سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
بیتالعدل اعظم؛ بنبشت مشروعیت
ضعف سازمانی، به مثابۀ جلوۀ بارز ضعف اندیشه و سستی رفتار بهائیان، در بیتالعدل انعکاس یافته است. بیتالعدل، که سعی میکند همچون حزبی فراگیر عمل نماید، فاقد انسجام سازمانی و ارتباطات لازم میان اعضای خویش است. مقالۀ حاضر ضعف این جریان انحرافی، و تضادها و پرسشهای ناشی از آن برای بهائیت را بررسی نموده است.
سازمان اداری بهائیان که شوقی افندی آن را «نظم اداری امرالله» نامیده، زیر نظر مرکز اداری و روحانی بهائیان موسوم به «بیتالعدل اعظم الهی» اداره میشود که در شهر حیفا (واقع در فلسطین اشغالی) قرار دارد.
عباس افندی (عبدالبهاء)، دومین رهبر بهائیت، در «الواح وصایا»، که به منشور و میثاق جامعۀ بهائیان شهرت دارد، سازمان رهبری و اداری بهائیان را بر دو رکن ــ «ولی امر» و «بیتالعدل» ــ بنیان نهاده و ضمن برشمردن حوزۀ اختیارات هر کدام، اعضای سازمان بیتالعدل، ایادی امرالله و همۀ آحاد بهائیان را به تبعیت از دستورات ولی امرالله فراخوانده است. او ولیامر را به عنوان عضو ارشد و ریاست دائمی و عزلناشدنی بیتالعدل منصوب کرده، و اختیارات گستردهای، نظیر اخراج یا تنبیه اعضای خطاکار بیتالعدل، برای وی برشمرده است.
بر اساس منشور بهائیان، که عباس افندی آن را در قالب «الواح وصایا» تدوین کرده است، ولیامر موجود باید ولیامر بعد از خود را معرفی و تعیین کند و سازمان اداری بهائیان در همۀ اعصار باید تحت اشراف و نظارت عالیۀ ولیامر اداره شود. با وجود این، از زمان فوت شوقی افندی (سومین پیشوا و اولین ولی امر سازمان بهائیت) تا کنون نزدیک به پنجاه سال است که تشکیلات موسوم به بیتالعدل، برخلاف منشور و دستورات عبدالبها، جایگاه ولیامر را از سازمان اداری بهائیان حذف نموده است و به تنهایی و بیحضور ولیامر، مدیریت جامعۀ بهائیان را بر عهده دارد و بدینسان، سازمان بهائیت را با بحران مشروعیت مواجه ساخته است.
● نحوه تشکیل بیتالعدل
عنوان بیتالعدل، اول بار توسط حسینعلی بهاء در کتاب «اقدس» به کار رفت. بر اساس نظر وی، در هر شهر و محلهای که حداقل نُه تن بهائی در آنجا ساکن باشند، تشکیل بیتالعدل واجب است. عباس افندی (جانشین بهاء) به دنبال مسافرت به کشورهای اروپایی و امریکایی، دایرۀ تشکیلاتی بیتالعدل را بسیار فراتر از آن چیزی که بهاء پیشبینی کرده بود، گسترش داد و آن را رکن و مرکز تشریع (یکی از دو رکن و مرکز اصلی سازمان بهائیت) تلقی نمود. رهبری سازمان به عنوان ولی امرالله (رکن اول) مرکز تبیین، و تشکیلات بیتالعدل (به عنوان رکن دیگر) مرکز تشریع نامیده شد.
پس از عباس افندی به دلایلی همچون ناتوانی و ضعف شخصیتی شوقی افندی، بنیانهای تهی و سستِ مرام بهائیت، بیرغبتی مردم برای گرایش به این مسلک (بهرغم تبلیغات بسیار گسترده و فراگیر آن)، ریزش تعداد بسیاری از پیروان، و از همه مهمتر تجارب مثبت نودینان امریکایی در امر سازماندهی فرقههای به ظاهر دینی، و تأکید و توصیۀ دستهای از حکام دولت غاصب اسرائیل بر تأسیس هرچه سریعتر بیتالعدل، سیر شکلگیری بیتالعدل در دورۀ شوقی شدت بیشتری به خود گرفت و بر همین اساس «هیأت بینالمللی بهائی» (جنین بیتالعدل) تشکیل، و میسن ریمی امریکایی توسط شوقی به ریاست آن منصوب شد.
شوقی در ۱۹۵۷.م/۱۳۳۶.ش به طور مشکوکی در لندن فوت کرد. همزمان با مرگ مشکوک وی و بهرغم وجود و ادامۀ فعالیت هیأت بینالمللی بهائی، خانم روحیه ماکسول (بیوۀ شوقی) بدون کمترین توجه به هیأت منصوب شوقی، عملاً مدیریت تشکیلات بهائیت را به عهده گرفت. ماکسول ابتدا هیأتی سه نفره را (متشکل از خود، جان فرابی و حسن موقر بالیوزی) تشکیل داد، سپس هیأت بینالمللی بهائی را، که در زمان حیات شوقی برای استقرار بیتالعدل تأسیس شده و میسن ریمی ریاستش را بر عهده داشت، ملغی اعلام کرد. هیأت سه نفره در گام بعدی، اعضای ایادی امرالله را از سراسر جهان دعوت نمود و با حضور آنها (که ۲۷ تن بودند) هیأت نُه نفرهای از ایادی به عنوان «هیأت ایادی امرالله مقیم ارض اقدس» انتخاب شد. همزمان با این امر، میسن ریمی (منصوب شوقی) از جمع ایادی امرالله طرد، و به بهائیان مقیم کشورهای جهان نیز اعلان شد که از هرگونه تماس با او و طرفدارانش خودداری کنند. محفل ملی بهائیت در فرانسه نیز، که از طرفداران میسن ریمی تشکیل میشد، منحل گشت و سایر حامیانش از عضویت سازمان بهائیت اخراج شدند.
هیأت ایادی امرالله مقیم ارض اقدس به مدت شش سال (۱۹۵۷ــ۱۹۶۳.م) ادارۀ تشکیلات بهائیت را بر عهده داشت و طی این مدت، تعداد محافل ملی از نٌه به ۵۶ محفل افزایش یافت. سرانجام در ۱۹۶۳ (۱۳۴۲.ش) با حضور نمایندگان ۵۶ محفل ملی، نخستین انتخابات بیتالعدل برگزار و طی آن سه ایرانی، چهار امریکایی، یک انگلیسی و یک ایرلندی، جمعاً نُه نفر به عنوان اعضای بیتالعدل انتخاب شدند.
بر اساس قانون اساسی بیتالعدل، اعضای آن هر پنج سال یک بار با حضور نمایندگان محافل ملی کشورها و اجتماع آنها در قالب «انجمن شورای بینالمللی بهائی»، با رأی اکثریت این شورا انتخاب میشوند و تاکنون طی سالهای ۱۹۶۳ــ۲۰۰۳.م نُه دورۀ انتخاب بیتالعدل برگزار شده است. اختیارات و وظایف بیتالعدل نسبت به جوامع و آحاد بهائی، نامحدود و فاقد هر نوع قید و شرط است، همچنان که تسلیم بودن جوامع و آحاد بهائی در قبال اوامر و تصمیمات بیتالعدل نیز مطلق و فاقد قید و شرط میباشد.
بیتالعدل به لحاظ ساختار، دارای واحدهای سازمانی گستردهای است که از طریق این واحدها، تمامی عرصههای فردی و اجتماعی بهائیان جهان را پوشش میدهد. در واقع، ساختار بیتالعدل همانند ساختار حزبی فراگیر است که اعضای آن، خود را در هر حال ملزم به رعایت اصول حاکم بر حزب میدانند و هر کدام از اعضا در یک یا چند واحد سازمانی حزب مشغول فعالیتاند. به علاوه، تمامی بهائیان باید طیّ تشریفات خاصی، به عضویت سازمان بهائیت درآیند و کسانی که این تشریفات را رعایت، و تعرفۀ عضویت در سازمان بیتالعدل را تکمیل نکنند، بهائی شناخته نمیشوند و از مزایای حزبی و حمایتهای سازمانی محروم خواهند بود.[۱]
درخور ذکر است که پس از مرگ شوقی، جمعی از بهائیان که بر لزوم حضور و استمرار ولایت امر باور داشتند، یکی از ایادی امر به نام چارلز میسن ریمی را (که شوقی او را به ریاست هیأت بینالمللی بهائی منصوب کرده بود) به عنوان ولیامر دوم خود برگزیدند. میسن ریمی در ۱۹۷۴.م مرد و پس از وی جوئل مارانژلا به عنوان ولیامر سوم و در حال حاضر نیز نصرتالله بهرهمند در جایگاه ولیامر چهارم قرار دارد. مقرّ اصلی طرفداران میسن ریمی فعلاً در کشور استرالیاست. این گروه، که خود را بهائیان راستین میخوانند، تحت عنوان بهائیان ارتودکس در کشورهای مختلف از جمله امریکا، هند، استرالیا، و کانادا فعال، و دارای مراکز تبلیغی و محافل تشکیلاتی میباشند.
● بحران ناشی از خلأ وجود ولیامر
طبق دستور رهبران بهائیت، مدیریت جامعۀ بهائیان بر عهدۀ ولایت امر (سازمان تبیین) و تشکیلات بیتالعدل (سازمان تشریع) میباشد. از منظر شوقی افندی، اولین ولیامر بهائیان، «این نظم بدیع ــ سازمان مدیریت بهائیان ــ بر دو رکن استوار است رکن اول و اعظم رکن ولایت الهیه است که مصدر تبیین است ــ سازمان تبیین ــ و رکن ثانی بیتالعدل اعظم الهی ــ سازمان تشریع ــ که مرجع تشریع است.»[۲]
بر اساس این نگرش، سازمانهای تبیین و تشریع باید در کنار هم وظایف محولشده را انجام دهند و هیچ یک نمیتواند جانشین دیگری گردد و در حوزۀ وظایف دیگری مداخله کند و «انفصال رکنین نظم بدیع نیز از یکدیگر ممتنع و محال است»[۳] و ثبات، دوام و استقرار جامعۀ بهائی ناشی از وجود ولایت امر میباشد و «هرگاه ولایت امر ــ سازمان تبیین ــ از نظم بدیع حضرت بهاءالله ــ سازمان تشریع ــ منتزع شود، اساس این نظم، متزلزل و الیالابد محروم از اصل توارثی میگردد.»[۴]
در این چارچوب که رهبران بهائیت آن را ترسیم کردهاند، هیچ فردی حق اعتراض و اظهارنظر ندارد و همۀ بهائیان مکلّفاند در مسیر تعیینشده حرکت نمایند. «...و جمیع افنان و ایادی و احبای الهی باید اطاعت او نمایند و توجه به او کنند... . این کلمات را مبادا کسی تأویل نماید و مانند بعد از صعود، هر ناقض ناکسی بهانهای کند و عَلَم مخالفت برافرازد و خودرأیی کند و باب اجتهاد باز نماید، نفسی را حق رأیی و اعتقاد مخصوصی نه. باید کل، اقتباس از مرکز امر ــ ولیامر ــ و بیت عدل نمایند و ماعَداهُما کل مخالف فی ضلال مبین.»[۵]
بر اساس نوشتۀ رهبران بهائیت، سامانیابی، همبستگی درونی و نیز تأمین مصالح جامعۀ بهائی در سایۀ توافق، استمرار و تداوم همکاری نهاد ولیامر و سازمان بیتالعدل محقق میشود. این دو باید در حوزۀ اختیارات دیگری مداخله و همدیگر را تضعیف نکنند و «چون این دو مؤسسه ــ سازمان تبیین و سازمان تشریع ــ لاینقسم متفقاً به اجرای وظایف پردازند، امور تمشیت پذیرد و اقدامات جامعه مرتبط گردد و مصالح امرالله ترویج یابد.»[۶] بر همین اساس، سازمانهای یادشده «هیچیک نمیتوانند به حدود مقدسۀ دیگری تجاوز نماید و هرگز نیز تعدی نخواهد نمود. هیچیک درصدد تضعیف سلطه و اختیارات منصوصه مسلمه دیگری، که از طرف خداوند عنایت گشته است، بر نخواهد آمد»[۷] و هر مؤسسهای که بر خلاف منشور بهائیان ــ الواح وصایا ــ ایجاد گردد، ولو نام بیتالعدل اعظم الهی بر خود نهد، درخور اعتنا نیست و فاقد مشروعیت است: «... هر هیأتی که به نظام الهی و بر حسب تعلیمات و اصول و شرایط سماویه، که در صحف الهیه مشروحاً مثبوت و مسطور است، کاملاً کماینبغی و یلیق لهذا المقام الرفیع و المرکز المنیع انتخاب و تشکیل نشود آن هیأت از اعتبار اصلی و رتبۀ روحانی ساقط، و از حق تشریع و وضع احکام و سنن و قوانین غیرمنصوصه ممنوع، و از اشرف اَسنی و قوه مطلقۀ علیا محروم» است.[۸]
چنانکه اشاره شد، طبق نظر بنیانگذاران بهائیت، ولیامر، علاوه بر آنکه رکن اول و اعظم سازمان مدیریت بهائیان است، عضو ارشد و ریاست دائمی و عزلناشدنی تشکیلات بیتالعدل ــ سازمان تبیین ــ نیز هست. عباس افندی به موجب آنچه در الواح وصایا آمده، ولیامر را به عنوان ریاست همیشگی بیتالعدل ــ سازمان تبیین ــ انتخاب، و ضمن تأکید بر لزوم تبعیت بهائیان در همۀ اعصار از دستورات ولیامر تصریح کرده است که «...ولیامرالله رئیس مقدس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل» است[۹] و «جمیع اغصان و افنان و ایادی امرالله باید کمال اطاعت و تمکین و انقیاد و توجه و خضوع و خشوع را به ولیامرالله داشته باشد.»[۱۰] افزون بر این، تشخیص تصمیمات غلط بیتالعدل، و منطبق ساختن این تصمیمات با منصوصات رهبران بهائیت بر عهدۀ ولیامر است. به نوشتۀ کتاب دور بهائی، «هر چند ولیامرالله رئیس لاینعزل این مجلس فخیم ــ بیتالعدل ــ است... و لکن هرگاه تصمیمی را وجداناً مباین با روح آیات منزله تشخیص دهد باید ابرام و تأکید در تجدیدنظر آن نماید.»
بنابراین، طبق دستورات دومین رهبر بهائیان ــ عباس افندی ــ اعضای سازمان بیتالعدل، ایادی امرالله، رجال مؤثر بهائی، و همۀ آحاد بهائیان باید در برابر ولیامرالله خاضع، و مطیع دستورات و فرمانهای وی باشند و بر اساس همین اختیارات گسترده است که او میتواند نسبت به تنبیه یا اخراج اعضای خطاکار بیتالعدل اقدام نماید و «چنانچه عضوی از اعضا ــ بیتالعدل ــ گناهی ارتکاب نماید که در حق عموم ضرری حاصل شود، ولیامرالله صلاحیت اخراج او را دارد.»[۱۱] بر اساس همین نگاه است که ولیامر به عنوان مهمترین کانون این جماعت، مسئولیت دریافت و توزیع اموال عمومی بهائیان را نیز برعهده دارد و «...حقوقالله راجع ولیامرالله است تا در نشر نفحاتالله و ارتفاع کلمهالله و اعمال خیریه و منافع عمومیه صرف گردد.»[۱۲]
همچنین، طبق دستورات رهبران بهائی، وجود مُبیّن (یعنی تبیین و تفسیرکننده متون مقدس بهائیان) برای تبیین و تفسیر متون بهائی در همۀ اعصار، از منصوصات و تصریحات انکارناپذیر است و این وظیفه در طی زمان از ولیامر موجود به ولیامر بعدی منتقل میگردد و هیچ نهاد و سازمان دیگری حق تفسیر، توجیه و تبیین متون را ندارد. شوقی افندی در کتاب «دور بهائی» از قول عبدالبها در خصوص اهم وظایف ولیامر گفته است: «اوست مبیّن آیاتالله» و عبدالبهاء نیز تصریح کرده است: «ای احبای الهی، صریح کتاب این است که اگر دو نفس در مسائل الهیه جدال و بحث نمایند و اختلاف و منازعه نمایند هر دو باطلاند... اگر اندک معارضهای به میان آید، سکوت کنند و حقیقت حال را از مبیّن ــ ولیامر ــ سؤال کنند.»[۱۳] عبدالبها در این فراز از سخن خود، ولیامر را علاوه بر تبیینکنندۀ امر الله در کرسی رافع اختلافات و منازعات بهائیان نشانده و همۀ آحاد بهائیان را به تبعیت از وی فرا خوانده است و اینکه: «...ولیامر حاضر و ولاه امر در مستقبل ایام باید با اقوال و اعمال خود کاملاً به حقیقت این اصل مهم آیین نازنین ما شهادت دهند و با روش و سلوک خود حقیقت این اصل را بر اساس متین استوار سازند.»[۱۴]
ولیامر، از نظر نصوص بهائی، نماد وحدت و همدلی جامعۀ بهائیت است و بدون آن، بهائیان از هدایت و فیض معنوی محروم میگردند، و «بدون این مؤسسه ــ و ولیامرالله ــ وحدت و اساس در خطر افتد و بنیانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطۀ فیضی که بر عواقب امور طی دهور احاطه دارد بالنده بینصیب ماند و هدایتی که جهت تعیین حدود و وظایف منتخبین ضروری است، سلب شود.»[۱۵]
توجه به این نکته لازم است که مطابق تعالیم بهائی، بیتالعدل نمیتواند وظایف ولیامر را انجام دهد، همچنان که ولیامر نمیتواند وظایف بیتالعدل را انجام دهد و این دو سازمان به طور مستقل و هر یک با شرح وظایف معین، جامعۀ بهائی را اداره میکنند و «قدرت و اختیارات و حقوق و امتیازات این دو مؤسسه هیچیک با یکدیگر متناقض نیست و به هیچوجه از مقام اهمیت دیگری نمیکاهد.»[۱۶]
این در حالی است که در حال حاضر تشکیلات، بدون توجه به دستورات صریح رهبران خود، رکن اول و اعظم سازمان اداری بهائیان ــ ولیامر ــ را حذف نموده است و به تنهایی بر کرسی مدیریت جامعۀ بهائی یکهتازی میکند!
بنابراین با توجه به اینکه اختیارات هر دو سازمان (سازمان ولیامر و سازمان بیتالعدل) را به صورت شفاف رهبران بهائیان تعریف و تعیین کرده و بر مداخلهنکردن هر سازمان در حوزۀ وظایف دیگری تأکید فراوان نمودهاند، هیچیک از سازمانهای یادشده بدون وجود سازمان دیگر و به تنهایی نمیتواند جماعت بهائیان را اداره کند و در این صورت موضوعیت و مشروعیت خود را از دست میدهد و نمیتواند وظایف و رسالت خود را تحقق بخشد. مضافاً اینکه هیچیک از این سازمانها نمیتوانند در جایگاه سازمان دیگر قرار گیرند و وظایف و رسالت آن را انجام دهند.
از منظری دیگر، با عنایت به اینکه در نظامنامۀ اداری بهائیان، ولیامر، عضو ارشد و ریاست دائمی بیتالعدل خواهد بود، در صورتی که با تسامح یا بر اساس مصالح و ضرورتهایی ناگزیر از قرار گرفتن یکی از سازمانهای یادشده در جایگاه دیگری باشد، این سازمان ولیامر است که میتواند متناسب با جایگاه خود، در جایگاه بیتالعدل قرار گیرد و در غیاب بیتالعدل وظایف آن را تحقق بخشد، ولی سازمان بیتالعدل با هیچ فرضی نمیتواند به جای سازمان ولیامر قرار گیرد؛ اتفاقی که در حال حاضر سازمان بهائیان را دچار بحران فزاینده نموده و این جماعت را با معمایی لاینحل مواجه ساخته است.
علاوه بر نصوص و دستورات یادشده، در دهها نوشتۀ دیگر از رهبران بهائیت تأکید شده که ولیامر، رکن اعظم و اول سازمان مدیریت بهائیان و رئیس و عضو ارشد بیتالعدل است و تبعیت همۀ آحاد و رجال بهائی از وی واجب میباشد، اساس سازمان مدیریت بهائیان بدون ولیامر متزلزل میگردد، سازمان بیتالعدل فقط با ریاست و حضور ولیامر معنا و موضوعیت مییابد و بدون وجود و حضور ولیامر فاقد مشروعیت میباشد؛ اتفاقی که قریب نیم قرن در سازمان مدیریت بهائیان رخ داده، جامعۀ بهائیان را با مشکل اساسی و بنیادی دچار ساخته، ریزش جماعت زیادی از سازمان بهائیت را موجب گردیده، پرسشهای بسیاری را متوجه سازمان بیتالعدل نموده و این سازمان را به آشفتهگویی و تناقضگویی وادار ساخته است.
با توجه به توضیحات فوق، حذف سازمان ولایت امر از سازمان مدیریت بهائیان و قرار دادن تشکیلات بیتالعدل به جای ولیامر، در تعارض آشکار با دستورات و نوشتههای بنیانگذاران بهائی قرار دارد، زیرا به پیامدهای مهم و سوء زیر (از نظرگاه بهائیت) میانجامد: ۱ــ حذف ستون و رکن اول و اعظم سازمان مدیریت بهائیان؛ ۲ــ حذف تکیهگاهی که مانع تزلزل جامعه بهائیت میشود؛ ۳ــ حذف وجودی که بهائیان معتقدند به موجب وجود و حضور او کسب فیض میکنند؛ ۴ــ حذف عضو ارشد و ریاست دائمی بیتالعدل؛ ۵ــ حذف مقامی که ناظر بر تصمیمات و اعمال اعضای بیتالعدل میباشد و قرار است از تصمیمات غلط بیتالعدل جلوگیری کند و به وسیلۀ آن، افراد خاطی در سازمان بیتالعدل تنبیه یا اخراج شوند؛ ۶ــ حذف مرجع کل جامعۀ بهائیان؛ ۷ــ حذف تنها مرجع مشروع (از دیدگاه بهائیت) برای دریافت و توزیع پولهایی که بهائیان (به عنوان حقوقالله) به تشکیلات میپردازند؛ ۸ــ حذف مقامی که رسماً تبیین متون و نوشتههای رهبران بهائی را برعهده دارد، و حذف... .
● پرسشهای بیجواب
این تناقض و دوگانگی در رفتار و نظر کارگزاران بهائی، پرسشهای متعددی را فراروی آنان قرار میدهد که باید برای پیروان این مسلک پاسخگو باشند. از جمله:
۱) شوقی در کتاب «دور بهائی» گفته است: «با حذف مؤسسۀ ولایتامر، نظم جهانی حضرت بهاءالله تحریف شده و برای همیشه از آن اصل موروثی، که طبق نص حضرت عبدالبها همیشه مورد حمایت قانون الهی بوده است، محروم میگردد.» بدینترتیب آیا بیتالعدل از طریق حذف ولایت امر، بزرگترین تحریف و انحراف را در مسلک بهائیت ایجاد ننموده و جامعۀ بهائیان را برای همیشه از اصل موروثی مورد نظر شوقی افندی محروم نساخته است؟
۲) با توجه به تأکید شوقی افندی مبنی بر اینکه «هرگاه ولایت امر از نظم بدیع حضرت بهاءالله منتزع شود، اساس این نظم متزلزل گردد. بدون این مؤسسه وحدت امرالله در خطر افتد و بنیانش متزلزل»، آیا مؤسسۀ ولایت امر امروز وجود خارجی دارد و نبود آن بنیان جامعۀ بهائی را متزلزل نمیسازد؟
۳) نصوص و دستورات متعدد بر ضرورت وجود و حضور ولیامر در میان جامعۀ بهائی چگونه نادیده گرفته شده است؟
۴) چگونه سازمان بیتالعدل به خود اجازه داده که مهمترین سند و منشور اداری بهائیان ــ الواح وصایا ــ را که موجودیت خود را از آن کسب کرده است، به دور اندازد و به مفاد آن کوچکترین وقعی ننهد؟
۵) آیا آیین بهائیت مطابق نگرش بنیانگذاران بهائی، بدون وجود و حضور ولیامرالله ارزش و مشروعیتی دارد؟
۶) ولیامر (رکن اول و اعظم سازمان بهائیت) در حال حاضر کیست؟
۷) آیا رکن دوم سازمان بهائیت (بیتالعدل)، بنا به دیدگاه رهبران بهائی، بدون رکن اول و اعظم (ولیامرالله) اعتبار و مشروعیتی دارد؟
۸) وظیفۀ تطبیق برنامههای بیتالعدل با تعالیم بهائیت چگونه و به دست چه مرجعی انجام شود؟
۹) چه مرجعی به تخلفات بیتالعدل از تعالیم بهائیت رسیدگی میکند؟
۱۰) عضو ارشد و رئیس دائمی بیتالعدل در حال حاضر چه کسی است؟
۱۱) مرجع مشروع برای دریافت و توزیع پولهایی که بهائیان به تشکیلات میپردازند کیست؟
۱۲) تبیین متون و نوشتههای رهبران بهائی به دست چه مرجعی انجام میشود؟
۱۳) دورۀ ششسالۀ پس از فوت شوقی، که جامعه بهائی بدون ولیامر و بیتالعدل بوده است، بر اساس تعالیم بهائیت چگونه توجیه میگردد؟
۱۴) خانم روحیه ماکسول به دستور چه کسی و بر اساس کدام اختیارات بلادرنگ، پس از فوت شوقی افندی، هیأت بینالمللی بهائی را، که شوقی افندی آن را تأسیس کرده بود، منحل نمود و گروه دیگری را به جای آن قرار داد.
۱۵ــ میسن ریمی، عضو هیأت بینالمللی بهائی، که شوقی افندی او را به ریاست این هیأت منصوب کرده بود، به دستور چه کسی و بر اساس کدام اختیارات از مقام خود عزل، و از جامعۀ بهائیان طرد گردید؟
۱۶) آیا جامعۀ بهائیان را گریزی از این تناقض هست که تشکیلات بیتالعدل از یکسو فلسفه و ضرورت وجودی خود را به سخنان حسینعلی نوری ــ بهاءالله ــ و عباس افندی مستند سازد و در همان حال دستورات موکد آنها در خصوص ضرورت حضور و استمرار ولیامر را در رأس جامعۀ بهائیان نادیده انگارد؟
اگر رهبران و هادیان بیتالعدل ذرهای به مطالبی که در باب مقام و مرتبۀ رهبران بهائیت منتشر میکنند، اعتقاد داشتند، بسیار بدیهی مینمود که وضع کنونی را برنمیتافتند، اما آنان هیچ وقعی به آرزوهای خانوادۀ میرزا حسینعلی ننهادهاند و درحالیکه بر اساس اظهارات عبدالبهاء در نبود فردی از خانوادۀ میرزا حسینعلی در رأس بهائیت، برای بیتالعدل هیچ اعتباری منظور نمیشود و از مقام عصمت ادعایی نیز ساقط میگردد، هماکنون بیتالعدل به تنهایی جامعۀ بهائیان را رهبری میکند.
بیتالعدل در مقام پاسخگویی به این پرسش، نسبت به رفتار شوقی افندی نیز به نوعی تعریض کرده و گفته است: «حضرت شوقی افندی طی ۳۶ سال ولایت بدون وجود بیتالعدل اعظم به انجام وظیفه میپرداختند، اینک بیتالعدل اعظم باید بدون ولیامر فعالیت کند»! ناگفته پیداست که معنای روشن چنین سخنی، همانا تلافی رفتار نامقبول شوقی افندی در گذشته میباشد.
بیتالعدل، همچنین، از پیروان بهائیت درخواست کرده است در مواجهه با چنین سؤالاتی، ایمان خود را تقویت کنند و به همۀ تعالیم بهائیت یقین داشته باشند تا از انحراف مصون مانند، آنگاه خواهند فهمید که هیچ تناقضی در تعالیم بهائی نیست و «در این زمینه یاران باید اهمیت سلامت فکری و فروتنی را دریابند.... باید از توجهات مصلحتآمیز دربارۀ حقایق ضروریه بر حذر بود و از این قبیل کبر و غرور فکری قطعاً اجتناب نمود»!
در هر حال، هادیان بیتالعدل و مدعیان مسلک بهائیت باید تکلیف خود را با این تناقض روشن سازند و به استناد متون رهبران خویش، به این پرسشها و دهها پرسش مشابۀ دیگر پاسخ گویند و تودۀ بهائیان را از باتلاق تناقضها و آشفتگیهای موجود نجات دهند.
● تعییننشدن جانشین ولیامر توسط شوقی افندی
بر اساس متون منسوب به رهبران بهائی، ولیامر موجود باید ولیامر پس از خود را معرفی و تعیین کند. عباس افندی ــ دومین رهبر بهائیان ــ در «الواح وصایا» با صراحت بر این امر تأکید ورزیده است که «ای احبای الهی ولیامر از زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد.»[۱۷] عقیم بودن یا مانع دیگری نیز نمیتواند باعث شود ولیامر بعدی تعیین نگردد، چه آنکه طبق دستور عباس افندی در «الواح وصایا»، اگر فرزند ذکور ولیامر، شایستۀ خلافت و جانشینی نباشد باید غصن و فرد دیگری به عنوان محور وحدت، مانع از فروپاشی جامعۀ بهائیان گردد.
این نکته بسی حائز اهمیت است که بر اساس پیشبینی رهبران بهائی، سلسلۀ ولایت امر در جامعۀ بهائیان تا ۲۴ نفر استمرار مییابد. عباس افندی در تفسیر مکاشفات یوحنا، ضمن مقایسۀ مسلک بهائیت با ادیان آسمانی یهود، مسیحیت و اسلام، و ادعای برتری مسلک بهائیت بر این ادیان، تصریح کرده است: «...در هر دوره، اوصیا و اصفیا دوازده نفر بودند: در ایام حضرت یعقوب دوازده پسر بودند و در ایام حضرت موسی دوازده نقیب رؤسای اسباط بودند و در ایام حضرت مسیح دوازده حواری بودند و در ایام حضرت محمد دوازده امام بودند، و لکن در این حضور اعظم، ۲۴ نفر هستند، دو برابر جمیع، زیرا عظمت این ظهور این چنین اقتضا نماید.»[۱۸]
بهرغم جایگاه ممتاز و اختیارات گستردهای که در کلام رهبران بهائیت برای ولیامر تعریف گشته و بر همین اساس بر ضرورت حضور و استمرار سلسلۀ ولایت امر فراوان تأکید شده و ولیامر موجود به تعیین و انتخاب ولیامر پس از خود مکلف گردیده است، شوق افندی به دستور اجداد و بزرگان خود توجهی ننمود و مطابق نظر بیتالعدلیها، ولیامر پس از خود را انتخاب نکرد و بدینترتیب، جامعۀ بهائیان را از واسطۀ فیضی که خود برای آنها قرار داده بود محروم ساخت.
معین نشدن ولیامر بعدی توسط شوقی افندی، نقض صریح منشور اداری، دستورات و نصوص کارگزاران بهائی، و گواه روشنی است بر آشفتگی در مسلک بهائیت. بیتوجهی و غفلت شوقی از تعیین ولیامر پس از خود، درواقع غفلت از تعیین عضو ارشد و رئیس دائمی سازمان بیتالعدل، بیتوجهی نسبت به تعیین و انتخاب مرجع کل جامعۀ بهائیان، غفلت از تعیین ستون و رکن اول و اعظم سازمان مدیریت بهائیان، غفلت از تعیین تکیهگاهی که مانع تزلزل جامعۀ بهائیت میگردد، غفلت از تعیین وجودی که بهائیان به موجب وجود و حضور او کسب فیض مینمایند، غفلت از تعیین مقامی که از تصمیمات نادرست بیتالعدل جلوگیری میکند و افراد خاطی در سازمان بیتالعدل را تنبیه یا اخراج مینماید، غفلت از تعیین تنها مرجع صالح دریافت و توزیع حقوقالله بهائیان، غفلت از تعیین مقام مبیّن متون و نوشتههای رهبران بهائی و... است.
● جمعبندی:
۱) اگر بپذیریم که شوقی افندی وصیتی نداشته و ولیامر پس از خود را تعیین نکرده است؛ این پرسش به جد مطرح میشود که چرا و چگونه شوقی به دستورات اکید پدر بزرگش (عباس افندی) و در واقع به مهمترین سند نظم اداری بهائیان (الواح وصایا) عمل نکرده است؟
۲) اگر مرام میسن ریمی امریکایی را بپذیریم که شوقی افندی دارای وصیّتنامه بوده و به موجب وصیّتنامهاش، میسن ریمی ولی امر دوم بهائیان انتخاب شده، در این صورت وجود سازمان بیتالعدل فعلی، که قریب پنجاه سال است به تنهایی، رهبری بهائیان جهان را به عهده دارد، چگونه توجیهپذیر است؟! و آیا در این فرض، مشروعیتی برای بیتالعدل کنونی تصور کردنی میباشد؟!
۳) با توجه به تأکید عباس افندی بر اینکه «اگر بهائیان دو فرقه شوند و هر یک بیتالعدلی بنا کنند و مخالفت یکدیگر نمایند هر دو باطل است»،[۱۹] تکلیف بهائیان موجود چیست؟ اگر این سازمان، موجودیت و مشروعیتش را از رهبران خود میگیرد، طبق دستور صریح عبدالبها، سازمان بهائیت به دلیل انشعابات و اختلافات موجود، مشروعیتش را از دست داده و در تاریکخانۀ بطلان سکنا گزیده است.
۴) آیا اقدام نکردن شوقی افندی به تعیین جانشین خود و معرفی ولیامر بعدی، گواه اعتقاد نداشتن وی به جایگاهی که خود و سایر رهبران بهائی به گزاف برای ولیامر تعیین کردهاند، نیست؟!
۵) آیا وجود تناقضات بیشمار در بین گفتار و کردار رهبران بهائیت، تحریف و نوسازی پیاپی متون و نوشتههای رهبران اولیه،[۲۰] انشعابات متعدد در تمامی ادوار بهائیت و...، همه و همه بیانگر این حقیقت نیست که اساساً در بین کارگزاران و سیاستمداران تراز اول بهائیت، کوچکترین نشانهای از ایمان و اعتقاد مشاهده نمیشود و...؟
بهراستی اگر شوقی افندی ــ اولین ولیامر بهائیان ــ به سخنان خود و بنیادگذاران مسلک بهائیت وقعی ننهاده است، آیا سرسپردگی و دلدادگی افراد بهائی به او و دیگر کارگزاران بهائیت، جز فرورفتن در باتلاق انحطاط و ظلمت جهل و تعصب، و محروم ساختن خویش از معنویت و درک حقیقت، و فاصله گرفتن از عقلانیت، توجیه دیگری دارد؟!
سید علی اسماعیلی پژوهشگر حوزه اندیشه سیاسی.
[۱]ــ واحدهای سازمانی بیتالعدل از دارالتبلیغ بینالمللی شروع، و به هیأتها و لجنههای محلی ختم میگردد. بالاترین مرجع تصمیمگیری بیتالعدل، دارالتبلیغ بینالمللی است، علاوه بر دارالتبلیغ، واحدهای: روابط عمومی، دارالآثار، هیأت مهاجرین، دفتر بینالمللی بهائی، دارالآثار جامعۀ بینالمللی بهائی، با شرح وظایف مخصوص مستقیماً زیر نظر بیتالعدل ادای وظیفه میکنند. هیأت مشاورین قارهای، به عنوان یکی از واحدهای وابسته به دارالتبلیغ بینالمللی، در قالب قارههای آسیا، اروپا، امریکا، افریقا و اقیانوسیه، از طریق هیأتهای معاونت خود، مدیریت محافل ملی کشورها را بر عهده دارد. این هیأتها، علاوه بر مدیریت محافل ملی کشورها، دو وظیفۀ عمدۀ، «صیانت» از تشکیلات و جامعۀ بهائی و «تبلیغ و نشر» مرام بهائیت را نیز عهدهدار میباشد.
بخش دیگر تشکیلات بیتالعدل، محافل ملی و محلی است که در سطح کشورها فعالاند. محفل ملی، عالیترین سازمان تصمیمگیری و سیاستگذاری بیتالعدل در هر کشور است که هر ساله طی انتخاباتی، با حضور نمایندگان محافل محلی آن کشور، اعضای نُه نفرۀ آن انتخاب میشوند. محفل ملی در واقع رابط جامعۀ بهائی هر کشور با تشکیلات بیتالعدل، و مجری سیاستها و اهداف بیتالعدل در آن کشور است. تبعیت از دستورات محفل ملی بر بهائیان آن کشور واجب است و تخلف از این دستورات، محرومیتهای گستردهای در پی دارد و متخلفان به اشد وجه مجازات میشوند (اخیراً البته بر اثر فشارهای موجود، در این مجازاتها تجدید نظرهایی شده است). محفل محلی، از دیگر واحدهای سازمانی بیتالعدل اعظم است که در شهرها و محلههای بهائینشین، برپا میگیرد، بهائیان ساکن هر شهر و محله، چنانچه به حد نصاب نُه نفر برسند، ملزماند محفل محلی برپا نمایند. محفل محلی، همانند محفل ملی، مرکب از نُه نفر، و در واقع، زیرمجموعه محفل ملی است و از تمامی اختیارات و وظایف لازم برای اداره و کنترل بهائیان تحت حوزۀ خود، برخوردار میباشد. علاوه بر محافل ملی و محلی، هیأتها و لجنهها از دیگر واحدهای سازمانی بیتالعدلاند که زیر نظر محفل ملی و محلی، و متناسب با نیازها و ضرورتهای ملی و منطقهای بهائیان تأسیس میگردند و هر هیأت و لجنه در حوزۀ تعریفشدهای فعالیت میکند. در واقع، ملموسترین واحد سازمانی بیتالعدل برای آحاد بهائی، هیأتها، لجنهها و محافل محلیاند. این واحدها بر کلیه فعالیتهای اجتماعی، فردی و احوال شخصی بهائیان نظارت و اشراف کامل دارد.
[۲]ــ ولی امرالله، توقیع منیع، ص۲۱
[۳]ــ همانجا.
[۴]ــ ارکان نظم، بدیع، ص۴۶
[۵]ــ الواح وصایا، ص۲۷
[۶]ــ دور بهائی، ص۷۶
[۷]ــ همان، ص۷۷
[۸]ــ شوقی افندی، توقیعات، ص۲۴۰
[۹]ــ همان، صص۱۶ــ۱۵
[۱۰]ــ همانجا.
[۱۱]ــ همانجا.
[۱۲]ــ همانجا.
[۱۳]ــ عبدالبها، مکاتیب، ج۳
[۱۴]ــ دور بهائی، ص۸۲
[۱۵]ــ ارکان نظم بدیع، ص۴۶
[۱۶]ــ دور بهائی، ص۷۷
[۱۷]ــ
[۱۸]ــ عبدالبها، مفارضات، صص۴۶ــ۴۵
[۱۹]ــ بدیعالآثار، ج۱، ص۱۱۹
[۲۰]ــ نظیر تغییرات و تحریفات آشکاری که در چاپهای مختلف کتاب «نظر اجمالی به دیانت بهائی» (نوشته احمد یزدانی، نویسنده و مبلغ مشهور بهائی)، بخشهای مربوط به مقام ولی امر و مبیّن آیات و ...، روی داده است و شرح آن فرصتی دیگر میطلبد.
[۱]ــ واحدهای سازمانی بیتالعدل از دارالتبلیغ بینالمللی شروع، و به هیأتها و لجنههای محلی ختم میگردد. بالاترین مرجع تصمیمگیری بیتالعدل، دارالتبلیغ بینالمللی است، علاوه بر دارالتبلیغ، واحدهای: روابط عمومی، دارالآثار، هیأت مهاجرین، دفتر بینالمللی بهائی، دارالآثار جامعۀ بینالمللی بهائی، با شرح وظایف مخصوص مستقیماً زیر نظر بیتالعدل ادای وظیفه میکنند. هیأت مشاورین قارهای، به عنوان یکی از واحدهای وابسته به دارالتبلیغ بینالمللی، در قالب قارههای آسیا، اروپا، امریکا، افریقا و اقیانوسیه، از طریق هیأتهای معاونت خود، مدیریت محافل ملی کشورها را بر عهده دارد. این هیأتها، علاوه بر مدیریت محافل ملی کشورها، دو وظیفۀ عمدۀ، «صیانت» از تشکیلات و جامعۀ بهائی و «تبلیغ و نشر» مرام بهائیت را نیز عهدهدار میباشد.
بخش دیگر تشکیلات بیتالعدل، محافل ملی و محلی است که در سطح کشورها فعالاند. محفل ملی، عالیترین سازمان تصمیمگیری و سیاستگذاری بیتالعدل در هر کشور است که هر ساله طی انتخاباتی، با حضور نمایندگان محافل محلی آن کشور، اعضای نُه نفرۀ آن انتخاب میشوند. محفل ملی در واقع رابط جامعۀ بهائی هر کشور با تشکیلات بیتالعدل، و مجری سیاستها و اهداف بیتالعدل در آن کشور است. تبعیت از دستورات محفل ملی بر بهائیان آن کشور واجب است و تخلف از این دستورات، محرومیتهای گستردهای در پی دارد و متخلفان به اشد وجه مجازات میشوند (اخیراً البته بر اثر فشارهای موجود، در این مجازاتها تجدید نظرهایی شده است). محفل محلی، از دیگر واحدهای سازمانی بیتالعدل اعظم است که در شهرها و محلههای بهائینشین، برپا میگیرد، بهائیان ساکن هر شهر و محله، چنانچه به حد نصاب نُه نفر برسند، ملزماند محفل محلی برپا نمایند. محفل محلی، همانند محفل ملی، مرکب از نُه نفر، و در واقع، زیرمجموعه محفل ملی است و از تمامی اختیارات و وظایف لازم برای اداره و کنترل بهائیان تحت حوزۀ خود، برخوردار میباشد. علاوه بر محافل ملی و محلی، هیأتها و لجنهها از دیگر واحدهای سازمانی بیتالعدلاند که زیر نظر محفل ملی و محلی، و متناسب با نیازها و ضرورتهای ملی و منطقهای بهائیان تأسیس میگردند و هر هیأت و لجنه در حوزۀ تعریفشدهای فعالیت میکند. در واقع، ملموسترین واحد سازمانی بیتالعدل برای آحاد بهائی، هیأتها، لجنهها و محافل محلیاند. این واحدها بر کلیه فعالیتهای اجتماعی، فردی و احوال شخصی بهائیان نظارت و اشراف کامل دارد.
[۲]ــ ولی امرالله، توقیع منیع، ص۲۱
[۳]ــ همانجا.
[۴]ــ ارکان نظم، بدیع، ص۴۶
[۵]ــ الواح وصایا، ص۲۷
[۶]ــ دور بهائی، ص۷۶
[۷]ــ همان، ص۷۷
[۸]ــ شوقی افندی، توقیعات، ص۲۴۰
[۹]ــ همان، صص۱۶ــ۱۵
[۱۰]ــ همانجا.
[۱۱]ــ همانجا.
[۱۲]ــ همانجا.
[۱۳]ــ عبدالبها، مکاتیب، ج۳
[۱۴]ــ دور بهائی، ص۸۲
[۱۵]ــ ارکان نظم بدیع، ص۴۶
[۱۶]ــ دور بهائی، ص۷۷
[۱۷]ــ
[۱۸]ــ عبدالبها، مفارضات، صص۴۶ــ۴۵
[۱۹]ــ بدیعالآثار، ج۱، ص۱۱۹
[۲۰]ــ نظیر تغییرات و تحریفات آشکاری که در چاپهای مختلف کتاب «نظر اجمالی به دیانت بهائی» (نوشته احمد یزدانی، نویسنده و مبلغ مشهور بهائی)، بخشهای مربوط به مقام ولی امر و مبیّن آیات و ...، روی داده است و شرح آن فرصتی دیگر میطلبد.
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست