یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پسر دوزخی - HELLBOY


پسر دوزخی - HELLBOY
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مایک ریچاردسن، لوید لوین و لارنس گوردون
کارگردان : گیلرمو دل تورو
فیلمنامه‌نویس : گیلرمو دل تورو، برمبنای داستان پیتر بریگز و دل تورو از داستان مصورهائی کارِ مایک مینیولا
فیلمبردار : گیلرمو ناوارو
آهنگساز(موسیقی متن) : مارکو بلترامی
هنرپیشگان : ران پرلمن، جان هرت، سالما بلر، روپرت اوانز، کارل رودن، جفری تامبور، داگ جونز و برایان استیل
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۲ دقیقه


در دوران جنگ جهانی دوم، رایش سوم با ̎گریگوری راسپوتینِ̎ خبیث (رودن) متحد شده است. ̎راسپوتین̎ از قدرت‌های فراطبیعی خود استفاده کرده و از عمق دوزخ، اهریمنِ جوانی را فراخوانده تا به‌عنوان سلاح اول و آخر کشورهای محور مورد استفاده قرار گیرد. اما این موجود شیطانی را نیروهای آمریکائی اسیر می‌کنند و مراقبت از او به ̎پروفسور بروم̎ (هرت) سپرده می‌شود که بنیان‌گذار سازمانی است فوق‌سری به نام دفتر پژوهش‌های دفاعی و فراهنجاری. بر اثر آموزش‌های ̎پروفسور بروم̎، احساس هم‌دلی در وجود این موجود بد ریشه می‌دواند و در حالی‌که قدرت‌های فیزیکی و قابلیت‌های فراهنجاری‌اش تا سرحد کمال پرورش داده می‌شود، تمایل پیدا می‌کند تا به ̎موجود خوبی̎ تبدیل شود. شصت سال بعد، این موجود که حالا به ̎پسر دوزخی̎ (پرلمن) معروف است، به یکی از اعضاء گروه مخفی دفاعی تبدیل شده است. دیگر افراد زبدهٔ این گروه عبارتند از: ̎لیز شرمن̎ (بلر)، زن ملیح و جوانی که می‌تواند با ذهن خود آتش به پا کند؛ و ̎ایب سیپیان̎ (جونز) انسان/ روباتِ دریائی که از قدرت تله‌پاتی برخوردار است. ̎پسر دوزخی̎، با وجود سال‌ها تجربه در زمینهٔ مبارزه در راه حق، ناگهان با بزرگ‌ترین چالش زندگی‌اش روبه‌رو می‌شود و آن‌هم وقتی است که ̎راسپوتین̎، قدرتمند بازمی‌گردد و مصمم است ̎پسر دوزخی̎ را به قابلیت‌های دوزخی‌اش حوالت دهد تا به کمک او بتواند سرانجام شرّ را بر دنیا حاکم گرداند.
● حاصل اقتباس دل تورو از داستان مصور مینیولا سرگرم‌کننده و جالب توجه است؛ در پس ماجراهای هیجان‌انگیز و صحنه‌های پُرحادثه و جلوه‌های ویژهٔ معمول و مناسب ژانر خود، این فیلم اثری احساسی و فکاهی دربارهٔ آدم‌ها و هیولاهائی تنها و عاشق‌پیشه است که در فضائی سرد و دل‌گیر و شب‌های بارانی و رُمانتیک می‌گذرد، و با تکه‌های کوتاه طنز و شوخی‌ها و مسخره‌بازی‌های شخصیت‌های عجیب و غریبش لحن نوجوانانهٔ گرم و خوشایندی دارد. ̎پسر دوزخی̎ با آن هیکل و کلّهٔ سرخ‌رنگ، شاخ‌های از ته کنده و دست راست غول‌آسا و پتک‌مانندش، قلباً حساس و غمگین است و دل‌باختهٔ ̎لیز̎ افسرده‌حال و منگ، که در لحظات هیجان به هیولائی تبدیل می‌شود که از دست‌هایش آتش زبانه می‌کشد، گرچه او از این قدرت کابوس‌مانند قدیمی خسته و تشنهٔ زندگی معمولی است. وقتی ̎پسر دوزخی̎ می‌فهمد ̎جان مایرز̎، مأمور جوان FBI که به تازگی هم‌کار او برای نابودی هیولاها شده، نیز دل به ̎لیز̎ سپرده حسادتش برانگیخته می‌شود و این یکی از زیباترین صحنه‌های فیلم را در پی دارد: هیولا مخفیانه از مقرّ اقامتش بیرون می‌زند و دختر و پسر را که برای گردشی شبانه رفته‌اند تعقیب می‌کند. ̎لیز̎ و ̎مایرز̎ روی نیمکتی در پارکی می‌نشینند و گپ می‌زنند و ̎پسر دوزخی̎ رنجیده از تاریکی پشت بامی آنان را می‌پاید. با پیدا شدن سروکلهٔ پسربچهٔ بی‌خواب شده‌ای با لیوانی شیر و بشقاب کتلت که به خونسردی هیولا را می‌شناسد، گفت‌وگوئی دوستانه و مفرح بینشان شکل می‌گیرد. هیولا همین‌طور که همهٔ خوراکی‌های پسر را می‌بلعد از عشق خود برای او درد دل و پسر هم با احساسات کودکانهٔ خود او را نصیحت می‌کند، و صحنه به شکل غافل‌گیرکننده‌ای با خبر مرگ پدر ̎پسر دوزخی̎ تمام می‌شود. ̎پروفسور بروم̎ رو به مرگ که نگران انتخاب آیندهٔ پسر ـ هیولای خود میان نیک و شر است توسط دارودستهٔ شیطانی ̎راسپوتین̎ کشته می‌شود تا ̎پسر دوزخی̎ و ̎لیز̎ و ̎مایرز̎ برای انتقام و ضمناً نجات دنیا هم‌راه شوند. وقتی در جدال نهائی ̎پسر دوزخی̎ که ذاتاً از جهان شر آمده، حاضر به هم‌کاری با ̎راسپوتین̎ برای گشایش دروازه‌های دوزخ می‌شود، این ̎مایرز̎ ا ست که در لحظهٔ آخر با از خودگذشتگی با اشاره به ̎لیز̎ به هیولا یادآوری می‌کند: ̎تو حق انتخاب داری! این حقو پدرت بهت داده!̎ تصاویر به‌ یادماندنی که بسیار مدیون طراحی صحنهٔ متمایز و خیال‌انگیزِ استیون اسکات و نورپردازی و فیلم‌برداری زیبا به‌خصوص در صحنه‌های شب است، در فیلم زیادند؛ مثلاً احیای ̎راسپوتین̎ از درون چاهِ خونی در معبد برف‌پوش مرموزی در مولداوی، پیدا شدن ̎پسر دوزخی̎ نوزاد توسط ̎برومِ̎ جوان در شبی بارانی در دوران جنگ دوم، جنگ با هیولاهای چمبره‌زده در مترو شهر، و گفت‌وگوی ̎پسر دوزخی̎ و ̎لیز̎ در حیاط آسایشگاهی با درخت‌هائی که برای حفظ از یخ‌زدگی با پلاستیک‌های نورانی پوشیده شده‌اند. نقش‌های فرعی ̎ماهی‌مرد̎ و ̎تام منینگ̎ (تامبور) طنز دل‌چسب و هوشمندانه‌ای دارند، و موسیقی فیلم با تم اصلی غمناک خود در کنار تکه‌‌هائی از ترانه‌های تام ویتس، نیک کیو و ویرا لین حاشیهٔ صوتی فیلم را غنی کرده است.


همچنین مشاهده کنید