جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مصاحبه با دکتر جهاندار امیری نویسنده کتاب اصلاح طلبان تجدیدنظرطلب و پدرخوانده ها


مصاحبه با دکتر جهاندار امیری نویسنده کتاب اصلاح طلبان تجدیدنظرطلب و پدرخوانده ها
افول یک جریان یا جناح سیاسی معمولا تک عاملی نیست ولی برخی عوامل بنیادی‌تر و اساسی ترند و زیربنای برخی عوامل می‌شوند. در افول دوم خرداد ، اختلافها و بگو مگوهای درون جبهه‌ای مثل آنچه در اولین شورای شهر تهران اتفاق افتاد، نقش داشت، مقاومتهای جناح مقابل در مقابل جریانی که در صدد گذر از نظام اسلامی بودند یا ابهام های مفهومی مثل اختلاف هایی که در خصوص جامعه مدنی، تساهل و تسامح و قانون مداری وجود داشت. تندروی ها و افراطی گری هایی که در روزنامه‌ها، جلسات سیاسی و یا در سطح کشور مشاهده شد. شعارها و برنامه‌هایی که اعلام می‌شد؛ مثل گذر از قانون اساسی، گذر از ولایت فقیه و یا توهین به برخی نهادهای قانونی مثل شورای نگهبان و تضعیف خیلی از ارزشهای مورد قبول مردم. بنظر می‌رسد همه اینها مؤثر بود ولی خود این عوامل از یک عامل زیربنایی تر ریشه می‌گرفتند و آن تعامل، رابطه و تأثیر و تأثری بود که بخش تجدید نظر طلب اصلاحات با نوگرایان دینی ایجاد کرده بود و برنامه‌های خود را از آنها الهام می‌گرفت و اصلی ترین موضوع این کتاب هم همین است.
از رخداد دوم خرداد تعابیر مختلفی صورت گرفته است، از جنابعالی خواهش می‌کنیم ضمن ارائه یک تیپولوژی مختصر از این تعابیر بفرمائید بر اساس تحقیقات شما دوم خرداد اساسا چگونه جنبشی بود؟
جواب: قبل از دوم خرداد کسی تعبیر یا عنوانی مشخص نکرده بود ولی بعد از آن حرکت مردم متولی و صاحبان زیادی پیدا کرد. برخی آن را انقلاب، برخی جنبش اجتماعی، برخی حرکت توده وار و افرادی هم آن را ترکیبی از عنوانهای ذکر شده معرفی کردند. مثلا جالب است که آقای جلایی پور از رفولوشن یا جنبش انقلابی در جایی استفاده می‌کند که هم انقلاب دارد و هم اصلاحات. این اختلاف در مورد بانیان آن هم وجود دارد و هر جریان و محفلی و گاهی برخی افراد خود را بانی دوم خرداد معرفی می‌کردند. بنظر می‌رسد که بهترین تعبیر در مورد دوم خرداد مشارکت گسترده و ناگهانی مردم در انتخاباتی بود که خیلی گستردگی آن پیش بینی نشده بود و البته بسترها، زمینه‌ها و علل مختلفی در این مشارکت ناگهانی مؤثر بود.
▪ چه زمینه‌های فکری و اجتماعی موجب شکل گیری دوم خرداد شد؟
ـ بین زمینه‌های فکری و اجتماعی باید تفاوت قائل شد؛ بنظر می‌رسد خیلی زمینه فکری وجود نداشت و نسبت دادن مشارکت مردم به برخی افکار، همه تحلیلهای بعد از دوم خرداد بودند. این امور در حالی است که زمینه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی وجود داشت که مفصل در تحقیق آمده است و می‌توان لیستی از زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را مشخص کرد که هر کدام در مشارکت گسترده و ناگهانی مردم سهمی داشتند.
▪ گفتمان لیبرال در میان طیفهای مختلف فکری و سیاسی گروههای دوم خردادی چه جایگاهی داشت و پس از دوم خرداد این گفتمان در فرایند تحولات چه نقشی ایفا کرد؟
ـ اصولا قبل از دوم خرداد گروههای دوم خردادی وجود نداشتند که گفتمان لیبرال در آنها سهمی داشته باشد. قبل از انتخابات جناح چپ کشور به همراه کارگزاران سازندگی که راست اقتصادی و سیاسی بودند ائتلاف کردند. چهره‌های شاخص لیبرال مثل یزدی، سحابی و پیمان خود نامزد انتخابات شدند و بعد از آنکه صلاحیتشان رد شد، بصورتی غیر جدی از آقای خاتمی حمایت کردند. کار عمده گفتمان لیبرال بعد از دوم خرداد شروع شد که به بخشهایی از اصلاح طلبان نزدیک بودند، خط فکری و سیاسی دادند و جریان و جبهه‌ای دیگر در جبهه دوم خرداد راه اندازی کردند که بانی اصلاحات لیبرال در جمهوری اسلامی شود.
▪ از زمان انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا پس از آنکه جمعیت آبادگران ایران اسلامی توانست در تهران پیروز شود، شاهد آغاز شکستهای سیاسی دوم خرداد هستیم، در چندین انتخابات بعدی نیز مهرهای تأیید متعددی از طرف مردم بر این شکست زده شد . بنظر شما چه عاملی یا عواملی باعث افول دوم خرداد از لحاظ سیاسی شد؟
ـ افول یک جریان یا جناح سیاسی معمولا تک عاملی نیست ولی برخی عوامل بنیادی‌تر و اساسی ترند و زیربنای برخی عوامل می‌شوند. در افول دوم خرداد ، اختلافها و بگو مگوهای درون جبهه‌ای مثل آنچه در اولین شورای شهر تهران اتفاق افتاد، نقش داشت، مقاومتهای جناح مقابل در مقابل جریانی که در صدد گذر از نظام اسلامی بودند یا ابهام های مفهومی مثل اختلاف هایی که در خصوص جامعه مدنی، تساهل و تسامح و قانون مداری وجود داشت. تندروی ها و افراطی گری هایی که در روزنامه‌ها، جلسات سیاسی و یا در سطح کشور مشاهده شد. شعارها و برنامه‌هایی که اعلام می‌شد؛ مثل گذر از قانون اساسی، گذر از ولایت فقیه و یا توهین به برخی نهادهای قانونی مثل شورای نگهبان و تضعیف خیلی از ارزشهای مورد قبول مردم. بنظر می‌رسد همه اینها مؤثر بود ولی خود این عوامل از یک عامل زیربنایی تر ریشه می‌گرفتند و آن تعامل، رابطه و تأثیر و تأثری بود که بخش تجدید نظر طلب اصلاحات با نوگرایان دینی ایجاد کرده بود و برنامه‌های خود را از آنها الهام می‌گرفت و اصلی ترین موضوع این کتاب هم همین است.
اصلاح طلبان تجدید نظر طلب افکار لیبرالهای دینی را پایه تئوریک اقدامات خود قرار دادند و مرتب از انقلاب و جنبش اصلاح طلبی تحول خواه صحبت کردند و برای آنها فضا و زمینه کار فکری گسترده ایجاد کردند. خود آنها هم در عرصه عمل سیاسی به همان سمت و سو رفتند و از نیازها و خواسته‌های ملموس مردم غافل شدند. آزادی، دموکراسی و حقوق بشر با معانی سکولار آن از نان شب واجب تر شد و از مردم هم توقع می‌رفت که این موارد را بپذیرند . این عامل باعث جدایی و شکاف آنها با مردم و در نهایت روگردانی مردم از آنها شد.
▪ به عنوان آخرین سؤال بفرمائید که ضرورت جریان شناسی دوره‌های مختلف جمهوری اسلامی و گروههای مختلف آن چیست؟
ـ ضرورت جریان شناسی دوره‌ها و گروههای مختلف فعال در جمهوری اسلامی خیلی مهم است. برای نخبگان مراحل فکر نوع خاصی از اهمیت دارد، برای مردم و فعالین سیاسی به گونه‌ای دیگر. برای شناخت راه و آینده مهم است که مردم خدمتگزاران را از بازیگران و فرصت طلبان بشناسند . مردم باید تابلوها و شعارها را بشناسند تا یک جریان کاملا راست به یکباره بصورت مصلحتی چپ نشود. در هیچ کجای دنیا گروههای حامی کارگران با تکنوکراتها و کارگزاران راست ائتلاف نمی کنند ولی در ایران در دوم خرداد این ائتلاف صورت گرفت. در هیچ جای دنیا نیرویی که در قدرت است با ضد انقلاب تعامل و ارتباط ندارد. در هیچ جای دنیا این همه چراغ خاموش کارکردن، محفلی تصمیم گرفتن، گردشهای چپ و راستی و دگردیسیهای فکری نداریم. لیبرال فکری تابلوی مذهبی و دینی و نوگرایی دینی نمی‌زنند. ارزشهای سکولار با عنوان دین تبلیغ نمی‌شود و بنظر می‌رسد ضرورت دارد مردم، دانشجویان و نخبگان اینها را بدانند.
پژوهشگر: دکتر جهاندار امیری
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی