سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا
داستانی از عاشورا
![داستانی از عاشورا](/mag/i/2/4fuu6.jpg)
نام مباركش عمرو بن عبد اللّه صائدی و از دلاوران و شجاعان قبیله هَمْدان ، و از پیروان و شیعیان خاص امیر مؤمنان (علیه السلام) بود ; و در همه امور و مشاهد و مجاهدت ها با ولی اللّه الاعظم ، صاحب ولایت كلیّه و جانشین بلافصل رسول اسلام (صلی الله علیه وآله)همراهی داشت ; و ملازم ركاب سرور عارفان و امام عاشقان و چراغ روح پاكان بود .
پس از شهادت امیر مؤمنان(ع) با همه وجود و خالصانه و عاشقانه در محضر حضرت مجتبی (علیه السلام)قرار گرفت و جانانه از آن حضرت در امور دین و دنیا متابعت كرد .
پس از هلاكت معاویه و قرار گرفتن آن نابكار در چاه هاویه شیعیان از جمله ابوثمامه در خانه سلیمان بن صرد خزاعی گرد آمدند و به وسیله نامه از حضرت حسین (علیه السلام) برای آمدن به كوفه برای مبارزه با امویان و تشكیل حكومت اسلامی دعوت كردند تا به دل گرمی نامه های آنان ، نماینده ویژه آن حضرت ، جناب مسلم بن عقیل در كوفه مستقر شد .
به روایت فقیه بزرگ و محدث سترگ و دانشمند كم نظیر ، شیخ مفید در كتاب « ارشاد » ، ابوثمامه برای مسلم بن عقیل اسلحه می خرید و ابزار جنگ فراهم می ساخت و در این كار كوششی چشم گیر و سعی كامل و تلاش جامع داشت ، و اموالی كه برای مسلم می آوردند به دستور جنابش به وسیله ابوثمامه ، هزینه تهیه اسلحه و ساز و برگ جنگی می شد .
ابن اثیر در كتاب خود معروف به « كامل » می گوید : چون ابن زیاد وارد كوفه شد و یاران مسلم به سرپرستی او آماده مبارزه با آن جرثومه پلیدی و فساد شدند ، مسلم بن عقیل ابوثمامه را به سرپرستی یك بخش از چهار بخش لشگر خود به سوی آن غدّار نابكار گسیل داشت و پرچمی به نام ابوثمامه برافراشت و او را سردار قبیله هَمْدان و تمیم نمود .
ابوثمامه دلاور ، آن رزمنده جنگ آور عبیداللّه بن زیاد را در قصر دارالاماره محاصره كرد ، و چندان كه توانست در این محاصره پافشاری ورزید . و نیت و اراده اش این بود كه آن دشمن خدا را با همه عوامل و دست یارانش از پای در آورد ، ولی حیله گری ابن زیاد و ترس مردم كوفه ، مسلم را غریب و تنها گذاشت ، و او را به ناچار در تاریكی شب به خانه طوعه كشانید ، و ابوثمامه هم پس از بیوفایی مردم و عقب نشینی آنان ، از مبارزه با دشمنان خدا در قبیله خود پنهان شد .
ابن زیاد به جستجوی ابوثمامه برخاست ، و در این زمینه اصرار و پافشاری داشت ; و اگر به او دست می یافت بی درنگ آن انسان والا را به سخت ترین مرحله دچار شكنجه و سپس او را قطعه قطعه می كرد . ولی آن عارف عاشق ، و صادق پاك دل و وضو گرفته از چشمه عشق ، در كمال شجاعت و بدون واهمه به صورتی پنهان از راه و بیراه از كوفه بیرون آمد و خود را میان راه به معشوق ابدی و امام حقیقی و مطلوب واقعی اش حضرت حسین (علیه السلام)رسانید و دل از غم دنیا و آخرت رهانید ، و به همه جهانیان ثابت كرد كه در هر شرایطی ، و در هر موقعیتی می توان صراط مستقیم را طی كرد ، و به دامان معشوق آویخت ، و گوی سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت با كوششی اندك و زحمتی خالصانه و بی درنگ به دست آورد .
طبری و دیگران روایت كرده اند : چون عمر سعد با ارتش نحس خود به كربلا رسید ، می خواست فرستاده ای را نزد حضرت حسین (علیه السلام) گسیل دارد ، تا راز آمدن آن حضرت را به آن سرزمین بفهمد ، ولی افراد لشگر از رفتن نزد آن جناب امتناع می كردند و عذر و بهانه می آوردند كه ما با نامه نوشتن از او دعوت به كوفه كردیم و حیا می كنیم به عنوان سفارت نزد او رویم !
كثیر بن عبداللّه شعبی به پا خاست و گفت : مرا انتخاب كن تا نزد حسین بروم و پیغامت را به او برسانم و اگر بخواهی سر بریده اش را نزدت بیاورم !
عمر سعد گفت : نمی خواهم سربریده اش را بیاوری فقط نزد او برو و بگو برای چه به این سرزمین آمده ای ؟
او به جانب حضرت حسین (علیه السلام) روانه شد . ابو ثمامه وقتی چشمش به كثیر بن عبداللّه افتاد روی به حضرت حسین (علیه السلام) كرد و گفت :
یا اباعبداللّه ! همانا شریرترین و بی باك ترین مردم به سوی شما می آید ، سپس به سرعت به سوی كثیر بازگشت و سر راه بر او گرفت و به او فرمان داد : شمشیرت را بگذار آنگاه نزدیك بیا .
كثیر گفت : نه به خدا سوگند تو را نمی رسد كه این سخن با من گویی ، من هرگز اسلحه خود را از خود جدا نمی كنم ، من پیام آوری از سوی ابن سعد هستم ، اگر می خواهی با همین صورت پیامم را برسانم وگرنه بازگردم .
ابوثمامه گفت : من اجازه نمی دهم با اسلحه به محضر مولایم برسی ، پیامت را به من بگو تا من به مولایم برسانم ، تو مرد فاسق و فاجر و خونریزی هستی و لیاقت رسیدن به محضر حسین را نداری .
كثیر برآشفت و دشنام داد و مراجعت كرد .
در بیشتر كتاب های مقتل آمده : در گرماگرم روز عاشورا ، در حالی كه دو بخش از یاران حضرت حسین (علیه السلام) به شرف شهادت رسیده بودند و جز اندكی باقی نبودند ابوثمامه وسط میدان جنگ و كنار شهیدان به خون خفته به محضر حضرت حسین (علیه السلام) آمد و گفت :
یا ابا عبداللّه ! نَفسی لك الفِداء . إنی أری هؤلاء قَد اقْتَرَبُوا مِنْكَ وَلا وَاللّه لاتُقتَل حتّی اقتل دونَك إنشاءَ اللّه ، وَاُحبُّ أن ألقی رَبّی وَقدْ صَلّیتُ هَذِه الصَّلاهِٔ قَدْ دَنی وَقْتُها .
ای ابا عبداللّه ! جانم فدایت ، اگر چه پرچم مقاتلت افراخته اند ، و تنور جنگ افروخته اند ، به خدا سوگند تو كشته نشوی تا من به خون خود نغلطم ، دوست دارم خدایم را دیدار كنم در حالی كه این نمازی كه وقتش رسیده با جماعت با تو بگذارم ! !
قالَ : فَرَفَعَ الحُسینُ رَأسَهُ ثم قَالَ : ذَكرتَ الصَّلاهَٔ جَعَلَكَ اللّهُ مِنَ المُصَلّینَ الذّاكِرینَ ، نَعَمْ هذا أوّلُ وَقتها . ثُمَّ قالَ سَلُوهُمْ أنْ یَكُفُّوا عَنّا حَتّی نُصَلّی .
امام (علیه السلام) سر به جانب آسمان برداشت و فرمود : ابوثمامه آری ، هنگام ظهر است خدا تو را از نمازگزاران به حساب آورد كه وقت نماز را متذكر شدی ، اكنون از این مردم بخواهید كه مهلت دهند تا ما به نماز قیام كنیم ، سپس جنگ را ادامه دهیم .
حبیب بن مظاهر در برابر لشگر یزید آمد و فریاد برداشت : آیا شرایع اسلام را از یاد برده ای ؟ آیا از جنگ و قتال باز نمی ایستی تا ما اقامه نماز كنیم ؟ و پس از نماز جنگ را ادامه دهیم(۱۲۳) ؟
حصین بن نمیر فریاد برداشت : یا حسین ! هر چه می خواهی نماز به جای آر كه نماز تو مورد پذیرش خدا نیست ! !
حبیب فریاد برداشت : ای فرزند زن شراب خوار ! آیا نماز تو پذیرفته می شود و نماز فرزند رسول خدا به درگاه خدا قبول نمی شود ؟ !
دیگر اصحاب نیز پاسخی دندان شكن به دشمن دادند ، از پی این گفتگو جنگ سختی درگرفت كه حبیب بر اثر آن به شرف شهادت نایل آمد .
ابو ثمامه پس از ادای نماز خوف آماده جان فشانی شد ، به محضر حضرت حسین (علیه السلام)عرض كرد :
إنّی قَدْ هَمَمتُ أنْ الْحِق بِأصحابی وَكَرِهْتُ أنْ أتَخَلَّفَ وَأراكَ وَحیداً مِنْ أهْلِكَ قَتیلاً ، فَقالَ الحُسَینُ (علیه السلام) : تَقَدَّم یَا أباثُمامهٔ فَإنّا لاحِقُونَ بِكَ عَنْ سَاعَهٔ :
همانا من آماده شده ام كه خود را به یارانم برسانم و به آنان ملحق شوم ، و دوست ندارم كه از راهی كه آن بزرگواران رفتند باز بمانم و مرا طاقت نیست كه تو را این گونه غریب و بی مدد كار یا مقتول ببینم ، حضرت فرمود : ای ابوثمامه ! قدم پیش بگذار كه ما هم به همین نزدیكی به شما ملحق خواهیم شد .
در این هنگام ابوثمامه چون سیل سراشیب و شیر مهیب خود را به سپاه دشمن زد و از چپ و راست بر آن روبهان بی ریشه و اساس حمله برد و گروهی را به خاك هلاك انداخت ، تا بر اثر جراحت زیاد به لقاء اللّه پیوست .
در زیارت ناحیه مقدسه آمده :
السَّلامُ عَلی أبی ثُمَامهٔ عَمْرو بْنِ عَبدُاللّهِ الصَّائِدی .
آری ، او ثابت كرد كه می توان نماز واجب را در میدان هر حادثه سنگین و خطرناكی گرچه پای از دست دادن جان باشد حتی با جماعت به جای آورد . و ثابت كرد كه در دل همه سختی ها می توان شیعه واقعی و پیرو امام زمان خود بود . و ثابت كرد كه می توان در سخت ترین موقعیت ها از حق دفاع كرد ، و در برابر دشمن غدّار ایستاد ، و با او تا فروش جان به حضرت جانان و رسیدن به لقای حضرتش ، و قرار گرفتن در جنّت ذات مقابله كرد .
منبع : عرفان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست