یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مصدق، شاه، حزب توده


مصدق، شاه، حزب توده
در جریان وقایع مربوط به دوره نخست وزیری مصدق، موضع گیری آیت الله العظمی بروجردی ویژگی خاصی داشت. در دوره مصدق، دشمنی قوی تر از شاه (حزب توده) برای دین و علما وجود داشت. اگر تنها شاه وجود می داشت، ایشان تنها دشمن خود شاه می شد.۱ یعنی در واقع شاه مثل مترسکی بود که با وجودش توده یی ها شکسته می شدند. نظر آیت الله العظمی بروجردی این بود که باید اول حزب توده از صحنه محو شود. اگر حزب توده قدرت می گرفت، نه دین می ماند و نه خدا. اما شاه به دروغ نام خدا و اسلام را بر زبان می راند. این دروغ آنها از حرف ها و شعارهای حزب توده بهتر بود. این سیاست تا زمانی که حوزه به اندازه کافی تقویت شد، ادامه پیدا کرد. بعد از کودتا، آیت الله العظمی بروجردی تلگرافی به شاه فرستاد و این کار نه به دلیل علاقه به شاه بلکه به سبب کینه نسبت به حزب توده بود. حزب توده در حال اوج گیری بود و شاه به خاطر دشمنی با حزب توده می توانست جلوی آن را بگیرد. امام(ره) هم درباره حزب توده چنین تحلیلی به کار برد. عده یی می گفتند ما با حزب توده همراه و همسو باشیم چون آنها هم در فکر برانداختن رژیم شاه هستند. امام در جواب کسانی که این حرف ها را می زدند، واکنش تندی نشان داد و گفت؛ چی، ما با توده یی ها همسو و هم هدف باشیم اگر این کار را بکنیم با شاه هم دست شویم، بهتر است. آقای بروجردی هم همین هدف را دنبال می کرد.
ایشان یا باید شاهد قدرت یافتن کفر و الحاد می بود یا به ناچار برای ریشه کن ساختن کفر، ظلم و دستگاه آن را بپذیرند یعنی دفع افسد به فاسد بکنند با مثالی سخن بالا را روشن می کنم. اگر کسی به توصیه پزشک مخیر باشد بین قطع دو انگشت یا هشت انگشت دستانش، به طور طبیعی ترجیح می دهد دو انگشتش قطع شود نه هشت انگشتش یعنی در واقع از قطع شدن دو انگشتش نیز ناراضی است اما چون چاره یی ندارد و آن را بهتر از قطع هشت انگشت می داند بنابراین با اکراه تن به این درخواست می دهد. با آ مدن شاه، شراب خواهد آمد، بی حجابی و کنار دریا رفتن رواج خواهد یافت، اما نام خدا و پیامبر از بین نخواهد رفت. اگر از هر عاقلی که درس هم نخوانده باشد، بپرسند که نام خدا نباشد، اما فسق و فجور باشد بهتر است یا نام خدا باشد، اما فسق و فجور هم باشد و نام پیامبر از دل ها زدوده نشود. این دو انتخاب را به هر عاقلی بدهند، مسلم است که کدام را انتخاب خواهد کرد. پذیرفتن ولیعهدی مامون از طرف علی بن موسی الرضا(ع) را نیز می توان این گونه توجیه کرد.
ایران با آن اسلامی که مامون از خود نشان داده بود، در خطر کفر و الحاد بود و خطر بی دینی مردم سخت جدی شده بود. حضرت رضا برای اینکه ایران را از این خطر نجات بدهد، این ماموریت و مسوولیت را پذیرفتند. بهترین رفتار حضرت رضا را می شود در جریان خواندن نماز عید دریافت که مشروعیت حکومت مامون را زیر سوال برد زیرا حکومت عباسی دریافت اگر امام خطبه را بخواند، ضربه سنگینی خواهند خورد.۲

پی نوشت ها
۱- منظور راوی، تضاد منافع میان شاه و حزب توده است.
۲- خاطرات آیت الله ابوالقاسم خزعلی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان ۱۳۸۲، صص ۶۱ و ۶۲
منبع : روزنامه اعتماد