دوشنبه, ۲۱ آبان, ۱۴۰۳ / 11 November, 2024
مجله ویستا


تیرگی های انسانی


تیرگی های انسانی
▪ اگر جزو مخاطبان جدی سینما باشید و فیلمهای روز جهان را پیگیری کنید حتماً تاکنون یا «مه» را دیده اید، یا درباره اش شنیده و خوانده اید. البته اینکه چرا ما با یک اختلاف زمانی چند ماهه سراغ این فیلم رفته ایم را بگذارید به حساب مجموعه فیلمهای سوپر قهرمانانه و اکشن و فانتزی که این چند وقت اجازه دیدن «مه» را از ما گرفتند! به هر حال هالیوود است دیگر و وقتی می زند توی کار سری دوزی یک ژانر، بقیه کناره می مانند.
تا همین چند وقت پیش فیلمهای ژانر وحشت (Horrer) پشت سر هم اکران می شدند و دسته دسته تماشاچیان را به سالنهای سینما می کشاندند، اما در چند ماه اخیر غیر از دو سه فیلم ضعیف (جز همین «مه») فیلمی از این گونه اکران نشد و بورس فیلمهای Super Hero و ادامه سازی های هالیوودی و کمدی های نازل، سینماهای جهان را تحت تأثیر قرار داد.
▪ گرچه دنیای کتاب و نویسنده ها در ینگه دنیا اصلاً با این ور بازار (یعنی ایران!) قابل مقایسه نیست و برای خودش بر و بیا و متن و حاشیه هایی پررنگ دارد، اما تعداد نویسندگان بین المللی و پرمخاطبی که مورد علاقه تهیه کنندگان هالیوود و استودیوهای فیلمسازی قرار می گیرند، زیاد هم نیستند. بی شک یکی از این چهره های سرشناس «استفن کینگ» است. نمی دانم تاکنون کتابی از او خوانده اید یا نه؟ (کلاً کینگ در ایران نویسنده پرطرفداری نیست) اما حتماً چند فیلم مشهور که از روی رمانها و داستانهای کوتاه او ساخته شده است را دیده اید.جالب که وقتی در سایتهای سینمایی نام او را جستجو می کنید با چند عدد عجیب و غریب روبه رو می شوید: ۱۰۸ مورد اقتباس سینمایی، تلویزیونی و ویدئویی از کتابها و قصه هایش! ۱۷ بار بازیگری در سینما و تلویزیون! ۹ تهیه کنندگی و حتی یک مورد کارگردانی!
به هر حال این اعجوبه نویسندگی ایالات متحده که او را یکی از اصلی ترین ستونهای ژانر وحشت و کتابهای ترسناک، وهم انگیز و شیطان / روح / ماورائی می دانند (حتی همپای جان گریشام بزرگ) نامش پای چند اثر معروف سینما دیده می شود. سرآمد همه آنها «تلالو» (The Shining) شاهکار «استنلی کوبریک» است که با این اقتباس سینمایی، «استفن کینگ» را بیشتر سر زبانها انداخت. و البته «مسیر سبز»، «رهایی از شاوشنگ»، «۱۴۰۸»، «منطقه خلا»، «بوگی من» و حتی «بچه های مزرعه ذرت»، «پروژه های X» و...
اما «مه» ... در واقع داستانی کوتاه از «کینگ» می باشد که سومین همکاری او با «فرانک دارابونت» را رقم زده است.
▪ «فرانک دارابونت» را نه می توان یک فیلمساز مستقل به شمار آورد و نه یک کارگردان صرف استودیویی. او یک جورهایی بین این و آن است! فیلمهای او دارای مفاهیم و ارزشهایی بدیع و تأثیرگذار از جنس سینمای مؤلف و مستقل هستند با ترکیبی از عوامل تجاری استودیویی هالیوود، اما آن چیزی که در این میان مهمتر جلوه می کند ماندگاری و تأثیرگذاری و مفاهیم و پیامهای بی نظیر انسانی / اخلاقی / دینی آثار اوست که در این برهوت اخلاقیات و ارزشها در سینما، غنیمتی بزرگ است.«رهایی از شاوشنگ» را به یاد بیاورید. سینمای «تیم رابینز» و آن ماجراها و رفتارها و اتفاقها و «مورگان فریمن» را فراموش خواهید کرد؟ آیا «مسیر سبز» یکی از بهترین های تاریخ سینما برایتان نخواهد بود؟ ]دیدن حداقل سالی یک بار «مسیر سبز» را حتماً در برنامه سینمایی تان بگذارید [اما پس از یک تجربه ناموفق و ساخت «مجستیک» ]با بازی «جیم کری» در نقش مردی که حافظه اش را از دست می دهد و با فرد دیگری اشتباه گرفته می شود [فرانک دارابونت به سراغ «استفن کینگ» رفته تا سومین پروژه مشترکشان، باز بر سر زبان ها بیفتد.
▪ «مه» جزو آن دسته فیلمهایی است که به تعداد طرفدارانش، مخالف دارد! مطمئنم برخی از آنها (حتی منتقدان و اهالی جدی سینما) که فیلم را دیده اند اصلاً از آن خوششان نیامده و آن را یک فیلم معمولی در ژانر وحشت دانسته اند، آن هم از نوع کلیشه ای و دست پایین...
البته واقعیتش هم، آخرین همکاری دارابونت - کینگ از نگاه ژانری، چنان آش دهان سوزی نیست. «مه» در برابر آثار موفق گونه وحشت و سینمای دلهره و فیلمهای رازآلود ماورایی چیز جدیدی ندارد. باز هم تعدادی انسان که در شرایطی غیرزمینی و سخت قرار می گیرند و باید برای نجات جانشان تلاش کنند و مصیبت بکشند. اما همه «مه» این نیست. اصلاً اگر این فیلم را فرانک دارابونت نمی ساخت، می شد نادیده اش گرفت، اما همین نگاه مؤلف و دیدگاه مذهبی - انسانی مبتنی بر اخلاقیات است که "The Mist" را غافلگیر کننده کرده است.راحت بگویم اگر سکانس نهایی و پایان بندی بی نظیر فیلم نمی بود شاید امروز نمی شد «مه» را این قدر جدی گرفت. حتماً تاکنون با چنین فیلمهایی مواجه شده اید که تمام معنا و مفهوم و حرفهای نویسنده و کارگردان در صحنه پایانی به تماشاچی القا می شود و این بار نیز با چنین غافلگیری روبه رو خواهید شد.
▪ پس از وقوع یک طوفان که خسارتهایی به شهر ساحلی رسانده است، «دیوید» به همراه فرزندش برای خرید مایحتاج روزانه به سوپرمارکت بزرگ شهر می روند. در شرایطی که تقریباً همه چیز به جز تعداد زیاد سربازان و ماشین های نظامی طبیعی است، یکی از اهالی شهر هراسان و زخمی وارد سوپرمارکت می شود و خبر از جلو آمدن یک مه غلیظ و وهم ناک می دهد که یکی دیگر از اهالی شهر را خورده است!
رسیدن مه به سوپرمارکت شروع تنش ها، اضطراب ها و جدال برای مرگ و زندگی است. در واقع موجودات عجیب و غریب و نیمه دریایی / نیمه زمینی که خیلی هم نمایش داده نمی شوند (و معلوم می شود به خاطر یک آزمایش علمی و شکست مکان، از سیاره های دیگر پا به دنیای ما گذاشته اند) بهانه ای می شوند برای درگیری های بین آدمهای حاضر در سوپرمارکت. حالا هر کسی برای زنده ماندن تلاش می کند. مادری برای نجات فرزندانش در خانه، تنها بیرون می رود. گروهی به رهبری دیوید قصد شکست دادن و غلبه بر این موجودات را دارند، عده زیادی به سرکردگی زنی یهودی به نام «کارمودی» برای نجات یافتن از این فاجعه، قربانی می کنند و گروهی هم به همراه همسایه سیاه پوست «دیوید» که همه این اتفاقها را طبیعی و وحشت بی پایه می خواند به میان مه می روند... اما سرانجام همه این آدمها آن طوری نیست که بشود پیش بینی کرد...
▪ در بسیاری از صحنه های «مه» خبری از موجودات فرازمینی نیست و «دارابونت» زیرکانه با دستمایه قرار دادن آنها، به موقعیت شناسی آدمها و تعریف کاراکترها و برخوردها و تنشها و درگیری های شخصیتها با پس زمینه پررنگ مذهبی پرداخته است. در این جا خانم کارمودی و رفتارها و عقایدش نقش اساسی و هشداردهنده ای دارد. یک یهودی متعصب و خرافه پرست که در یک لحظه مثل «فاوست» با شیطان (و به تصور او خدا) قرارداد می بندد و با بیان اینکه از سوی خدا برای نجات مردمان آنجا مأموریت دارد رهبری فکری شان را برعهده می گیرد و جالب که با وعده وعیدها و حرفهای تحریک برانگیز و موقعیت شناسانه، اکثر کسانی که ابتدا با او مشکل دارند را وارد تیم خود می کند. خرافه ها و عقاید شیطانی او باعث می شود یارانش!دست به قربانی کردن آدمها برای رضای خدا! بزنند و حتی برای نجات خود، قصد جان «دیوید» بی ایمان!را بکنند.
(البته این قسمت قضیه کارکرد بیرونی هم دارد و آن اشاره به مردمان آمریکاست که بسیار زود و بی منطق، تحت تأثیر سخنرانی ها و بیانیه های به اصطلاح «مذهبی» قرار می گیرند و به نام ایمان و دین، احمقانه ترین خرافات و عقب ماندگی های اخلاقی انسانی به خوردشان داده می شود... در همین شبکه های ماهواره ای، چند ده شبکه با موضوع خدا و مذهب و نجات وجود دارد که تماماً کلاهبرداری های دینی، اجتماعی و سیاسی و سوء استفاده از احساسات احمقانه مردمان آمریکاست!) در کل، صحنه های متعلق به سخنرانی های «کارمودی» و فعال کردن زنان و مردان محبوس در سوپرمارکت فوق العاده اند. باید ببینید تا متوجه شوید «دارابونت» ماهرانه وحشت حاضر در فیلمش را از موجودات فرازمینی بیرونی به خود آدمهای داخل سوپرمارکت سوق داده و حالا دیگر «مه» ترسناک و مرگ آور نیست، بلکه این خود آدمها هستند که به خاطر رهایی از مرگ، به موجوداتی پست و پیغام آوران مرگ تبدیل شده اند.
▪ اما همه فیلم یعنی سکانس پایانی آن جزو هر دسته از تماشاچیان حرفه ای یا معمولی، مخاطب خاص و عام سینما که باشید توقع چنین پایان بندی فوق العاده ای را ندارید. البته این پایان دیگر اثرانگشت شخص فرانک دارابونت است و «استفن کینگ» هم حتماً موقع دیدن فیلم جا خورده است!
نمی خواهم پایان فیلم را تعریف کنم چون معتقدم این یکی را حداقل باید ببینید. اما همین بس که تمام حرفهای دارابونتی !و آن مفاهیم مذهبی اخلاقی «مسیر سبز» و «رهایی از شاوشنگ» را در همین سکانس می شود دید. جلوه زیبایی از پوچی و بی اعتقادی مردمان آمریکا و ناامید شدن و دست برداشتن از تلاش درست در زمانی که نجات و رهایی پشت در خانه ماست. اینجاست که ایمان و انسانیت باعث می شود همان زنی که در اوج مه گرفتگی، برای نجات فرزندانش از سوپرمارکت بیرون زده، به همراه آنها زنده بماند، اما برای دیوید و همراهیانش که برای زنده ماندن آن قدر تلاش و مبارزه کردند چنان سرنوشت تراژیکی رقم بخورد !به هر حال «مه» فیلم تعریف کردنی نیست. باید آن را ببینید تا معنای فیلم خوب و غافلگیرکننده دستتان بیاید. (باز هم تأکید می کنم آخرین اثر «دارابونت» بدون سکانس پایانی کار چندان ارزشمندی نیست).
و کلام آخر هم درباره تفاوت معنایی "Mist" و "Fog" ... در اکثر دیکشنری ها و دائرة المعارف ها "Mist" یک نوع از "Fog" است که وهم ناک و با سر منشأیی نامعلوم بوده و شرایط عادی ندارد... همین!
وحید ضرابی نسب
منبع : روزنامه قدس