پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
انتقال هنر اسلامی
هنر اسلامی در شرق و غرب، به صورت یك هویت یگانه، اما با آثار متنوع انتشار یافت، بهطوری كه از محدودهی مرزهای اسلامی گذشته و به جهان مسیحیت رسید. دورهای كه میخواهیم در مورد آن تحقیق نماییم به قرن یازدهم و دوازدهم بازمیگردد و ما شاهد باروری هنر خلفای اسلامی نسبت به هنر رومی آن هستیم، تزاحم بین اسلام و مسیحیت، به عنوان تبادلنظر بین هنر و تمدن و فرهنگ مفید بوده است.
بدینترتیب صلیبها بیش از مسلمانان، از سرزمینهای اسلامی، چیزهایی را با خود به اروپا انتقال دادند. چیزهایی كه به دست ما مسلمانان ساخته شده بود. همانطور كه سیسیل دورهی اسلامی به صورت وسیلهای جهت انتقال سبكهای معماری به غرب مسیحی درآمد. از جمله قوس شكسته كه یك سبك رایج در كلیساهای غربی بود. علاوه بر آن عربنژادهای اسپانیولی و زایرین سانچاك، نقاشیها و كوزههای كوردوبا را تا قلب اروپا منتقل كردند.
تأثیر معماری اسلامی، به صورت آشكاری در ساختمانسازی رومی و گوتیك نمایان بود و این تأثیر از طریق اسپانیا صورت گرفت. مسافرین، آثار موسیقی و معماری اسلامی را با خود به غرب فرانسه و از آنجا به دیگر مناطق اروپا منتقل كردند.
در این خصوص همین امر كافی است كه برجهای كلیساهای رومی و گوتیك به صورت گلدستهی چهارگوش ساخته شده و این سبك از دمشق و از طریق شمال آفریقا به آنجا منتقل گردیده است. به همین نحو، انواع كوزهها، پایههای گنبد، سقفهای ضربی و ستونهای دو تكه و كنگرهها كه با تزیینات عربی مانند خط كوفی مزین شده بود، به اروپا انتقال یافت. و آن را در ستونهای مواساك و در درب كلیساها و در بسیاری از عمارتهای غرب فرانسه به وضوح میبینیم. در واقع خط عربی در دوره رنسانس توسط هنرمندان به اوج خود رسید كه نمونه آن را بر درب كلیسای قدیس پطروس در واتیكان میبینیم.
این درب از دو قسمت تشكیل شده و هر قسمت آن از سه تابلو تشكیل شده است. و هركدام از این قسمتها دارای زوارهایی است كه روی آن با خط عربی نوشته شده كه قابل خواندن نیست. خط عربی در غرب به عنوان امری تزیینی مورد استفاده قرار میگرفت. برای اولین بار لانگ پریر، مقالهای تحقیقاتی تحت عنوان (كاربرد زبان عربی در تزیین) از سوی اُمتهای مسیحی نوشت و آن را در مجله آثار باستانی منتشر نمود.
بعد از آن كریستی به نشر مقالهای در باب تكامل تزیین با خط عربی همت گماشت كه در مجله بورلنگتن مگزین، جلد ۹۰ ـ ۹۱ منتشر شد.
تأثیرات هنر اسلامی به ایتالیا انتقال یافت و هنرمندان مدرسه توسكانیا در فلورانس و بیزانس، از هنر اسلامی متأثر گشتند و از قرن دوازدهم، در ایتالیا و به خصوص در منطقه توسكانیا، ورقهایی ساخته شده از مس كه كار موصل است.
همچنین صندوقهایی ساخته شده از عاج عربی و فرشهای ایرانی و ترك و پارچههای رنگین مصنوعی ساخت سوریه و همچنین نقاشیهای مینیاتور و ظروف مسی دمشقی و ظروف شیشهای دمشقی را مییابیم. پارچههای اسلامی در ایتالیا و فرانسه و منسوجات عربی مانند پارچه دامسكو، منسوب به دمشق و الموصلین، ابریشم موصل، یا البلداكون، حریر بغدادی و پارچه گروتالدین، از گرانادا و مانند آن توزیع گردید كه اسامی لاتین روی این اشیاء دلالت بر زمان انتشار آن است.
همچنین تأثیر سفال اسلامی روی سفال توسكانی در قرن سیزدهم دیده میشود. به علاوه پارچههای گرانبها، ابریشم دیبا، لباسهای معمولی، نقشهای روی آن، نقشهای اسلامی است و حتی كمدهای لباس عروس نیز، با نقشهای اسلامی تزیین میشد.
از زیباترین صنایعی كه در شرق جلبنظر میكرد، نوعی پرده بود كه در قرونوسطی به كلیساها اهدا میگردید. این پرده برای كفن كردن اجساد بزرگان دین و یا نشان دادن اشیاء قیمتی به عبادتكنندگان مورد استفاده قرار میگرفت. قطعات گرانبهایی از حریر كه با طاوسهایی مقابل یكدیگر مزین شده، میان گنج سانسرنان نگهداری میشود.
بعد از آن میتوان از یك پارچه نام برد كه به عنوان لباس حضرت مسیح بوده و در منطقه كادوین در بریگور قرار دارد و اسم خلیفه فاطمی، به نام المستعلی روی آن نوشته شده است. این خلیفه بین سالهای ۱۰۹۴ ـ ۱۱۰۱ م حكومت میكرده است. همانند حمایلی كه منسوب به قدیسهی مهربان بوده و در كلیسای آبت نگهداری میشود و آن بخشی است از یك نوع سبك بافتنی از كتان و حریر كه برای شخص خلیفه ساخته شده بود.
بسیاری از این قطعهها كه برای خلیفه ساخته شده بود، وی از آنها در جشنها و میهمانیها از آن استفاده مینمود. اما در خصوص شباهتهای بافت قرن سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم، تردید وجود دارد. اروپای صلیبی داماس را شناخته بود كه در واقع نوعی بافت بروكار به شمار میرفت و با نخهای ابریشم نخ طلا و نقره نیز به كار میرفت.
همچنین اروپا شمشیر و ظروف مسی را میشناخت. به علاوه بر این ما میدانیم كه صنعت نسّاجی، از قدیمیترین صنعتها در دلتای نیل بهشمار میرفته و احتمالاً این صنعت كه از صنایع وارده بوده، از آسیای نزدیك وارد اروپا شده است. احتمالاً این قبیل پارچههای چاپی، بهوسیله نقشهایی روی چوب ایجاد شده كه در آن زمان متداول بوده كه در قبور مصریها به دست آمده است. همینطور گلدوزی حریر، روی پارچههای كتان نیز شایع و رایج بوده است.
اما منسوجات ساخته شده از الیاف مصنوعی كه بعضی از سلاطین آنرا بر دوش میانداختند و همچنین پارچههای ابریشمی جهت دوخت لباس را میتوان بدون شك، از منسوجات فاطمیون دانست شغل اصلی خلفای كودوبا، نسّاجی بوده، در حالیكه شأن و مرتبه هر كدام از اینان در حدّ و اندازهی خلفای بغداد و قاهره بوده است.
كلیسای سان ایتین دوگورماس در شهر صوریا، یك پارچه گلدوزی شده با حریر رنگی كه اسم هشام دوم ۹۶۷ ـ ۱۰۱۵ م روی آن نوشته شده را، نگهداری میكند.
بدون شك، بیشتر فعالیت مراكز صنعت نسّاجی، در قرون دوازدهم بوده است و حدود هشتصد كارگاه، پارچه حریر میبافتند. ممكن است به كارگاههای پارچهبافی اشارهای داشته باشیم، پارچههایی از حریر كه اغلب پشت آن قرمز بود و با رنگهای زرد، آبی، سبز یا سفید تزیین شده بود و به صورت متناوب در آن نوارهایی از گلهای هندسی شكل و خط كوفی روی آن كار شده بود.
در این اواخر، كارهای دستی را به واسطه مسلمانان شروع كرده بودند، به عنوان مثال، دو پرچم كه اسامی حاكمان بنیمرین روی آن نوشته بود و در حال حاضر در كلیسای طلیطله (تولدِو) نگهداری میشود، كه در حواشی آن از خاندان بنیمرین تعریف و تمجید شده بود.
در جزیره سیسیل و شهر پالرمو، كه مسلمانان از سال ۸۲۷ تا سال ۱۰۶۱ در آن حكومت داشتند، آثار هنری وجود دارد كه به دورهی آنان تعلق ندارد بلكه این آثار هنری، به دوره فرمانروایی فرماندیها، بازمیگردد كه بعد از اسلام به آن منطقه آمدهاند.
راجر اول، كسی بود كه عشق تمدن و فرهنگ اسلامی در دل وی جای گرفت و از زبان عربی استفاده نمود كه آثار آنرا، به وضوح روی لباس روجر دوم هنگام تاجگذاری میبینیم. این لباس در موزه وین اتریش نگهداری میشود.
همچنین آثار هنری دیگری را در نوشتههای روی سقف خوابگاه قصر او میبینیم. بر روی ساعت قصر، نوشتههایی است، حاوی دعا، كه از خداوند خواسته شده كه طول عمر حاكم را طولانی نماید و او را موّید نماید.
این نوشتهها با تاریخ هجری تدوین شده است. بدینترتیب اسم الله و تاریخ هجری، در اماكن مسیحی ظهور پیدا كرد. مثل بارگاه و مقبرهی مادر پادشاه گریزاتی، در سال ۱۱۴۹. پادشاه ولیم دوم، علاقه شدیدی نسبت به مسلمانان داشت و با زبان عربی صحبت میكرد. چنانكه ابنحبیر میگوید: زنان مسیحی در پالو با حجاب خارج میشدند. و انگشتان خود را به حناء خضاب نموده و به زبان عربی صحبت میكردند.
كاخ كاپلو پلاتینو در پالو به سال ۱۱۴۰ م ساخته شد، بر روی سقفهای چوبی روی دو تالار آن و در سقف خارج از حرم، نقاشان وقت، موضوعاتی با مناظر دنیوی را به تصویر كشیدند كه احتمالاً در بخشهای دیگر نیز كار را كردهاند. تصویر اینگونه است كه پادشاه جلوس كرده و در دستش جامی است و دو غلام او را احاطه كردهاند و نوشتهای جلبتوجه میكند كه به زبان عربی نوشته شده: و طیبالایام اللیالی بلا زوال و انتقال. این جملهای است كه بر روی لباس تاجگذاری نوشته شده است كه هماكنون در موزه وین نگهداری میشود.
در جمع نزدیكان و كنیزكان حرمسرا دیده میشود كه آلات مختلف موسیقی نواخته میشود و رقاصههایی بهطور هماهنگ، بدنهای خود را حركت میدهند. درست شبیه به سبك سامراء. از مهمترین قسمتهای این منظره، دو مرد را مجسم میكند كه در حال نواختن نی هستند. در طرف دیگر، فوارهای است كه آب از دهانهای به شكل شیر خارج میشود و به داخل حوضی وارد میگردد. در بالاترین قسمت این منظره، دو خانم را نشان میدهد كه از یك اطاق بزرگ سرهای خود را بیرون آوردهاند.
اما شنل پادشاهی كه از آن صحبت كردیم، به صورت نیمدایره است و مختص روجر دوم ساخته شده و با علامت دو شیر تزیین شده كه هر كدام حیوانی را میدرند.
آقای منوریه دوفیلاردو، از گسترش و توسعه این تصاویر كه اصول آن از سامراء یا تونس و یا فاطمیون اخذ شده، صحبت كرده است.هنر اسلامی در اسپانیا با سقوط گرانادا (غرناطه) به سال ۱۴۹۲ به پایان نمیرسد بلكه این هنر پیش از اینكه از بین برود، تأثیر خود را حدود یك قرن در اندلس گذارد و به عنوان الفن المدجن، هنر پایدار باقی ماند. این كلمهی عربی از وجه تسمیه آن مشتق شده، دجن، یعنی پایدار.
مسلمانان اسپانیا كه در سرزمین مسیحیان ماندگار شدند، در واقع این كلمهی دجن، وجهتسمیه آنهاست. این هنر توانست در فاصلهی زمان بین قرن دوازدهم تا چهاردهم، موقعیت وسیعی را در اروپا به دست آورد.
تمدن اسلامی در شبهجزیره ایبیری، (اسپانیا و پرتقال) رشد نمود و در حقیقت، از پایان قرن یازدهم، عناصر اسلامی در هنر تزیینی كلیسای رومی اوج گرفت و بعد از آن هنر، با كلیسای گوتیك و همراه با عناصر اولیه هنر فرانسه ممزوج گردید.
همانطور كه در معماری دوره رنسانس با عناصر وارده از ایتالیا مخلوط گردید، این هنر مردمی اسپانیا همچنان اصالت خود را نگاه داشته بود. بهطوریكه سبك مدجن، فینفسه به عنوان یك امر شاخص قومی و نژادی درآمد، موقعیت این كارهای مبهم هنری، زمان و مكان و نتایج و همچنین اصالت قومی یا خانوادگی و همچنین نسبت عناصر اسلامی یا مسیحی كه در این هنر دخالت داشتند، به ما این اجازه را میدهد، كه به مطالبی از دیمانویل گومز مورینو والامبیر گرفته شده اشاره نماییم.
اولین هنر پایدار مردمی در قشقاله (كاستیا) ظهور كرد. در پی سلسله مسیحیان بر شهر تولدو، به سال ۱۸۰۵م، شهر شاهد برپایی مجموعهای از كلیساها بود كه از طرف مسیحیان انجام پذیرفت. بهطوری كه تا مدتهای طولانی به عنوان هنر عربی بهشمار میرفت. این مجموعه بر آثار باستانی قبل از مسیحیها در زمان سیطره اسلامی نسبت داده شده است.
كلیسای سانرومان، با قوسهای پیوسته و تزیینات رنگی، از مهمترین مشخصههای عربی بودن آن است.
قسمت خارجی كلیساهای شهر تولدو، از آجر ساخته شده بود. و همچنین با برجهایی شبیه به گلدسته تزیین شده بود. در این مورد، ساختار هنر پایدار با معماری دورهی رومی اشتراك دارد. سبكی كه رایج گردید و در بعضی قسمتهای اسپانیا و تا دورهی متأخر نیز متداول بود.
در شهر قدیمی قشقاله (كاستیا) آثاری هنری وجود دارد كه دارای دو فرهنگ رومی و عربی است و در بعضی از قسمتهای آن هویت اسلامی بر عناصر مسیحی غلبه دارد و عناصر آن، از تقلیدهای محلی كه بعضاً در مناطق لیون (آثار سانتیزو در ساهاگن) آراگون (كلیسای جامع) و تیرازونه، (تیرویل و سرقسطه) دیده میشود، به دور است.
از طرف دیگر، این كارهای هنری مردمی ساخته شده، تاریخ معینی ندارد، بیشتر این كارها به دست هنرمندان مسلمانی كه بنا به دعوت حكّام مناطق بازپس گرفته، به اسپانیا رفته بودند، ساخته شده است.
از قدیمیترین این آثار، میتوان از كلیسای تولدو (طلیطله) نام برد كه به سال ۱۲۰۰ م ساخته شد. این كلیسا بعداً به نام سانتاماری لابلانش تغییر اسم داد.
در این كلیسا قوسهای پیوسته و ستونهای پیچیده نشانگر هنرآوری موحدّین مسلمان است. در كوردوبا، پادشاه الفونس حكیم كه از سال ۱۲۵۲ ـ ۱۲۸۴ حكومت كرد. وی مسجد بزرگ اموی را به عبادتگاهی برای كاتولیكها تبدیل نمود و در آن كلیسای سلطنتی سانفرناندو را بنا نمود. این كلیسا كار بازسازی آن در سال ۱۳۷۱ م از طرف هنری دوم، دوك ترانستامارا انجام گرفت وی در آن گنبدی معرّقكاری شده با تزیینات طبیعی همانند آنچه كه در هنر گرانادا ذكر كردیم، ساخت.
قصر اشبیلیه، یكی از مشهورترین آثار سلطنتی است كه در سال ۱۳۴۵ م از طرف پطروس قاسی در محل قدیمی قصد كه حكّام مسلمان در قرن شانردهم و هفدهم و نوزدهم ساخته بودند، بنا كرد. این كاخ بعدها به صورت كلی ترمیم گردید.
این قصر دارای محوطه بزرگی است كه رو به سالنهای باشكوه و باغهای انبوه باز میشود و سبك معماری آن، نشاندهنده مشاركت احتمالی هنرمندان گرانادا، در ساخت این اثر گرانبهاست و به صورت قطعی، بر ادامه ذوق هنر اسلامی قبل از پادشاهان مسیحی تأكید دارد.
وزیر خزانهداری پطروس قاسی، یك یهودی بود به نام صموئیل هالیفی بود. این شخص در سال ۱۳۵۷ در شهر تولدو، كلیسای جدیدی به نام ترانزیتو ساخت، این كلیسا شامل یك سالن مستطیلی شكل ساده بود كه با سقف چوبی پوشیده شده بود و علاوه بر این، دیوارهای آن با لوحهها و اشكال گیاهی و كتیبههایی پوشیده شده بود.
از جمله بناهایی كه به آثار ماندگار (مدجنه) منتسب میگردد، ساختمان كازادو میزا در شهر تولدو و ساختمان صومعه پادشاهی، به نام دولاس هویلگاس در یوگوس میباشد كه سبك آن از اندلس دورهی اسلامی اقتباس شده است. در حدود قرن چهاردهم و پانزدهم، هنر پایدار، منحصر به سبك گوتیك و هنر غربی نبود. چنانكه لامیر میگوید، به دنبال كارهای هنری دوترانستامارا، در واقع یك جنبش خشنی در اسپانیا بهوجود آمد و به دنبال آن شاهد، برپایی قلعههایی با وضعیت و موقعیت نظامی بود.
سواره نظام اصلاح گردید و دروازههایی برای شهرها گذاشته شد، كاخهایی همانند دژ ساخته بر درِ شهر دروازه پویرتادل سول گذاشته شد كه در آن تأثیر هنر تولدویی، مانند قوسهای پیوسته و ردیفهای سنگی و آجری و همچنین سنگهای بزرگ به وضوح دیده میشود. اما در سیقوفیه، ما یك كاخ شاهانهی باشكوهی را میبینیم، همچنین در بورگوس دروازهی زیبای ساناستیبان و زیبایی خیرهكنندهی دژكوكاكه همراه با باقیمانده برجها و دیدهبانهای آن جمعآوری شده دیده میشود.
تزیینات داخلی خانههای بزرگان حكومت شهر تولدو غیرقابل شمارش است در سیقوفیه، عناصری از سبك گوتیك فرانسوی همراه با عناصری از كاشیكاری اندلسی با یكدیگر تركیب شدهاند. در طی قرن شانزدهم، هنر ماندگار (مدجن) آخرین تحولش با تركیبی از اشكال هنر وارداتی ایتالیا صورت گرفت.
در سال ۱۵۱۰ كاردینال اكسینس به تزیین مركز اجتماعات كلیسای جامع تولدو، همت گماشت و آنچه كه برناردینو بونیفاسو بخشیده بود خود را مكلف به انجام آن نمود، تا خیال وی را، از جهت هنر غیرمسیحی كه نفوس مردم را جادو كرده بود، راحت نماید.
در شهر تولدو شهرهای مجاور مانند سیگونیزا و قلعه هیناریس، ساختمانی دینی با سبكهای مشابهی بهوجود آمدند. در اینجا لازم است این نكته را تذكر دهیم كه هنر اسلامی در دورهی عثمانی كه معماران محل آنرا بهوجود آورده بودند، از هنر محلی آسیای صغیر كمك گرفته است و معمار معروف، سنان، مبتكر این سبك بوده است. بدون تردید این مرد، بزرگترین معمار و شاهكار هنر اسلامی در خلال قرون اخیر بهشمار میرود.
مساجد با گنبدها و گلدستههای بلند و كشیده، دارای عظمت و شكوهی است كه شكلگیری آن منجر به ساخت مسجد استانبول گردید. مسجدی بر كناره تنگه بسفور و این از زیباترین مساجد دنیای قدیم بهشمار میرود. بدون تردید قاهره و الجزایر، شاهد برپایی خانههایی به نظم و ترتیب و زیبایی خاصی بود. گذشته از این آثار موفق در هنر اسلامی، میتوان گفت كه معماری تركیه به تدریج راه انحطاط را پیمود، و ما آنرا در معماری و تزیینات میبینیم.
اما معماری اسلامی ایرانی، آثاری را به ما عرضه كرد كه در آن سبك دیوارهسازی با آنچه كه از قرونوسطی به دست ما رسیده، تقریباً قرینه است.
اصفهان در دورهی شاهعباس با طرحهای كلی و آثار دینیاش یك نوآوری منحصر به فرد در میان شهرهای اسلامی و لازم است اعتراف كنیم به اینكه، هنر اسلامی در هند، به جهت نفوذ و فعالیت ایرانیان به آن كشور وارد شده است.
بهطوری كه در شهر آگرای هند، ریزهكاریهای فارسی با عظمت و شكوه خاصی در تاج محل هند جمع گردیده است.
در زمانیكه سبك معماری ایرانی به سمت شرق ایران در حال گسترش بود، از طرف دیگر به سمت غرب و تركیه و ماوراء آن در حال نفوذ بود. و غرب از این تأثیر پیروز بیرون نیامد. به هرحال شعاع این گسترش طوری نبود كه به هم متصل گردد. دورههای گذشته این امكان را به ما میدهد كه سبكهای ایرانی مانند گچبری، را مشاهده نماییم و نمونههای آنرا در مناطق مختلف اسلامی ببینیم. همانطور كه نمونهی گنبدهای معرقكاری شده در فارس را، میتوانیم در اندلس مشاهده كنیم.
در طی چهار قرن اخیر، تأثیر هنر ایرانی در بُعدهای دیگر و بهخصوص در هنر تطبیقی مشاهده میگردد. مهارت سفالگران ایرانی و قالیبافان آن از محدوده ایران فراتر رفته و اعتقاد بر این است كه نقشی كه در آناتولی به عهده داشته، كمتر از استانبول نبوده است. شهرهای ازمیر و بورسا در دو مرحله متأثر از هنر ایرانی بودهاند و در مسیر انتقال سبكهای شیراز و تبریز قرار داشتند و صنعتگران شهرهای غربی از آنها، اقتباس كردهاند و ما نتایج اخیر را، در نبوغ و خلاقیت ایرانی در شكل تزیین پارچ و طرحهای قالیبافی و در نقاشیهای تزیینی بهصورت گل و گیاه روی پوستهها میبینیم.
مارسیه میگوید: ما میتوانیم بدونشك بگوییم كه هنر اسلامی از آغاز، نوعی پیوند میان خاور دور و خاور میانه را ایجاد كرده و كمربندی از سواحل هند شرقی و سرزمینهای مالزی و سواحل آفریقا و جاده ابریشم از شرق نزدیك ایجاد كرده كه تمدن آسیای میانه و چین را به سمت غرب منتقل مینمود.
هنرهای اسلامی در طول امتداد تاریخی خود، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، بهخصوص در هنر برنزكاری و سفالگری و نسّاجی بهعنوان تأثیرات شرقی تلّقی میگردد، بهطور كلی هنر اسلامی بهعنوان منبع و مصدر هنرهای جدید، در جهان ادامه یافت، بهخصوص هنر معاصر.
منبع : پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست