جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا


شاعری در قلمرو فرهنگ ایرانی


شاعری در قلمرو فرهنگ ایرانی
حیات اجتماعی و فرهنگی آنان كه در قلمرو تمدن ایرانی زندگی می كنند، چنان با شعر درآمیخته است كه به نوعی، شعر هر دوره را می توان تاریخ فرهنگ، تفكر و اندیشه اجتماعی آن دانست. همان گونه كه شعر فرخی سیستانی نشان دهنده وجوه مختلف زندگی در عصر شاعر است، كلام آسمانی فردوسی و سعدی و حافظ نیز فرهنگ عصر آنان را بازمی تاباند.
این ویژگی در عصر ما نیز مصداق دارد و نمود عینی آن را می توان در فرهنگ و حیات اجتماعی نواحی گوناگون قلمرو تمدن ایرانی جست وجو كرد. در روزگار ما خلیل الله خلیلی، اقبال لاهوری، مؤمن قناعت، ملك الشعرای بهار، اخوان ثالث و... هریك به نوعی جوهر تفكر و نحوه نگرش خود به حیات فرهنگی و اجتماعی شان را به زبان شعر بیان كرده اند.
در بخش عمده جهان ایرانی، شعر در ادوار مختلف، ابزار هویت فرهنگی و اجتماعی بوده و در بازتعریف زندگی نقشی اساسی بر عهده داشته و یكی از حلقه های اصلی تعریف هویت ملی و فرهنگی به شمار می آمده است. در تاجیكستان- پاره جدا افتاده فرهنگ مشترك ایرانی- سالیان دراز، شعر، كانون گرم و تپنده حیات فرهنگی بوده و رسالتی كه بر دوش این نوع از آفرینش ادبی قرار داشته است با هیچ یك از گونه های ادبی دیگر قابل مقایسه نیست. در این حوزه شعر آهنگ زندگی بوده و هست و حضور شعر و تفكر شاعرانه را در تمامی زوایا و خبایای زندگی مردم می توان دید. اساساً شاعرانه زیستن یكی از ویژگی های زندگی شرقی است.
با این توصیف به میان شاعران تاجیكی می رویم و یكی از آنها را برای شما معرفی می كنیم. رحمت نذری، شاعر تاجیكستانی، به سال ۱۹۵۱ م درختلان متولد شد. در ۱۹۷۳ رشته روزنامه نگاری را در دانشگاه دولتی تاجیكستان به پایان برد و در نشریه های «معارف» ، «مدنیت» و «ادبیات و صنعت» و نیز كانون نویسندگان تاجیكستان به كار پرداخت. نخستین شعرهایش را در ۱۲ سالگی سرود. وی در جشنواره های هشتم، نهم و دهم شاعران جوان شوروی شركت داشت. او شماری از آثار سلیمانف، رسول حمزتف، ناظم حكمت و دیگران را به فارسی تاجیكی برگردانده است.وی در ۱۹۷۹ به عضویت اتحادیه نویسندگان شوروی درآمد. اشعار او در روزنامه های معتبر تاجیكستان و نیز نشریات «سیمرغ» ، «آینده» ، «كیهان فرهنگی» و «شعر» منتشر شده است.
نذری در شعر پیرو صابر است و ستایش آیین های كهن تاجیكان و دیگر اقوام ایرانی درون مایه سروده های اوست. از آثارش می توان به برگ سبز (۱۹۷۷)، گل سنگ (۱۹۷۹)، ستاره روز (۱۹۸۲)، لاله آتش (۱۹۸۴)، سرنوشت (۱۹۸۷) و محراب (۱۹۹۱) اشاره كرد.
با هم چند شعر از این شاعر تاجیكی را می خوانیم:
●«سوز دل»
ای سوز دل، به سینه خود می فشارمت
ای اشك، از دو دیده خود می گسارمت
ای آب و خاك پاك دیار غریب من
عمری سپاس نان و نمك می گزارمت
ای سرنوشت تیره تاریخ زرنوشت
سرنامه ای به نام خدا می نگارمت
در پاره خریطه زرد قلم زده
ای كشور الم زده، سر می فرارمت!
در سرزمین سوخته بی پناه خود
ای سایه خدا، به خدا می سپارمت!
ای واپسین دم، از غم سنگین میهنم
در روبه روی آینه چون می برآرمت؟
گر بشكنی چو ساعت ریگی ام(۱)، ای زمان
من باز زیر ریگ روان می شمارت...
امید شعله پاشم باش، ای عشق
تب و تاب و تلاشم باش، ای عشق
به زیر گنبد گردون گردان
اگر باشم نباشم، باش، ای عشق
اگر جان تو ای گل، تب نگیرد
اگر سوگند دل بر لب نگیرد
اگر بی یاد من خُسبی، خدایا
حنای بسته ات امشب نگیرد
جهان را خوشنما بینید، ای كاش
به سر بال هما بینید، ای كاش
اگرچه روز نیك از روزگاران
ندیدم من، شما بینید، ای كاش
●آه، اكنون...
آه، اكنون بندگی دل می زند در سینه ها
مهر اكنون مهربانی می كند با كینه ها
روشنایی سوی تاریكی خوشامد می زند
سوی آیین ها دورویی می كنند آیینه ها
راست و چپ می گراید سوی یكدیگر، ولی
جنگ اندازند با هم كفش ها را زینه ها
چرم سوی چرب می لیسد لب خشكیده اش
خودنمایی می كند در چشم سوزن پینه ها
پرده روی سیاهی و سفیدی می درد
می پرد سرخی شرم گونه سبزینه ها
آه، اكنون در میان كور بزم خنده سار
آدمی می رقصد از كفكوبی بوزینه ها!
م. آشنا
۱- ساعت ریگی: ساعت ماسه ای
منبع : روزنامه همشهری