سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
تولید علم یا تولید مدرک؟
این روزها اتفاقات جهانی مثل تهاجم اسرائیل به غزه و حضور اوباما در کاخ سفید و نیز اتفاقات داخلی مثل انتخابات و طرح تحول اقتصادی و بودجه و... چنان در صدر اخبار و توجهات قرار گرفتهاند که برخی خبرهای بسیار مهم در لابهلای آنها گم میشود و از بحث و گفتگو به دور میماند.موضوع انتقال سهمیه ۴۰ درصدی پذیرش دانشگاهها از رزمندگان به بسیجیان فعال از این موارد است. تصمیمی که خدمت به بسیج و بسیجی و امثالهم نتیجه آن نیست، سهل است که هم موجب تخریب دانشگاه و نهاد تولید علم میشود و هم بیاعتمادی جوانان و جامعه را در پی دارد و هم زمینه را برای بروز فساد گسترده در گردش کار فراهم میکند و فلسفه بسیج و حضور داوطلبانه در خدمت را هم از میان خواهد برد. درباره اصل سهمیهبندی نسبت به ورود به حوزه دانش و علم یا هنر و امثالهم بحث فراوانی وجود دارد. هرگونه سهمیهبندی از یک سو باید استثناء و موقتی و از سوی دیگر باید واجد منطق علمی و قابل دفاع باشد. در این که این دو شرط در مورد سهمیهبندی قبلی برای رزمندگان تا چه حد وجود داشته است، فعلا بحثی نمیکنم چرا که مجال دیگری را میطلبد و سالها پیش هم در روزنامه سلام طی دو نوشته مفصل به آن پرداختهام. گرچه طی سالهای گذشته به دلایل متعدد این سهمیه بسیار بسیار کمتر از ۴۰ درصد بوده است، اما انتقال آن برای افراد دیگر تحت نام بسیجیان فعال تصمیم کاملا غلطی است که آثار و عوارض بسیار سویی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنم.
۱) در گذشته رزمندگان برای کسب سهمیه به جبهه نمیرفتند، زیرا این سهمیهبندی تقریبا بعد از مراحل اصلی جنگ تصویب شد، اما اگر وضعی پیش میآمد که افراد برای کسب امتیاز ورود به دانشگاه، به جبهه میرفتند، در این صورت خلوص و کارایی جبهه قطعا از میان میرفت، ضمن اینکه افراد کماستعدادتر و امتیازجو راهی آنجا میشدند و افراد با استعداد هم از ترس اینکه مبادا متهم به داشتن چنین انگیزهای شوند، از رفتن به جبهه سرباز میزدند. اگر در جنگ این امکان وجود دارد که یک نفر هم مثل نقش اول فیلم <لیلی با من است> با انگیزه اخذ وام به جبهه برود و در نهایت کار مثبتی هم از او سر بزند، قطعا در موضوع اخیر چنین احتمالی وجود ندارد، زیرا کسی که در عرصه علم و تحصیل توانایی و استعداد انجام کاری را داشته باشد، قطعا این توانایی و استعداد را در مقطع دبیرستان نشان میدهد و در این صورت نیازی به استفاده از سهمیه ندارد. ایجاد چنین سهمیهای موجب میشود که زمینه برای حضور افراد صادق و مخلص در نهاد صاحب سهمیه از میان برود و دیگران جایگزین چنین افرادی شوند. و این اولین تأثیر منفی چنین اقدامی است.
۲) نتیجه منفی بعدی بیاعتبار شدن نهاد علم و دانشگاه است. دولتها میتوانند بودجه و پول را سهمیهبندی کرده و به هر دلیلی برخی افراد را از آن بهره بیشتری دهند، اما نمیتوانند برای علم چنین سیاستی را اعمال کنند. ورود افراد به دانشگاه نه از طریق مسابقه بیطرفانه علمی، بلکه صرفا به صفت سهمیه و امتیازات غیرآموزشی، مثل مسابقه دوومیدانی است که افراد برحسب قدرت بدنی و سرعت برنده میدان مسابقه نشوند، معلوم است که چه بلایی بر سر چنین مسابقهای خواهد آمد، وقتی که به چنین افرادی مدال طلا بدهیم، هیچگاه در مسابقات خارجی صاحب مدال نمیشوند، سهل است که رکورد ورودی را هم کسب نمیکنند. بیاعتبار شدن صلاحیت دانشجو برای ورود به دانشگاه تأثیر خود را بر اساتید هم میگذارد و اساتید باسواد را بیرغبت از درس دادن میکند، و اساتید کمسواد را میداندار دانشگاه میکند.دانشجوی کمسوادی که وارد دانشگاه شود و سهمیهای هم باشد، قطعا باید به هر شکلی شده نمره هم بگیرد تا فارغالتحصیل شود. در غیر این صورت خیلی بد است که وی اخراج شود! و اعتبار نهاد صاحب سهمیه را مخدوش کند، لذا راههای دیگری هم برای کسب نمره و فارغالتحصیلی باز میشود. و این به معنای قطع رابطه میان مدرک و دانش و علم است. مدرک اصل و هدف میشود. همچنان که الان شده است. در مقابل دانش و علم به حاشیه خواهد رفت.سالها پیش رفته بودم سوریه. سری هم به دانشگاه آنجا زدم، با یکی از دانشجویان صحبت میکردم، معلوم شد که برخی نورچشمیها که وارد دانشگاه میشوند با نشان دادن اسلحه خود، نمره لازم را هم کسب میکنند، و روشن است که سرنوشت جامعهای با داشتن چنین دانشگاهی چه خواهد شد.
۳) دشمنی و کینه کلیه جوانان کشور در اثر این سیاست یکجا خریداری خواهد شد، آن هم تا آخر عمر. زیرا هر کس که در دانشگاه قبول شود، ولی در انتخاب اولش نباشد، خواهد گفت که افراد سهمیهای او را از رسیدن به رشته و دانشگاه مطلوب باز داشتهاند، آنان هم که قبول نشوند، به طریق اولی عدم قبولی خود را متوجه وجود سهمیهای خواهند کرد که به لحاظ عدالت و عقل و منطق هیچ محلی از اعراب ندارد و چون دانشگاه مسیر زندگی افراد را عوض میکند، تا پایان عمر خود را ذیحق و مورد ظلم و ستم آموزشی تلقی خواهند کرد.کینه و دشمنی حاصل از این مسأله بسیار عمیقتر و بیش از آن است که در ابتدا به ذهن برسد.
۴) آیا میدانیم که مردم برای قبولی فرزندانشان در دانشگاهها چه هزینه کلانی را صرف آموزش آنان میکنند؟ بنابراین اگر قرار باشد که استفاده از سهمیه آن هم با عنوانی کشدار در اختیار نهاد یا سازمان خاصی قرار گیرد، به معنای آن است که مابهازای قدرت مالی مذکور در اختیار چنین سازمانی قرار گرفته است، بدون آنکه حساب و کتابی در میان باشد. و این موضوع زمینهساز فساد در هر سازمان و نهادی میشود و مسوولین همان سازمان بهتر است از پذیرش آن پرهیز کنند.
۵) تنها منفعتی که برای طرفداران این سیاست متصور است، تضمین فضای سیاسی دانشگاه از سوی نهاد صاحب سهمیه است. زیرا تصور ابتدایی بر این است که دانشگاه به دلایل متعددی انتقادی خواهند ماند و اگر بتوان بخش مهمی از آنان را از بدو ورود تا نهایت خروج وامدار نمود، قطعا میتوان مانع از فعالیتهای دیگران شد. شاید این نتیجه حاصل شود، اما مصداق بر سر شاخه نشستن و از بیخ آن را بریدن است. بنیان اعتماد در جامعه ما به اندازه کافی خدشهدار شده است، بیش از پیش آن را نابود نکنیم.آثار و تبعات منفی این سیاست امتیازدهی بهتر از هر کس دیگری از سوی بسیجیان فعلی دانشگاهها درک شده است که با اطلاعیه خود آن را رد کردهاند، آنان به خوبی میدانند که این کار موجب خدشه به وجهه علمی آنان میشود و آنان را در دانشگاه در موضعی ضعیف قرار میدهد و از این جهت باید دقت و سرعت واکنش آنان را تحسین کرد.
۱) در گذشته رزمندگان برای کسب سهمیه به جبهه نمیرفتند، زیرا این سهمیهبندی تقریبا بعد از مراحل اصلی جنگ تصویب شد، اما اگر وضعی پیش میآمد که افراد برای کسب امتیاز ورود به دانشگاه، به جبهه میرفتند، در این صورت خلوص و کارایی جبهه قطعا از میان میرفت، ضمن اینکه افراد کماستعدادتر و امتیازجو راهی آنجا میشدند و افراد با استعداد هم از ترس اینکه مبادا متهم به داشتن چنین انگیزهای شوند، از رفتن به جبهه سرباز میزدند. اگر در جنگ این امکان وجود دارد که یک نفر هم مثل نقش اول فیلم <لیلی با من است> با انگیزه اخذ وام به جبهه برود و در نهایت کار مثبتی هم از او سر بزند، قطعا در موضوع اخیر چنین احتمالی وجود ندارد، زیرا کسی که در عرصه علم و تحصیل توانایی و استعداد انجام کاری را داشته باشد، قطعا این توانایی و استعداد را در مقطع دبیرستان نشان میدهد و در این صورت نیازی به استفاده از سهمیه ندارد. ایجاد چنین سهمیهای موجب میشود که زمینه برای حضور افراد صادق و مخلص در نهاد صاحب سهمیه از میان برود و دیگران جایگزین چنین افرادی شوند. و این اولین تأثیر منفی چنین اقدامی است.
۲) نتیجه منفی بعدی بیاعتبار شدن نهاد علم و دانشگاه است. دولتها میتوانند بودجه و پول را سهمیهبندی کرده و به هر دلیلی برخی افراد را از آن بهره بیشتری دهند، اما نمیتوانند برای علم چنین سیاستی را اعمال کنند. ورود افراد به دانشگاه نه از طریق مسابقه بیطرفانه علمی، بلکه صرفا به صفت سهمیه و امتیازات غیرآموزشی، مثل مسابقه دوومیدانی است که افراد برحسب قدرت بدنی و سرعت برنده میدان مسابقه نشوند، معلوم است که چه بلایی بر سر چنین مسابقهای خواهد آمد، وقتی که به چنین افرادی مدال طلا بدهیم، هیچگاه در مسابقات خارجی صاحب مدال نمیشوند، سهل است که رکورد ورودی را هم کسب نمیکنند. بیاعتبار شدن صلاحیت دانشجو برای ورود به دانشگاه تأثیر خود را بر اساتید هم میگذارد و اساتید باسواد را بیرغبت از درس دادن میکند، و اساتید کمسواد را میداندار دانشگاه میکند.دانشجوی کمسوادی که وارد دانشگاه شود و سهمیهای هم باشد، قطعا باید به هر شکلی شده نمره هم بگیرد تا فارغالتحصیل شود. در غیر این صورت خیلی بد است که وی اخراج شود! و اعتبار نهاد صاحب سهمیه را مخدوش کند، لذا راههای دیگری هم برای کسب نمره و فارغالتحصیلی باز میشود. و این به معنای قطع رابطه میان مدرک و دانش و علم است. مدرک اصل و هدف میشود. همچنان که الان شده است. در مقابل دانش و علم به حاشیه خواهد رفت.سالها پیش رفته بودم سوریه. سری هم به دانشگاه آنجا زدم، با یکی از دانشجویان صحبت میکردم، معلوم شد که برخی نورچشمیها که وارد دانشگاه میشوند با نشان دادن اسلحه خود، نمره لازم را هم کسب میکنند، و روشن است که سرنوشت جامعهای با داشتن چنین دانشگاهی چه خواهد شد.
۳) دشمنی و کینه کلیه جوانان کشور در اثر این سیاست یکجا خریداری خواهد شد، آن هم تا آخر عمر. زیرا هر کس که در دانشگاه قبول شود، ولی در انتخاب اولش نباشد، خواهد گفت که افراد سهمیهای او را از رسیدن به رشته و دانشگاه مطلوب باز داشتهاند، آنان هم که قبول نشوند، به طریق اولی عدم قبولی خود را متوجه وجود سهمیهای خواهند کرد که به لحاظ عدالت و عقل و منطق هیچ محلی از اعراب ندارد و چون دانشگاه مسیر زندگی افراد را عوض میکند، تا پایان عمر خود را ذیحق و مورد ظلم و ستم آموزشی تلقی خواهند کرد.کینه و دشمنی حاصل از این مسأله بسیار عمیقتر و بیش از آن است که در ابتدا به ذهن برسد.
۴) آیا میدانیم که مردم برای قبولی فرزندانشان در دانشگاهها چه هزینه کلانی را صرف آموزش آنان میکنند؟ بنابراین اگر قرار باشد که استفاده از سهمیه آن هم با عنوانی کشدار در اختیار نهاد یا سازمان خاصی قرار گیرد، به معنای آن است که مابهازای قدرت مالی مذکور در اختیار چنین سازمانی قرار گرفته است، بدون آنکه حساب و کتابی در میان باشد. و این موضوع زمینهساز فساد در هر سازمان و نهادی میشود و مسوولین همان سازمان بهتر است از پذیرش آن پرهیز کنند.
۵) تنها منفعتی که برای طرفداران این سیاست متصور است، تضمین فضای سیاسی دانشگاه از سوی نهاد صاحب سهمیه است. زیرا تصور ابتدایی بر این است که دانشگاه به دلایل متعددی انتقادی خواهند ماند و اگر بتوان بخش مهمی از آنان را از بدو ورود تا نهایت خروج وامدار نمود، قطعا میتوان مانع از فعالیتهای دیگران شد. شاید این نتیجه حاصل شود، اما مصداق بر سر شاخه نشستن و از بیخ آن را بریدن است. بنیان اعتماد در جامعه ما به اندازه کافی خدشهدار شده است، بیش از پیش آن را نابود نکنیم.آثار و تبعات منفی این سیاست امتیازدهی بهتر از هر کس دیگری از سوی بسیجیان فعلی دانشگاهها درک شده است که با اطلاعیه خود آن را رد کردهاند، آنان به خوبی میدانند که این کار موجب خدشه به وجهه علمی آنان میشود و آنان را در دانشگاه در موضعی ضعیف قرار میدهد و از این جهت باید دقت و سرعت واکنش آنان را تحسین کرد.
عباس عبدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست