چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
آموزههای اسلام در جهت توسعه اقتصادی
بسیاری از آموزههای دینی در حوزه تشریع و تبیین، دارای جهتگیری اقتصادی خاصی است كه نگرش كلی اسلام به اقتصاد و بویژه جایگاه توسعه اقتصادی را در دین نشان میدهد.
در این مقاله با نگاهی اجمالی به مسأله رشد، سنت تسخیر طبیعت به وسیله انسان، توصیههای اسلام در مورد استعمار، استنماء، استثمار، استصلاح زمین و سرمایهها، احیاء موات، حیازت مباحات، وجوب خمس و زكات، نفی سبیل كفار بر مسلمین، فلسفه اموال و فلسفه خلقت انسان، جایگاه توسعه اقتصادی به طور كلی نشان داده شده و بیان شده است كه چگونه ادیان الهی بویژه دین اسلام علاوه بر تأكید و اصرار بر توسعه اقتصادی، منشأ پیدایش و بازسازی توسعه سالم و همه جانبه مبتنی بر عدالت و سازگار با سایر ابعاد آن مانند توسعه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی... بوده و هست.
● مقدمه
۱ـ مفهومشناسی توسعه
واژه توسعه بیش از نیم قرن اقتصاددانها و جامعهشناسان و... را به خود مشغول كرده و آنان را به طرح مباحث گوناگونی در موضوع توسعه واداشته است كه تمام آنها معطوف حل مشكل كشورهای جهان سوم (یا به اصطلاح توسعه نیافته) و توسعه آنها بوده است.
«نیم قرنی كه بر حضور جدی واژه توسعه گذشته، مفهوم آن دچار دگرگونیهای فراوان و پیدرپی شده است. در دهه آغازین؛ یعنی دهه ۱۹۶۰، مفهوم توسعه به رشد اقتصادی محدود شد. از این رو در سال ۱۹۵۷م، رشد یا توسعه را به افزایش تولید سرانه كالاهای مادی تعریف كردند».(۲)
«در دهه شصت مفهوم دگرگونی نیز به رشد اضافه شد و توسعه را عبارت از رشد به علاوه دگرگونی با هدف بهبود كیفیت زندگی مردم دانستند.».(۳)
«دهه سوم، رویكرد انسانگرایانه به توسعه بود و آن را به «توسعه مردم» معنی كردند و متخصصان اعلام كردند، انسان باید نقش بیشتری در توسعه داشته باشد. در این دهه، در سال ۱۹۷۵ م، یونسكو تصریح نمود كه توسعه باید یكپارچه و فراگیر باشد و فرایندی تمام عیار و چند وجهی كه تمام ابعاد زندگی یك جامعه، روابط آن با دنیای خارج و وجدان و آگاهی را فراگیرد، باشد. این معنی توسعه مستلزم «فرایند تعدیل» بود.»(۴)
«دهه نود، روح توسعهگرایی جدید پدید آمد كه در كشورهای جنوب، مستلزم تخریب بخشهای گریخته از تیغ فرایند تعدیل در دهه هشتاد بود تا راه برای ورود پسماندههای كشورهای شمال و كالاهای بنجل و ضایع و منسوخ آنها باز شود. بالاخره، در دهه حاضر برای بقای توسعه، بحث توسعه انسانی مطرح شد كه عبارت بود از سطحی از موقعیت یا میزان نسبی دستیابی عملی به گزینههای مربوط در جوامع مورد نظر در مقایسه با جوامع دیگر.»(۵)
در تمام تحولات مفهومی واژه توسعه كه صادره غرب به جهان سوم بود، دو چیز ثابت بود: اول، مقایسه كشورهای توسعه نیافته (كشورهای جنوب) یا جهان سوم با كشورهای توسعه یافته (كشورهای شمال) و معیار قرار گرفتن آنان در تعریف و الگوی توسعه و دوم، نقش و كاركرد واژه توسعه.
البته این سیر تاریخی تحول مفهومی توسعه به ظاهر مانع تلاش نظری در ارائه تعریف و نظریهپردازی مستقل در باب توسعه نبود؛ اما از آنجا كه صدور مفهوم توسعه به جهان سوم به ناگزیر همراه تحمیل یك شبكه از مفاهیم مانند فقر، برابری، نیاز، تولید، محیط زیست، مشاركت، سطح زندگی، دولت... بود، برای دستیابی به یك تعریف یا نظریه توسعه، باید همه این مفاهیم تعریف میگردید و این در حالی بود كه این مفاهیم از قبل، تعریفهای گریزناپذیری را با خود از غرب به همراه داشتند كه به سادگی، فرار از آن بار مفهومی وارداتی میسّر نبود. در نتیجه؛ توسعه به هر نحو كه تعریف میگردید یا مدلسازی میشد، كاركرد استعماری و نقش فریبكارانه خود را حفظ مینمود.
نمونهای از تعاریفی كه به طور مشخص از توسعه به معنای عام و یا به معنای اقتصادی آن ارائه شد عبارتند از:
ـ فرایند بهبود بخشیدن به كیفیت زندگی افراد جامعه؛(۶)
ـ بهبود و رشد و گسترش همه شرایط و جنبههای مادی و معنوی زندگی اجتماعی؛(۷)
ـ پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر كاهش فقر، بیكاری و نابرابری؛(۸)
ـ فرایندی است كه طی آن تولید ناخالص ملی افزایش مییابد و فقر، نابرابری اقتصادی و بیكاری كاهش پیدا میكند و رفاه همگانی نسبی به وجود میآید و این امراز طریق سرمایهگذاری و تغییر و تحول در مبانی علمی ـ فنی تولید حاصل میشود.(۹)
۲ـ كاركرد و نقش واژه توسعه
«در واقع، «توسعه» گفتمان حاكم در روابط كشورهای شمال و جنوب در نیمه دوم قرن بیستم بود و با تمام تحولات مفهومی خود، همواره دارای كاركرد و نقش واحدی بوده است كه به نظر میرسد از آغاز قرن ۲۱، گفتمان «دموكراسی» همان نقش و كاركرد را بر عهده گرفته است. از این رو، اگر ترومن، رئیس جمهور امریكا، در آغاز نیمه دوم قرن بیستم؛ یعنی سال ۱۹۴۹ م، كشورها را به توسعه یافته و توسعه نیافته تقسیم نمود و خود را موظف به بهبود و رشد مناطق كم توسعهیافته دانست».(۱۰)
امروزه نیز رئیس جمهور امریكا ـ بوش ـ كشورها را به صاحب دموكراسی و فاقد دموكراسی تقسیم نمود و خود را موظف به بهبود یا ایجاد دموكراسی در كشورهای غیر دمكراتیك میداند. در پشت گفتمان دموكراسی، از آغاز قرن ۲۱، همان نقش فریب كارانه و كاركرد استعماری گفتمان توسعه نیم قرن گذشته، نهفته است.
نقش واژه تحمیلی توسعه از جانب كشورهای به اصطلاح توسعهیافته غربی مانند آمریكا همواره فریبكارانه بوده و از همان آغاز، هدف پنهان توسعه، چیزی جز غربیكردن جهان نبود. از این جهت، كاركردی استعماری در جهت تحقیر جهان سوم و ایجاد زمینه ذهنی ـ روحی لازم برای مداخله و سلطه هر چه بیشتر و به ظاهر خیرخواهانه استعمارگران جدید غربی داشته است. آنان هر مداخلهای را با پوشش توسعه و به بهانه توسعه دادن در كشورهای توسعه نیافته را موجه؛ بلكه مقدس و انسانی وانمود میكردند.
برای درك نقش فریبكارانه و كاركرد استعماری واژه توسعه كافی است توجه كنیم كه در دههای كه ترومن عصر توسعه را اعلام كرد و گفت:
«ما باید برنامه جسورانهای را در پیش بگیریم تا مزایای پیشرفتهای علمی و صنعتی خود را در جهت بهبود و رشد مناطق كمتوسعه قرار دهیم. امپریالیسم كهن كه بر اساس استثمار خارجی مبتنی بود در طرحهای ما جایی ندارد. ما برنامهای را برای توسعه [كشورهای توسعهنیافته] در ذهن داریم...»(۱۱)
«یعنی در سال ۱۹۶۰ ثروت كشورهای شمال بیست برابر؛ ولی در سال ۱۹۸۰، ۴۶ برابر كشورهای جنوب [كم توسعهیافته [شد.»(۱۲)
و این حاصل دو دهه برنامه توسعهای بود كه ترومن در ذهن داشت و اعلام نمود.
به خاطر همین نقش فریبكارانه و كاركرد توسعه بود كه غربیها بویژه آمریكاییها، همواره خود را توسعه یافته و آغازگر توسعه و متولی آن معرفی كردند و اصرار داشتند كه منشأ توسعه و توسعهیافتگی، آنان بودهاند. چنان كه امروزه درباره دموكراسی نیز چنین ادعا و اصراری دارند.
اما چنان كه خواهد آمد واقعیت چیزی غیر از این ادعا و اصرار است و توسعه به معنی حقیقی و اصیل آن ریشه در تعالیم آسمانی و ادیان الهی دارد. توسعهای كه هرگز نقش فریبكارانه در تاریخ تمدنها نداشته است.
۳ـ دین و توسعه
در آیات قرآن و احادیث و آموزههای دینی، واژه توسعه نیامده است؛ اما آموزههای متعالی و مفاهیمی غنی در آنها وجود دارد كه تا حدی مفهوم توسعه به معنی امروزی را در اختیارمان قرار میدهند و یا عوامل لازم آن را معرفی میكنند.
مجموعه مفاهیم و آموزههای متعالی مزبور در بعد اقتصادی میتواند مفهوم بسیط و پایهای از توسعه را در اختیارمان قرار دهد كه به دور از نقش فریبكارانه و كاركرد استعماری واژه توسعه غربی است. مفهومی كه در خود رونق اقتصادی، شكوفایی اقتصادی، خود اتكایی اقتصادی، عدالت اقتصادی و معنویت اقتصادی را نهفته دارد.
آنچه در این مقاله در صدد اثبات آن هستیم مبتنی بر این معنی و رویكرد واژه توسعه است و نه توسعه به معنی وارداتی آن.
۱ـ۳ـ ادیان الهی سرچشمه توسعه
ادیان الهی به خصوص اسلام، نه تنها بر توسعه از جمله توسعه اقتصادی تأكید كردهاند؛ بلكه با تأملی در تاریخ و تعالیم انبیا در مییابیم كه منشأ پیدایش بحث نظری توسعه در علوم انسانی و حكمت عملی و علم اداره حكومت، پیامبران به خصوص رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله و معصومین علیهمالسلام بودهاند. در عمل نیز توسعه در تمام ابعاد مانند فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و... ناشی از تلاش و كوشش یا توصیه سفارش آن رسولان الهی و اصحاب صادق آنان بوده است.
۲ـ۳ـ مفقود شدن حلقه واسطه بین سرچشمه توسعه و مباحث توسعه امروزی
آنچه باعث تأسف است، مفقود شدن حلقههای واسطه بین سرچشمه توسعه در تعالیم و عملكرد پیامبران و مباحث نظری توسعه درعصر حاضر و توسعهیافتگی برخی از جوامع امروزی در سلسله زنجیری تاریخی توسعه است.
مفقود شدن و ندیدن آن حلقههای واسطهای، ناشی از ضربه زدن دشمنان به پیامبران و ادیان الهی، به خصوص دین اسلام، بوده است و هنوز هم به شیوه جدید ادامه دارد. از باب نمونه، آنها در نوشتههای خود برای محافل علمی، سیاسی، دانشگاهی و حتی نظامی به پنهان كردن آن ارتباط مشغول هستند. دلیل دیگر این كه، بر اثر عدم آشنائی با تعالیم اصیل ادیان الهی بویژه آموزههای ناب اسلامی، قادر به یافتن حلقههای واسطه توسعه امروزی با سرچشمه توسعه در تعالیم و عملكرد انبیا نیستند.
علاوه بر آن، اولاً عقبماندگی جوامع اسلامی از تعالیم وحیانی و ثانیا عملكرد غیر اسلامی حكومتهای ملل اسلامی، این پندار را به وجود آورده كه توسعه یك امر عقلانی صرف است. از همین رو، عدهای توسعه را امری جدای از دین تلقی كردهاند؛ حتی بلكه برخی دین را ضد آن قلمداد نمودهاند.نظر دین افیون تودههاست. تز جدایی حكومت از دین یا جدایی دین از سیاست، همه ریشه در همین حلقههای مفقوده و دو امر یاد شده، دارد. اغراق نخواهد بود اگر ادعا كنیم امام قدسسره و نظام جمهوری اسلامی این حلقههای مفقوده را دوباره به فرآیند زنجیرهای تاریخی توسعه بازگرداندند و آن را برای علما، حكما، ملتها و دولتها آشكار ساختند.
۳ـ۳ـ چند نمونه از سرچشمه توسعه
«حضرت آدم علیهالسلام اولین شخصی بود كه به تعلیم خداوند به كشاورزی و كشت گندم دست زد و هابیل، فرزند صالح او، این كار را توسعه داد.»(۱۳)
سایر انبیا در هزاره اول این كار را ادامه دادند تا این كه نوبت به حضرت نبیط یكی از فرزندزادگان حضرت نوح كه فردی صالح بود، رسید. وی كشاورزی را به طور گستردهای توسعه داد و علاوه بر زراعت به كشت درخت و ساختن نهرها و جاری كردن آبها دست زد و صنعت باغداری و آبیاری را پدید آورد.(۱۴) این آغاز توسعه دو صنعت آبیاری و باغداری بود كه تا امروز ادامه یافته است.
«حضرت داوود علیهالسلام نخستین فردی است كه به تعلیم خداوند، صنعت ریختهگری در فلزات را ابداع نمود. آن حضرت استفاده از فلزات را از حالت بسیط خارج كرد و از طریق ذوب فلزات و ریختهگری به تجارت فراوردهای آن پرداخته است.»(۱۵)
«پیشكسوت صنعت دامداری، انبیا الهی بودهاند، كما این كه اولین كسی كه توسعه شهری و اجتماعی و تقسیم جمعیت را ابداع نمود و بدان همت گمارد، حضرت نوح علیهالسلام و سپس حضرت فالغ، یكی از پیامبران پس از هزاره اول، بود.»(۱۶)
فن تجارت به وسیله انبیا علیهمالسلام پدید آمد و در اثر تعلیم و توصیه آنان به اصحاب خود، توسعه پیدا كرده است.
در سایر ابعاد توسعه مانند توسعه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی... نشانهها و قراین دقیق و متقن تاریخی در دست است كه انبیا الهی و دین اسلام منشأ آنها بودهاند.
در این مقاله با بررسی نه موضوع از معارف فرهنگ اسلامی و تعالیم قرآن، نشان خواهیم داد كه چگونه دین اسلام علاوه بر تأكید و اصرار بر توسعه اقتصادی، منشأ پیدایش و بازسازی توسعه سالم و همه جانبه اقتصادی و سازگار با دیگر ابعاد توسعه مانند توسعه فرهنگی، سیاسی، نظامی و... بوده است؛ اما افسوس كه مسلمانان با عقب ماندن از پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله و معصومین علیهمالسلام و از دست دادن هدایت و ولایت آنان از صدر تا به امروز، نه تنها توسعه مورد نظر اسلام را پیدا نكردهاند؛ بلكه جزء جوامع عقبمانده یا در حال توسعه قرار گرفتهاند.
● آموزههای وحیانی در جهت توسعه اقتصادی
۱ـ توسعه اقتصادی عنصر اصلی رشد اسلامی
«رشد یكی از مفاهیم فرهنگ اسلامی»(۱۷) و «دارای محتوای بسیار وسیع و پردامنه است(۱۸).»
از این رو رشد در این مقاله، مفهومی جدای از رشد در سیر مباحث توسعه و یا در مباحث اقتصاد كلاسیك است. چنان كه در مقدمه گذشت برخی توسعه اقتصادی را معادل رشد اقتصادی و به معنای افزایش تولید تلقی كردند.
در مباحث اقتصادی، رشد متوجه پیشرفت و تحول در برخی جنبههای اقتصادی است كه ابعاد مختلف مفهوم عام توسعه اقتصادی را تشكیل میدهد. اما رشد در فرهنگ اسلامی، مفهومی بسیار عامتر از توسعه اقتصادی دارد؛ بلكه یك فرهنگ و سنت است كه توجه جدی به آن، جایگاه توسعه اقتصادی در اسلام را نشان میدهد.
بررسی یك پارچه جمیع آیات، روایات و مطالبی كه در فقه، اخلاق و تعالیم اجتماعی اسلام درباره رشد وارد شده است، یكی از ابعاد مهم فرهنگ اسلام را بازگو میكند كه میتوان آن را «فرهنگ رشد» یا «فرهنگ توسعه» نام نهاد. بر اساس این حقیقت اذعان خواهیم كرد كه اسلام منشأ تئوری توسعه در تمام ابعاد از جمله توسعه اقتصادی بوده و هست.
اگر چه در فقه و نظام حقوقی و اقتصادی اسلام و سپس در خلال احكام اجتماعی و روابط انسانی، بیشتر و پررنگتر به موضوع رشد برمیخوریم؛ اما این مفهوم در سرتاسر فرهنگ اسلامی جریان دارد. قرآن كریم آن را به عنوان یك راه و شیوه در زندگی اجتماعی(۱۹) و در مقابل راه غی، خسران و باختن(۲۰) معرفی كرده است. در روایات آمده است كه سنت پیامبر رشد بود(۲۱) و اساسا پیامبر صلیاللهعلیهوآله به سوی رشد هدایت مینمود.(۲۲)
رشد در فقه و نظام اقتصادی دارای جایگاه بسیار با اهمیتی است و یكی از شرایط اساسی صحت معاملات اقتصادی و عقود مانند بیع، اجاره، رهن و.. به حساب میآید.(۲۳) رشد در اصطلاح فقه از نظر برخی فقها یعنی: كیفیت نفسانی كه شخص را از فساد مال و خرج كردن در اموری كه شایسته عقلا نیست باز میدارد.(۲۴) محقق حلی در تعریف شخص دارای رشد میگوید: «هو ان یكون مصلحا لما له»(۲۵) یعنی: آن است كه شخص، قدرت اداره درست اموالش را داشته باشد. و صاحب جواهر درباره رشد میگوید: «انه العقل و اصلاح المال»(۲۶) یعنی: رشد، همان عقل و قدرت اداره درست مال است.
در نظام اجتماعی و احكام فقهی حاكم بر روابط انسانی، رشد به عنوان شرط اساسی در پدید آمدن وایجاد نهادهای اجتماعی و روابط قانونی بین اشخاص، گروهها، سازمانها و... تلقی شده است. مثلاً خانواده به عنوان كوچكترین و پراهمیتترین نهاد اجتماعی، زمانی پدید میآید كه دو طرف دارای رشد باشند(۲۷). همانطور كه مهمترین و اساسیترین نهاد اجتماع؛ یعنی رهبری و ولایت جامعه بر احراز رشد رهبر در تمام ابعاد استوار گردیده است.
از شروط مهم قضا و مدیریت و كارگزاری نظام اجتماعی در حكومت و فرهنگ اسلامی وجود و احراز رشد است. از همه بارزتر، بهرغم این كه اساس نظام اقتصادی اسلام بر تسلط مالك بر اموالش و اراده آزاد در تصرف آنها استوار شده(۲۸)، قرآن تصریح كرده است كه فقط افراد رشید دارای سلطه كامل و اراده آزاد در محدوده تعیین شده نسبت به اموال و دارایی خود هستند و جامعه اسلامی حق ندارد اموال سفها و صغار (یتیمها) و مجانین (دیوانگان) را در اختیار آنان قرار دهد(۲۹). قرآن این حكم را معلل به فلسفه اموال در اسلام كرده است(۳۰) و میفرماید:
«قیام و استواری اقتصادی یا به تعبیر دیگر توسعه اقتصادی را در اموال و سرمایههای اشخاص قرار داده شده است. از این رو، سفیه و صغیر چون نمیتوانند اموال را در جهت قیام و توسعه اقتصادی به كار گیرند حق تصرف در آنها را ندارند؛ بلكه اموالشان باید در اختیار سرپرست رشید یا حاكم اسلامی(۳۱) قرار گیرد، مگر این كه رشد آنها احراز گردد.»(۳۲)
از مجموع تعالیم و مسائلی كه در قرآن، سنت و فقه بویژه در باب معاملات درباره رشد آمده است به چندین نكته پیمیبریم.
▪اول: «رشد یك امر اكتسابی است»(۳۳) و مانند عقل یا بلوغ كه در جریان غریزی، تكامل پیدا میكنند، نیست؛ بلكه در پرتو شناخت و پرورش و تعلیم و تربیت صحیح به دست میآید.
▪دوم: رشد همدرباره فرد و هم در خصوص جامعه مطرح است. همانگونه كه افراد به رشید و سفیه تقسیم میشوند، جامعه نیز به سفیه و رشید قابل تقسیم است.
▪سوم: رشد امری تشكیكی و دارای مراتب مختلفی است. حد معین و محدودی ندارد. ازاینرو،انسان و جامعه به هر مرتبه از رشد كه برسند مراتب بالاتری در جلوی آنان قرار دارد. بنابراین، فرد و جامعه توسعه یافته به معنی كامل نخواهیم داشت؛ بلكه فرد و جامعه همواره رو به توسعه خواهند بود یا در حال عدم توسعه، انحطاط و سفاهت. از همین رو، تعبیر جامعه توسعه یافته، تعبیر غلط و نارسایی است.
▪چهارم: رشد و راه رشد درباره سرمایهها هم مطرح است.
▪پنجم: سرمایههایی كه در بستر رشد به جریان میافتند و سودآوری میكنند، منحصر به سرمایههای مادی و اقتصادی نیست؛ بلكه سرمایههای معنوی را هم شامل میشود. از این جهت، اگر بحث رشد در خصوص سرمایههای مادی را مطرح كنیم به بحث توسعه اقتصادی پرداختهایم و اگر به سرمایههای معنوی نظر داشته باشیم، وارد مقوله توسعه فرهنگی و اجتماعی شدهایم.
▪ششم: نتیجه هدایت سرمایهها در بستر رشد، پیروزی، رستگاری، سود، استواری و استقلال جامعه و فرد است.
▪هفتم: ویژگی انسان مسلمان و جامعه اسلامی، برخورداری از رشد و رشید بودن و حركت در بستر رشد است و در غیر این صورت نمیتوان فرد و جامعه را اسلامی تلقی نمود.
با توجه به آنچه گذشت میتوان رشد را چنین تعریف نمود:
«قدرت، هنر و لیاقت حفظ، بهرهبرداری و به سود رساندن سرمایهها».(۳۴)
چنانچه گذشت، اگر در تعریف مزبور، سرمایه اقتصادی چون نقدینه (طلا و نقره)، زمین، آب، معادن و جنگلها و... را مد نظر قرار دهیم، فرد و جامعه در حال رشد آن فرد و جامعهای است كه بتواند اولاً از این سرمایهها خوب استفاده كند و ثانیا از آنها كمال بهرهبرداری را بنماید و ثالثا آنها را در جریانی سودآور قرار دهد كه موجب استواری و استقلال اقتصادی فرد و جامعه گردد و در این جهت بتواند ابزارهای لازم صنعتی و خدماتی را فراهم سازد و با برنامهریزی و سازماندهی، موانعرا از سر راه بردارد. این امر جز توسعه اقتصادی، كه امروزه بحث حكومتها، جوامع و استادان فن است، نیست.
آنچه گذشت، روشن مینماید كه اسلام با طرح موضوع رشد، علاوه بر توسعه در تمام ابعاد، با تأكید بیشتر به دنبال توسعه اقتصادی بوده و هست. بدون تردید اگر تمام زوایای مسأله رشد در خصوص سرمایههای اقتصادی بررسی گردد، تمام ابعاد موضوع توسعه اقتصادی در فرهنگ اسلام تا حدودی روشن خواهد شد.۲ـ توسعه اقتصادی پیام نهفته در حقیقت مسخر ساختن طبیعت برای انسان
قرآن و روایات متعددی خبر داده است كه خداوند، طبیعت و آنچه در زمین و آسمان است. دریاها و آنچه در دریاهاست و خورشید، ماه، شب و روز(۳۵) را مسخر انسانها كرده است. این تعالیم بیان میدارد كه انسان میتواند به دورترین كرات آسمانی و آنچه در آنهاست و به اقیانوسها و دریاها و ذخایر نهفته در آنها دست یابد و در جهت هدف یا اهداف معینی بهرهبرداری كند و به طریق اولی، سرمایهها و مواهب زمین را كسب كند و در بستر سالمی كه دین و احكام اسلام تعیین كرده است، مورد استفاده و بهرهبرداری قرار دهد.
«از آنجا كه سلطه دادن انسان بر زمین و آسمان و... با جملات خبری آمده است، در حالی كه هنوز انسان اندك سلطهای هم بر طبیعت ندارد و در آغاز راه تسخیر زمین و آسمان و مواهب آنهاست، درمییابیم كه آیات مزبور در مقام بیان یك حكم تكلیفی و امر واجب مؤكد است.»(۳۶)
بدین معنی كه انسان مكلف است استعداد تسلط و تسخیر خود را بر «ما فی السموات و ما فی الارض» شكوفا نماید و سرمایههای نهفته در زمین و آسمان را اسیر و رام خود نماید و آنها را در جهت اهداف الهی و انسانی به كار گیرد و بهره ببرد و در انجام این تكلیف، از باب مقدمه واجب، ابزار لازم را در پرتو صنعت و تكنولوژی فراهم نماید و با برنامهریزی لازم و اعمال مدیریت اقتصادی مناسب، موانع را مرتفع و راه انجام آن واجب را هموار نماید.
قرآن در این زمینه به نكته ظریفی اشاره میكند و میفرماید: «شما قادر نیستید در آسمانها رخنه كنید مگر به سلطان(۳۷).»؛ یعنی اگر چه در جای دیگر خبر از سلطه دادن شما بر آسمانها دادهایم؛ اما این تسخیر و نفوذ باید به وسیله سلطان باشد.
ما در این مختصر در صدد تفسیر و تأویل «سلطان» نیستیم؛ اما هر چه مراد باشد اشاره به ابزار و تكنولوژی تسخیر و سلطه بر فضا دارد كه بیان یك حكم تكلیفی دیگر با جمله خبریه است؛ یعنی در جهت تكلیف دستیابی به سرمایههای موجود در طبیعت، باید ابزار و برنامهریزی و مدیریت صحیح را به دست آورد.
آنچه در بالا گذشت، دقیقا از مباحث اساسی بحث توسعه اقتصادی است. بنابراین، در حقیقت و ماهیت بحث قرآنی تسلیم و تسخیر «ما فی السموات و الارض» بحث توسعه اقتصادی و برخی از اصول اساسی آن نهفته است. به تعبیر دیگر امر و تكلیف به توسعه اقتصادی از آن استنباط میشود.
۳ـ امر به استعمار و تمكن بر زمین دستور به توسعه اقتصادی
برخی آیات و روایات انسان را به آباد كردن زمین(۳۸) و تمكن بخشیدن به امت اسلام در زمین و به دست آوردن ابزار و اسباب معاش امر كرده است.(۳۹) بالاتر این كه قسمتی از فلسفه فرستادن پیامبر صلیاللهعلیهوآله را استعمار زمین و تمكن یافتن و به دست آوردن معاش و وسایل لازم زندگی سعادتمندانه در زمین معرفی كرده است.
در وصف دین اسلام آمده است: «فیه مرابیع النعم» یعنی: دین اسلام بستر رویش و ازدیاد نعمت و سرمایههاست و راههای صحیح و مؤثر آبادی سرمایهها و زمین در اسلام نهفته است.
با تحلیل دقیق و بررسی ابعاد مختلف سه امر مزبور (آباد كردن زمین، تمكن بخشیدن و اسلام بستر بار آمدن سرمایهها) در مییابیم كه توسعه اقتصادی از اهداف پیامبران و قسمتی از تعالیم اسلامی است كه جزء وظایف جامعه اسلامی اعم از افراد و حكومت آن است.
۴ـ استنماء، استثمار و استصلاح سه بعد توسعه اقتصادی و عین دینداری و مروت
از وظایف و تكالیف مهم در اسلام، اصلاح، ازدیاد اموال و پرهیز از تضییع (هدر دادن) سرمایههاست. از طرف دیگر به كسانی كه به تباه كردن اموال میپردازند عناوینی چون مسرف، مبذر، مترف و خائن داده است و همگی را ظالم و مستحق عقوبت دانسته است.
از طرف دیگر به سه امر استنماء زمین و استثمار اموال و استصلاح دارایی و سرمایه تصریح كرده و آن را عین مروت دانسته و اعلام داشته است كه هر كس مروت ندارد، دین ندارد.(۴۰)
به بیان دیگر استنماء زمین و استثمار اموال و استصلاح سرمایهها را عین دینداری تلقی كرده است و از آنجا كه این سه امر از ابعاد توسعه اقتصادی است، میتوان گفت: توسعه اقتصادی عین مروت و دینداری است.
۵ـ توصیه به احیاء و حیازت، توصیه به توسعه اقتصادی
احیاء و حیازت مباهات و بهرهوری از زمین، جایگاه مهمی در اقتصاد اسلامی دارد و به شدت به آن توصیه شده است تا آنجا كه قسمتی از فقه را تشكیل داده است.(۴۱)
آیات قرآن به صورت دستور به بهرهوری از زمین، اشاره كرده است مانند:
۱ـ «یا أَیُّهَا النّاسُ كُلُوا مِمّا فِی الأَْرْضِ حَلالاً طَیِّباً»(۴۲) یعنی: ای مردم، آنچه در زمین است، حلال و پاكیزه را بخورید.
۲ـ «كُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ»(۴۳) یعنی: و دستور دادیم كه از این روزی حلال و پاكیزه كه نصیبتان كردیم، تناول كنید.
۳ـ «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الأَْرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ»(۴۴) یعنی: او آن خدایی است كه زمین را برای شما نرم و هموار گردانید. پس شما در پست و بلندیهای آن حركت كنید و روزی او خورید و شكرش گویید كه بازگشت خلق به سوی اوست.
۴ـ «نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ رِزْقاً لِلْعِبادِ»(۴۵)
مفسران و فقها در این كه امر «كلوا» در سه آیه اول برای وجوب است یا استحباب، اختلاف نظر دارند. برخی حمل بر وجوب و برخی حمل بر استحباب كردهاند. ما در اینجا وارد بحث تخصصی فقهی و تفسیری نمیشویم؛ چرا كه اگر آیه را حمل بر استحباب هم كنیم كه بیشتر فقها و مفسران نیز بر این نظر هستند.(۴۶) باز به بحث و مقصود ما لطمه وارد نمیشود.
در سه آیه اول، قرآن اشاره میكند كه شایسته است كه از آنچه در روی زمین و زیرزمین میروید، بخورید (بهرهبرداری كنید). بدون شك این توصیه مؤكد، شامل تمام سرمایههای خدادادی در روی زمین، جنگلها، مراتع، معادن و ذخایر دریایی میشود.
در آیه چهارم در واقع امر به مهار آبهای زیرزمینی، جاری بر روی زمین و آب باران و احیاء زمین از طریق كشاورزی و باغداری مینماید. تمام این امور، امروزه در قالب بحث توسعه اقتصادی مطرح و قابل بررسی و مطالعه است. بنابراین میتوان ادعا كرد این قبیل آیات و روایات در تعالیم اسلامی در واقع امر به برخی از ابعاد مهم توسعه اقتصادی است.
۶ـ خمس و زكات نتیجه توسعه اقتصادی
خمس و زكات دو نهاد فقهی بسیار مهم فرهنگ اسلامی است كه در قرآن و روایات بدان تصریح شده و از ضروریات دین اسلام است و به هیچ عنوان، مالیاتی جز این دو، در تعالیم اسلامی بدین صورت تصریح و تأكید نشده است. به طور كلی، راه جبران درماندگیهای اقتصادی افراد و چالشهای حكومت اسلامی و از مهمترین راههای درآمد امام مسلمانها و حكومت، خمس و زكات دانسته شده است و با وجود كفایت آن، راه اخذ سایر مالیاتها بر حكومت اسلامی بسته شده است.
بنابراین، اسلام در مرحله اول و از باب احكام اولیه، اقدام به اخذ خمس و زكات میكند و چنانچه برای چالشهای اقتصادی دولت و ملت كفایت نكرد، راه اخذ سایر مالیاتها را از باب ضرورت و احكام حكومتی، باز مینماید. از این رو، نظام اقتصادی اسلامی مطلوب این است كه سایر راههای اخذ مالیات بسته و منحصر در خمس و زكات شود؛ چرا كه این دو نهاد هم جنبه اصلاح و بهبود وضع اقتصادی جامعه و افراد را دارند و هم دارای بعد معنوی و سازندگی دینی و تقرب به خداوند متعال هستند، بر خلاف سایر مالیاتها كه نه تنها دارای بعد دوم نیستند؛ بلكه ممكن است مخرب این بعد هم باشند.با این مقدمه و تحلیل دقیق تمام جوانب مسأله خمس و زكات، در مییابیم كه پیشفرض فرهنگ اسلامی و شارع مقدس در ایجاد این دو نهاد فقهی و انحصار اخذ مالیات در آن دو، وجود اقتصاد سالم و توسعهیافته و درآمدزاست.
اسلام با فرض این كه افراد و جامعه در استخراج معادن، استخراج ذخایر دریایی، استخراج منابع زیرزمینی و تجارت و صنعت سودآور، فعال و توسعه یافتهاند؛ نهاد خمس را استوار نموده است و با فرض توسعه در دامداری، كشاورزی، تجارت طلا و نقره و فعال بودن جامعه در این سه زمینه نهاد زكات را تأسیس كرده است.
بنابراین، با قبول این كه حكم اولیه اسلام، انحصار مالیاتها در خمس و زكات است و بدین صورت نظام مالیاتی اسلام با سایر نظامهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... اسلام هماهنگی دارد و پذیرش این كه پیشفرض تأسیس این نظام مالیاتی، توسعه اقتصادی است، به این نتیجه میرسیم كه از باب مقدمه واجب و هماهنگ كردن نظام مالیاتی و ایجاد هنجار آن با سایر بخشهای حكومت اسلامی، موظف به توسعه اقتصادی هستیم.
۷ـ فلسفه مال در اسلام هدایتگر به سوی توسعه اقتصادی
در فرهنگ اسلامی نگرش خاصی نسبت به اموال و سرمایههای اشخاص وجود دارد. بر اساس همین بینش میتوان به یكی از جهات ممتاز فرهنگ اسلامی در بعد اقتصادی آن از سایر نظامهای اقتصادی پرداخت.
نگرش نظام اقتصاد اسلامی به اموال را میتوان از مجموع نكات زیر به دست آورد و ترسیم نمود.
▪ اول: مالكیت، یك امر اعتباری نسبت به صاحبان سرمایه تلقی میشود و مالك حقیقی اموال، خداوند متعال و كسانی هستند كه ولایت خداوند به آنان تفویض شده است (پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، معصومین، ولی فقیه). از این رو، اینها نسبت به صاحب مال، اولی به تصرف هستند و چنانچه لازم دیدند یا ضرورت ایجاب كرد، اولویت مزبور را اعمال میكنند.
▪دوم: در محدوده همین مالكیت اعتباری، اشخاص بر اموال خود سلطنت دارند و بر اساس احكام اولیه اسلام و طبق قاعده فقهی «الناس مسلطون علی اموالهم» بر اساس اراده آزاد میتوانند در اموال خود هر نوع تصرفی بنمایند.(۴۷)
▪سوم: سلطه اشخاص بر اموال طبق احكام اولیه، احكام ثانویه، ضرورت و احكام حكومتی دارای یك سلسله محدودیتهاست كه برخی مربوط به حقوق خداوند، برخی مربوط به حقوق سایر انسانها و برخی متأثر از حقوق حكومت اسلامی و امام مسلمانان است.(۴۸)
▪چهارم: فلسفه اساسی اموال اشخاص قیام و استقلال جامعه اسلامی است(۴۹) كه به نوبه خود از عوامل محدودكننده اراده اشخاص در تصرف اموال است.(۵۰)
▪پنجم: اشخاص سفیه، صغیر، مجنون مصادیق روشن اشخاصی هستند كه نمیتوانند اموال خود را در جهت قیام و استقلال جامعه به كار گیرند. از این جهت، حق تصرف در اموال خود را ندارند و به عنوان محجور شناخته میشوند.(۵۱) از این رو، حاكم اسلامی یا ولی قهری موظف است اموال آنان را در اختیار گیرد و در جهت مصالح فرد كه آن هم باید در جهت مصالح كلی اجتماع باشد، به جریان اندازد.
با توجه به این پنج ویژگی روشن میگردد كه در نظام اقتصاد اسلامی، استقلال و قیام جامعه و امت اسلامی اصل مهمی است و آنچه مانع تحقق این امر است و آن را نقض میكند، باید توسط حكومت اسلامی مرتفع گردد و فرض اعتبار مالكیت برای اشخاص بر اساس همین اصل و در جهت نیل به آن است. همانگونه كه اساس محدودیت اراده اشخاص در تصرف اموال خود نیز همین اصل است. بدون تردید هدف مهم توسعه اقتصادی نیز نیل به همین هدف است. از این رو، میتوان استنباط نمود كه توسعه اقتصادی از وظایف مهم اشخاص و حكومت اسلامی است.
نكته قابل ذكر و شایان توجه این است كه با عنایت به نگرش خاص فرهنگ اسلامی به اموال و بحثی كه در مسأله رشد گذشت، عنصر مهم توسعه اقتصادی، انسان رشید و جامعه و حكومت رشد یافته است و حكومت باید ملاك مزبور را در ارائه مسؤولیتها و تفویض اختیارات به اشخاص، به خصوص در مدیریتهای اقتصادی لحاظ كند و آن را اساس قرار دهد.
۸ـ توسعه اقتصادی تكلیفی در جهت نفی سبیل كفار بر مسلمین
یكی از امور مسلم، بلكه ضروری دین اسلام، نفی سبیل و قطع راههای سلطه كفار و اجانب بر مسلمانان و جامعه اسلامی است. این تكلیف در قرآن به صورت خبر آمده است: «لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرِینَ عَلَی الْمُوءْمِنِینَ سَبِیلاً»(۵۲) نه به شكل جمله انشایی و امری.
در جای خود در اصول فقه(۵۳) ثابت شده كه اینگونه واجبات با اهمیتتر و مورد تأكید بیشتر شارع هستند. خداوند متعال در این آیه فرموده است كه كفار راهی برای سلطه بر مسلمانان و جوامع اسلامی ندارند. اگر این آیه را به عنوان خبر تلقی كنیم از آن كذب لازم میآید و تعالی الله عن ذلك. از این جهت، باید آیه را حمل بر جمله انشایی و امر نموده و قایل شویم به این كه خداوند از این بیان میخواسته است یك تكلیف و امر مؤكد بر مسلمانان و حكومت اسلامی را بیان نماید كه آنان باید تمام راههای تسلط كفار بر خود و جامعه خود را قطع و سد نمایند.
این امر آن قدر مورد تأكید خداوند است كه تحقق آن به وسیله مسلمانان، مفروغ عنه گرفته شده و به صورت یك خبر القا شده است.
فقها این اصل ركین فرهنگ اسلامی را به صورت یك قاعده مهم فقهی در آوردهاند و تحت عنوان «نفی سبیل» درباره آن و از جزئیات آن بحث میكنند(۵۴)و مبنای استنباط و اجتهاد بسیاری از احكام فرعی در موضوعات مختلفی در باب معاملات، روابط بین مسلم و غیرمسلم، اجرای حدود و مجازاتها... قرار دادهاند.
جریان این قاعده در باب معاملات و مسائل اقتصادی دو ویژگی مهم نظام اقتصاد اسلامی را به دست میدهد، اول: استقلال اقتصادی نظام اسلامی و دوم: برتری نظام اقتصادیاسلام بر سایر نظامها.
متأسفانه كشورهای اسلامی به خاطر عقبماندگی از آیات قرآن و تعالیم اسلام هنوز نتوانستهاند این دو ویژگی را برای نظام اقتصادی خود دست و پا كنند.
بدون شك اقتصاد جوامع اسلامی یكی از راههای نفوذ و سلطه كفار است. از این رو، استقلال و برتری اقتصادی جامعه اسلامی یكی از مهمترین راههای نفی سبیل و قطع كانال نفوذ و سلطه كفار بر مسلمین است. آنچه مسلم است استقلال و برتری اقتصادی در گرو توسعه اقتصادی و برخورداری از نظام اقتصادی سالم و رو به رشد اسلامی است.
بر این اساس از قاعده نفی سبیل وجوب توسعه اقتصادی در جوامع اسلامی بر مسلمانان و حكومت اسلامی استنباط میگردد.
۹ـ توسعه اقتصادی ناشی از دریافت امانت الهی
با تحلیلی از مسؤولیت انسان كه ناشی از دریافت امانت الهی است(۵۵)، مییابیم كه اولاً امنیت اقتصادی یكی از بسترهای مهم حفظ و بهرهبرداری از امانت الهی است. اگر چه تعداد كمی از انسانهای الهی در خروج از خسران و از كف دادن سرمایه معنوی و خیانت در امانت الهی از این قید هم آزادند؛ اما غالب انسانها در سایه امنیت اقتصادی از خسران خارج شده و ایمان خود را حفظ و به عمل صالح، توصیه به حق و توصیه به صبر میپردازند:
«إِنَّ الإِْنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(۵۶)
و چنانچه چنین امنیتی وجود نداشته باشد، ایمان كه اولین عنصر حفظ امانت الهی است را از دست میدهند «كاد الفقران یكون كفرا»(۵۷).
ثانیا قسمت مهمی از مسؤولیت انسان كه با دریافت امانت الهی «إِنّا عَرَضْنَا الأَْمانَهَٔ»(۵۸) برای او ایجاد شده در خصوص طبیعت و مواهب آن است. وی باید طبیعت و مواهب آن را به چنگ آورد و در بستر قوانین اسلام به جریان اندازد و آنها را به مقصود اعلای خود برساند.
عشق طبیعت و موجوداتی غیر از انسان به خدا و نیل به سوی كمال مطلق، مقولهای است كه از گنجایش این نوشتار خارج است؛ اما واسطه نیل و وصول طبیعت و موجودات به كمال مطلق، انسان است كه در پرتو دریافت امانت الهی این نقش را به انسان دادهاند. همین واسطهگری مسؤولیت خطیر انسان در رابطه با طبیعت است كه فردای قیامت از آن مسؤولیت مورد سؤال قرار خواهد گرفت.
این قسمت از مسؤولیت انسان زمانی تحقق پیدا خواهد كرد كه در جامعه، اقتصاد سالم و رو به توسعه حاكم باشد تا بتوانند در آن نظام اقتصادی، آنچه در زمین و خارج از زمین به دست میآورند را با دست دیگر در جریانی سالم، برای خود و جامعه بهرهگیری كنند و در نهایت آنها را به مقصد آفرینش برسانند و چنانچه لازمه این مسؤولیت پدید آوردن اقتصاد سالم و رو به توسعه باشد، به ناگزیر باید آن را به وجود آورد و وظیفه حكومت است كه در این جهت اقدام نماید.
●● نتیجهگیری
۱ـ اسلام خواستار انسان و جامعه رشید است. رشد مورد نظر اسلام در زمینه سرمایههای مادی همان توسعه اقتصادی است كه انسان و جامعه رشید در مسیر آن قرار دارند.
۲ـ پیام نهفته در دستور مؤكد خداوند به تسخیر زمین و آسمان، داشتن اقتصاد رو به توسعه است.
۳ـ اسلام به دنبال آباد كردن دنیا و تمكن بخشیدن به امت اسلامی است و محل به بار آمدن نعمتها معرفی شده است. لازمه چنین هدفی توسعه اقتصادی است.
۴ـ نفی سبیل و قطع راههای سلطه كفار بر جامعه اسلامی از مهمترین واجبات الهی بر افراد جامعه اسلامی است. لازمه انجام این تكلیف برخورداری از توسعه اقتصادی است.
۵ـ جهتگیری اساسی بسیاری از احكام شرعی مانند استحباب، اصلاح و ازدیاد مال، آبادانی و احیاء موات، حیازت مباحات، حرمت تضیع اموال به سوی توسعه اقتصادی است.
۶ـ خمس و زكات در اسلام دو مالیاتی است كه علاوه بر جهتگیری مالی دارای جهتگیری معنوی هم بوده و بر پایه توسعه اقتصادی استوار شده است.
۷ـ فلسفه مال در اسلام قیام و استواری جامعه اسلامی است و این فلسفه زمانی تحقق پیدا میكند كه جامعه اسلامی همواره دارای اقتصادی رو به توسعه باشد.
۸ـ یكی از مسؤولیتهای انسان كه ناشی از دریافت امانت الهی است، به بار نشاندن مواهب مادی است. از این رو، توسعه اقتصادی جزئی از فلسفه وجودی انسان است.
۱ـ استادیار دانشگاه شیراز، محقق و نویسنده.
۲ـ وافگانگ زاكس، نگاهی نو به مفاهیم توسعه، ترجمه دكتر فریده فرهی، نشر مركز، تهران، ۱۳۷۷، ص ۲۳.
۳ـ همان، ص ۲۴.
۴ـ همان، ص ۲۷.
۵ـ همان، ص ۳۰.
۶ـ علیرضا شایانمهر، تطبیقی علوم اجتماعی، تهران، ۱۳۷۷، ص ۲۰۴
۷ـ همان.
۸ـ همان، ص ۱۸۲.
۹ـ مایكل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، سازمان برنامه و بودجه، تهران، ۱۳۷۰، ص۱۳۴.
۱۰ـ وافگانگ زاكس، پیشین، ص ۱۴.
۱۱ـ همان.
۱۲ـ همان، ص ۸.
۱۳ـ احمد ابی یعقوب (ابن واضح یعقوبی)، تاریخ یعقوبی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱، ج ۱، ص ۴.
۱۴ـ همان، ص ۱۸.
۱۵ـ كلینی، الكافی، دار الكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۳، ج ۵، ص ۷۴.
۱۶ـ احمد ابی یعقوب (ابن واضح یعقوبی)، پیشین، ص ۱۸.
۱۷ـ مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، صدرا، تهران، ص ۱۲۷.
۱۸ـ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، دار الكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۹۷ ق.، ج ۱۳، ص ۲۶۴ و ج ۲، ص۲۶۰.
۱۹ـ اعراف / ۱۴۶؛ جن / ۲.
۲۰ـ اعراف / ۱۴۷.
۲۱ـ نهجالبلاغه، خطبه ۹۴. «و سنّته الرشد: و روش و زندگی او صحیح و پایدار»
۲۲ـ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۵. و هدی الی الرشد: همه را به رستگاری هدایت كرد.
۲۳ـ شهید ثانی، شرح لمعه، دار العلم الاسلامی، بیروت، ج ۴ و۳.
۲۴ـ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، قواعد الاحكام، كتاب حجر، قم، ۱۳۸۹ ق.
۲۵ـ جعفر بن حسن حلی (محقق حلی)، شرایع الاسلام، كتاب حجر، مطبعهٔ الآداب، نجف، ۱۹۶۱ م.
۲۶ـ صاحب جواهر، جواهر الكلام، دار المكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵، ج ۲۶، ص ۴۸.
۲۷ـ شهید ثانی، پیشین، ج ۵، ص ۱۱۶.
۲۸ـ الناس مسلطون علی اموالهم، سید حسن بجنوردی (ترجمه ناصر مكارم شیرازی)، القواعد الفقهیه، مدرسه الامام امیرالمؤمنین علیهالسلام ، قم، ۱۴۱۱ ق.، ج۲، ص۱۹.
۲۹ـ نساء / ۶۵.
۳۰ـ نساء / ۵.
۳۱ـ شهید ثانی، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۴.
۳۲ـ همان، ص ۱۰۷.
۳۳ـ مرتضی مطهری، پیشین، ص ۱۳۰.
۳۴ـ همان.
۳۵ـ لقمان / ۲۰؛ حج / ۶۵؛ جاثیه / ۱۳؛ ابراهیم / ۳۲ و ۳۳.
۳۶ـ آخوند خراسانی، كفایهٔ الاصول، مؤسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۱۲ ق.، ص ۹۲.
۳۷ـ رحمان / ۳۳.
۳۸ـ هود / ۶۱.
۳۹ـ اعراف / ۱۰.
۴۰ـ محمدی ریشهری، میزان الحكمه، مكتبهٔ الاعلام الاسلامی، تهران، ۱۳۶۲، ج ۹، ص ۱۱۶.
۴۱ـ شهید ثانی، پیشین، ج ۷، ص ۱۳۲ به بعد.
۴۲ـ بقره / ۱۶۸.
۴۳ـ طه / ۸۱.
۴۴ـ ملك / ۱۵.
۴۵ـ ق / ۱۱.
۴۶ـ جمال الدین فاضل مقداد، كنز العرفان، انتشارات مرتضوی، تهران، ۱۳۷۳، ج ۲، ص ۸.
۴۷ـ سید حسن بجنوردی (ترجمه ناصر مكارم شیرازی)، پیشین.
۴۸ـ به عنوان مثال حكومت قاعده لا ضرر بر قاعده تسلیط. شیخ محمدتقی الفقیه، قواعد الفقیه، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۷ق.، ص ۲۲۶.
۴۹ـ نساء / ۵.
۵۰ـ به عنوان مثال صغار و سفها. شهید ثانی، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۵ و ملا احمد نراقی، عوائد الایام، مكتبه بصیرتی، قم، ۱۴۰۸ ق.، ص ۲۵۳.
۵۱ـ همان.
۵۲ـ نساء / ۱۴۰.
۵۳ـ آخوند خراسانی، پیشین.
۵۴ـ سید حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، مكتبه بصیرتی، قم، ج ۱، ص ۱۵۷.
۵۵ـ احزاب / ۷۲.
۵۶ـ عصر / ۱.
۵۷ـ محمدی ریشهری، پیشین، ص ۴۹۸.
۵۸ـ احزاب / ۷۲.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۴۵
نویسنده:محمدجواد سلمانپور
۲ـ وافگانگ زاكس، نگاهی نو به مفاهیم توسعه، ترجمه دكتر فریده فرهی، نشر مركز، تهران، ۱۳۷۷، ص ۲۳.
۳ـ همان، ص ۲۴.
۴ـ همان، ص ۲۷.
۵ـ همان، ص ۳۰.
۶ـ علیرضا شایانمهر، تطبیقی علوم اجتماعی، تهران، ۱۳۷۷، ص ۲۰۴
۷ـ همان.
۸ـ همان، ص ۱۸۲.
۹ـ مایكل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، سازمان برنامه و بودجه، تهران، ۱۳۷۰، ص۱۳۴.
۱۰ـ وافگانگ زاكس، پیشین، ص ۱۴.
۱۱ـ همان.
۱۲ـ همان، ص ۸.
۱۳ـ احمد ابی یعقوب (ابن واضح یعقوبی)، تاریخ یعقوبی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱، ج ۱، ص ۴.
۱۴ـ همان، ص ۱۸.
۱۵ـ كلینی، الكافی، دار الكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۳، ج ۵، ص ۷۴.
۱۶ـ احمد ابی یعقوب (ابن واضح یعقوبی)، پیشین، ص ۱۸.
۱۷ـ مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، صدرا، تهران، ص ۱۲۷.
۱۸ـ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، دار الكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۹۷ ق.، ج ۱۳، ص ۲۶۴ و ج ۲، ص۲۶۰.
۱۹ـ اعراف / ۱۴۶؛ جن / ۲.
۲۰ـ اعراف / ۱۴۷.
۲۱ـ نهجالبلاغه، خطبه ۹۴. «و سنّته الرشد: و روش و زندگی او صحیح و پایدار»
۲۲ـ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۵. و هدی الی الرشد: همه را به رستگاری هدایت كرد.
۲۳ـ شهید ثانی، شرح لمعه، دار العلم الاسلامی، بیروت، ج ۴ و۳.
۲۴ـ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، قواعد الاحكام، كتاب حجر، قم، ۱۳۸۹ ق.
۲۵ـ جعفر بن حسن حلی (محقق حلی)، شرایع الاسلام، كتاب حجر، مطبعهٔ الآداب، نجف، ۱۹۶۱ م.
۲۶ـ صاحب جواهر، جواهر الكلام، دار المكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵، ج ۲۶، ص ۴۸.
۲۷ـ شهید ثانی، پیشین، ج ۵، ص ۱۱۶.
۲۸ـ الناس مسلطون علی اموالهم، سید حسن بجنوردی (ترجمه ناصر مكارم شیرازی)، القواعد الفقهیه، مدرسه الامام امیرالمؤمنین علیهالسلام ، قم، ۱۴۱۱ ق.، ج۲، ص۱۹.
۲۹ـ نساء / ۶۵.
۳۰ـ نساء / ۵.
۳۱ـ شهید ثانی، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۴.
۳۲ـ همان، ص ۱۰۷.
۳۳ـ مرتضی مطهری، پیشین، ص ۱۳۰.
۳۴ـ همان.
۳۵ـ لقمان / ۲۰؛ حج / ۶۵؛ جاثیه / ۱۳؛ ابراهیم / ۳۲ و ۳۳.
۳۶ـ آخوند خراسانی، كفایهٔ الاصول، مؤسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۱۲ ق.، ص ۹۲.
۳۷ـ رحمان / ۳۳.
۳۸ـ هود / ۶۱.
۳۹ـ اعراف / ۱۰.
۴۰ـ محمدی ریشهری، میزان الحكمه، مكتبهٔ الاعلام الاسلامی، تهران، ۱۳۶۲، ج ۹، ص ۱۱۶.
۴۱ـ شهید ثانی، پیشین، ج ۷، ص ۱۳۲ به بعد.
۴۲ـ بقره / ۱۶۸.
۴۳ـ طه / ۸۱.
۴۴ـ ملك / ۱۵.
۴۵ـ ق / ۱۱.
۴۶ـ جمال الدین فاضل مقداد، كنز العرفان، انتشارات مرتضوی، تهران، ۱۳۷۳، ج ۲، ص ۸.
۴۷ـ سید حسن بجنوردی (ترجمه ناصر مكارم شیرازی)، پیشین.
۴۸ـ به عنوان مثال حكومت قاعده لا ضرر بر قاعده تسلیط. شیخ محمدتقی الفقیه، قواعد الفقیه، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۷ق.، ص ۲۲۶.
۴۹ـ نساء / ۵.
۵۰ـ به عنوان مثال صغار و سفها. شهید ثانی، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۵ و ملا احمد نراقی، عوائد الایام، مكتبه بصیرتی، قم، ۱۴۰۸ ق.، ص ۲۵۳.
۵۱ـ همان.
۵۲ـ نساء / ۱۴۰.
۵۳ـ آخوند خراسانی، پیشین.
۵۴ـ سید حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، مكتبه بصیرتی، قم، ج ۱، ص ۱۵۷.
۵۵ـ احزاب / ۷۲.
۵۶ـ عصر / ۱.
۵۷ـ محمدی ریشهری، پیشین، ص ۴۹۸.
۵۸ـ احزاب / ۷۲.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۴۵
نویسنده:محمدجواد سلمانپور
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست