سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
مجله ویستا
به زودی پکن به جای واشینگتن

• پكن و بروكسل، كاهش تضادها
تحولات ژئوپولتیك پس از جنگ سرد بیانگر ارتقای نقش چین در سیاست بین المللی است. یكی از شاخص های ارتقا در روابط كشورها را می توان ایجاد پیوندهای گسترده با سایر كشورهای جهان دانست. چین در قالب «اوراسیای بزرگ» (Larger Eurasian Cantext) یكی از اضلاع مثلث استراتژیك شرق آسیا محسوب می شود. اگرچه در نگاه راهبردی سران نسل سوم چین محور اصلی روابط اقتصادی با آمریكا قرار داده شده بود اما شواهد موجود حاكی از آن است كه نظم منطقه ای بدون همكاری های چندجانبه با كشورهای صنعتی حاصل نمی شود از این رو رهبران نسل چهارم چین تلاش دارند تا سهم بیشتری در اقتصاد جهانی به دست آورند. به همین دلیل است كه رابطه با كشورهای عضو یورو را به عنوان اولویت اصلی خود می دانند. این روابط طی سال های گذشته دچار «دگرگون پذیری» شده است.روابط اقتصادی و استراتژیك چین از قالب روابط متقابل با آمریكا خارج شده و تبدیل به الگوهای جدیدی از رفتار اقتصادی گردیده است كه اتحادیه اروپا را نیز شامل می شود. از آنجایی كه جهت گیری سیاست خارجی و امنیتی كشورهای اتحادیه اروپا و چین اهمیت اقتصادی دارد بنابراین طبیعی است كه موج اول در روابط این كشورها براساس قالب و مطلوبیت های اقتصادی شكل گرفته است. آمار منتشره در ماه سپتامبر گذشته نشریه Country Report حكایت از افزایش قابل توجه سطح روابط چین با كشورهای منطقه یورو دارد. براین اساس پیش بینی می شود در پایان سال ۲۰۰۵ میزان واردات یورو از چین به بیش از ۹۲ میلیارد دلار برسد كه این رقم نسبت به سال قبل پنج درصد رشد خواهد داشت در حالی كه میزان صادرات یورو حدود ۶۲ میلیارد دلار خواهد بود كه از این لحاظ در مبادلات تجاری- بازرگانی موازنه مثبت تجاری ۳۰ میلیارد دلاری به نفع چین برقرار خواهد بود. البته در میان كشورهای یورو به ترتیب آلمان، هلند، انگلیس و فرانسه بیشترین سهم را در روابط اقتصادی دارند. وجود چنین آمارهایی نشان می دهد كه كشورهای صنعتی یورو و آنانی كه تولید ناخالص داخلی بیشتری دارند همكاری های موثرتری با پكن دارند. در بین كالاهای چین منسوجات، پوشاك، اسباب بازی ، اتومبیل، قطعات سخت افزار و نرم افزار كامپیوتر و بخش قابل توجهی از كالاهای خدماتی وجود دارند كه برای شهروندان اروپایی جذابیت های خاص خود را دارند. چین تنها در سال ۲۰۰۴ توانست بیش از یك میلیارد دلار پوشاك به كشورهای یورو صادر كند.همكاری های اقتصادی چین و اتحادیه اروپا نتایج قابل توجهی را در سایر حوزه های همكاری های دو و چندجانبه سبب شده است. كشورهای یورو ارتقای سطح همكاری های اقتصادی را به عنوان اولین قدم برای حداكثر سازی روابط سیاسی، اجتماعی و امنیتی با چین می دانند. به همین دلیل است كه میزان همكاری های گردشگری در روابط چین و یورو ارتقا یافته است. چین چهارمین حوزه گردشگری و توریستی شهروندان اروپایی است. به موازات افزایش همكاری های اقتصادی چین با كشورهای اتحادیه اروپا میزان فشارهای سیاسی آنان روی چین نیز كاهش محسوسی یافته است. شاخصی كه می توان آن را به عنوان نمادی از تاثیرپذیری موضوعات سیاسی از همكاری های اقتصادی دانست. در شرایط كنونی رسانه ها، بنگاه های خبری _ اطلاعاتی و محافل حقوق بشر اتحادیه اروپا از حادثه «تیان آن من» نامی به میان نمی آورند. آنان همچنین هیچ گونه محدودیت سیاسی یا حقوقی علیه منافع چین اعمال نكرده اند. اگر چه اختلاف نظر بین بروكسل و پكن وجود دارد، اما این روند به گونه ای تدریجی كاهش یافته است، موضوع مناقشه تایوان نیز حساسیت های خاص خود را از دست داده است. سران پكن حداقل در افكار جامعه جهانی چنین وانمود می كنند كه نسبت به تایوان حساسیت زیادی ندارند، چون به این امر واقف هستند كه منافع اقتصادی بیش از غرور ملی اهمیت پیدا كرده است. به موازات این فرآیند موضوع ناراضیان چینی، عدم رعایت حقوق بشر در چین و همچنین نشانه هایی از محدودیت های اجتماعی موجود در این كشور دیگر چندان با واكنش نهادهای اروپایی روبه رو نمی شود. همكاری های اقتصادی چین و یورو خصوصاً بعد از مه ۲۰۰۴ و افزایش كشورهای حوزه یورو به ۲۵ كشور منافع مشتركی را پدید آورده است كه باعث كاهش تضادهای سیاسی _ حقوقی شده است.• پكن و مسكو رقیب یا همكار
رقابت و همكاری های استراتژی چین و روسیه به عنوان دو قدرت بزرگ آسیایی و اوراسیایی در طول نیمه دوم و خصوصاً اواخر قرن بیستم بر شكل گیری روابط بین الملل تاثیر های جدی بر جای گذاشت. روسیه پس از انقلاب كمونیستی سال ۱۹۱۷ و چین نیز پس از انقلاب كمونیستی سال ۱۹۴۹ به عنوان دو قدرت بزرگ جهان درگیری پرفراز و نشیبی را با نظام سرمایه داری به ویژه ایالات متحده شكل بخشیدند. هر چند دو قدرت ماهیتاً به اردوگاه كمونیسم تعلق داشتند ولی همزیستی مسالمت آمیز «خروشچف» با جملات شدید «مائو» و رهبران چین مواجه شد و مناقشات شدید ایدئولوژیك و تئوریك دو كشور با داعیه های ارضی و مرزی در آسیای میانه همراه شد. در نخستین سال های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد سران كاخ كرملین در سیاست گردش به غرب خود اولویت اول در روابط خارجی را به ایالات متحده دادند و تا حدودی به كشورهای «خارج نزدیك» (كشورهای تازه استقلال یافته) بی توجه بودند. افزایش بار فشارهای اقتصادی بر طبقات پیش دستی به جای مانده از سیستم اقتصادی «انترناسیونالیسم» نظام سابق و نیاز مبرم به سرمایه و تكنولوژی روزآمد برای حضور جدی در بازار های جهانی به نوعی به توسعه روابط همه جانبه با اروپا و آمریكا انجامید. در راهبری سیاسی سران روس اهمیت ژئوپولتیك و ژئواستراتژیك كشورهای آسیای میانه با میزان تاثیر گذاری اندك برآورد شده بود ولی پس از مناقشات و درگیری های جدی در این منطقه و گسترش و نفوذ واشینگتن رهبران روسیه كه متوجه خطای استراتژیك خود شده بودند سعی در ایفای نقش موثرتر و ایجاد پیوندهای محكم تر پیرامون این جمهوری ها كردند. در پی تحولات سیاسی داخلی پس از به قدرت رسیدن «یلتسین» و منطقه ای گسترش ناتو به شرق و از سوی دیگر افزایش قدرت منطقه ای چین دیدگاه روسیه نسبت به چین دچار تغییرات اساسی شد و به زودی نگرش «اوراتلانتیكی» حاكم بر سیاست خارجی مسكو جای خود را به نگرش «اوراسیایی» داد. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و حضور جدی ایالات متحده در افغانستان كه فقط به نیت ماندن آمده بود خلاء ژئوپولتیك ابتدایی ناشی از عقب نشینی روسیه به زودی جای خود را به تقابل جدی با آمریكا در عرصه بازی بزرگ جدید در آسیای مركزی داد. این تقابل كه با شك و تردید فزاینده ای نسبت به سیاست های واشینگتن در جهت ایجاد جهان تك قطبی همراه بود به طور عمیقی باعث همگرایی سیاست های راهبردی پكن و مسكو برای مقابله با روند رو به رشد حضور و نفوذ ایالات متحده در جمهوری ها منطقه شد. گرچه مقاومت و ممانعت روسیه از گسترش ناتو به شرق و كاركرد آن در خارج از اروپا تا حدودی ایده یك همكاری منطقه ای كه می توانست چین و روسیه را بهتر در تامین امنیت كه با درگیری های داخلی جمهوری های منطقه شكل بحرانی تری به خود گرفته است و كاهش تهدیدات امنیتی یاری دهد را كمرنگ ساخت، اما همكاری مشترك دو كشور در مقابله با تروریسم و تامین امنیت منطقه ای با ثبات نسبی آسیای مركزی و عضویت در مجمع همكاری شانگهای فرصت بیشتری را برای مقابله با چالش های امنیتی فراهم ساخت. شاید بتوان گفت وضعیت طراحی شده، توسط آمریكا در منطقه سرشار از انرژی آسیای مركزی، برای چین ایفای نقش هژمونیك در جهت كنترل كامل منابع انرژی آسیای مركزی و مسیرهای انتقال آن را فراهم ساخت. در وضعیت دشواری از سقوط نظام كمونیستی خصوصاً در آسیای مركزی به طور محسوسی دغدغه های امنیتی چین و روسیه را به شكل فزاینده ای به هم گره زده است كه البته حضور بازیگر توانمند سومی به نام ایالات متحده منجر به ایفای نقش پررنگ تری شده است. نگرانی از انتقال بی ثباتی و ناآرامی های امنیتی ناشی از موج اسلام گرایی، مبارزه با تروریسم طالبانی، مقابله با رویكرد یك جانبه و هژمونی آمریكا و ممانعت از تحقق آن حداقل در كوتاه مدت و سیطره بر منطقه سرشار از انرژی آسیای مركزی و ایجاد ائتلاف مستحكم پكن _ مسكو در مقابل محور واشینگتن _ بروكسل تا حدودی باعث نزدیكی دو قدرت شده است.
• پكن و واشینگتن همزیستی مسالمت آمیز
در شرایط بحران های نوظهور بین المللی خصوصاً پس از پایان جنگ سرد شكل بندی روابط كشورها به ویژه در سطح كلان بازیگران قدرتمند در هاله ای از ابهام قرار گرفته است. چنین نگرشی را می توان به روابط كنونی چین و ایالات متحده نیز تعمیم داد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تبدیل جهان به جهان عملاً تك قطبی تا حدودی می توان گفت روسیه به عنوان ابرقدرت دارای فاكتورهای تاثیرگذار نبوده. این در حالی بود كه چین با عبور از پوسته و رسیدن به دوران مدرنیسم نگاه های تئوریسین های كاخ سفید را به خود معطوف كرده بود. متقابلاً رهبران چین نیز با درك شرایط نوین بین المللی به عنوان متحد استراتژیك آمریكا محسوب می شدند، علت آن را نیز باید ناشی از شرایطی دانست كه در روابط سیاسی _ اقتصادی آنان ایجاد شده است. آمریكا به عنوان اصلی ترین سرمایه گذار در اقتصاد چین محسوب می شود. از سوی دیگر بازارهای آمریكا نیز از انواع و اقسام كالاهای چینی انباشته شده است، مازاد تجاری چین و آمریكا در سال ۲۰۰۴ به مرز ۸۵ میلیارد دلار رسیده است. براساس این نگرش در چنین برهه ای رهبران پكن رویكردی پراگماتیستی و عملگرا دارند، اگر چه باید توجه داشت كه این نوع عملگرایی در ذات چینی ها نهادینه شده است اما در بسیاری از مواقع قالب های ناسیونالیسم چینی آنان را وادار می سازد تا احیای قدرت سیاسی، اقتصادی و امنیتی چین را در دستور كار قرار دهند و از چنین عملگرایی برای حداكثرسازی قدرت امنیتی- لجستیكی خود استفاده كنند. هر چند عملاً روابط چین با آمریكا هیچ گاه نمی تواند براساس نشانه های همكاری استراتژیك سازماندهی شود و بیشتر براساس استراتژی منفعت و مصلحت قابل ارزیابی است. ظهور روابط پكن و واشینگتن به دوره اول ریاست جمهوری كلینتون و در مقطع زمانی آغاز همكاری های اقتصادی مشترك در سازمان اپك برمی گردد. در این برهه زمانی بود كه آمریكا با عضویت چین در سازمان تجارت جهانی (WTO) موافقت كرد. در نقطه مقابل اختلاف آمریكا و چین در فهرستی طولانی می گنجد: از اصلاحات سازمان ملل و حضور آمریكا در عراق و افغانستان گرفته تا برنامه هسته ای ایران، اوضاع ازبكستان، نسل كشی در سودان، برنامه هسته ای كره شمالی، ائتلاف آمریكا، ژاپن و تایوان و نظامی شدن فضا. البته تعارض روابط دیپلماتیك با اصابت موشك های ائتلاف به رهبری آمریكا به سفارت چین در بلگراد در طول جنگ كوزو، تضادهای گسترده ای را برای پكن و واشینگتن به ارمغان آورد. اما چینی ها صرف نظر از این نكته تمام توجه و تمایل خود را به بهبود روابط در آینده معطوف كردند و عملگرایی چینی منجر به ترمیم سریع روابط دو كشور شد. رهبران چینی نیك آگاه هستند كه ماندن در صفحه شطرنج تحولات دیپلماتیك بین المللی نیازمند بهینه سازی و حداكثرسازی سطح روابط با آمریكا است، اگرچه به مقاصد اهداف استراتژیك ایالات متحده نیز واقف هستند. پكن نسبت به موضوعاتی همانند تایوان و رهبر بودایی چین حساسیت های خاص خود را دارد اما در مقابل ابزارهای تهاجمی واشینگتن و اعمال سیاست های مداخله گرایانه با انعطاف خاصی برخورد می كند. نسل چهارم رهبران چین با تمامی محیط همجوار خود دارای تضادهای گسترده ژئوپولتیك هستند كه این امر طبعاً باعث آسیب پذیری متحدان آمریكا مثل روسیه، ژاپن، تایوان، اندونزی، فیلیپین و ویتنام می شود. از این رو آمریكا در آینده روابط اقتصادی خود را به این دلیل با چین تداوم می بخشد. آمریكا تلاش می كند تا این موضوع را از طریق الگوهای مدیریت بحران، در فضایی مصالحه جویانه و همچنین از طریق مكانیسم های دموكراتیك بازسازی و تعدیل كند. بنابراین چین تنها كشوری است كه با دارابودن همه مولفه های تاثیرگذار سنتی مدرن، قدرتی رو به رشد و تاثیرگذار در تحولات منطقه ای و جهانی و وزنه تعادل دهنده قدرت در تمامی ابعاد آن است. این موقعیت خاص چین را در مذاكرات شش جانبه پكن درباره پرونده هسته ای كره شمالی به خوبی شاهد هستم كه به اعتقاد آگاهان سیاسی اگر آمریكا تاكنون موفق نشده سناریوی طرح دفاع مشروع عراق را در كره شمالی اجرا كند و اكنون حتی به اهرم برنده مذاكرات قانع شده است بدون شك این راهبرد نه از سر خیرخواهی بوش بوده و نه حسن نیتی وجود داشته است. این چین بوده است كه طرفین را در موقعیتی قرار داده كه راه حل مورد توافق را صرفاً از طریق مذاكرات شش جانبه پیگیری كنند.در هر حال چین چه در كوتاه مدت و چه در میان مدت به خوبی قادر است موازنه قدرت را چه در آسیا و چه در سطح بین المللی با ائتلاف به سود خود برقرار كند. موقعیتی كه همه بازیگران توانمند بین المللی از داشتن آن محرومند اما رویكرد یك جانبه گرایی قدرت در صحنه منافع متعارض بین المللی خصوصاً بعد از حوادث ۱۱سپتامبر به گونه ای است كه چین یا هر قدرت مدعی دیگر را در نهایت مجبور خواهد كرد كه در مقابل زیاده خواهی آمریكا بالاخره ایستادگی كند.
ارسلان مرشدی
منبع : روزنامه شرق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست