که ارتباطی تنگاتنگ با جهانبینی اسلامی دارد، یکی از چالشگرترین نظریهها درباره ماهیت هنر اسلامی است. نصر در مجموعه مقالاتی که در کتابی با عنوان هنر و معنویت اسلامی منتشر ساخته است کوشیده است «اصول وحدتبخشی» را بیابد که همه آثار هنری جهان اسلام را در جغرافیای بزرگ تاریخیاش از خود بهرهمند ساخته است. نصر با اذعان به اینکه تحقیق تاریخی میتواند تمامی اقتباسهای فنی و فکری و هنری «هنر اسلامی» را از هنرهای رایج در تمدنهای دیگر اثبات کند، بهدرستی مدعی میشود که «هنر اسلامی همتای هر هنر قدسی دیگر، صرفا در مواد و مصالحی که به کار گرفته خلاصه نمیگردد» (نصر سیدحسین، هنر و معنویت اسلامی، ترجمه رحیم قاسمیان، دفتر مطالعات دینی هنر، ص ۱۰)، و برای قضاوت در خصوص آن میباید دید که این جامعه دینی خاص چگونه از این مواد و مصالح استفاده کرده و آنها را شکل داده است. بدین طریق، او سرچشمه اصیل هنر اسلامی را به جهانبینی اسلامی و وحی مرتبط میکند و مدعی میشود که میان وحی و هنر اسلامی رابطهای علّی وجود دارد، چراکه اگر چنین پیوندی وجود نداشت، این هنر نمیتوانست از عهده انجام وظیفه معنوی خود برآید.
نصر در اثبات این سخن خود پروایی از این ندارد که حتی با همدینان خود نیز به چالش برخیزد. به گفته او، «برخی ممکن است به وجود چنین رابطهای اذعان داشته باشند، اما منشأ هنر اسلامی را در شرایط اجتماعی – سیاسی ناشی از ظهور اسلام جستوجو کنند. این دیدگاه حتی اگر مقبول گروهی از مسلمانان هم باشد، باز دیدگاهی کاملا متجدد و غیراسلامی است، چون منشأ امر باطنی را در ظاهر میداند و هنر قدسی و نیروی جاذبه و هاضمه خاص آن را به شرایط بیرونی و اجتماعی محض، یا همچون مورخان مارکسیست، به عوامل اقتصادی صرف تقلیل میدهد. این دیدگاه را میتوان از منظر مابعدالطبیعه و الهیات اسلامی که خداوند را منشأ تمام صور میداند به سادگی رد کرد، چرا که اوست که بر همه چیز عالم است بنابراین، ذوات و صور همه اشیا، حقیقت خود را مدیون «حکمت الهی»اند. تفکر اسلامی تنزل اعلی به اسفل، عقلانی به جسمانی یا قدسی به این جهانی را روا نمیداند. اما حتی از دیدگاه غیراسلامی هم، صرف سرشت هنرها و علوم اسلامی و درک معنوی که از لوازم خلق آن آثار است، هر ناظر بیطرفی را که اسیر ایدئولوژیهای مختلفی نباشد که امروز در مقام جهانبینیهایی فراگیر جای دینهای قدیم را گرفتهاند، به این نتیجه خواهد رساند که صرفنظر از هرگونه پیوند میان هنر و الهام اسلامی، منشأ صدور این آثار نمیتواند تحولات سیاسی – اجتماعی ناشی از ظهور اسلام باشد. در واقع، پاسخ را باید در خود دین اسلام پیدا کرد» (ص ۱۱؛ با اندکی ویرایش در ترجمه).
سبک خطابی و جدلی و ماهیتگرایانه گفتار نصر در اینجا واضحتر از آن است که نیاز به گفتن داشته باشد. او بهگونهای غیرعلمی هیچ جایی برای مخالفت با نظر خود باقی نمیگذارد. اما، بیان نصر در اینجا هرچند میتواند شباهتهایی چشمگیر یا عادتهایی مشابه با گفتارهای شریعتگرایان و مدعیان اسلام ناب محمدی، یا به تعبیر امروزی اروپاییان، «بنیادگرایان»، داشته باشد، بسیار زود روشن میکند که نصر اسلام را با «شریعت»، یا احکام حقوقی اسلام، یکی نمیداند. او بنا بر تقسیم سهتایی قدیم، شریعت و طریقت و حقیقت، اسلام را دارای سه وجه میشمرد که وجه اصلی آن «حقیقت»، یعنی مشاهده ربوبیت، است و همین وجه است که سرمنشأ شریعت و طریقت نیز محسوب میشود. بنابراین، او به دنبال این بحث میرود که روشن کند علوم مختلفی که در اسلام پدید آمدند چه نسبتی با «هنر اسلامی» دارند. او پس از بررسی همه این علوم، از جمله فقه و کلام و فلسفه، نتیجه میگیرد که سرچشمه هنر اسلامی در هیچ کدام از این علوم نمیتواند وجود داشته باشد. بنابراین، تنها سرچشمه محتمل برای «هنر اسلامی» را میباید همان چیزی دانست که خود اسلام را به وجود آورده است: کتاب و سنت. این دو منبع را او تشکیلدهنده آن چیزی میداند که از آن به معنویت اسلامی تعبیر میکند. به گفته او «هنر اسلامی بدون این دو سرچشمه، یعنی قرآن و برکت نبوی، به عرصه وجود پا نمینهاد. هنر اسلام فقط از آن رو اسلامی نیست که مسلمانان موجد آن بودند، بلکه این هنر همچون شریعت و طریقت، از الهام اسلامی نشأت میگیرد. این هنر حقایق درونی الهام اسلامی را در جهان شکلها متبلور میکند و چون از وجه باطنی اسلام ناشی میشود، انسان را به خلوت درونی الهام الهی رهنمون میگردد. هنر اسلامی از نظر پیدایش، ثمره معنویت اسلامی و از نظر شناخت مبدا یا بازگشت به آن، نوعی یاور، مکمل و حامی حیات معنوی است». (ص ۱۳)
بدینترتیب، نصر برای هنر اسلامی مورد نظر خود خصایصی مییابد:
۱) تجلی وحدت در کثرت، یعنی حاکمیت اصل واحد الهی بر جهان و وابستگی همه چیز به خدای یگانه؛ ۲) آشکار کردن حقایق مثالی در قالب نظام مادی که حواس انسان بیواسطه قادر به درک آن است و آماده کردن روح برای صعود به عالم غیب؛
۳) هنر اسلامی مبتنی بر معرفتی است که خود سرشتی معنوی دارد، معرفتی که استادان قدیم هنر اسلامی آن را «حکمت» مینامیدند و این حکمت خود چیزی جز جنبه خردمندانه معنویت اسلامی نیست؛ ۴) شکلگیری روح مسلمانان با انجام عبادت و مناسک و شعائر دینی؛ و سرانجام،
۵) حمایتی که از این هنر در تمامی سطوح جامعه وجود داشته است.
رویکردهای هرمنوتیکی سنتگرایان به هنر و فرهنگ جامعه اسلامی با انتقادهای بسیار جدی روبهروست. پرهیز آنان از مطالعه تاریخی، استفاده از بیانهای خطابی، نفی علوم سکولار، قائم به ذات دانستن موضوعات تحقیق، گزینشها و تعریفهای تقلیلگرایانه و قداست بخشیدن به گذشته از جمله ایرادهایی است که میتوان به آنان گرفت. اما آنان از برخی از این ایرادها هیچ بیمی به خود راه نمیدهند و همچنان بیاعتنا به راه خود میروند. شاید در اینجا بد نباشد که فهرستوار ۱۱ اشتباه متداولی را که به گفته اولیور لیمن در تاویل و تفسیرهای موجود از «هنر اسلامی» وجود دارد، ذکر کنیم. این ۱۱ اشتباه متداول به گفته او از این قرار است: (۱) اسلام را میتوان تعریف کرد: مساله ماهیتگرایی؛ (۲) زیباشناسی اسلامی وجود ندارد؛ (۳) هنر اسلامی اساسا صوفیانه است؛ (۴) صورتهایی هنری وجود دارد که بهطور اخص اسلامی است؛ (۵) هنر اسلامی ماهیتی دینی دارد؛ (۶) نقاشی اسلامی بسیار متفاوت با صورتهای دیگر نقاشی است؛ (۷) هنر اسلامی «آن دیگری» است؛ (۸) غزالی نقاشی اسلامی را کُشت؛ (۹) هنر اسلامی ماهیتی خُرد دارد؛ (۱۰) هنر اسلامی اتمگرایانه است؛ (۱۱) خوشنویسی برترین هنر اسلامی است.
اما الیور لیمن در کتاب خود بحث دیگری نیز دارد که در جای خود بسیار جالب توجه است: «دین، سبک، هنر». به گفته لیمن در زیباشناسی اسلامی مناقشههایی وجود دارد که هر از گاهی از سر گرفته میشود. مثلا به گفته او سه استدلال قوی علیه استفاده از هنر در فرهنگ اسلامی وجود دارد:
۱) تصویرسازی خلاق به غلبه شهوت بر عقل میانجامد؛
٢) تمرکز بر جنبههای مرئی اشیا مانع از فهم اشیا چنانکه هستند میشود؛
۳) پیامبر (ص) بتپرستی را نکوهیده است.
سپس لیمن به دنبال این عنوان به موضوعی با عنوان «نقد ابنوهاب از هنر» میپردازد سپس انتقادهای دیگری را ذکر میکند که اهل سنت و متشرعان از اهل تصوف کردهاند و زبان آنان را که مشحون از سخنانی در وصف شراب یا مستی است، نکوهیدهاند. بیشک هر رویکرد هرمنوتیکی به هنر اسلامی نمیتواند از این بحث غفلت کند که چگونه ممکن است در جامعه اسلامی ادبیاتی به وجود آید که از واژگان غیرشرعی و احساسهای بیخویشتنی و سرمستی لبریز باشد. نکوهیدهترین چیزها در زبان شرع در زبان هنر به نیکوترین چیزها تبدیل میشوند و افراد در بر زبان آوردن این کلمات چنان از خود بیخود میشوند که گویی تجربهای واقعی از این چیزها داشتهاند. بیشک برای خواننده فارسیزبان، زبان لبریز از استعارات عاشقانه و سرخوشانه شاعران پارسیگوی چیزی نیست که نیاز به یادآوری داشته باشد. اما تلاش نویسندگان پارسیگوی صوفی، بیشک، سهمی بسیار در اشاعه این زبان و مشروعیت بخشیدن به آن داشته است. تلاشی که اگر نبود، مسلما زبان فارسی به صورتی که امروز هست نبود. یکی از کسانی که در دفاع از شعر و شاعری و زبان شاعرانه و هنر بهطور عام، اهتمام کرده است شیخ فریدالدین عطار بوده است.
سعید حناییکاشانی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست