دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

همنشینان پاک و ناپاک


همنشینان پاک و ناپاک
از مهمترین محورهای اثرگذار در زندگی انسان مسئله دوست و هم نشین است که نحوه عملکرد در انتخاب آن، هم می تواند ضامن آینده فرد و هم نابود کننده هستی او باشد. این نوشتار که برگرفته از کتاب ارزشمند «معاشرت» اثر اندیشمند فرزانه استاد حسین انصاریان است به این مهم می پردازد که هم نشینان شایسته کدامند و معاشرانی که باعث خسران دنیا و آخرت می شوند کدام.مسؤولیت عظیم از آیات قرآن مجید و روایات با ارزش و معارف حقه اسلامیه استفاده می شود كه مسأله رفاقت و همنشینی ، و معاشرت و دوستی و آثارش در زندگی ، مسأله ای است كه انسان در برابر آن تكلیفش سنگین و مسؤولیتش عظیم است .
انسان اگر رفیق و دوستی را انتخاب كند كه سبك مغز و پست باشد و جز به شكم و شهوت اهتمام نورزد و نسبت به خدا و قیامت و دین و دینداری و اخلاق و عمل صالح در غفلت و بی خبری دست و پا بزند و از دوستی و معاشرتش با انسان هدفی جز امور مادی و لذّت بری و خوش گذرانی نداشته باشد ، بی تردید با دست خود و با انتخاب خویش تیشه به ریشه خود زده ، بنای دنیا و آخرتش را در معرض خرابی قرار داده ، خدا را از خود ناراضی نموده ، به سعادت و خوشبختی اش پشت و پا زده ، مسؤولیت و تكلیف الهی و انسانی خود را كه در این زمینه بس بزرگ و با عظمت است نادیده گرفته و نهایتاً برای خود در قیامت محاكمه سختی را تدارك دیده است .
از سفارش های بسیار مهم حضرت حق و همه پیامبران و امامان و اولیاء خدا (علیهم السلام) و نیكان و اخیار و دلسوزان این است كه : « از معاشر ناباب احتراز كنید » .
همنشینی با معاشر ناجنس از هر زهری كشنده تر و از هر خطری خطرناك تر و از هر كار زشتی زشت تر است زیرا معاشر ناباب دین و ایمان و اعتبار و آبروی انسان را بر باد می دهد ، و آدمی را از فیوضات و عنایات حضرت حق محروم می كند .
تا توانی می گریز از یار بد*** یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند *** یار بد بر جان و بر ایمان زند
راستی ، چه انسانی خطرناك تر و زیانبارتر از رفیقی كه وارد زندگی انسان شود و انسان را از خدای مهربان جدا كند و سراپای فضای حیات آدمی را آلوده نماید و ریشه انسانیت انسان را بخشكاند و گُل وجود انسان را تبدیل به خار كند و خانه آباد شخصیت آدمی را چون ویرانه ای پر از مار و مور رذائل اخلاقی نماید و انسان را مورد نفرت حق و در معرض بی مهری خانواده اش و دیگران قرار دهد ! !
این چهره های ناباب و غولان رهزن و دیوان مفسد ، با كلام و قلم و اطوار و منش خود ، انسان را به آتش دوزخ و چاه ویل و عذاب ابد دعوت می كنند و باید گفت : وای بر كسانی كه دعوت این سبك مغزان و سفیهان دیوانه و حیوانات آدم نما را می پذیرند و داغ ننگ بردگی اینان را بر پیشانی زندگی می زنند ، . . . أُولئِكَ یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ . . . (۱)
. . . اینان كه مشركند ، نه تنها مردم ، بلكه بی رحمانه زن و فرزند خود را به سوی آتش می خوانند . . .
معاشران ناپاكمعاشر ناباب كه به قول قرآن كریم شیطانی خطرناك و راهزنی خسارت زننده است و پس از نابود كردن ارزش های انسان از انسان چشم می پوشد و او را در وادی هلاكت وامی گذارد و به فرموده امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دیوی انسان نماست كه چهره اش چهره انسان و قلبش قلب حیوان است اگر از طریق معاشرت و رفاقت در زندگی انسان وارد شود و مهار امور آدمی را به دست بگیرد ، دنیا و آخرت انسان را به باد می دهد و باعث می شود كه همه درهای رحمت حق به روی انسان بسته شود و روزنه های خشم و عذاب به روی آدمی باز گردد .
این نكته را نباید فراموش كرد كه ورود معاشر ناجنس به فضای زندگی معلول خواسته خود انسان و پذیرش بی چون و چرای اوست و انسان نمی تواند خود را در این زمینه مسلوب الاختیار قلمداد كند و همه تقصیر و جرم و جنایت را به عهده همنشین ناپاك اندازد . تنها كاری كه معاشر آلوده می كند ، دعوت به زشتی و بدی و گناه و معصیت است و این انسان است كه با اراده و عقلی كه دارد و با توجه به موج هدایت خدا كه از درون و برون به انسان می رسد باید دعوت این قاتل شخصیت و غول خطرناك و دیو سیاه باطن را با تمام وجود برگرداند و از پذیرشش امتناع ورزد و از قبولش سرپیچی نماید كه خیر دنیا و آخرت و سعادت امروز و فردا در طاعت خدا و سرپیچی از چهره های ضد خدا و به ویژه معاشر ناباب است .
معاشر ناباب موجودی است كه حاكم وجودش به جای عقل ، جهل و به جای قلب ، شهوت و به جای حق ، هوای نفس است و هدفی جز عاری كردن انسان از حقایق و نابودی دنیا و آخرت و ریشه كن كردن ارزش ها و به پوچی رساندن او ندارد .
● نشانه های دشمنیِ دوست نما
در هر دوره ای و در هر عصری شیطان صفتانی خطرناك هستند كه افراد به ویژه جوانان را جذب نموده و با آنان طرح دوستی و رفاقت می اندازند تا از مال و منال آنان به ناحق استفاده كنند و ارزش های انسانی شان را به غارت برند .
اینان با چهره ای خوش نما و لبخندهایی جذاب و سخنانی شیرین و دام هایی نامرئی و خدعه و فریب كاری ماهرانه و پشت هم اندازی عجیب و غریب ، خود را به انسان می نمایانند و با این ترفندها به انسان دست دوستی و رفاقت می دهند و هنگامی كه آدمی را اسیر محبت مكارانه خود كردند ، وسوسه های خود را شروع نموده ، به تدریج و در مدتی طولانی انسان را از خدا و حق و حقیقت و عبادت و خدمت و سلامت نفس و كرامت و شرافت و آغوش گرم خانواده و مجالس مفید و دنبال كردن دانش و ... جدا می سازند و آهسته آهسته انسان را بدون اینكه توجه عمیق داشته باشد به اسارت شهوات و امیال و غرائز خود درمی آورند و او را عمله و خادم خیانت ها و جنایت های خود می كنند و به خرمن خوبی ها و ارزش های انسان آتش می اندازند و كاری می كنند كه روز پشیمانی ، فرصت ها از دست رفته و اسباب نجات نابود شده باشد .
شناخت این دشمنان خطرناك دوست نما با توجه به این اوصاف ، كار دشواری نیست .
هنگامی كه كسی را دیدید و یافتید كه زمزمه جدا شدن از حق از او شنیده می شود و درك كردید كه می خواهد از شما به عنوان ابزاری برای امیال خودش سوء استفاده كند و قطع رابطه با خوبی ها و ارزش ها را به شما پیشنهاد می نماید و خوبان جامعه را در نظر شما كوچك و ناپاكان را در نظر شما بزرگ جلوه می دهد ، بدانید كه دیو صفتی سفاك و شیطان مسلكی بی باك با خدعه و حیله و مكر و فریب ، خود را به شما دوست و رفیق می نمایاند ، در این حال بر شماست كه هرگز با او طرح دوستی نریزید و باب رفاقت باز نكنید و زمینه معاشرت فراهم نیاورید و در این زمینه از داستان اسفناك و عبرت آموز عقبهٔ بن ابی معیط ـ كه در آیات ۲۷ تا ۲۹ سوره فرقان به آن اشارت شده است ـ پند گرفته ، خود را از چنگال آن گرگ بی رحم برهانید .
داستان تأسف بارعقبهٔ بن ابی معیط عقبه از مشركین و بت پرستان مكه بود و با هم كیشان خود رفاقت تنگاتنگ داشت . از دوستان نزدیك او اُبیّ بن خلف بود كه در سفر و حضر و در هر رفت و آمد و در هر كوی و برزن و در هر مجلسی با یكدیگر بودند ، رفیقی كه در شیطان مسلكی و دیو صفتی كم نظیر بود !عقبه از یك سفر تجارتی بازگشت و عده ای از بزرگان و اشراف مكه از جمله پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) را به مهمانی دعوت كرد كه در آن مهمانی به علتی دوستش ـ اُبیّ بن خلف ـ حاضر نبود .
هنگامی كه مهمانان سر سفره حاضر شدند و دست به غذا بردند عقبه دید رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از خوردن غذا امتناع دارد ، سبب را پرسید ، حضرت فرمود : من از طعام تو نمی خورم مگر اینكه به وحدانیت خدا و رسالت من شهادت دهی و به دایره اسلام و مسلمانی درآیی تا درهای رحمت حق و درهای بهشت به رویت باز شود .
عقبه با كمال میل شهادتین را به زبان جاری كرد و پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم از غذای او تناول فرمود .
عقبه هنگامی كه پس از پایان میهمانی نزد رفیق شیطان مسلك و بت پرستش رفت ، با ملامت و سرزنش اُبیّ بن خلف روبه رو شد و از سوی اُبیّ مورد شماتت قرار گرفت كه چرا آیین خود را رها كرده ، به آیین محمد گرویدی ؟
داستانش را در اسلام آوردنش بیان كرد ، اُبیّ با كمال وقاحت به او گفت : من از تو خوشنود و دل خوش نمی شوم مگر اینكه به تكذیب محمد برخیزی ! !
عقبه بدبخت و تیره روز كه نخواست این دشمن غدار دوست نما را از خود براند و سعادت به دست آورده را حفظ كند و ز راه جهنم به راه بهشت برود ، برای خوش آمد آن نابكار به سوی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) رفته ، با كمال بی شرمی آب دهان به صورت پیامبر (صلی الله علیه وآله) انداخت كه آب دهانش با دو شقه شدن به صورت مبارك رسول حق (صلی الله علیه وآله) جاری شد و آن چهره ملكوتی را تحت تأثیر قرار داد ، حضرت زنده بودن عقبه را تا پیش از هجرت خود خبر داد و به او گفت : چون از مكه بیرون آیی به شمشیر انتقام حق به قتل می رسی ، پیش بینی آن حضرت در جنگ بدر تحقق یاقت ، عقبه در جنگ بدر به جهنم واصل شد و اُبیّ بن خلف ـ دوست نابابش ـ در احد به قتل رسید.
آیات ۲۷ ـ ۲۹ سوره فرقان جهت دلداری و تسلیت به پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیان و سرنوشت شوم انسان پلیدی كه در دنیا دچار دوست و رفیق گمراه و گمراه كننده و شیطان مسلك شد ، نازل گردید .
وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَالَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً * یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِیلاً * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی وَكَانَ الشَّیْطَانُ لِلاِْنسَانِ خَذُولاً (۲)
و روزی كه ستمكار ، دو دست خود را از شدت اندوه و حسرت به دندان می گزدو می گوید : ای كاش همراه این پیامبر راهی به سوی حق برمی گرفتم ، * ای وای ، كاش من فلانی را كه سبب بدبختی من شد به دوستی نمی گرفتم ، * بی تردید مرا از قرآن پس از آنكه برایم آمد گمراه كرد . و شیطان همواره انسان را پس از گمراه كردنش تنها و غریب در وادی هلاكتوامی گذارد .
آری ; همنشین بد به فرموده حق شیطان است و شیطان بی تردید دشمن انسان است و پس از آن كه به انسان خسارت و زیان غیر قابل جبران وارد ساخت ، او را در حیرت و سرگردانی و اسیر دست انواع طوفان ها و بلاها در دنیا و به چنگال عذاب ابد در آخرت ، وامی گذارد .
وَكَانَ الشَّیْطَانُ لِلاِْنسَانِ خَذُولاً (۳)
و شیطان همواره انسان را پس از گمراه كردنش تنها و غریب در وادی هلاكتوامی گذارد .
رفیق و همنشین آن نیست كه بر عیوب و نواقص و خلأهای معنوی انسان بیفزاید و چون آتشی خطرناك به خرمن ارزش های انسان و كرامت و شرافتش بیفتد ، دوست حقیقی و رفیق واقعی كسی است كه از عیوب آدمی بكاهد و نقایص انسان را برطرف سازد و خلأهای معنوی و روحی دوست خود را جبران كند .
امام صادق (علیه السلام) درباره محبوب ترین همنشین می فرماید :
« أحَبُّ إخوَانی إلَیَّ مَنْ أهْدی إلیَّ عُیُوبی » (۴)
محبوب ترین برادرانم نسبت به من كسی است كه مرا به سوی عیوبم راهنمایی كند .
انسان با انصاف و خواهان خوشبختی هنگامی كه از طرف همنشینی دلسوز به عیوبش راهنمایی شود ، بی تردید در مقام رفع عیوب خود برمی آید و با كمك همنشین با كرامتش به مقامات انسانی عروج می كند .
ای غزالی گریزم از یاری*** كه اگر بد كنم ، نكو گوید
مخلص آن شوم كه عیبم را *** هم چو آیینه رو برو گوید
نه كه چون شانه با هزار زبان *** پشت سر رفته مو به مو گوید
رفیق ومعاشری كه از ایمان و اخلاق و عمل صالح تهی است و به همین سبب از فتوت و جوانمردی و فضیلت و كرامت بی بهره است ، آتشی است كه درخت وجود را با همه شاخ و برگش می سوزاند و نهایتاً انسان را در دنیا از ارزش ها دور می كند و او را به خواری و ذلت می نشاند و دریایی از اندوه و غصه و تأسف و پشیمانی را برای او بر جا می نهد و دوستی و معاشرتش سبب می شود كه انسان در آخرت هم به عذاب الیم دچار شود و در دوزخ كه برای بدكاران جایگاهی ابدی است ، با دیدن رفیق ناجنس و چهره ای كه او را به عذاب جاوید دچار كرده است عذاب مضاعف بچشد.روح را صحبت ناجنس عذابی است الیمدر كتاب ها در ضمن حكایات پندآموز آورده اند كه انوشیروان فرمان داد بوذرجمهر نخست وزیر بلندمرتبه اش را كه مردی حكیم و دانشمند و آورنده كتاب « كلیله و دمنه » از هند به ایران بود به زندان بیندازند .
روزی به زندانبان گفت : با بوذرجمهر ملاقات كن و از قول خودت احوال او را بپرس .
زندانبان از بوذرجمهر احوال پرسید ، بوذرجمهر گفت : دارویی دارم كه برای آرامش خود از آن استفاده می كنم و آن توكّل به خداست ، علاوه بر این بر این حال راضی و خوشنودم چه بسا كه حال دیگر حالی سخت و پر مشقّت باشد .
معلوم شد زندان در بوذرجمهر اثر منفی نگذاشته و دوری از مقام و زن و فرزند و مردم را با توكل به خدا و راضی بودن به حال فعلی جبران كرده است .
انوشیروان كه می خواست زندان برای آن مرد بزرگ عذاب باشد ولی عذاب نشد ، ناراحت شد ، از بارگاه نشینان چاره خواست ، یكی از آنان گفت : اگر می خواهی زندان برای او عذاب و شكنجه شود بی خرد احمق و سبك مغز نادانی را هم زندان او كن زیرا روح انسان دانا در كنار احمق نادان به شكنجه و عذاب دچار می شود . احمقی را یافتند و در زندان كنار بوذرجمهر قرار دادند ، چند ساعتی گذشت ، احمق شروع به گریه كرد ، بوذرجمهر به او گفت : چرا گریه می كنی ؟ ! سختی زندان و فراق زن و فرزند به پایان می رسد و در آخر آزاد می شوی ، احمق گفت : گریه ام برای این امور نیست ، گریه ام برای بزغاله ای است كه به او علاقه دارم و تو هرگاه سخن می گویی یا غذا می خوری ، با جنبیدن ریشت یاد بزغاله ام می افتم ! !
از آن روز بوذرجمهر در شكنجه و عذاب روحی قرار گرفت ، زیرا طبیعی است كه « روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم » .
زدست دیده و دل هر دو فریادپس از مرگ یكی از حاكمان ایتالیا در صندوق مخصوصش نوشته ای را یافتند كه در آن نوشته بود : پس از مرگ من از مردم ایتالیا پوزش بخواهید و درخواست كنید كه برای من دعا كنند زیرا من به كشور و ملّتم خیانت كردم .
سپس خیانتش را به این صورت شرح داده بود : اهل قریه ای بودم كه با پایتخت فاصله زیادی داشت ، در خانواده ای غیر معروف با وضع اقتصادی ضعیف زندگی می كردم ، از نظر رفتار و منش در آزادی بی قید و شرط به سر می بردم ، با نگاه های شهوت آلود دل به دختر همسایه كه از وجاهت و زیبایی بهره مند بود بستم ، به خواستگاری اش رفتم ولی پدر و مادرش مرا از رسیدن به وصال او محروم نمودند .
من با همه وجود علاقه مند به آن دختر بودم و قصد قطعی ام رسیدن به وصال او بود ، نزد خود تصمیم گرفتم به هر صورت و به هر شكلی كه باشد به او برسم .
روزی شنیدم طلا فروشی معتبر از پایتخت به قریه ما آمد و با پولی فراوان كه به خانواده آن دختر داد ، آن دختر را از پدر و مادرش خرید و همراه خود به پایتخت انتقال داد !
اقامت در قریه برایم بسیار مشكل شد ، با رنج و مشقت به سوی پایتخت رفتم و هر چه از آن دختر جستجو كردم او را نیافتم .
پس از مدتی در كشور ، حزبی به نام حزب آزادی بردگان شكل گرفت ، من هم در آن حزب نام نوشتم و عضو حزب شدم ، این حزب فعالیت چشم گیری را در پایتخت شروع كرد و من هم پس از مدتی در آن حزب به خاطر سخت كوشی و زرنگی و خوش فكری ، از چهره های معروف و مقامات بالای حزب شدم .
چیزی نگذشت كه حزب ، برنده حكومت شد و من هم در حزب برنده حاكمیت بر كشور !
پس از مدتی به حافظان اسرارم گفتم : از طلافروش هایی كه به خرید و فروش دختران هم اشتغال دارند جلسه ای برای صرف شام دعوت كنید ، حدود چهل نفر كه سرمایه های سنگینی در اختیار داشتند و به خرید و فروش دختران هم تن می دادند به مجلس صرف شام آمدند ، در خلوت شب فرمان كشتن همه آنان را صادر كردم و پس از كشته شدنشان جسدهایشان را در گوشه ای كه معلوم كسی نشود دفن كردند ، قصد من كشتن یك نفر بود و آن طلافروشی بود كه معشوقه مرا از خانواده اش خرید و با خود به پایتخت آورد ولی چون او را نمی شناختم گفتم رده های اول این صنف را نابود كنم تا آن دختر را در میان خانواده هایشان بیابم . از سوی چهل خانواده به من شكایت شد كه مردان ما ناپدید شده اند ، گفتم : همه خانواده ها را با غلامان و كنیزانشان حاضر كنند تا از آنان دلجویی شود ، همه حاضر شدند ولی مقصود خود را میان آنان نیافتم .
پس از مدتی شنیدم دختران زیباروی ایتالیا را با قیمت گران به كشور همسایه می فروشند ، حادثه ای به وجود آوردم تا میان ایتالیا و كشور همسایه جنگی رخ دهد ، جنگ سختی در گرفت ، شبی در ایام جنگ كه نسبتاً جنگ آرام بود مشغول استراحت بودم ، در گوشه لشكرگاه سر و صدایی بلند شد كه مزاحم استراحتم بود ، به مأمورین دستور بررسی دادم ، گزارش دادند دو سه سرباز بر سر زن بدكاره ای به دعوا و جار و جنجال برخاسته اند ، گفتم : زن و سربازان را نزد من آورید ، چون سربازان و زن را آوردند به دقت در چهره زن نگریستم دیدم همان دختری بود كه من با نگاه های هوس آلود عاشقش شده بودم ! !
به خاطر دختری هوس باز و بازیچه شهوات ، خریداران و فروشندگان ، دختران ، چهل طلافروش را بی گناه كشتم و بیت المال و نیروی مردمی كشورم را در آتش جنگی بی علت سوزاندم ، بنابراین از مردم پوزش بطلبید و از جانب من عذرخواهی كنید .
این است حالت نفس كه چون چشم و دیده ای كه ابزار اوست نادرست ببیند و گوشی كه از وسائل اوست نادرست بشنود و . . . تبدیل به نفس اماره و به عبارت دیگر اژدهایی خطرناك می شود كه در یك لحظه دین و ایمان و اخلاق و كرامت انسان را می بلعد و از هضم رابع می گذراند.
هشدار آیات و روایاتخطر به اندازه ای در این زمینه سنگین است كه پروردگار مهربان كه جز خوشبختی انسان و رشد و كمال او را نمی خواهد ، در قرآن مجید به صراحت و كنایه هشدار می دهد كه از معاشران ناپاك بپرهیزید و با آنان دوستی مكنید و دل از علاقه به آنان حفظ كنید و هیچ نوع ولایتی را از آنان نپذیرید . حضرت حق دامن مؤمنان را در این زمینه پاك دانسته و حریم زندگی آنان را به روی این معاشران ناجنس بسته می داند گرچه آنان از نزدیك ترین افراد نسبی و حسبی انسان باشند .
لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللهَ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ . . .. (۱)
گروهی را كه به خدا و روز قیامت ایمان دارند ، نمی یابی كه با كسانی كه با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت دارند ، دوستی برقرار كنند ، گرچه پدرانشان یا فرزاندانشان یا برادرانشان یا خویشانشان باشند . . .
آری ; اگر پدران یا فرزندان یا برادران یا اقوام چهره شیطانی داشته باشند و انسان احساس یقینی كند كه می خواهند وی را از خدا جدا كنند و ارزش های او را برباد دهند و شخصیت انسانی اش را لگدمال نمایند و دنیا و آخرتش را لجن مال كنند ; باید از دوستی با آنان براساس خواست خدا بپرهیزد و تنها با والدین خود در حدّ رعایت احترام ، رابطه داشته باشد .
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِٔ وَقَدْ كَفَرُوْا بِمَا جَاءَكُم مِنَ الْحَقِّ . . .. (۲)
ای اهل ایمان ! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید ، شما با آنان اظهار دوستی می كنید ، در حالی كه آنان به طور یقین به آنچه از حق برای شما آمده كافرند . . .
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در لزوم روی گردانی از اشرار و مفسدان و آنان كه برای دنیا و آخرت انسان زیان بارند و به ویژه برای دین و دینداری خطرناك اند می فرماید :
« إذا رَأیْتُم أَهْلَ الرَّیْبِ وَالبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأظْهِرُوا البَرَاءَهَٔ مِنْهُمْ وَأكْثِرُوا مِن سَبِّهِم وَالقَوْلِ فِیهِم والوقِیعَهِٔ وَبَاهِتُوهُم كَیلاَ یَطْمَعُوا فِی الفَسَادِ فِی الاسلاَمِ وَیَحذَرَهُمُ الناسُ وَلاَ یَتَعَلَّمُوا مِن بِدَعِهِمْ ، یَكْتُبُ اللهُ لَكُم بِذَلِكَ الحَسَنَاتِ وَیَرفَعُ لَكُم بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الاخِرَهِٔ ». (۳)
هنگامی كه پس از من اهل بدعت را كه با نوآوری های فرهنگی ضد حق و نسبت دادنش به دین قصد دارند در آیین كامل و جامع اسلام اضافه و نقصان ایجاد كنند و نیز تردیداندازان در عقاید و احكام حقه را دیدید ، بیزاری از آنان را آشكار نمایید و فراوان به آنان طعنه بزنید و آنان را با گفتار خود از اعتبار بیندازید و متخصصانه با آنان بحث علمی كنید تا جایی كه مبهوتشان نمایید و آنان به گفتار باطل دم بر نیاورند برای اینكه امید به فساد در اسلام نبندند و مردم را از آنان بر حذر بدارید و بدعت هایشان را نیاموزید كه با این برخورد عاقلانه ، خدا در پرونده شما حسنات ثبت كند و به این خاطر درجات آخرتتان را بالا ببرد .
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرماید :
« المَرْءُ عَلی دِینِ خَلِیلِهِ ، فَلْیَنْظُرْ أحَدُكُمْ مَن یُخَالِلُ ».(۴)
انسان بر طریقه دین و آیین دوست خود است ، پس باید هر یك از شما با دید عقل بنگرد با چه كسی رفاقت و دوستی می كند .
باز رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمود :
« مَن كَانَ یُؤمِنُ بِاللهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلاَ یُواخِیَنَّ كَافِراً وَلاَ یُخالِطَنَّ فَاجِراً وَمَنْ آخی كَافِراً أوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ كَافِراً فَاجِراً ». (۵)
كسی كه به خدا و روز قیامت ایمان دارد ، رابطه برادری و دوستی تنگاتنگ با كافر برقرار نكند و با بدكار آمیزش و رفاقت نداشته باشد ; كسی كه با كافر دوستی تنگاتنگ برقرار كند یا با بدكار معاشرت نماید كافر ، و بدكار است .
و نیز پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمود :
« الوَحْدَهُٔ خَیْرٌ مِنْ قَرِینِ السَّوْءِ ». (۶)
تنها زیستن بهتر از همنشین بد است .
از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روایت است كه در پاسخ پیر مرد شامی هنگامی كه از حضرت پرسید : همنشین شرّ و آلوده به بدی كیست ؟ فرمود :
« المُزَیِّنُ لَكَ مَعصِیَهَٔ اللهِ ». (۷)
كسی است كه معصیت خدا را برای تو جلوه می دهد و آن را در نظرت می آراید تا ارتكابش بر تو سهل و آسان گردد .
و نیز آن حضرت فرمود :
« ثَلاثٌمَن حَفِظَهُنَّ كَانَ مَعصُوماً مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَمِن كُلِّ بَلِیَّهٔ : مَنْ لَم یَخْلُ بِامرَأهٔ لَیْسَ یَملِكُ مِنهَا شَیئاً وَلَمْ یَدخُل عَلی سُلطَان وَلَم یُعِن صَاحِبَ بِدعَهٔ بِبِدْعَتِهِ ». (۸)
سه چیز است كه هر كس خود را از آنها حفظ كند ، از شیطان رانده شده در امان می ماند و از هر بلایی معصوم خواهد بود : كسی كه با زن نامحرم خلوت نكند و بر پادشاه وارد نشود و صاحب بدعتی را در بدعتش كمك ننماید .
امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) از حضرت عیسی (علیه السلام) روایت می كند كه آن حضرت فرمود :
« إنَّ صَاحِبَ الشَّرِّ یُعْدِی وَقَرِینَ السَّوْءِ یُردِی فَانْظُر مَنْ تُقَارِنُ ». (۹)
بی تردید دارنده خطاها و لغزش ها ، دشمنی میورزد و به حقوق انسان تجاوز می كند و رفیق بد و ناجنس ، آدمی را هلاك می كند و از اعتبار و آبرو می اندازد ، پس با دقت بنگر كه با چه كسی همنشین می شوی .امام صادق (علیه السلام) به عمار بن موسی فرمود :
« یَا عَمّارُ ! إنْ كُنْتَ تُحِبُّ أن تَستَتِبَّ لَكَ النِّعْمَهُٔ وَتَكْمُلَ لَكَ المُرُؤَهُٔ وَتَصْلُحَ لَكَ المَعِیشَهُٔ فَلاَ تُشَارِكِ العَبِیدَ والسَّفِلَهَٔ فِی أمْرِكَ فِانَّكَ إن ائْتَمَنْتَهُمْ خَانُوكَ وَإنْ حَدَّثُوكَ كَذبُوكَ وَإنْ نُكِبْتَ خَذَلُوكَ وَإنْ وَعَدُوكَ أخْلَفُوكَ ». (۱۰)
ای عمار ! اگر دوست داری كه نعمت برایت آماده شود و پابرجا بماند و مروت و مردانگی ات كامل گردد و معیشت و زندگی ات اصلاح شود ، بردگان و مردم پست را در زندگی خود شریك مكن زیرا اگر آنان را امین خود قرار دهی به تو خیانت میورزند و اگر با تو سخن گویند به تو دروغ می گویند و اگر دچار مصیبت و بلایی شوی رهایت می كنند و اگر وعده ات دهند از وعده خود تخلّف میورزند .
امام صادق (علیه السلام) به داود رقّی فرمود :
« اُنظُر إلی كُلِّ مَنْ لا یُعْنِیكَ مَنفَعَهًٔ فِی دِینِكَ ، فَلاَ تَعتَدَّنَّ بِهِ وَلاَ تَرغَبَنَّ فِی صُحبَتِهِ ، فَانَّ كُلَّ مَا سِوَی اللهِ تَبَارَكَ وَتَعَالی مُضمَحِلٌّ وَخیمٌ عَاقِبَتُهُ » . (۱۱)
به كسی كه در دینت سودی به تو نمی رساند ، عاقلانه بنگر ، پس به او اعتماد مكن و در رفاقت و دوستی اش رغبت نشان نده زیرا هر چه غیر خدای تبارك و تعالی است نابود و عاقبتش بد است .
امام جواد (علیه السلام) فرمود :
« إیّاكَ وَمُصَاحَبَهَٔ الشَّرِیرِ فَانَّهُ كَالسَّیفِ المَسْلُولِ یَحسُنُ مَنْظَرُهُ وَیَقْبُحُ أثَرُهُ ». (۱۲)
از دوستی و رفاقت با مردم آزار و بدكار بپرهیز زیرا او مانند شمشیر از نیام كشیده است ، منظرش زیبا و محصولش زشت است.
نهی از معاشرت با روی گردانان از حقآیات قرآن مجید در این زمینه راهنمایی های بسیار مهمی دارند كه اگر مردم به آن راهنمایی ها توجه كنند به سعادت دنیا و آخرتشان خواهد انجامید .
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الاِْنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأی بِجَانِبِهِ (۱۳)
و زمانی كه به انسان نعمت می بخشیم از ما روی بگرداند و خود را مغرورانه از ما دور كند . . .
هستند افرادی كه ثروت و مال و رفاه و خوشی ، آنها را از یاد خدا و توجه به دستوراتش غافل می كند و تصور می كنند كلید فتح هر چیزی و حلاّل هر مشكلی مال و ثروت است ; ثروتمندی خود را پایه و اصل به حساب می آورند و گمان می كنند باید به همه كس و به هر چیزی حاكم باشند و همگان خواسته های آنان را به اجرا بگذارند و در هر موقعیتی به آنان احترام كنند ; باد غرور دماغشان را پر می كند و حالت جهنمی استكبار ، از درونشان شعله می كشد و به اعمال و رفتار و اخلاق و كرداری دچار می شوند كه جز دوری از خدا و نافرمانی از فرمان هایش چیزی به آنان نمی افزاید .
از عالمان دین ، دوری می كنند و از مسجد و محراب و وعظ و موعظه می گریزند و برای دین و دینداران حسابی باز نمی كنند و راهی جز راه خدا و نظام هستی انتخاب می كنند و به خوشی های بی اصل و اساس و لذت های حیوانی رو می آورند و حاضر به شنیدن حقایق الهیه نیستند و هر كس در كنار آنان قرار گیرد ، می خواهند او را نیز مانند خود بی بند و بار و سركش و یاغی از حق نمایند .
اینان در همه شهرها و در میان همه اجتماعات و در هر كوچه و برزن ، چهره ای شناخته شده هستند ; قرآن مجید روی گردانی از آنان و ترك رفاقت و معاشرت باآنان را به همه مردم سفارش و توصیه دارد ،
وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ (۱۴)
و هرگاه كسانی را دیدی كه در آیات ما به قصد شبهه اندازی به یاوه گویی و سخن بی منطق می پردازند از آنان روی گردان و مجلسشان را ترك كن . . .
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الُْمجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ . (۱۵)
ستمكارتر از كسی كه به وسیله آیات پروردگارش تذكر داده شود سپس از آنها روی برگرداند ، كیست ؟ بی تردید ما از مجرمان انتقام می گیریم .
هستند مردمی كه لازم است به آنان به وسیله آیات قرآن هشدار داده شود و مورد امر به معروف و نهی از منكر قرار گیرند و به آنان اتمام حجت شود تا درهای سعادت و خوشبختی به روی آنان باز گردد ولی با چنین محبت و لطفی كه به آنان می شود ، از كوره در رفته و خشم آلود از آیات خدا روی می گردانند و به دستگیره شقاوت و بدبختی چنگ می زنند و نمی خواهند به اخلاق پاك و اعمال شایسته و عقاید نیك آراسته شوند .
اینان با این حالتی كه دارند شایسته است مردم از آنان كناره گیری كنند و از رفاقت و معاشرت با آنان بپرهیزند مبادا كه اطوار شیطانی آنان آدمی را به چاه گمراهی اندازد و درهای رحمت حق را به رویش ببندد و از سعادت و خوشبختی دو جهان محروم سازد ،
فَأَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّی عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیَاهَٔ الدُّنْیَا * ذلِكَ مَبْلَغُهُم مِنَ الْعِلْمِ (۱۶)
بنابراین از كسانی كه از یاد ما روی گردانده اند و جز زندگی دنیا را نخواسته اند ، روی بگردان . این دنیا خواهی آخرین مرز دانش و معرفت آنان است . . .
هستند كسانی كه از روی علم و عمد از یاد خدا و آیات قرآن و حلال و حرام حق و حقایق اصیل روی می گردانند و جز به شهوت و ثروت و صندلی و ریاست و هوا و هواپرستی نمی اندیشند .
اینان همه امور حیات و زندگی و حتی كوشش انسان ها را در راه خدمت به شهوات و امیال و خواسته های بی مهار خود می خواهند و هر چه و هر كس در مسیر خواسته های آنان نباشد از خود دور می كنند و با آن به دشمنی و كینهورزی برمی خیزند .
اینان هدایت خدا را نمی خواهند و علاقه ای به آخرت ندارند و زحمات پیامبران را ارج نمی نهند و به همین سبب خدای مهربان برای حفظ ارزش های انسان دستور اكید می دهد كه از این گونه مردم روی بگردانید و از همنشینی و رفاقت و معاشرت با آنان پرهیز كنید و از معاشرت با این گونه مردم غافل و بی خبر و جاهل مانده به حقایق بپرهیزید .
۱ـ بقره(۲): ۲۳۳
۲ـ فرقان: ۲۹
۳ـ فرقان: ۲۹
۴ـ کافی: ۲/۶۳۹
۱ـ مجادله: ۲۲
۲ـ ممتحنه: ۶
۳ـ وسائل الشیعه: ۱۶/۲۶۷
۴ـ مستدرک: ۸/۳۲۷
۵ـ وسائل الشیعه: ۱۶/۲۶۵
۶ـ بحارالانوار: ۷۱/۱۹۹
۷ـ امالی صدوق /۴۷۸
۸ـ بحارالانوار: ۷۱/۱۹۷
۹ـ کافی: ۱/۶۴۰
۱۰ـ وسائل الشیعه: ۱۲/۳۰
۱۱ـ مستدرک الوسائل: ۸/۳۵۲
۱۲ـ بحارالانوار: ۷۱/۱۹۸
۱۳ـ اسراء: ۸۳
۱۴ـ انعام: ۶۸
۱۵ـ سجده: ۲۲
۱۶ـ نجم: ۲۹ـ ۳۰
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع: كتاب معاشرت
منبع : عرفان