چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
حلزون کوچک
حلزون کوچولو غمگین بود، گوشه ای نشسته بود و با خودش می گفت: اگر من بزرگ بشوم اما صدفم بزرگ نشود چی؟
اگر صدف من کوچک بماند چی؟
آن وقت هر کس من را ببیند مسخره ام می کند کاش صدف من خیلی بزرگ بود، بزرگ ترین صدف دنیا.
حلزون کوچولو در خیال دید، یک صدف بزرگ دارد، بزرگ ترین صدف دنیا، هر کس او را می دید از قشنگی و بزرگی صدف او صحبت می کرد و حلزون هم خوشحال و خوشحال تر می شد، اما کمی که فکر کرد با خودش گفت: نه، این هم خوب نیست من خیلی کوچکم و نمی توانم یک صدف بزرگ را این طرف و آن طرف ببرم و دوباره غصه دار شد.
پروانه ای از آن جا رد شد، او را دید و پرسید: حلزون کوچولو چرا غمگینی؟
حلزون کوچولو گفت: می ترسم خودم بزرگ شوم، اما صدفم کوچک بماند.
حلزون گفت: راست می گویی؟
پروانه گفت: بله برو کنار چشمه و صدفت را بشوی و این قدر غصه نخور.
حلزون کنار چشمه رفت و صدفش را شست، حالا می دانست که صدفش با او بزرگ می شود.
حلزون روی بدن نرمش، یک صدف سخت و محکم دارد، این صدف خانه حلزون است، او برای فرار از دست دشمن در صدفش پنهان می شود.
کم کم که حلزون بزرگ می شود صدفش هم بزرگ تر می شود.
منبع : روزنامه خراسان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست