سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

فروغ مرصاد


فروغ مرصاد
هنگامی كه قطعنامه پذیرفته شد وضعیت بسیار دشواری برای گروهك تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) پیش آمد، آنان كه در تمام این هشت سال به عنوان ستون پنجم برای رژیم بعث عمل كرده بودند از یك سو بیم آن را داشتند كه صدام آنها را به دور اندازد و در یك امتیازدهی آنها را به ایران تحویل دهد و از سوی دیگر، از آنجا كه تمام سیاست ها و دستگاه خود را بر روی وجود جنگ بنا نهاده بودند و توان تصور و پیش بینی وضعیت دیگری (از جمله آتش بس) را نداشتند، هیچ راهی جز شعله ور كردن آتش جنگ پیش روی خود نمی دیدند.از این رو تصمیم گرفتند در تاریخ ۵ مرداد ۶۷ تحت عنوان عملیات «فروغ جاویدان» نیروهای خود را با حمایت رژیم بعث راهی ایران كنند تا به زعم خود در كمتر از ۴۸ ساعت تهران را فتح كنند. این عملیات كه از سوی ایرانیان به نام «مرصاد» مشهور شد شكست سختی برای منافقین به دنبال داشت. در این عملیات بود كه سپهبد صیاد شیرازی با فرماندهی خود شكست سنگینی را به این گروه تروریستی وارد ساخت و خاطرات دهه ۵۰ را برای آنها زنده نمود. البته آنها هم رشادت های صیاد را بی پاسخ نگذاشته و به شكلی ناجوانمردانه وی را در سال ۷۸ به شهادت رساندند.
منافقین در عراق
اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) پس از فرار بنی صدر و رجوی از ایران ضمن انجام عملیات های تروریستی در ایران و به شهادت رساندن تعداد زیادی از مردم و مسئولین ترجیح دادند فعالیت های خود را در عراق و به عنوان ستون پنجم صدام متمركز نمایند. البته این اقدام سازمان منافقین یك نوع رجعت به عراق به حساب می آمد چرا كه برخی از اعضای این سازمان نیز در زمان شاه پس از ربودن یك هواپیمای مسافربری به بغداد پناهنده شده بودند و سابقه فعالیت با رژیم بعث عراق را داشتند.هفته نامه فرانسوی «لوپوئن» در سال ۶۶ چنین نوشت: «حكومت بغداد هرساله مبلغ ۵۰۰ میلیون فرانك به سازمان منافقین و رجوی كمك مالی می كند و ۸۶ میلیون فرانك از این مبلغ به هزار عضو مقیم فرانسه اختصاص دارد. هریك از آنها ماهیانه ۶ هزار فرانك دریافت می دارند.»روابط نزدیك صدام با رجوی به جایی رسید كه میخائیل یوحنا عزیز در مصاحبه ای با نشریه «الوصلت عربی» چاپ پاریس در سال ۶۶ گفت: «بسیار خوشوقت خواهم بود كه رفیقم رجوی، رئیس حكومت ایران شود.»منافقین كه زمانی خود را رادیكال ترین نیروی ضد امپریالیست معرفی می كردند برای سرنگون كردن رژیم ایران از طریق یكی از عوامل خود با «كا.گ.ب» ارتباط برقرار كرد. لوموند در ۲۴ آوریل ۱۹۸۷ چنین می نویسد كه: «خبرگزاری فرانسه از واشنگتن گزارش داد كه دولت آمریكا با سازمان منافقین دارای تماس هایی است. ریچارد مورنی نیز در پاسخ به سوال یكی از نمایندگان مجلس آمریكا وجود این تماس را تأیید كرد.» بی بی سی هم به نقل از وزارت خارجه آمریكا ارتباط آمریكا با منافقین را تأیید كرد. چارلز ردمن سخنگوی وزارت خارجه آمریكا، هدف از این ملاقات ها را كسب اطلاع از اوضاع ایران اعلام كرد.»پس از مدتی در سال ،۶۶ ۵۲ تن از نمایندگان كنگره آمریكا با انتشار نامه ای از وزیر خارجه آمریكا خواستار لیستی از سازمان ها و گروههایی كه علیه رژیم ایران می جنگند شدند. آنان از جورج شولتز خواستند كه به ویژه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را مد نظر داشته باشد.پس از پذیرش قطعنامه منافقین فوراً تصمیم به طراحی عملیات فروغ جاویدان گرفتند. سازمان ضدمردمی این عملیات را خیلی پیشتر با همكاری عراق طراحی كرده بود. صدام چند ماه قبل از این عملیات در سخنرانی خود از آمدن نیروهای منافقین به تهران صحبت كرده بود. حتی پس از عملیات مهران در تظاهراتی كه از سوی منافقین در واشنگتن صورت گرفته بود، مسئله حمله و رفتن تا تهران را یك نماینده كنگره از حزب دموكرات و یك نماینده از حزب جمهوری خواه مطرح كرده بودند. لذا كاملاً روشن است كه این عملیات از قبل طراحی شده بود و صرفاً پذیرش قطعنامه از سوی ایران آن را به جلو انداخت و سازمان برای فرار از بن بست باید دست به این عملیات می زد.صیفی مسئول اركان تیپ ۱۱۰ منافقین در این باره چنین می گوید كه:« در این جا بافته های سازمان و در رأس آن رجوی رشته شد. سازمان كه با همكاری عراق طرح هایی را ریخته بود در مواجهه با این بن بست جدید خود را در مخمصه بسیار بدی می دید. دود از كله تشكیلات بلند شد و سردرگمی در تشكیلات موج می زد. صلح اتفاق افتاده ولی نظام در سراشیبی سقوط نیست. مشكل دو تا شد. هم صلح اتفاق افتاد و هم نظام سرپاست و امكان كار سازمان در آینده از بین رفته است و عراق هم فشار آورد كه اگر كاری می خواهید بكنید، باید زودتر بكنید و فرصت چندانی باقی نمانده است. بغداد هرساله مبلغ ۵۰۰ میلیون فرانك به سازمان مجاهدین و رجوی كمك مالی می كند و ۸۶ میلیون فرانك از این مبلغ به هزار عضو مقیم فرانسه اختصاص دارد هریك از آنها ماهیانه ۶ هزار فرانك دریافت می دارند
طبق اظهارات مرضیه زرگر، خدمه خمپاره انداز منافقین، در آخرین نشست عمومی سازمان، رجوی اعلام كرد این عملیات نهایی و آخرین گامی است كه برمی داریم. روز سرنوشت فرارسیده است. خانمی به عنوان اعتراض گفت كه من ۴ ماه پیش ایران بودم و آنچه شما در مورد مردم می گویید صحیح نیست و مردم به استقبال ما نخواهند آمد. رجوی نیز در جواب گفت: اگر مردم با ما نباشند علیه ما نیستند.طبق اعترافات منافقین آنها بر این باور بودند كه بر سر راهشان هیچ نیرویی مقاومت نخواهد كرد و آنها به راحتی می توانند شهرها را یكی پس از دیگری فتح كنند. مسعود مرادی یكی از رزمندگان حاضر در آن عملیات یكی از علل پیشروی سریع منافقین تا اسلام آباد را دستور عقب نشینی نیروهای مرزی ایران پس از پذیرش قطعنامه عنوان می كند.طبق گفته او مسئولین ارتش پس از پذیرش قطعنامه دستور عقب نشینی را صرفاً تا یك كیلومتر صادر كرده بودند اما برخی نیروهای مرزی ده ها كیلومتر عقب نشینی نموده بودند.سردار حسین رضوان مدنی فرمانده تیپ ۲۳ نصرت در گفت وگویی با همشهری داستان عملیات مرصاد را چنین روایت می كند:« پس از فشار آمریكا در خلیج فارس و سقوط هواپیمای مسافربری ایران، عملیات والفجر ۱۰ روی داد. عراق مجدداً تصمیم گرفته بود برای اعمال فشار به ایران، اهواز را بگیرد و موفق شده بود ۶۰ كیلومتر از جاده خرمشهر- اهواز را تصرف كند. در آن زمان علی رغم این كه ۶۰۰ تانك عراقی در ارتفاعات آق داغ در خط مرزی غرب كشور وجود داشت ولی فرماندهان تیپ نجف ترجیح دادند برای جلوگیری از سقوط اهواز نیروها را به سمت جنوب ببرند. پس از این كه نیروهای سپاه در جنوب موفق شدند پادگان حمید را از عراقی ها بازپس بگیرند در ساعت ۱ بامداد به نیروها خبر داده شد كه منافقین از غرب وارد كشور شده و تا اسلام آباد پیشروی نموده اند لذا فوراً نیروها را به سمت غرب برگرداندیم.»سردار رضوان مدنی ادامه ماجرا را چنین شرح می دهد كه:« منافقین در قالب تیپ های ۲۰۰ نفره، با تانك های برزیلی بسیار پیشرفته با ۸۰ آمبولانس و صدها خودروی سبك، دو كامیون اسلحه، آزمایشگاه و بیمارستان های صحرایی و به طور كلی بسیار مجهز وارد ایران شده بودند. آنان در سر راه خود بسیاری از مردم بی دفاع را به شهادت رساندند. در شهر اسلام آباد اوج این فجایع رخ داد. منافقین در بیمارستان اسلام آباد تمام نیروهای پاسدار و بسیجی كه در بیمارستان بستری بودند را سر بریدند و ۱۳ نفر از بچه های جهاد سازندگی را هم تیرباران و اعدام كردند. منافقین بعد از اسلام آباد راهی كرمانشاه شده بودند كه در ۳۰ كیلومتری كرمانشاه در گردنه چارزبر كه بعدها به تنگه مرصاد معروف شد با مقاومت رزمندگان مواجه شده و متوقف شدند. شهید صیاد شیرازی آن موقع فرماندهی هوانیروز را به عهده گرفت و با بمباران ماشین های آنها، موقتاً آنها را متوقف كرد و ستون های آنها را به آتش كشید. در درگیری تنگه مرصاد منافقین با دادن ۱۵۰۰ كشته زمین گیر شدند و از همان جا تصمیم به فرار گرفتند. مشكلی كه رزمندگان با آن مواجه بودند تعقیب منافقین بود. آنان با قرار دادن نیروهای انتحاری در گردنه های مختلف، مقاومت جدی از خود نشان می دادند تا سایر نیروها موفق به فرار به خاك عراق شوند. این جنگ و گریز تا پل ماهی در نزدیكی سرپل ذهاب ادامه یافت ولی منافقین با انفجار پل ماهی مانع ادامه تعقیب شان شدند.
هواپیماهای عراقی هم در این موقع عملاً وارد كار شدند و با بمباران وسیع رزمندگان، تعداد زیادی از نیروهای ما را به شهادت رساندند.»
اینجا بود كه تعبیر دقیق «منافقین» درباره آنها معنا پیدا كرد.
افرادی كه ظاهری كاملاً اسلامی و ادعاهایی دینی دارند اما همان طور كه خوارج چنین بودند، خواسته یا ناخواسته برخلاف دین خدا گام برمی دارند. منافقین چند سالی است كه هر ساله در روزهای آغازین تیرماه، با انجام مراسم نظامی و ایدئولوژیك بر اهمیت سالگرد عملیات فروغ جاویدان تأكید می كنند اما چند سالی است كه این رویداد به فراموشی سپرده شده است و این امر بدون شك ارتباط مستقیمی با برگزاری دادگاه صدام دارد. مجاهدین خلق طی ۲۰ سال نقش ستون پنجم صدام را بازی كردند. پس از جنگ نیز منافقین، در سال ۱۹۹۱ كه با حركت های انقلابی كردهای شمال عراق در كنار شیعیان جنوب، رژیم بعث عراق در آستانه سقوط و انهدام قرار داشت، منافقین وارد معركه شده و حركت اكراد را سركوب كردند.
ریشه های انحراف
سازمان مجاهدین خلق در سال ۴۴ توسط تعدادی از شاگردان مرحوم بازرگان شكل گرفت. حنیف نژاد، سعید محسن، محسن نیك بین (معروف به عبدی) هسته اولیه این سازمان را تشكیل دادند. این سازمان علی رغم برخی اعتقادات صحیح بنیانگذارانش، بعدها شدیداً منحرف شده و ایدئولوژی ماركسیستی را انتخاب كرد. مرتضی الویری كه نخستین همكاری سیاسی خود را با این سازمان آغاز كرده بود در خاطرات خود چنین می نویسد كه : «آنها وقتی كه فهمیدند من از شیوه امام خمینی تبعیت می كنم، در این باره به من گفتند: كار درستی نیست كه از روحانیت تبعیت كنی. این روحانیت است كه باید به دنبال قشر پیشرو بیایند و نه بالعكس.»پس از استحاله سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، مسعود رجوی به عنوان لیدر این جریان شناخته شد. بعد از زندانی شدن رجوی و قطعی شدن حكم اعدام او، ارتشبد نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه (ساواك) در نامه ای به دادستانی درباره رجوی می نویسد كه «نامبرده در جریان تحقیقات، كمال همكاری را در معرفی اعضای سازمان مكشوفه به عمل آورده و اطلاعاتی كه در اختیار گذارده، از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبكه مزبور مؤثر و معتبر بوده و پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه همكاری های صمیمانه ای با مأمورین به عمل آورده است؛ لذا به نظر این سازمان استحقاق ارفاق و تخفیف مجازات را دارد. از سوی دیگر سازمان عفو بین الملل هم وارد جریان شده و مانع اعدام رجوی شدند تا بعدها این غلام دست آموز را در جهت برنامه های خود به خوبی به كار گیرند. پس از انقلاب، منافقین شدیداً به دنبال سهم خواهی از نظام بوده و خواستار دیدار با امام شدند. امام هم فرمودند:« اینها بیایند اسلحه خود را تحویل بدهند، آن وقت بنشینند مذاكره كنیم.» منافقین این درخواست امام را نپذیرفتند و بعدها حادثه های ۴ اسفند ۵۹ ، ۳۰ خرداد، ۷ تیر و ۸ شهریور ۶۰ را به وجود آوردند كه ضربات جدی را به نظام وارد كرد و نهایتاً از سوی مردم طرد و به خارج از كشور پناهنده شدند.
یاسر مرادی
منبع : روزنامه همشهری