جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
گرافیک یعنی اعلام حضور
فرزاد ادیبی گرافیست و تصویرساز فارغ التحصیل رشته گرافیك از دانشگاه هنرهای زیبای تهران(۱۳۷۳) و عضو رسمی انجمن صنفی طراحان گرافیك ایران است. این هنرمند همچنین به عنوان مدرس مدعو در دانشكده هنرهای زیبا و دانشگاه های دیگر هنر به تدریس رشته گرافیك مبادرت ورزیده است. علاوه بر این دبیری و داوری چندین نمایشگاه تجسمی و همكاری با ناشرین و مطبوعات با عنوان مدیر هنری و طراح گرافیك و نگارش بیش از ۲۰ مقاله در مورد نقد گرافیك از دیگر فعالیتهای این هنرمند محسوب میشود.
ادیبی كه درعرصه گرافیك كارهای شاخص و ماندگاری را در كارنامه هنری خود دارد، در بیش از ۴۰ نمایشگاه جمعی شرکت داشته که موفق به کسب مقام برگزیده در اکثر آنها شده است.
پوستر و طراحیهای جلد این هنرمند در نمایشگاه اخیرش در نگارخانه ممیز حول سه موضوع ادبیات، فلسفه و هنر شکل گرفته است که از علاقهی او نسبت به این مفاهیم ناشی میشود.
اغلب آثار ادیبی علاوه بر اینکه با به کارگیری نمادهای مختلف به آسانی پیام مورد نظر خود را به مخاطب منتقل میکنند، نوعی حالت شعر گونه نیز دارند که همچون بیتی روان بر ضمیر خواننده خود جاری میشوند و او را با گردش منطقی در اثر از پیام خود متاثر میکند و این گونه است که فرزاد ادیبی در سومین نمایشگاه انفرادی آثارش خود را به ما نه فقط به عنوان یک طراح گرافیک بلکه به عنوان یک طراح گرافیک مولف پر از حرف تازه و نو معرفی میکند. گفت و گوی بیشتر ما با این هنرمند در ادامه میآید.
▪ روند کار شما از ارایه یک موضوع به وسیله سفارشدهنده و شکلگیری ایده آن در ذهن شما و نهایتا اجرای یک پوستر یا طراحی جلد چگونه است؟
وقتی سفارشی میگیرم سعی میکنم کاملا با موضوع مورد سفارش ارتباط برقرار کنم. اگر طراحی جلد کتاب باشد با شاعر، مترجم یا مولف کتاب، گفتوگومیکنم تا نقطه نظرات آنها را بشنوم. بعد که کاملا متوجه موضوع شدم اتودی ذهنی انجام میدهم که اول موضوع مورد سفارش را بفهمم، دوم حواشی موضوع را دریابم و بعد اطلاعات در یافتی را به اطلاعاتی که از پیش داشتهام اضافه کنم. همه اینها منجر به یک ایده خام میشود. این ایدههای خام را از اتودهای ذهنی به اتودهای عینی خیلی کوچک تبدیل می کنم و سپس آنها را با تکنیک به اتودهای قابل داوری ودیدن تبدیل میکنم. نهایتا یکی دو مورد از این اتودها را اجرای نهایی کرده و از میان آنها یک یا دونمونه را به عنوان اثر نهایی انتخاب میکنم که قابل ارایه باشد. این روند تولید یک اثر گرافیک تا مرحله تبدیل آن به اطلاعات دیجیتالی مثلا بر روی CD است برای چاپ.
▪ در مورد موضوعات فلسفی که درک عینی از آنها دشوارتر است نیز شیوه کار به همین ترتیب پیش میرود؟
معمولا موضوعهای فلسفی، موضوعهایی انتزاعی یا آبستره هستند که خیلی واضح نیستند. بنابراین سعی میکنم این موضوعها را به نوعی عینی کنم که هم قابل فهم برای خواص و هم برای دیگران باشد. در عین حال کار گرافیک به نوعی ترجمه تصویری است یعنی یک موضوع اعم از فلسفی، ادبی، هنری و ... را به زبان تصویر بر میگردانیم. از ویژگیهای یک برگردان خوب هم این است که مترجمش مسلط به هردو زبان مبدا و مقصد باشد. من خود به فلسفه علاقهمندم با آن ناآشنا نیستم . مقصد هم همان چیزی است که در دانشگاه آموختهایم مثل مبانی گرافیک و...
▪ همیشه بین سفارشدهندهی اثر با هنرمند تفاوت سلیقههایی وجود دارد شما برای حل این مشکل از چه راهکارهایی در اجرای آثارتان بهره میگیرید؟
ما سر کلاس زنده یاد مرتضی ممیز آموخته ایم که مثل حافظ شعر بگوییم که هم عوام با آن فال بگیرند وهم خواص بر یک مصرع آن کتابخانه ای حاشیه بنویسند. البته رسیدن به شعری مثل حافظ خیلی دشوار است و کار هر کسی نیست. به این دلیل باید به گونهای حرکت کرد که همه فهم باشد. کارهایی که مثل اشعار حافظ باشد توفیق چند وجهی دارند. هم سفارش دهنده راضی میشود، هم خود هنرمند و هم دیگران که عوام و خواص هستند.
▪ پس شما از شاگردان ممیز بودید، بهترین چیزی که ازمرتضی ممیز آموختید که اکنون هم در آثارتان رعایت میکنید، چیست؟
بله من از شاگردان ایشان هستم. فکر میکنم همین موردی که اشاره کردم :همچون حافظ بودن در برقراری ارتباط.
حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن میبویم
▪ یک هنرمند مولف یا طراح گرافیک مولف چه خصوصیاتی را باید در اثر دنبال کند که علاوه بر بیان مفاهیم ذهنی رو به کلیشه شدن و ابتذال هم پیش نرود؟
خشت اول تالیف در هر کاری صداقت است. وقتی هنرمندی صداقت داشته باشد و صادقانه با خود و موضوع برخورد کند گام نخست مولف بودن را برداشته است. گام بعدی خلاقیت است، هنری که نوآوری و خلاقیت نداشته باشد هنر نیست. هنرمند همیشه باید درحال نوآوری باشد نه اینکه از دیگران الگوها یا فرمول بگیرد .هنرمند حتی شایسته نیست که خودش را تکرار کند و تکرار از خود هم میتواند درجا زدن باشد. هنرمند کسی است که دائما درحال نوآوری، کشف و جستجو است.
▪ نوشته در آثار شما از جایگاه بسزایی برخوردار است که به نوعی میتوان آن را تکمیل کننده ترکیببندی کلی اثر محسوب کرد به نظر شما اگر این نوشته را از اثر حذف کنید باز هم گویای پیام خود به مخاطب خواهد بود؟
هر نوشتهای در هر زبانی یک تصویر سمبلیک و قراردادی است بین کسانی که آن زبان را میفهمند. بنابراین نوشته نوعی تصویر است و اگر آن را از اثر حذف کنند ناقص میشود. البته اکنون زمانه، زمانه ی انواع نوشته ورویکرد به تایپوگرافی است و در این نوع آثار نوشته همه اثر را تشکیل میدهد.
▪ اثر بدون نوشته، لامکان تر نخواهد بود؟
روح حاکم بر اثر مهم است که میتواند اثری را جهانی و ماندگار و حتی فرا زمانی و فرامکانی کند. یک پوستر متشکل از نوشته و تصویر است که هر کدام جای خود را دارند. آن چه که در اثر اهمیت بیشتری دارد فضاسازی کل کار است. نوشته، تصویر، نوع نوشته، جای آن در اثر، بافت آن و ... همه دارای انرژیهایی هستند که باید درجای درست خود به کار برده شوند. در واقع نوشته میتواند بخشی از کار یا خود کار و یا مکمل کار باشد. اینها هر کدام دارای مراحلی است که طی دورههای تاریخ گرافیک با آن سرو کار داشتهایم یا در انواع شاخههای گرافیک مثلا انواع تایپوگرافی به چشم میخورد. در بعضی از کارها نیز تصویر حرف اول را میزند و مقدم بر نوشته است که اگر در آن نوشته حذف شود باید نوع تصویر به تنهایی گویا باشد که حاوی چه پیامیاست.
▪ تا به حال شده از یکی از آثارتان راضی تر از بقیه باشید؟
تا به حال هیچ کدام از کارهایم مرا صد درصد راضی نکرده است. در این باره با ساعد مشکی که صحبت میکردیم با من هم عقیده بود که این خود یکی از خصوصیات خوب برای جلو رفتن محسوب میشود که آدم دلبسته به هیچ کدام از آثارش نباشد. یاد یک باور چینی افتادم که میگویند هنرمند وقتی شاهکار خود را بیافریند دیگر فانی میشود.
▪ در این نمایشگاه، کدام یک از این آثار را بیشتر از بقیه دوست دارید؟
کمیپوستر مولانا را دوست دارم که حس مولانایی دارد. این اثر یک حس تقریبا پارادوکسی یا تناقض نما هم دارد. در این اثر دستها بالا رفته به حالت نیایش و طلب آسمان و پرواز به سمت بالا که از زمین «لا» شده است. این اتفاق که اصلا پایی روی زمین نیست، و انگار آدم کنده شده و به سمت بالا درحرکت است حسی در خود دارد که من خیلی آن را دوست دارم. یعنی نوعی حالت تعلیق و فرازمینی بودن.
▪ این حس چگونه در این اثر به عینیت رسید؟
زمانی به موسیقی نوا ساخته آقای مشکاتیان که از اشعار مولاناست و آقای شجریان آن را خوانده، گوش میدادم که این حس را به من داد.
شعر رشک برم کاش قبا بودمی
چون که درآغوش قبا بوده ای
در آن لحظه شروع به اتود چند کار کردم که به این اثر رسیدم. من به مثنوی معنوی خیلی علاقه دارم و هر از گاهی که فرصت کنم بخوانم دوباره نو (refresh) میشوم ...
▪ آثار شما نوعی حالت شعر گونه نیز دارند به طوری که میتوان گفت طرح جلدهایی که برای مجموعه اشعار کار کردهاید حتی موفقتر از بقیه هستند؟
چون علاقهمند به شعر هستم و معمولا درحال خواندن یا گوش دادن به شعر به انحاء مختلف هستم این امر در آثارم خیلی تاثیر گذاشته است. اگر سفارش حتی سفارش یک کتاب یا پوستر غیر ادبی هم باشد آن رسوبی که از شعر در ذهنم وجود دارد، کار خود را میکند و کار بی ارتباط با ایدههاو صنایع ادبی وترفندهای موجود در شعر نخواهد بود. به همین دلیل شاید آثارم شعر گونه هستند. وقتی کار میکنم درحین کار اگر موسیقی گوش میدهم اگر شعر میخوانم یا اگر حس شاعرانهای از طریق یک شعر در من ایجاد میشود، تاثیر خود را ناخودآگاه بر روی کارم میگذارد، اگرچه حتی روی موضوعات دیگری کار کنم.
▪ تا به حال شده که مجبور شوید اثری را بعد از اتمام به دلیل راضی نبودن سفارش دهنده دوباره از و و با ایدهای دیگر اجرا کنید؟
بله، این اتفاق زیاد افتاده همچنان که برای همه گرافیستها میافتد.
▪ فکر میکنید این جور مواقع شما باید سفارش دهنده را راضی کنید و به اصالت اثر خود تاکید کنید یا او حق دارد که نظر خود را بر اثر تحمیل کند؟
من حرفهای سفارش دهنده را میشنوم و کاملا احساسشان میکنم که چه میگویند. اگر دیدم حرفشان درست است سعی میکنم با رعایت اصول کار و رعایت فخامت اثر که از نظر هنری چیزی از آن کم نشود، آن را انجام دهم تا به خواسته سفارش دهنده نزدیک شوم. چون همیشه هم سفارش دهنده ناآگاه نیست گاهی آنها آدمهای آگاه تری هستند اگرچه به فنون گرافیک ناآشنا باشند ولی شنیدن حرفهای آنها مشکلی را ایجاد نمیکند و میتوان با آنها به تفاهم رسید. اما گاه درخواست آنها درخواست مثبتی نیست چون هم به محصول خود و هم به اثر لطمه میزند که سعی میکنم آنها را به طور منطقی قانع کنم که هیچ کس در مقابل حرف منطقی و درست سپر نمیگیرد.
▪ تا به حال کدام پوسترها خیلی در ذهن شما ماندگار شده و خیلی از آنها خوشتان آمده است؟
من کارهای شیجئو فکودا را خیلی دوست دارم. آن کارهایش که بازیهای بصری دارد در ذهنم مانده است. در عین حال آثارش فضاهای شرقی خاصی هم دارد اگرچه فکودا از نظر دوره وسبک گرافیکی لیت مدرن است. بازیهای بصری در آثارش بسیار دیده میشود.آثار لهستانی را هم دوست دارم همچنین کارهای آلمانی را ولی با مکتب سویس ارتباط عاطفی برقرار نمی کنم.
▪ در گرافیک سبک خاصی را میپسندید که خود را هم بیشتر نزدیک به آن سبک بدانید؟
نه، پیام حرف اول را در کارهای من میزند و خود را هرگز پایبند به سبک، شیوه و طرز کار خاصی نکردهام.در هر کاری «خود راه بگویدت که چون باید رفت».
▪ برخورد مخاطبان آثارتان را در این نمایشگاه چه طور دیدید؟
این کارها قبلا مخاطب خود را پیدا کردهاند و اکثر آنها چاپ شدهاند. من بازتاب نظر مخاطبان آنها را به انحاء مختلف شنیدهام. البته مساله دیگری در این میان وجود دارد که روند چاپ اثر است. چاپ در کار گرافیک خیلی دخیل و تاثیر گذار است. یک وقتی طراح کاری را به نحو بسیار خوبی به سرانجام میرساند ولی ممکن است طی مراحل چاپ آن کار بد شود. خیلی از آثار من این گونه خراب شدهاند. من بازتابهای منفی و مثبت این آثار را دیدهام ولی وقتی آنها را به صورت پلات روی دیوار ارایه می کنم بازتابهای بهتری را از مخاطب میبینم. نمایشگاه به طور کلی مثبت بوده است و درصد بسیار زیادی از هنرمندان و هم غیرهنرمندان از کارها خوششان آمده است.
▪ مهمترین دغدغه هنری شما در حال حاضر در عرصه گرافیک چیست؟
پیدا کردن راهی که بی تکلف و صادقانه رنگ و بوی ایرانی داشته باشد. روشی که بتوانم حرف خود را به وسیله آن صریح تر و زیباتر بزنم.
▪ یعنی به رعایت المانهای ایرانی در اثر اعتقاد دارید؟
ایرانی کار کردن فقط با استفاده از المانها میسر نمیشود. گاهی یک رنگ، فرم یا فضایی به طور ناخودآگاه و ضمنی حال وهوای ایرانی و شرقی را در اثر ایجاد میکند که این برای من مهم است نه وصله کردن یک تکه یا موتیف ایرانی به کار. «از کوزه همان برون تراود که در اوست». من وقتی روش و منشام در زندگی ایرانی نباشد، نمیتوانم ایرانی کار کنم اگرچه لزومیهم ندارد که حتما ایرانی کار کنم. هنر اصلا قید و بند نمیپذیرد . من دوست دارم که ایرانی کار و زندگی کنم ولی ایرانی کار کردن فضیلت مهمیمحسوب نمیشود. فضیلت وارزش صداقت و شفافیت در کار است. ایرانی بودن علاقه شخصی من است.
▪ پس انتخاب نام «خروش خموش» برای این نمایشگاه نیز از همین علاقه ناشی میشود؟
بله، در عنوان نمایشگاهایم هم علاقه مندم که از واژههای ایرانی و اصیل استفاده کنم. برای این نمایشگاه تعدادی نام انتخاب کردم مثل درنگ رنگ، شنگ رنگ، اندازه و اندیشه و... و سرانجام به خروش خموش رسیدم. همچنان که «نگره و نگاره» و «چهر چکامه» که عنوان نمایشگاههای قبلیام هستند نیز ایرانی بودند.
در واقع در هر کار گرافیک یک خروش و هیجان بصری وجود دارد. به خاطر اینکه گرافیک یعنی اعلام حضور و به چشم آمدن. پوستر یک چراغ چشمک زن است که میخواهد به چشم بیاید. علت انتخاب واژه خموش هم این است گرافیک هنری صامت است. درعین حال «خروش خموش» میتواند نام مناسبی برای کارهای خودم باشد، چون تلاش میکنم در کارهاایدههای مختلفی داشته باشم و فقط متکی بر چهارچوبی نیستم که با جلوهها و انقباضهای بصری حرف بزنم.
گفت و گو: مهرنوش خان محمد زاده
منبع : خانهٔ هنرمندان ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست