شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اوباما چهل و چهارمین نفر


اوباما چهل و چهارمین نفر
۱) جرج واشنگتن؛ اولین اولین ها
جرج واشنگتن از یک خانواده کشاورز ویرجینیایی سر برآورد که به اخلاق و آداب اهمیت فراوانی می داد. او در سال ۱۷۵۴ به عنوان سرهنگ دوم در جنگی که نتیجه گسترش نزاع بین هندی ها و فرانسوی ها برپا شده بود، شرکت کرد و سال بعد به عنوان آجودان ژنرال ادوارد بروک با چهار گلوله بر بدن که از تفنگ دو سواره نظام دشمن شلیک شده بود، جان سالم به در برد. جرج در سال ۱۷۵۹ با بیوه یی به نام مارتا دندریج ازدواج کرد و در ۱۷۷۵ به سرفرماندهی ارتش رسید و از گروهی از مردم مسلح به کمک دولت های فرانسه و اسپانیا ارتش بزرگی ساخت که نهایتاً موفق به شکست نیروهای بریتانیایی در جنگ انقلابامریکا شدند. واشنگتن از مهم ترین چهره های تاریخ ایالات متحده است. نقش او به خصوص در کسب استقلال برای مستعمرات امریکایی و سپس متحد کردن آنها زیر پرچم حکومت فدرال ایالات متحده قابل توجه است. او معتقد بود کشور با وجود کنفدراسیون های مختلف راه به جایی نخواهد برد بنابراین برای تدوین قانون اساسی ایالات متحده مشارکت فراوانی داشت و پس از تصویب این قانون به سال ۱۷۸۷، کالج انتخاباتی ایالات متحده او را به اتفاق آرا به عنوان نخستین رئیس جمهور امریکا برگزید.
سیاست خارجی جرج واشنگتن بر مبنای عدم دخالت در دیگر کشورها بود چراکه عقیده داشت ایالات متحده هنوز به قدرت کافی برای به راه انداختن جنگ در دنیا نرسیده است. واشنگتن در دسامبر ۱۷۹۹ به دلیل عفونت شدید گلو و نای درگذشت.
۲) جان آدامز؛ اولین ساکن کاخ سفید
آدامز متولد ایالت ماساچوست و از دانش آموختگان رشته حقوق دانشگاه هاروارد بود. گرچه خیلی ها او را بیشتر فیلسوف می دانند تا سیاستمدار ولی آدامز در دوره های اول و دوم کنگره از طرفداران سرسخت استقلال به شمار می رفت. همچنین بین سال های ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۷ او به عنوان اولین معاون رئیس جمهور امریکا خدمت کرد. در زمان ریاست جمهوری او جنگ های بریتانیایی ها با فرانسوی ها دردسر بزرگی برای امریکا ایجاد کرده بود. آدامز فرستاده یی به فرانسه فرستاد ولی آنها برای گفت وگو درخواست رشوه کردند بنابراین کنگره به او بودجه داد تا ارتش تشکیل دهد و فرانسویان را از خاک امریکا بیرون بیندازد. جان آدامز اولین رئیس جمهور امریکا بود که داخل کاخ سفید امریکا در واشنگتن دی سی که در سال ۱۸۰۰ تکمیل شده بود، به ریاست پرداخت. او در یکی از نامه هایش به همسرش درباره اتاق های تکمیل نشده کاخ سفید نوشت؛ «دعا کردم تا خداوند نعمت هایش را به این کاخ ارزانی دارد چرا که مردانی درستکار در اینجا حکمرانی خواهند کرد.»
۳) توماس جفرسون؛ رئیس خاموش
جفرسون یکی از متفکران اصلی و بنیانگذاران امریکا و نویسنده اصلی اعلامیه استقلال ایالات متحده است. او وارث ثروتی فراوان از پدر و موقعیت اجتماعی بی نظیر از مادرش بود که هم حقوق خوانده بود و هم اهل ویرجینیا بود. قلم او را بسیار بهتر از سخنوری اش ذکر کرده اند به طوری که او را «عضو خاموش» کنگره می نامیدند. جفرسون وزیر خارجه کابینه واشنگتن بود ولی علاقه اش به انقلاب فرانسه و گرایش به سمت رقیبی قدرتمند چون فرانسوی ها موجب کنارگذاشتنش از هیات دولت شد. دوران ریاست جمهوری او با جنگ های ناپلئون همزمان شده بود ولی او از درگیر شدن در این کشورگشایی دوری کرد. دموکراسی جفرسونی به نام وی نامگذاری شده است. در اوج درگیری های حزبی در سال ۱۸۰۰ توماس جفرسون در یک نامه محرمانه نوشت؛ «من در حضور خدا سوگند خورده ام که دشمن همیشگی هرگونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم.» جفرسون در مانتیسلو بازنشسته شد تا بتواند زمان بیشتری برای فکر کردن درباره طرح های بزرگش برای دانشگاه ویرجینیا داشته باشد. یک اشراف زاده فرانسوی بیان داشت؛ «او خانه و اندیشه اش را در بلندی قرار داده است که از آنجا می تواند جهان را با دید دیگری ببیند.» وی در ۴ جولای۱۸۲۶ از دنیا رفت.
۴) جیمز مدیسون ؛ سیب پلاسیده امریکایی
جیمز مدیسون را بیشتر به خاطر جثه کوچک و نحیفش می شناسند و به او لقب «سیب پلاسیده» داده اند. او هم اهل ویرجینیا و دانش آموخته رشته های تاریخ و حقوق بود و به همراه جان جی و الکساندر همیلتون نویسنده مقالات فدرالیست و از پدران قانون اساسی ایالات متحده امریکا به شمار می رود. دوستی نزدیکش با رئیس جمهور پیش از خود باعث شده بود وی تجربه ریاست بر وزارت خارجه امریکا را در کارنامه کاری خود به ثبت برساند. مدیسون در حالی اولین دور حضور خود را در این سمت به پایان رساند که کشورش به دلیل افزایش تنش ها با انگلیس در آستانه یک جنگ قرار داشت. او در سال ۱۸۱۲ با پیروزی بر «دی فیت کلینتون» رقیب فدرالیست خود بار دیگر رئیس جمهور امریکا شد، اما نتوانست در بسیج نیروهای مختلف امریکا علیه حملات انگلیسی ها توفیقی حاصل کرده و در نهایت با ورود نیروهای بریتانیا به واشنگتن در سال ۱۸۱۴ مجبور به فرار به ویرجینیا شد. در همان سال، معاهده گنت به جنگ پایان داد.
۵) جیمز مونرو ؛ مخالف نفوذ اروپا
جیمز مونرو پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده و چهارمین نفر از ویرجینیا است که به این سمت رسیده است. مونرو از یاران نزدیک توماس جفرسون و از جمله دیپلمات هایی بود که از انقلاب فرانسه حمایت کرده بودند. او در جنگ ۱۸۱۲ تحت فرمان جیمز مدیسون سمت های دبیر جنگ و دبیر دولت (وزارت امور خارجه) را به عهده داشت و نقشی کلیدی بازی کرد. در طول دوران او میسوری ایالتی برده دار اعلام شد. سیاست های او ضد فدرالیستی بودند و کابینه او فراجناحی و قدرتمند بود. او به شدت مخالف دخالت اروپا در قاره امریکا بود و «دکترین مونرو» یعنی سیاست خارجی امریکا مبنی بر مخالفت با گسترش نفوذ اروپا در نیمکره غربی، ۲۰ سال پس از مرگ او مشهور شد. گرچه مونرو از اعضای قدیمی حزب دموکرات- جمهوریخواه بود، در دوران ریاست جمهوری اش از تحزب دوری کرد. شهر مونروویا پایتخت کشور آفریقایی لیبریا به نام جیمز مونرو نامگذاری شده است.
۶) جان کوئینسی آدامز ؛ پسر یک رئیس جمهور
جان کوئینسی آدامز متولد ایالت ماساچوست و فرزند جان آدامز دومین رئیس جمهور ایالات متحده امریکا است. او به عنوان کاردار سفارت به هلند و پرتغال فرستاده شد. بعد پدرش در پی توصیه جرج واشنگتن او را به پروس فرستاد. آدامز در سال ۱۸۰۲ در مجلس سنای ماساچوست انتخاب شد و به طور رسمی کارش را در زمینه سیاست آغاز کرد. او در دوره ریاست جمهوری جیمز مونرو وزیر امور خارجه بود و کشمکش او با نامزد دموکرات ها در این دوره و دوره بعدی از مشهورترین رقابت های سیاسی ریاست جمهوری امریکا محسوب می شود.
۷) اندرو جکسون؛ منتخب واقعی مردم
جکسون اهل کارولینا بود و از جمله روسای جمهوری امریکا است که دارای سوابق نظامی بوده و توانستند در این عرصه به موفقیت های چشمگیری دست یابند. او بر خلاف روسای جمهور قبلی تقریباً با رای قاطع مردم (نه الکترال ها و کنگره) انتخاب شد. جکسون در جوانی وکیلی چیره دست بود و در ماجرایی عجیب، مردی را که به زنش نظر داشت در یک دوئل از پای درآورده بود. او در سال ۱۸۱۲ هم با شکست انگلیسی ها در نیواورلئان سرداری فاتح لقب گرفت و در اولین پیامش بعد از رسیدن به ریاست جمهوری از کنگره خواست کالج های الکترال را برای همیشه حذف کنند. به او به دلیل ایستادگی بر عقایدش لقب «درخت گردوی پیر» داده بودند.
او در دوران ریاست جمهوری خود با اجرای برنامه های بی سابقه اصلاحی، دفتر ریاست جمهوری را در امریکا صاحب قدرت و جایگاه ویژه یی کرد.
۸) مارتین فان بورن ؛ تنها هلندی کاخ سفید
اجداد فان بورن، هلندی بودند و پدرش کشاورزی میخانه دار بود. فان بورن نیویورکی بود و حقوق خوانده بود. اگرچه در دوره اول زمامداری اندرو جکسون پیشنهاد وی برای ریاست بر وزارت امور خارجه امریکا را نپذیرفت، اما بعدها روابط نزدیکی با وی برقرار کرد، مشاور امین او شد و نقش مهمی را در برنامه های جکسون عهده دار شد. بورن در دوره دوم ریاست جمهوری جکسون به سمت معاونت وی ارتقا یافت و در سال ۱۸۳۷ نیز جای او را در کاخ ریاست جمهوری امریکا گرفت. دوره ریاست او با رکود اقتصادی همزمان شد و فان بورن سیاست های ضدتورمی پیشه کرده بود و دنبال کم کردن هزینه ها و تمرکز اعتبارات در دست دولت بود که به همین دلیل در دوره بعدی شکست خورد و با قدرت وداع کرد.
۹) ویلیام هنری هریسون ؛ اشراف زاده یی از ویرجینیا
ویلیام هنری هریسون متولد ایالت ویرجینیا بود. حقوق و پزشکی خوانده بود و به شدت الکلی بود ولی ناگهان نظامی شد و در جنگ های ۱۸۱۲ به فرمانده یی بالیاقت تبدیل شد. حزب «ویگ» از محبوبیت وی استفاده کرد و هریسون در حالی که ۱۵۰ هزار رای مردمی کمتر از رقیبش داشت با آرای الکترال به کاخ سفید رسید و به مردم قول داد حرف آنها را گوش کند اما یک ماه بعد به دلیل ابتلا به ذات الریه از کاخ سفید به دیار باقی کوچ کرد و اولین رئیس جمهوری شد که در کاخ سفید با زندگی وداع کرده است.
۱۰) جان تایلر؛ سمبل مخالفت با همه
جان تایلر اهل ویرجینیا و دانش آموخته رشته حقوق بود. نمایندگی سنا و فرمانداری ویرجینیا هم در کارنامه او ثبت شده است. او که در زمان زمامداری هریسون با حمایت «ویگ ها» توانسته بود به سمت معاونت وی دست یابد، پس از مرگ او بر جایش تکیه زد. نظرات ساختارگرایانه وی بعدها زمینه شکاف میان جناح «هنری کلی» در حزب ویگ را با سایر اعضای این حزب فراهم آورد و باعث شد او را از حزب بیرون کنند و تمام اعضای کابینه اش به استثنای یک وزیر استعفا بدهند. بزرگ ترین دستاورد تایلر در دوران ریاستش حمایت از پیمان «وبستر- آشبورتون» با انگلیس بود.
۱۱) جیمز پولک؛ زمینه ساز جنگ های داخلی
جیمز ناکس پولک اهل کارولینای شمالی و علاقه مند به تحصیل و مردی کاری بود که حقوق خوانده بود و به عنوان معاون نامزد دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۴۴ مطرح بود، اما زمانی که فان بورن از این حزب روی گرداند، دموکرات ها در کنوانسیون خود از پولک به عنوان نامزد خود در انتخابات حمایت کردند. ویگ ها او را مسخره می کردند ولی دموکرات ها او را عامل توسعه می دانستند. او توانست بر هنری کلی نامزد ویگ ها در انتخابات سال ۱۸۴۴ چیره شود. پولک یکی از حامیان سرسخت دکترین مونرو بود. او جنگی را در ایالت مکزیکو ترتیب داد که توانست از آن سربلند بیرون آید. گرچه همین فتوحات او باعث ایجاد شکاف بین شمال و جنوب و زمینه ساز جنگ های داخلی در امریکا شد.
۱۲) زاکاری تیلور ؛ حکایت آن لیوان شیر
نام تیلور در تاریخ امریکا به عنوان پایان دهنده جنگ ایالت های شمالی این کشور در سال ۱۸۴۷ ثبت شده است. او به عنوان یکی از ژنرال های ویرجینیایی ارتش هرگز برای ورود به رقابت های انتخاباتی تلاش نکرد، اما اختلافات فزاینده وی با پولک باعث شد ویگ ها روی او به عنوان نامزد خود در برابر نامزد رقیب از حزب دموکرات سرمایه گذاری کنند. تیلور در این رقابت پیروز شد. وی در جریان اوج گیری مباحث برده داری که به مصالحه ۱۸۵۰ ختم شد، موضع سرسختانه یی را علیه برده داری اتخاذ کرده بود. دست سرنوشت او را هم از کاخ سفید به آن جهان فرستاد و او در جشن های پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری بعد از نوشیدن شیر بیمار شد و رفت.
۱۳) میلارد فیلمور ؛ حقوقدانی که عاشق شد
میلارد فیلمور آخرین عضو حزب ویگ بود که توانست به ریاست جمهوری امریکا برسد. او که در دوران مدرسه عاشق خانم معلمش شده بود و با او ازدواج کرده بود، نیویورکی بود و حقوق خوانده بود. فیلمور پس از مرگ تیلر در سال ۱۸۵۰ در جای وی نشست. وی با ویگ های طرفدار جنوب روابط نزدیکی برقرار کرد و به یکی از حامیان مصالحه ۱۸۵۰ تبدیل شد. فیلمور در تلاش برای جلب حمایت ویگ ها برای شرکت در انتخابات سال ۱۸۵۲ شکست خورد و چهار سال بعد به عنوان نامزد حزب امریکایی ها که درصدد اتحاد کشور علیه انگلیسی ها بودند، بخت خود را بار دیگر آزمود. وی یکی از مخالفان «آبراهام لینکلن» در جریان جنگ داخلی امریکا بود.
۱۴) فرانکلین پیرس؛ مسامحه جواب نمی دهد
پیرس به مدد اعتبار پدرش در حزب دموکرات امریکا به سرعت ارتقای مقام یافت. پیرس به عنوان یکی از مخالفان گرایش های ضدبرده داری در حزب دموکرات بیش از پیش کسب وجهه کرد، تا اینکه توانست در انتخابات سال ۱۸۵۲ به عنوان نامزدی این حزب دست یابد. وی در این انتخابات بر نامزد ویگ ها چیره شد. او که اهل نیوهمپشایر ویک سیاستمدار دانش آموخته بود، سیاست حزب متبوع خویش را در مورد مسامحه برابر جنوب ادامه داد، اما ناکامی هایش در سیاست های خارجی و داخلی وی را از نامزدی مجدد انتخابات بعدی بازداشت.
۱۵) جیمز بوکانن؛ تنها رئیس مجرد
بوکانن هم حقوق خوانده بود و سابقه پنج دوره نمایندگی مجلس و سفارت در روسیه و نمایندگی سنا را هم داشت. از او به عنوان یکی از سه رئیس جمهور بدنام امریکا نام برده می شود. وی تنها رئیس جمهور متولد ایالت پنسیلوانیا و همچنین تنها رئیس جمهوری امریکا است که در دوران تصدی اش در دولت مجرد باقی ماند. وی ریاست وزارت امور خارجه امریکا در دوران زمامداری پولک و فرستاده امریکا به بریتانیا در دوران تصدی پیرس را در کارنامه کاری خود داشت. بوکانن در انتخابات سال ۱۸۵۶ «جان فریمونت» از حزب جمهوریخواه و «میلارد فیلمور» رئیس جمهور اسبق از حزب امریکایی ها را شکست داد و رئیس جمهور امریکا شد. بحران در زمینه برده داری او را با مشکلاتی مواجه کرد و بوکانن در حالی که از جدایی طلبی جنوبی ها حمایت نمی کرد، با این موضوع که دولت فدرال می تواند در این زمینه مثمر ثمر واقع شود نیز موافق نبود.
۱۶) آبراهام لینکلن؛ اولین رئیسی که ترور شد
آبراهام لینکلن به عنوان نخستین رئیس جمهور از حزب جمهوریخواه امریکا انجام وظیفه کرد. امروز او بدین جهت شهره است که به تاریخ برده داری در امریکا خاتمه داد و ایالات متحده امریکا را با نظارت بر مسائل مربوط به جنگ طی جنگ داخلی امریکا پابرجا نگه داشت. لینکلن باید برای حفظ امریکا برده داری را نابود می کرد و این کار را با اعلامیه آزادی بردگان و متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده به انجام رساند. او شخصاً مسوولیت «بازسازی» را به عهده گرفت و در پی این بود که هرچه سریع تر کشور را دوباره یکپارچه سازد. «جمهوریخواهان تندرو» که طرفدار سیاست های سختگیرانه تر بودند با او به مخالفت برخاستند. تاریخ نویسان بر این باورند که این مرد اهل کنتاکی بر نهادهای سیاسی و اجتماعی امریکا تاثیری ماندگار برجای نهاد به ویژه اینکه این روال را در پیش گرفت که تمرکز قدرت را در دولت فدرال افزایش دهد و از قدرت دولت های ایالتی بکاهد. اعتبار او مدیون نقش در تعریف مسائل بزرگ و مهم، سازماندهی جنگ داخلی و پیروزی در آن، از بین بردن برده داری، تجدید نظر در ارزش های ملی، تشکیل حزب سیاسی نوین و حفظ امریکا است. جان ویلکز بوت یک هنرپیشه مشهور، قصد ربودن رئیس جمهور را داشت تا در عوض آزادی اش خواهان آزاد کردن زندانی های هم پیمان شود. اما در ۱۱ آوریل ۱۸۶۵ لینکلن در خارج از کاخ سفید سخنرانی ایراد و از دادن حق و حقوق سیاهان دفاع کرد.
این امر خشم بوت را برانگیخت و در نتیجه نقشه اش را برای ربودن لینکلن تغییر داد و تصمیم گرفت او را ترور کند و این کار را هم در تئاتر فورد و سه روز بعد عملی کرد و با شلیک گلوله یی به سر بلندقامت ترین رئیس جمهور امریکا او را به قتل رساند. لینکلن در تمام عمرش از افسردگی بالینی رنج برد. طی یک دوره بسیار سخت که به علت مرگ نامزدش بود، در سال ۱۸۳۵ دوستان صمیمی اش از ترس اینکه مبادا او دست به خودکشی بزند همواره مراقبش بودند. او در نامه معروفی به آموزگار پسرش نوشته است؛ «به فرزندم بیاموزید در مدرسه بهتر این است که مردود شود، اما با تقلب به قبولی نرسد. به او یاد دهید که با ملایم ها ملایم و با گردنکش ها، گردنکش باشد. به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه خلاف او حرف بزنند و او را مسخره کنند. به او یاد دهید همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد، انتخاب کند. به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند. اما قیمت گذاری برای دل بی معنا است.»
۱۷) اندرو جانسون ؛ کابوس یک استیضاح
جانسون به عنوان معاول لینکلن پس از مرگ وی در حالی عهده دار اداره امور امریکا شد که فاقد مهارت های سیاسی سلفش بود. وی اهل کارولینای شمالی و از نظر سیاسی به عنوان یک دموکرات معتقد به ایده های جکسون شناخته می شد و طرفدار سرسخت سیاست «زمین برابر» بود. پیگیری سیاست های لینکلن با وجود حضور اکثری جمهوریخواهان در مجلس سنای امریکا کار ساده یی نبود. جمهوریخواهان تندرو تلاش می کردند با گذراندن لایحه های مختلف، عزل و نصب های جانسون را زیر سوال ببرند. تنش میان جانسون و مجلس سنا با تلاش جمهوریخواهان برای استیضاح وی به اوج خود رسید.
۱۸) اولیسه سیمون گرانت؛ زمامدار کابینه فاسد
جمهوریخواهان گرانت اهل اهایو را به عنوان نامزد به کاخ سفید فرستادند و دوران ریاست جمهوری او در حالی آغاز شد که بسیاری از وی به عنوان یکی از بانیان پایان جنگ داخلی نام می بردند. گرانت از ابتدای دوران زمامداری اش نشانه هایی از عدم صلاحیت خود به عنوان رئیس جمهور امریکا بروز داد. کابینه وی بسیار ضعیف بود و بسیاری از دوستان و نزدیکان صمیمی وی نیز فاسد بودند. انعقاد پیمان لندن در سال ۱۸۷۱ مهم ترین دستاورد وی در سیاست خارجی محسوب می شود. گرانت در انتخابات سال ۱۸۷۲ بار دیگر بر رقبای خود از حزب دموکرات و جمهوریخواه لیبرال چیره شد. رسوایی های اختلاس در سال ۱۸۷۳ که یاران گرانت متهمان اصلی آن بودند، دولت وی را با بحرانی جدی مواجه ساخت.
۱۹) راثرفورد هیس ؛ فقط همان یک رای
انتخاب هیس برای سومین بار به عنوان فرماندار اهایو زمینه جلب توجه جمهوریخواهان را به وی فراهم آورد. انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور امریکا در سال ۱۸۷۶ با بحث و شبهات زیادی همراه بود. وی با اختلاف یک رای الکترال بر رقیبش پیروز شد. اما وعده های هیس برای مصالحه با جنوب باعث شد افکار عمومی امریکا نسبت به نتایج این انتخابات سختگیری نکرده و آن را بپذیرد.
۲۰) جیمز آبرام گارفیلد؛ باز هم ترور
گارفیلد به علت توانایی هایش در امور پارلمانی و مهارت های بی بدیل اش در سخنوری به سرعت مورد توجه جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان امریکا قرار گرفت. او هم اهل اهایو بود و در سال ۱۸۸۰ با وجود پیروزی اش در انتخابات سنا، ترجیح داد دعوت حزب جمهوریخواه را برای نامزدی این حزب در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری بپذیرد. گارفیلد در این انتخابات بر وینفیلد اسکات هانکوک از حزب دموکرات چیره شد، اما یک سال بعد در واشنگتن ترور شد و درگذشت.
۲۱) چستر آلن آرتور؛ دار و دسته های نیویورکی
آرتور که اهل ورمونت بود پسر پدری بود که از مبلغان فرقه مسیحی «باپتیست» به حساب می آمد که از ایرلند به امریکا آمده بودند. او در سال ۱۸۷۱ از سوی گرانت به سمت تحصیلدار بندر نیویورک منصوب شد. این سمت زمینه حمایت گسترده گروه نیویوریکی ها را به نفع وی فراهم آورد، اما هیس در سال ۱۸۷۷ خواستار تحقیق در فعالیت های این گروه شد و یک سال بعد آرتور از سمت خود معلق شد. پس از مرگ گارفیلد، آرتور که معاونت وی را برعهده داشت، رئیس جمهور امریکا شد. وی در پی از دست دادن حمایت گروه نیویورک و ناکامی در جلب حمایت اصلاح طلبان از نامزدی برای انتخابات سال ۱۸۸۴ بازماند. او دو سال پس از برگزاری این انتخابات در نیویورک درگذشت.
۲۲ ـ ۲۴) گراور کلیولند؛ رویارویی با بریتانیایی ها
کلیولند در سال ۱۸۸۴ توانست حمایت دموکرات ها را برای نامزدی در انتخابات جلب کند. او که اهل نیوجرسی و دانش آموخته حقوق بود اگرچه در میان افکار عمومی امریکا از محبوبیت بالایی برخوردار نبود، اما در انتخابات ۱۸۸۴ با جلب نظر جمهوریخواهان مستقل به ریاست جمهوری امریکا رسید. وی چهار سال بعد رقابت برای کسب مجدد این جایگاه را به «بنیامین هریسون» از حزب جمهوریخواه واگذار کرد اما در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر توانست وارد کاخ ریاست جمهوری شود. پیروزی در نزاع مرزی با انگلیس در ونزوئلا از جمله دستاوردهای وی در سیاست خارجی بود.
۲۳) بنیامین هریسون؛ ترویج کننده امپریالیست
نوه ویلیام هنری هریسون نهمین رئیس جمهور امریکا بود. بنیامین هریسون اهل اهایو و حقوق خوانده بود و در انتخابات ۱۸۸۸ به عنوان نامزد جمهوریخواهان شرکت کرد و با کسب ۲۳۳ رای الکترال بر کلیولند چیره شد. بزرگ ترین دستاورد سیاست خارجی هریسون حمایت وی از بلین وزیر امور خارجه وقت بود که ایده هایش در اداره امور وزارت خارجه امریکا زمینه های قدرت امپریالیستی این کشور را نوید می داد.
۲۵) ویلیام مک کینلی؛ ترور، قانقاریا و...
بیست وپنجمین رئیس جمهور ایالات متحده هم اهل اهایو بود و باز هم مثل خیلی از اسلافش حقوق خوانده بود. او هفتمین فرزند از ۹ فرزند ویلیام و نانسی مک کینلی بود و در ۲۷ سالگی با ایدا ساکستون که دختر یک بانکدار بود، ازدواج کرد. در روز ششم سپتامبر ۱۹۰۱، لئون زولگش که تحت تاثیر آشوب طلبانی مانند اما گلدمن و الکساندر برکمن قرار داشت، دو گلوله به وی شلیک کرد و مک کینلی در اثر قانقاریا که توسط جراحات حاصله ایجاد شده بود در روز ۱۴ سپتامبر ۱۹۰۱ در بوفالو درگذشت. آخرین جمله او هنگام مرگ چنین بود؛ «این راه خداست. کار های او به پایان خواهند رسید، نه کار های ما.» قاتل وی که از کار خود پشیمان شده بود، در ۲۹ اکتبر همان سال در زندان آبورم با صندلی الکتریکی اعدام شد.
۲۶) تئودور روزولت؛ نوبل را بگیر و برو
درخشان ترین دستاورد این نیویورکی میان سایر رئیس جمهورهای امریکا این بود که وی توانست اولین جایزه نوبل را برای امریکایی ها به ارمغان آورد.
وی که در دور دوم ریاست مک کینلی در کاخ سفید امریکا معاونت وی را برعهده داشت، پس از ترور او قدرت را در این کشور به دست گرفت. روزولت در تاریخ سیاست خارجی امریکا نیز دستاوردهای بی سابقه یی را به ثبت رساند. وی اجازه تحریک شورش در پاناما را صادر کرد تا از اعتراض ها و کارشکنی های کلمبیا در کانال پاناما خلاصی یابد. او همچنین با میانجیگری در جنگ روسیه و ژاپن به حفظ توازن قدرت در شرق کمک کرد. همین موضوع باعث شد وی اولین امریکایی باشد که جایزه نوبل را دریافت می کند.
۲۷) ویلیام هوارد تافت؛ رئیسی که رئیس بود
ویلیام تافت تنها رئیس جمهوری بود که همزمان ریاست دیوان عالی عدالت را نیز به عهده داشت. او که زاده اهایو و دانش آموخته حقوق از دانشگاه ییل بود، ریاست کمیسیون فیلیپین را پس از استیلای امریکا بر این کشور از مک کینلی دریافت کرد. تافت در آرام کردن مردم این کشور مهارت خاصی داشت. وی توانست اوضاع اقتصادی این کشور را سامان دهد و مشکل زمین های متعلق به کلیسا را حل و فصل کند. وی که دست پرورده روزولت بود، توانست در انتخابات ۱۹۰۸ رقیب دموکرات خود را که سه دور شکست برابر جمهوریخواهان را تجربه کرده بود، مغلوب کند. با وجود پایبندی تافت به سیاست های روزولت، وی از حمایت جناح ترقی خواهان در حزب متبوعش محروم شد. این وضعیت زمینه تردیدهای وی را در تصمیم گیری هایش فراهم آورد و موجب شکست وی در رقابت های انتخاباتی سال ۱۹۱۲ شد.
۲۸) توماس وودرو ویلسون؛ بنیانگذار جامعه ملل
ویلسون هم اهل ویرجینیا بود و در پرینستون حقوق خوانده بود اما در سال ۱۹۱۹ دچار یک نوع بیماری شد که موجب فلج شدن وی شد و فعالیت هایش محدود شدند. مهم ترین ابتکار وی ایجاد جامعه ملل پس از پایان جنگ جهانی اول بود که دارای ۱۴ ماده بود. این پیمان اگرچه چندان نتیجه بخش نبود و حتی خود امریکا نیز به آن نپیوست، ولی زیربنای ایجاد سازمان ملل متحد پس از پایان جنگ جهانی دوم شد.۲۹) وارن هاردینگ ؛ مواظب تاریکی شب باش
سیاستمدار اهل اهایو با سابقه یی در تولیت کلیسا، مشارکت در امور خیریه و چاپ روزنامه به کارزار انتخاباتی وارد شد. از او نقل شده که گفته بود امریکای امروز به قهرمان نیاز ندارد بلکه به شفادهنده یی نیاز دارد که آلام کشور را تسکین داده و در آن آرامش برقرار کند. بعد از راهیابی به کاخ سفید به او گفته بودند چرا دوستانت را در پست های کلیدی به کار گمارده یی، او هم جواب داده بود اینها دست مرا می گیرند تا در تاریکی شب زمین نخورم. مخالفت با سیاست های هاردینگ ادامه داشت ولی او در سفری به سانفرانسیسکو سکته قلبی کرد و دیگر به کاخ سفید برنگشت.
۳۰) کالوین گولیج ؛ ذهن ها را پاک کن
گولیج نیز مانند برخی از اسلاف خود میراث خوار رئیس جمهوری بود که پیش از مرگ او سمت معاونت وی را برعهده داشت. او که فرزند یک مغازه دار ساده ماساچوستی بود برای ادامه تحصیل در رشته های حقوق و سیاست به دانشگاه نورتهمپتون رفت. گولیج توانست با انجام اقداماتی ذهن افکار عمومی امریکا را از تمرکز بر رسوایی هایی که به حزب جمهوریخواه نسبت داده شده بود، باز دارد. گولیج در سال ۱۹۲۴ بر رقبای انتخاباتی خود چیره شد و دوره خود را با رضایت افکار عمومی امریکا به انتها رساند.
۳۱) هربرت هوور؛ مهندسی معدن در کاخ سفید
هوور اهل آیوا و مهندس معدن بود. وابستگی سیاسی اش به یکی از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات امریکا تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۲۰ تا آن حد روشن نبود که این دو حزب اصلی وی را به عنوان نامزد بالقوه خود در نظر بگیرند، اما پس از این انتخابات گرایش سیاسی وی با عهده دار شدن ریاست وزارتخانه بازرگانی امریکا در دوران تصدی هاردینگ و گولیج مشخص شد. جمهوریخواهان هوور را در سال ۱۹۲۸ به عنوان کاندیدای حزب خود برای رقابت با «آلفرد اسمیت» از حزب دموکرات معرفی کردند. وی در این رقابت پیروز شد، اما در انتخابات سال ۱۹۳۲ از تکرار این پیروزی بازماند.
۳۲) فرانکلین روزولت؛ ۱۲ سال ریاست در صلح وجنگ
هاید پارک نیویورک زادگاه روزولت بود و دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد هم محل تحصیلش. او به امریکایی ها کمک کرد دوباره به خودشان ایمان بیاورند. روزولت در سال ۱۹۳۲ توانست به نامزدی دموکرات ها برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری امریکا دست یابد. وی توانست در انتخابات آن سال، با اختلافی فراوان هربرت هوور را شکست دهد. روزولت طی دومین دوره ریاست جمهوری خود در امریکا به خطر فاشیسم واقف شد و از سال ۱۹۳۷ تلاش هایی را برای اطلاع افکار عمومی کشورش از این خطر و رویدادهایی که بر این مبنا در اروپا و آسیا در حال وقوع بود، آغاز کرد. تایید کمک های امریکا به انگلیس و روسیه در سال ۱۹۴۱ زمینه مخالفت های داخلی با سیاست های وی را فراهم آورد اما حمله ژاپنی ها به پرل هاربر به این مخالفت ها پایان داد. امریکا وارد جنگ جهانی دوم شده بود. سلسله جلسات وی با وینستون چرچیل و جوزف استالین مبانی جهان پس از جنگ جهانی دوم را بنیان نهاد. وی در سال ۱۹۴۴ برای چهارمین بار رئیس جمهور امریکا شد. علت آن درگیر بودن امریکا در جنگ جهانی دوم بود که به وی این فرصت را داد که چهار بار به ریاست جمهوری انتخاب شود؛ امری که در تاریخ امریکا یک استثناست. وی در سال۱۹۴۵ در دومین سال خدمت از چهارمین دوره ریاست جمهوری اش تنها سه هفته به پایان جنگ جهانی دوم در اروپا درگذشت. از او جمله یی نقل شده که مضمونش چنین است؛ «هیچ چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. تنها چیزی که ما را خواهد ترساند، خود ترس است.»
۳۳) هری ترومن؛ فرمانی برای نابودی
ترومن که در سال ۱۹۴۴ به عنوان معاون فرانکلین روزولت کار در دستگاه اجرایی امریکا را آغاز کرده بود، پس از مرگ ناگهانی وی ریاست این دستگاه را برعهده گرفت. وی که زاده میسوری و مزرعه داری خودساخته به حساب می آمد باید امریکای پس از جنگ را اداره می کرد که با بحران های متعددی دست به گریبان بود.
آلمان در ماه مه ۱۹۴۵ تسلیم شد و ترومن در جولای همان سال در کنفرانس پوتسدام حضور یافت تا در بحث های مربوط به طرح های توافق برای اروپای پس از جنگ شرکت کند. ترومن برای پایان دادن به جنگ امریکا و ژاپن دستور پرتاب بمب های اتمی به شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را صادر کرد که در نتیجه آن ژاپن هم تسلیم شد.
با این حال وجهه ترومن پس از ارائه پیشنهاداتی نظیر دکترین وی برای تحدید کمونیسم و کمک به بازسازی اقتصادی کشورهای جنگ زده، احیا شد. وی بار دیگر در سال ۱۹۴۸ به عنوان رئیس جمهور امریکا برگزیده شد. اما ترومن در دور جدید زمامداری اش باید با مسائل جدیدی از جمله جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی، اجرای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، استقرار پلیس سازمان ملل در کره و مشکلات داخلی دیگری از جمله ثبات اقتصادی امریکا مواجه شد. ترومن در سال ۱۹۵۲ اعلام کرد دیگر نامزد ریاست جمهوری امریکا نخواهد شد.
۳۴) دوایت آیزنهاور؛ صلح کجاست
پسر چابک تگزاسی معروف به «آیک» که در مدرسه سرآمد همه در ورزش بود، کهنه سرباز و سیاستمداری امریکایی بود. او در طول جنگ جهانی دوم عنوان «ژنرال ارتش» را دارا بود و فرمانده عالی نیروهای متفقین در اروپا بود. در سال ۱۹۵۰ ترومن از ژنرال آیزنهاور جمهوریخواه که سمت های نظامی متعددی را تا آن زمان تجربه کرده بود، خواست ریاست نیروهای ناتو را در اروپا بپذیرد. وی دو سال بعد در کنوانسیون حزب جمهوریخواه به عنوان نامزد این حزب برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد و سپس آدلای استیونسون را شکست داد و رئیس جمهور امریکا شد. آیزنهاور طی دو دوره تصدی اش در پست ریاست جمهوری سیاست های داخلی را تعدیل کرد. وی معتقد بود در عصری که ملی گرایی نوین، تکثیر موشک های اتمی و سفرهای فضایی رواج پیدا کرده است، باید در جست وجوی صلح بود. او درصدد بود اتحاد امریکا را با کشورهای هم پیمان تقویت کرده و واشنگتن را برای مقاومت در برابر تهاجم «سرخ» به اروپا، آسیا و امریکای لاتین مهیا نگه دارد. دکترین آیزنهاور در سال ۱۹۵۷ سطح تعهدات کشورش را به خاورمیانه افزایش داد.
۳۵) جان فیتزجرالدکندی؛ محبوب ترین رئیس جمهور
کندی در بروکلین ایالت ماساچوست به دنیا آمد و در دانشگاه هاروارد تحصیل کرد. بعدها فاش شد که کندی در جوانی از یک بیماری کمیاب به نام «آدیسون» رنج می برده است. این بیماری و دیگر بیماری های او در زمان زندگی اش از عموم پنهان نگاه داشته می شد. او از ۱۹۶۱ تا زمان به قتل رسیدنش در ۱۹۶۳ ریاست جمهوری را به عهده داشت. او که عضوی از خانواده سیاسی و مشهور کندی بود به عنوان نمادی از لیبرالیسم امریکایی مشهور است.
در طول جنگ جهانی دوم در اقیانوس آرام ناوبان بود و به خاطر شجاعت در نجات جان سربازانش مدال گرفت.
کندی هنگام آغاز ریاست جمهوری ۴۳ سال داشت و از این رو جوان ترین رئیس جمهور تاریخ امریکاست (پیش از او این عنوان از آن تئودور روزولت بود). در انتخابات نهایی در ۸ نوامبر ۱۹۶۰، کندی در جدالی بسیار نزدیک، نیکسون را مغلوب کرد. بسیاری می گویند تقلب در ایالات تگزاس و ایلینویز باعث شد نیکسون ریاست جمهوری را از دست بدهد. او در سخنرانی افتتاحیه معروفش از امریکایی ها خواست که شهروندانی فعال باشند. او گفت؛ «نپرسید کشورتان چه می تواند برای شما بکند، بلکه بپرسید شما چه می توانید برای کشورتان بکنید». او همچنین از ملل دنیا خواست که به هم بپیوندند تا با «دشمنان مشترک انسان؛ استبداد، فقر، بیماری و خود جنگ» بجنگند. از اتفاقات مهمی که در دوران ریاست جمهوری او افتاد می توان به تهاجم ناموفق به خلیج خوک ها، بحران موشکی کوبا، ساخته شدن دیوار برلین، آغاز مسابقه فضایی، اولین اتفاقات جنگ ویتنام و جنبش حقوق مدنی امریکا اشاره کرد.کندی رکوردهای دیگری نیز دارد. او تنها کاتولیک رومی است که به ریاست جمهوری رسیده، اولین رئیس جمهور امریکا که متولد قرن بیستم بود، آخرین رئیس جمهوری که در طول دوره اش به قتل رسید، آخرین کاندیدای حزب دموکرات از شمال امریکا که به ریاست جمهوری رسید و آخرین کسی که هنگام انتخاب شدن عضو مجلس سنا بود. کندی در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ در ۴۶ سالگی به قتل رسید. این جوان ترین سن مرگ برای یک رئیس جمهور امریکاست.
قتل او یکی از اتفاقات مهم تاریخ امریکا است زیرا این قتل باعث مطرح شدن و به نوعی محبوبیت بیشتر او در امریکا و باعث شد او الهام بخش نسل های متعددی باشد. او در روز جمعه ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ در ساعت ۳۰/۱۲ بعدازظهر در دالاس تگزاس به قتل رسید. «لی هاروی اسوالد» ساعت ۷ بعدازظهر همان روز به جرم قتل یک مامور پلیس دالاسی مجرم شناخته شد و در ساعت ۳۰/۱۱ شب به عنوان قاتل رئیس جمهور معرفی شد. اسوالد تنها دو روز بعد در ایستگاه پلیس دالاس توسط «جک روبی» به قتل رسید.«لی هاروی اسوالد» اعلام کرد او به کسی تیراندازی نکرده و مدعی شد که دارند از او به عنوان «طعمه» استفاده می کنند. او مدعی شد عکسی که او را با سلاح قتاله نشان می داد جعلی است و صورت او را به بدن کس دیگری چسبانده اند. به دلیل مرگ او، بی گناهی یا مجرم بودنش هرگز در دادگاهی اثبات نشد. بعضی منتقدان می گویند اسوالد هیچ نقشی در این ترور نداشته است. قتل او هنوز هم از پیچیده ترین موضوعات سیاسی - امنیتی جهان به شمار می رود.
۳۶) لیندون جانسون ؛ دورانی پر از التهاب
جانسون تگزاسی پس از کسب افتخاراتی چند در زمینه دفاع از کشور امریکا در برابر دشمنان این کشور و ارتقا در مجلس سنای امریکا در سال ۱۹۶۰ تلاش برای دریافت عنوان نامزدی دموکرات ها را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری همین سال آغاز کرد. هنگامی که از کندی در این مبارزه شکست خورد، بسیاری از دوستان نزدیک خود را پس از پذیرش پست معاونت در کابینه کندی به تعجب و شگفتی واداشت. زمانی که کندی در دالاس مورد سوءقصد قرار گرفت، جانسون در اتومبیلی دیگر در کاروان ریاست جمهوری شاهد اصابت گلوله به وی بود. جانسون پس از مرگ کندی در هواپیمای جت مخصوص رئیس جمهور در فرودگاه دالاس سوگند ریاست جمهوری ادا کرد. در دوران زمامداری جانسون مجلس سنای امریکا قوانین متعددی را در زمینه حقوق مدنی، آموزشی و رفاهی به تصویب رساند.
سنا همچنین تلاشی را برای مبارزه با فقر که جانسون از آن با عنوان «جنگ علیه فقر» یاد کرد، در دستور کار قرار داد. لیندون جانسون در سال ۱۹۶۴ به عنوان نامزد دموکرات ها در انتخابات شرکت کرد و گوی سبقت را از «باری گلدواتر» رقیب اصلی اش ربود. تراژدی جنگ جنوب شرق آسیا و شورش های خیابانی در داخل از جمله وقایع مهم تاریخی دو سال پایانی دوران تصدی جانسون هستند.
۳۷) ریچارد نیکسون؛ واترگیت و وداع با قدرت
این سیاستمدار و دانش آموخته حقوق، اولین و تنها رئیس جمهور امریکا است که از مقام خود کناره گیری کرده است. نیکسون در انتخابات سال ۱۹۶۸ در یکی از نزدیک ترین رقابت های تاریخ انتخابات امریکا به ریاست جمهوری انتخاب شد و در سال ۱۹۷۲ با اختلاف بیشتری برنده شد. اما دوره دوم ریاست جمهوری او با رسوایی واترگیت روبه رو شد و او را مجبور به استعفا کرد. نیکسون دومین «معاون رئیس جمهور» جوان تاریخ امریکا و اولین شهروند کالیفرنیا بود که به مقام رئیس جمهور یا معاون رئیس جمهور می رسید.
۳۸) جرالد فورد؛ غیرعادی ترین رئیس
فورد اولین کسی بود که طبق متمم ۲۵ قانون اساسی به نیابت ریاست جمهوری انتخاب شد و اولین و تنها کسی است که بدون شرکت در انتخابات به عنوان رئیس جمهور یا نایب رئیس جمهور، به این مقام رسیده است.خودش گفته بود من غیرعادی ترین راه را برای رسیدن به این مقام پیموده ام. این سیاستمدار اهل نبراسکا تا پیش از سال ۱۹۷۳ بیش از هشت سال، رهبر اقلیت جمهوریخواه در مجلس نمایندگان بود؛ اولین بار در ۱۹۴۸ به عنوان نماینده منطقه پنجم انتخاباتی میشیگان به کنگره راه یافت.در ۱۹۷۶ فورد با کمی برتری رونالد ریگان را برای نامزدی حزب جمهوریخواه شکست داد اما در انتخابات به نامزد دموکرات ها، جیمی کارتر، باخت.
۳۹) جیمی کارتر؛ ناکامی در برابر یک انقلاب مردمی
جیمز کارل کارتر اهل ایالت جورجیا است و در سال ۱۹۷۶ به عنوان نامزد حزب دموکرات ایالات متحده امریکا در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا شرکت کرد و جرالد فورد رئیس جمهور ایالات متحده امریکا را از ادامه راه و دومین حضور در کاخ سفید بازداشت.
کارتر از همان ابتدای دوران زمامداری اش مجبور شد برای اجرای برنامه هایش با کنگره ایالات متحده امریکا وارد یک مبارزه نفسگیر شود. نارضایتی های عمومی از تورم بی سابقه اقتصادی، صف های طولانی مقابل پمپ بنزین ها و بحران سیاسی واشنگتن بر سر گروگان های امریکایی در ایران نیز از جمله دیگر مشکلات فراروی کارتر بودند. میانجیگری در اولین تلاش برای برقراری صلح میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها که به پیمان کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل منتهی شد، از جمله دستاوردهای سیاست خارجی کارتر به حساب می آید.
انعقاد قرارداد با چین و امضای توافقنامه های مربوط به کانال پاناما نیز از جمله دیگر موفقیت های وی در این عرصه به حساب می آیند.کارتر جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۲ را از آن خود کرد.دکترین کارتر همانند روسای جمهور دموکرات قبلی مانند کندی، بر بالا بردن حیثیت جهانی امریکا، واکسینه کردن حکومت های دیکتاتوری از بروز انقلاب و حفظ آنان در برابر فروپاشی و ایجاد تزلزل در کشورهای اقمار شوروی و تلاش برای فروپاشی آنها با مدعای حقوق بشر، دموکراسی، مردم سالاری و ایجاد فضای باز سیاسی استوار بود. اما با آغاز حرکت انقلابی مردم ایران، کارتر در ۱۰ دی ماه ۱۳۵۶ با فراموشی حقوق بشر و دموکراسی برای تحکیم یکی از بزرگ ترین دیکتاتورهای تاریخ به تهران سفر کرد تا حمایت کامل واشنگتن را به محمدرضا پهلوی ابلاغ کند. کارتر در ضیافتی که از طرف شاه به مناسبت ورودش ترتیب داده شده بود خطاب به شاه چنین گفت؛ «به دلیل رهبری بزرگ شاه، ایران جزیره ثبات در یکی از آشوب زده ترین نقاط جهان شده است. اعلیحضرت، این به دلیل تکریم بسیار نسبت به شما، رهبری شما و احترام و ستایش و عشقی است که ملت ایران به شما دارد.
هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامه ریزی مشترک از ایران به امریکا نزدیک تر نیست. هیچ کشور دیگری برای بررسی مشکلات منطقه یی که مورد علاقه هر دو طرف ما نیز هست ارتباط نزدیک تری از ایران با ما ندارد و هیچ رهبر دیگری نزد من احترامی عمیق تر و رابطه یی دوستانه تر ندارد.» ولی همین حرف ها باعث شد ملت ایران در روند انقلاب خود به رهبری امام خمینی(ره) سرعت بیشتری بدهند و حکومت شاهنشاهی را براندازند. کارتر طی ۱۴ ماه آخر دوره ریاست جمهوری اش، درگیر موضوع گروگانگیری کارمندان سفارت امریکا در ایران بود. ادامه گروگانگیری و تورم مستمر در داخل امریکا منجر به شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۰شد.
۴۰) رونالد ریگان؛ هنرپیشه و ماجرای ایران کنترا
ریگان با اتکا به اوج گیری احساسات راست گرایانه در امریکا در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا سال ۱۹۸۰ به پیروزی رسید. وی سال ۱۹۸۹ در حالی کاخ سفید را ترک کرد که دو سوم مردم امریکا عملکرد وی را در دوران زمامداری اش مورد تایید قرار دادند.
این بالاترین نرخ رضایت افکار عمومی امریکا از یک رئیس جمهور بازنشسته در دوران پس از جنگ جهانی دوم بود. این سیاستمدار ایلینویزی اگرچه دورانی طلایی را به عنوان بازیگر سینما سپری کرده بود، رفته رفته جذب حزب جمهوریخواه ایالات متحده امریکا و در نهایت عضو فعال این حزب در سال ۱۹۶۶ شد. ریگان تا سال ۱۹۷۵ فرماندار ایالت کالیفرنیا بود. وی در رقابت های انتخاباتی اش مقابل کارتر شعارهای میانه رو داد و توانست از نارضایتی دموکرات ها علیه اقدامات کارتر بهره مند شود.
ریگان سه ماه پس از ورود به کاخ سفید مورد سوءقصد قرار گرفت، اما جان سالم به در برد. جرات و جسارت وی در مواجهه با این واقعه زمینه محبوبیت بیشتر وی در میان افکار عمومی امریکا را پدید آورد. کنترل تورم و بهبود وضعیت اقتصادی زمینه انتخاب مجدد ریگان را در انتخابات سال ۱۹۸۴ فراهم آورد. او که از حامیان اصلی عراق برای حمله به ایران به شمار می رفت، با چرخش جنگ به سود ایران، برای بازنده نبودن اقدام به فروش اسلحه به ایران کرد و پس از ۱۸ماه قصد مذاکره با ایران و برقراری روابط دیپلماتیک را داشت که قضیه لو رفت و رسوایی موسوم به ماجرای مک فارلین یا ایران - کنترا به وجود آمد. محبوبیت ریگان پس از رسوایی ایران - کنترا در سال ۱۹۸۶ تنزل یافت. مذاکرات چهار روزه وی با «میخائیل گورباچف» رئیس جمهور وقت اتحاد شوروی را باید نقطه عطفی در دوران زندگانی وی و تاریخ امریکا نامید. وی در سال ۱۹۹۴ دچار بیماری آلزایمر شد و ۱۰ سال بعد بر اثر همین بیماری مرد.
۴۱) جرج هربرت واکر بوش؛ آغاز بحران های جدید
بوش اول در دوران زمامداری ریگان در سمت معاون وی مشغول به فعالیت بود. وی در طول سال های ۷۱ تا ۷۳ میلادی در زمان ریاست جمهوری نیکسون سفیر ایالات متحده در سازمان ملل و مدیر سازمان سیا در سال های ۷۶ و ۷۷ بود و قبل از آن در سال های ۷۴ تا ۷۶ میلادی سفیر ایالات متحده در جمهوری خلق چین بود.
او فرزند پرسکات بوش سناتور ایالات متحده در سال های ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳ و پدر رئیس جمهور فعلی امریکا است که در ماساچوست متولد شد و پس از فارغ التحصیلی از آکادمی فلیپس در هجده سالگی با عنوان خلبان به نیروی دریایی ارتش ایالات متحده پیوست و به جنگ جهانی دوم رفت. وی در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا سال ۱۹۸۸ به عنوان نامزد جمهوریخواهان مطرح شد و توانست مایکل دوکاکیس رقیب خود از حزب دموکرات ایالات متحده امریکا را مقهور کند.
بوش در اولین سال زمامداری اش با بحران گروگانگیری لبنان مواجه شد. در سال ۱۹۹۱ بوش در رأس ائتلافی بین المللی متشکل از برخی از کشورهای غربی، عربی و ژاپن برای آزادی کویت از اشغال عراق وارد عمل شد. بوش اول پس از مشکلات نسبی اقتصادی امریکا، توسط بیل کلینتون نامزد دموکرات در انتخابات ۱۹۹۲ شکست خورد.
۴۲) بیل کلینتون ؛ از رضایت تا نفرت
ویلیام جفرسون بلایت، چهل و دومین رئیس جمهور ایالات متحده امریکا از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ بوده است. او که عضو حزب دموکرات ایالات متحده امریکا است پیش از انتخاب به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده امریکا به مدت ۱۲ سال فرماندار پنجاهم و پنجاه ودوم ایالات جنوبی آرکانزاس را برعهده داشت. او بعد از فرانکلین روزولت و جان کندی جوان ترین شخصی است که به عنوان رئیس جمهور خدمت کرده است. انتخاب کلینتون به اقامت ۱۲ ساله پی در پی و اقامت ۲۰ سال از ۲۴ سال گذشته روسای جمهوری امریکا از حزب جمهوریخواه ایالات متحده امریکا در کاخ سفید پایان داد. کلینتون سیاستمدار نئودموکراتی است که مسوول اصلی فلسفه حکومتی «راه سوم» است که دو دوره ریاست جمهوری وی از مصداق های این فلسفه به حساب می آیند. کلینتون رئیس جمهور دورانی بود که طولانی ترین دوره رشد اقتصادی در حال صلح به شمار می آمد که بودجه میزان و مازاد کلی را دربرداشت. در دوره اول ریاست جمهوری وی قانونگذاری ها و سیاست های اقتصادی متعددی مشاهده شد.
دوره دوم ریاست جمهوری وی بیشتر تحت تاثیر رسوایی مونیکا لوینسکی بود. وی نهایتاً توسط مجلس سنای ایالات متحده امریکا تبرئه شد و در دفتر ریاست جمهوری برای تکمیل دوره ریاست جمهوری اش باقی ماند. کلینتون در حالی کاخ سفید را ترک می کرد که مردم توسط نظرسنجی ها اخلاق و رفتار وی را زیر سوال برده بودند.
هر چند وی رضایت ۶۵ درصد را به دست آورده بود که بالاترین میزان در بین روسای جمهور بعد از جنگ جهانی دوم بود. بعد از ترک دفتر ریاست جمهوری، کلینتون در امور سخنرانی عمومی و فعالیت های انسانی مشغول شد. وی نهاد ویلیام کلینتون را تاسیس کرد تا تبلیغ و پرداختن به مسائل جهانی از جمله رفتار و جلوگیری از بیماری ایدز و گرم شدن زمین را دنبال کند.
۴۳) جرج واکر بوش
بوش چهل و سومین رئیس جمهور این کشور است. وی قبل از آغاز ریاست جمهوری در ۲۰ ژانویه ۲۰۰۱ بین سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ به عنوان چهل و ششمین فرماندار تگزاس خدمت کرد. او که مثل پدر و پدربزرگش در دانشگاه ییل درس خوانده، در سال ۲۰۰۰ و در جریان یک انتخابات نزدیک و بحث برانگیز بوش به عنوان کاندیدای حزب جمهوریخواه به سمت ریاست جمهوری رسید. وی توانست رای هیات های انتخابی را کسب کند، در حالی که در تعداد آرای مردمی با اختلاف کمی شکست خورده بود.
در مقام رئیس جمهور، سیاست های اصلی بوش بر مسائل سیاست خارجی و اقتصاد متمرکز است. کاهش مالیات، تصویب قانونی برای ارتقای استانداردهای آموزشی در امریکا و بحث و مذاکره ملی در زمینه مساله مهاجرت، مهم ترین مباحث سیاست داخلی وی در دوران تصدی پست ریاست جمهوری است. در زمینه سیاست خارجی نیز پس از حملات ترویستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱،بوش جنگی جهانی علیه تروریسم را آغاز کرد که اشغال افغانستان در همان سال و اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ از نتایج عمده آن به شمار می رود.
بوش برای انتخاب مجدد در سال ۲۰۰۴ وارد کارزار انتخاباتی شد و مقابل نامزد حزب دموکرات سناتور جان کری قرار گرفت. جان کری سیاست جرج بوش مبنی بر جابه جا کردن اهمیت جنگ در عراق و موضوعات داخلی را به چالش کشید. بوش در جریان دو دوره خدمتش در بالاترین و پایین ترین جایگاه نظرسنجی های موسسه معتبر گالوپ قرار گرفت؛ از محبوبیت ۹۰ درصدی در روزهای پس از حملات ۱۱ سپتامبر تا محبوبیت ۲۸ درصدی در ژوئن ۲۰۰۸. مطابق برنامه زمانی دوره جاری ریاست جمهوری وی در ظهر روز ۲۰ ژانویه ۲۰۰۹ (به وقت محلی) به پایان می رسد.
۴۴) بـاراک حسـین اوبـامـا
باراک اوباما در چهار آگوست سال ۱۹۶۱ در جزیره هاوایی متولد شد. پدرش سنیور باراک اوباما که در روستای کوچکی در کنیا دیده به جهان گشوده بود، در همین روستا به همراه پدر خود که چوپانی می کرد و برده انگلیسی ها بود روزگار می گذراند. «آن دانهام» مادر باراک که سفیدپوست و اصالتاً امریکایی بود، در شهر کوچک کانزاس بزرگ شده بود. پدرش در دوران بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹ به کار سخت و مشقت بار در سکوهای حفاری و استخراج نفت مشغول بود. پدر «آن» (پدربزرگ باراک اوباما) پس از حمله هوایی غافلگیرانه نیروهای ژاپنی به پرل هاربر برای خدمت در جنگ جهانی دوم ثبت نام کرد و در همین برهه زمانی بود که در یونیفورم ارتش امریکا به اقصی نقاط اروپا سفر کرد. مادر باراک در خط تولید بمب در کارخانه بمب سازی مشغول به کار شد و با پایان یافتن جنگ دوم جهانی به همراه پدر خود در کالج های جی آی بیل که به منظور حمایت از کهنه سربازان بازگشته از جنگ و کمک به خانواده هایشان تاسیس شده بود و امکاناتی نظیر مسکن و سایر خدمات اجتماعی را در اختیار آنان قرار می داد، به تحصیل پرداخت.
مادر باراک به همراه پدر خود توانستند از طریق برنامه فدرال مسکن که توسط دولت امریکا ارائه شده بود خانه دار شده و به هاوایی نقل مکان کنند. در این زمان بود که پدر اوباما در کنیا موفق شده بود از دانشگاهی در هاوایی بورسیه دریافت کند و این موفقیت تحصیلی در واقع پایانی بود بر همه روزها و سال هایی که با پدر خود در ناشناخته ترین روستاهای کنیا به چوپانی مشغول بود و اکنون می توانست برای ادامه تحصیلات وارد دانشگاهی در هاوایی شود. «آن» (مادر باراک) در این شهر با پدر باراک آشنا شد و این آشنایی به ازدواج کشیده شد.
▪ سفر به امریکا
اما این ازدواج دوامی نداشت و «آن» و همسرش وقتی باراک تنها دو سال سن داشت از یکدیگر جدا شدند. پدر باراک اما لحظه یی از رویاهای خود دست نکشید و تحصیلاتش را در سطح دکترای تخصصی در دانشگاه هاروارد ادامه داد و سپس به زادگاهش کنیا بازگشت. باراک مدتی را در خانه مادرش در هاوایی سپری کرد. مادر باراک پس از مدتی مجدداً ازدواج کرد و به همراه شوهر جدیدش که یک دانشجوی اندونزیایی بود در سال ۱۹۶۷ به جاکارتا سفر کرد. باراک در پایتخت اندونزی به مدرسه رفت و در سن ۱۰ سالگی برای زندگی با پدربزرگ مادری اش عازم هاوایی شد.
باراک سیاهپوست اگر چه توانست به عنوان دانش آموز ممتاز دوران تحصیلات متوسطه را به پایان برساند، اما در کالج محل تحصیلش تنها سه سیاهپو ست بودند که او یکی از آنان بود و به گفته خود در این برهه برای نخستین بار به عنوان یک امریکایی آفریقایی تبار طعم تلخ تبعیض نژادی را چشید. باراک دوران سخت تثبیت هویتش را در بطن چنین جامعه یی فراروی خود داشت.
باراک که جهد و جد پدرش برای دستیابی به درجات عالی تحصیلی و پیمودن مدارج ترقی را با گوشت و استخوانش حس کرده بود، موانع و مشکلات نژادی را در هم کوبید و در سال ۱۹۸۳ در رشته علوم سیاسی از دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل شد.
▪ دوران تحصیل
زبانه های آتش جاه طلبی و پیشرفت در باراک جوان هرگز فروکش نکرد. او که آ موزه ها و تعلیمات مادرش یعنی اهمیت خدمت به کشور و احساس یکدلی و یکرنگی را به خاطر داشت، به عنوان گرداننده وارد گروهی تقریباً مذهبی شد که هدف و برنامه آن بهبود وضعیت معیشتی در مناطق حومه یی و عمدتاً فقیرنشینی بود که به سبب افزایش جرم و جنایت و بیکاری عملاً فلج شده بودند. این گروه به موفقیت ها و پیشرفت هایی نائل شد، اما باراک کم کم به این نتیجه رسید که اگر به راستی رویای بهبود وضعیت معیشتی و ارتقای سطح کیفی زندگی مردم را در سر می پروراند، باید اصلاحات را نه از سطح محلی و منطقه یی بلکه در مقیاس ملی و با اصلاح قوانین و ایجاد برخی اصلاحات سیاسی آغاز و پیگیری کند، لذا به دانشگاه هاروارد رفت و در سال ۱۹۹۱ مدرک دکترای حقوق را از این دانشگاه دریافت کرد.
وی همچنین نخستین امریکایی سیاهپوستی بود که توانست به مقام ریاست انجمن عالی حقوق دانشگاه هاروارد منصوب شود. باراک حسین اوباما سپس به شیکاگو رفت تا ضمن وکالت به تدریس حقوق و مبانی قانون اساسی بپردازد. موفقیت های اوبامای جوان و جویای نام، راه را برای وی جهت کسب نمایندگی حزب دموکرات در سنای امریکا هموارتر کرد و سرانجام موفق شد کرسی نمایندگان سنا از ایالت ایلینویز را تصاحب کند.
▪ ادیسه سیاسی
رشد و پرورش یافتن در نقاط مختلف در میان انسان هایی با عقاید و باورهای گاه متضاد و گوناگون، بزرگ ترین و ارزشمندترین تجربه زندگی باراک اوباما بود و همین مزیت به ادیسه سیاسی این جوان سیاهپوست روح و جان تازه یی بخشید. در بحبوحه مناقشات حزبی مجادلات سیاسی و بحران های مالی و معیشتی دنیای امروز، اوباما همچنان از این قابلیت و استعداد برخوردار است که نگاه مردم از طیف های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مختلف را به سوی یک هدف سیاسی و اجتماعی مشخص معطوف سازد. هدفی که حل و فصل مشکلات و چالش های فراروی مردم امریکا را بر نیات و مقاصد سیاسی و معیارهای جناحی و حزبی ارجح تر می داند.
وی همواره پیش قراول تلاش ها برای ایجاد اصلاحات در نظام سیاسی و دولت حاکم بوش بوده و به عنوان عضو کمیته رسیدگی به امور کهنه سربازان ارتش امریکا در زمینه مراقبت های بهداشتی و درمانی اقدامات زیادی را صورت داده است. باراک اوباما و همسرش میشل دارای دو فرزند هشت ساله و ۹ ساله هستند.
باراک اوباما ۴۷ سال سن و یک متر و ۸۷ سانتیمتر قد دارد. وی سناتور جو بایدن که از چهره های برجسته حزب دموکرات در حوزه سیاست خارجی است را به عنوان معاون خود برگزیده است.
وحید نمازی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید