چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شانزده سالگی شیرین - SWEET SIXTEEN


شانزده سالگی شیرین - SWEET SIXTEEN
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : انگلستان، اسپانیا و آلمان
محصول : ربکا اوبرین
کارگردان : کن لوچ
فیلمنامه‌نویس : پل لیورتی
فیلمبردار : بَری اکروید
آهنگساز(موسیقی متن) : جرج فنتن
هنرپیشگان : مارتین کامپستن، ویلیام روئین، آن‌مری فولتن، میشل ابرکرامبی، میشل کولتر، گَری مکورمک، تامی مکی، مارتین مکاردی و رابرت رنی
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۶ دقیقه


شهر بندری گریناک، اسکاتلند. ̎لیام̎ (کامپستن) روزهایش را به اتفاق دوست صمیمی‌اش، ̎پینبال̎ (روئین) به کار و امرار معاش می‌گذراند. وقتی ̎لیام̎ از سوءاستفاده از مادر زندان رفته، ̎جین̎ (کولتر) در ماجراهای مواد مخدر سر باز می‌زند، ناپدریِ بزهکارش، ̎استن̎ (مکورمک) و پدربزرگ تندخوی‌اش، ̎راب̎ (مکی) او را از خانه بیرون می‌اندازد. ̎لیام̎ به خانهٔ خواهر بزرگ‌تر و معقولش، ̎پانتل̎ (فولتن) نقل مکان می‌کند ـ مادری تنها با بچهٔ کوچکش که عشقی به مادرش ابراز نمی‌دارد. چندی بعد ̎لیام̎ به فکر می‌افتد در سالگرد شانزده سالگی‌اش، یعنی درست در روزی که مادرش از زندان آزاد می‌شود، اتوموبیل/ کاروانی برای خود و مادرش بخرد. او برای تهیهٔ پول کافی و خرید آن خانه/ اتوموبیل، نقشه می‌ریزد که ذخیرهٔ مواد مخدر ̎استن̎ را بدزدد و به معتادانِ محلی بفروشد. ̎لیام̎ به کمک ̎پینبال̎، رفته‌رفته قابلیت‌های یک تاجر موفق را پیدا می‌کند و مورد توجه گروهی از پخش‌کننده‌های معروف مواد مخدر قرار می‌گیرد. رهبر گروه، ̎تونی̎ (مکاردی) که به قابلیت‌های ̎لیام̎ پی برده، پیشنهادی به او می‌کند که ̎لیام̎ را به‌سوی یک زندگی خلافکارانه سوق می‌دهد ـ همان نوع زندگی‌ای که او همیشه سعی داشته از آن پرهیز کند...
● خب، شروع فیلم شاید یک نوجوانانهٔ امروزی را تداعی کند، و هم‌چنین نام ملیح آن، اما از آن‌جا که لوچ کارگردان فیلم است، اوضاع رنگ دیگری به خود می‌گیرد. شانزده سالگی شیرین چنان به الگوی روایتی پایدار و مورد علاقهٔ لوچ ـ یعنی بررسی موردی یک یا چند شخصیت که در اوجش یک تکان وحشتناک رخ می‌دهد ـ وفادار است که ممکن است هوشمندی، احساس‌برانگیزی و شخصیت‌پردازی‌های دقیقش بدیهی و متداول جلوه کند. اما این‌ها حاصل یک عمر کار و تجربه‌اندوزی لوچ در حیطه‌ای مرسوم به ̎واقع‌گرائی اجتماعی̎ است که البته اگر دیگر مصداق‌های پرشمار این ترکیب را در نظر بگیریم، باید برای آثار او دنبال برچسب دیگری گشت. در این‌جا ̎لیام̎ پسر شانزده ساله‌ای است که می‌خواهد نشان دهد که بزرگ شده و قدرت ادارهٔ مادرش و تعرض به قلمروی خلافکاران محلی را دارد و حتی می‌تواند خودش به‌طور رسمی یکی از آنان باشد. در این روایت از آئین بلوغ، کامپستن در نخستین نقش سینمائی‌اش مطمئن و ظریف بازی می‌کند و یادآور ̎بیلی̎، قهرمان قوشِ لوچ (۱۹۶۹)، و در صحنهٔ دردناک پایانی کنار دریا، پژواک ̎آنتوان دوانلِ̎ در چهارصد ضربهٔ فرانسوا تروفو (۱۹۵۹) است. مسیر بلوغ برای ̎لیامِ̎ درگیر با یک بحران اودیپی غیرقابل درک به‌صورت یک مخمصه درمی‌آید و لوچ عواقب انتخاب شخصی را در محیطی که اکثر انتخاب‌ها سلب شده‌اند و خشم و عصیان فرد بیش‌تر به خودش ضربه می‌زند هدف قرار داده است.


همچنین مشاهده کنید