یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

درباره قطعنامه چهارم


درباره قطعنامه چهارم
شورای امنیت سازمان ملل احتمالا در هفته جاری چهارمین قطعنامه خود علیه برنامه هسته ای ایران را بدون اجماع و با رای گیری تصویب خواهد کرد. این اتفاق به هیچ وجه غیر منتظره نیست و بویژه اگر در محتوای پیش نویس قطعنامه دقیق شویم، کاملا پیداست که همه آنچه تحلیلگران اصولگرا در ایران پیش از این درباره اهداف و تاکتیک های دور جدید اقدامات ضد ایرانی غرب پیش بینی کرده بودند، با درصد بالایی از اطمینان درست بوده است.
قطعنامه جدید به نسبت آنچه غربی ها پیش از این در ۳ قطعنامه ۱۶۹۶، ۱۷۳۷ و۱۷۴۷ نوشته اند، تقریبا حاوی هیچ عنصر جدیدی نیست. مثل همه قطعنامه های شورای حکام از سپتامبر ۲۰۰۳ به این طرف و همه قطعنامه های شورای امنیت از فوریه ۲۰۰۶ به این سو، قطعنامه جدید از ایران می خواهد فعالیت های مربوط به غنی سازی و ساخت راکتور آب سنگین را به حال تعلیق درآورد و پروتکل الحاقی را اجرا کند. تنها درخواست جدید این است که قطعنامه از ایران می خواهد اجرای کد اصلاحی ۱.۳ ترتیبات اجرایی پادمان را دوباره از سر بگیرد. ایران از زمان قطع اجرای این ماده -که در واکنش به صدور قطعنامه ۱۷۴۷ در مارس ۲۰۰۷ انجام شد- دیگر الزامی به اعلام برنامه خود برای ساخت تاسیسات هسته ای جدید تا ۱۸۰ روز قبل از ورود مواد شکافت پذیر به آن نداشته و همین نگرانی شدید غربی ها نسبت به مواجه شدن با یک غافلگیری جدید در مقابل برنامه هسته ای را ایران برانگیخته است. برخلاف پیش بینی ها، این پیش نویس مسافرت مقام های ایرانی مرتبط با برنامه هسته ای ایران را ممنوع نمی کند و صرفا از کشورها می خواهد «مراقب» عبور و مرور این افراد باشند. پاراگراف ۷ از این پیش نویس آنچه را که در قطعنامه ۱۷۴۷ درباره «ممنوعیت صادرات سلاح توسط ایران» آمده بود مجددا تکرار می کند. حتی درباره بانک های صادرات و ملی پیش نویس صرفا خواستار «هوشیاری» کشورها می شود و حکم الزام آوری در کار نیست. تنها عنصر احتمالا جدید در قطعنامه این است که در پاراگراف ۱۰ از کشورها می خواهد «مطابق قوانین خود» محموله های ایرانی را که وارد حریم مرزی آنها می شوند مورد بازرسی قرار دهند. این همه آن چیزی است که امریکایی ها و دیگر دوستانشان امیدوارند ایران را تا بدان حد بترساند که از پی گیری برنامه ای که اکنون دیگر به بخشی از غرور و هویت ملی آن تبدیل شده دست بکشد. سوال این است: آیا غربی ها این معادله را درست نوشته اند که حالا انتظار جواب های درست از آن دارند؟
از خلال آنچه مقام ها و تحلیلگران غربی درباره این قطعنامه گفته اند یک نکته کاملا پیداست و آن هم این است که آنها هنوز امیدوارند به کارگیری استراتژی چماق و هویج در مقابل ایران جواب بدهد و قطعنامه جدید هم در همین چارچوب صادر می شود. همزمان با اعلام خبر نهایی شدن متن پیش نویس، مقام های غربی اعلام کردند که خود را برای عرضه دوباره بسته مشوق هایی که یک بار در سال ۲۰۰۶ به ایران پیشنهاد کرده بودند و ایران آن را رد کرده بود، آماده می کنند. ضمن اینکه پاراگراف ۱۵ پیش نویس هم از خاویر سولانا می خواهد به تلاش خود برای از سر گیری دور جدیدی از مذاکرات با ایران ادامه دهد، امری که خود او هم در مصاحبه ای بر آن تاکید کرده است. همه این خبرها حاوی این پیام تاسف آور است که دیپلماسی عقیم غربی در مقابل ایران هنوز نتوانسته درمانی برای نازایی مزمن خود بیابد و گریبان خویش را از چنگال استراتژی نخ نمای چماق و هویج برهاند. واقعا دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا غربی ها متوجه شوند نه امکان آن را دارند که هویج های خود را آنچنان جذاب کنند که ذائقه ایرانی را تحریک کند و نه توان آن را که چماقی چنان قدرتمند بالای سر ببرند که اراده ایران را در پی گیری راهی که انتخاب کرده سست کند؟! ظاهرا غربی ها تصمیم گرفته اند به هیچ وجه از گذشته عبرت نگیرند و الا تا به حال حتما باید به خوبی متوجه می شدند که تلاش برای امتیازگیری از ایران با استفاده از ابزارهای تهدیدآمیز جز آنکه خود آنها را نزد افکار عمومی جامعه بین المللی -که مدت هاست ناظر این نزاع است- سنگ روی یخ کند حاصل دیگری نخواهد داشت. ایران تمام قطعنامه های گذشته شورای امنیت را به نحو کاملا متناسب پاسخ داده است. به یاد بیاورید؛ ایران پس از قطعنامه ۱۶۹۶ اعلام کرد نصب یک آبشار ۱۶۴ تایی از ماشین های سانتریفیوژ را تکمیل کرده است. وقتی قطعنامه ۱۷۳۷ تصویب شد ایران بلافاصله تاکید کرد که در پاسخ به آن نصب ۳۰۰۰ ماشین را در نطنز آغاز می کند. پس از قطعنامه ۱۷۴۷ هم خبر ورود ایران به فاز صنعتی غنی سازی در نطنز اعلام شد و بی درنگ مورد تایید آژانس قرار گرفت. حالا هم غربی ها باید مطمئن باشند نه فقط واکنش ایران در مقابل هویج های آنها جز «خنده ای از سر ترحم» نخواهد بود، بلکه برای مقابله با چماق نحیف و شکسته آنها هم ابزارهای بسیار متعددی در اختیار دارد که در فعال کردن آنها تردید نخواهد کرد.
پس از همکاری بی دریغی که ایران از تابستان گذشته تاکنون با آژانس به عمل آورده و با وجود اسنادی چون گزارش های مدیر کل آژانس به اجلاس های نوامبر ۲۰۰۷ و مارس ۲۰۰۸ شورای حکام و همچنین برآورد اطلاعات ملی امریکا، صدور قطعنامه جدید -که حتی امریکایی ها هم در تراشیدن توجیهی فنی و حقوقی برای آن درمانده اند- هیچ معنایی جز به مبارزه طلبیدن ایران نخواهد داشت و این از جانب کشورهایی که درمنطقه تحت نفوذ و اشراف ایران بیش از هر زمان دیگری درمانده شده اند، هرچه باشد علامت خردمندی و سلامت عقل نیست. فقط به عنوان یک نمونه بیش از ۳ ماه است که امریکایی ها منتظر پاسخ مثبت ایران به درخواست های مکرر خود برای برگزاری یک دور مذاکره دیگر در مورد عراق هستند.
قاعدتا فهم این نکته برای امریکایی ها نباید خیلی دشوار باشد که وقتی آنها از کوچکترین فرصت ها برای فشارآوردن به ایران در نمی گذرند طبعا ایران هم علاقه ای به خارج کردن آنها از باتلاق های بزرگ و کوچکی که در آن فرو رفته اند نشان نخواهد داد و تازه این فقط یکی از بسیارهاست.
غرب تا امروز به هیچ یک از اهدافی که از صدور قطعنامه های پی در پی علیه ایران به دنبال آنها بوده دست نیافته است و شواهد نشان می دهد که با وضع فعلی، که ایران بیش از هر زمان دیگری خود را قدرتمند و فارغ البال احساس می کند و در مقابل جمع غربی ها از هر وقت دیگری پریشان تر است، این اهداف هر روز خیالی تر و دست نیافتنی تر می شود. قطعنامه های شورای امنیت نه تاثیری بر«اراده مسئولان» ایران گذاشته، نه تغییری در «روحیه مردم» ایران به وجود آورده، نه توانسته فشار اقتصادی جدی بر ایران تحمیل کند، نه پیشرفت فنی ایران را کند کرده، نه چیزی از تاثیر ایران در تحولات منطقه ای و بین المللی -آنچه که امریکایی ها نام آن را انزوای ایران گذاشته اند- کاسته و نه حتی کمکی به بهبود موقعیت سیاسی گروه های حامی غرب در داخل ایران کرده است. رسم سیاستمداران این است که در تصمیم های خود از الگوی هزینه-فایده پیروی کنند. جا دارد غربی ها از خود بپرسند در مقابل هزینه بزرگی همچون مقابل قرار دادن ایران با خود در منطقه حساسی چون خاورمیانه چه فایده ای به چنگ آورده اند؟
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید