سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

وفاق در نگاه رهبر فقید انقلاب


وفاق در نگاه رهبر فقید انقلاب
کمتر کسی از نخبگان در ضرورت وفاق سیاسی و اجتماعی، تردید به خود راه داده و در همسو سازی جریانها و نیروهای انسانی، نگفته و نکوشیده است . ولی از آنجا که هدفها و انگیزه‏های خاص سیاسی، تمایل به برتری طلبی و خودمحوری را می‏نمایانده، توفیق چندانی برای جامعه پدید نیاورده است . همسوسازی همه با من! یا همه با ما! وفاق تحمیلی است که همچون وفاق بخش‏نامه‏ای و یا وفاق مصلحتی به هنگام تهدید و هجوم بیگانه! اقبالی ندارد و به خاموشی می‏گراید .
در این نوشتار با جست و جو در کلام امام خمینی، این پرسشها را پاسخ خواهیم داد که: آیا وفاق سیاسی، و طبعا وفاق اجتماعی ممکن است؟ عوامل دست‏یابی به وفاق کدامند؟ ایده‏ها و باورها و هنجارهای موجود، همراهی و همدلی را بر می‏تابند یا اینکه نیازمند جنبش خودجوش و رهبری کاریزماتیک خواهیم بود؟ رهبر فقید انقلاب، بی‏گمان کامیابی‏های خود در طریق وفاق ملی را از همین رهگذر به دست آورده بود . کمترین بهره طرح مقوله‏هایی از این دست این است که از تجربه‏های دیروز و امروز آگاهی یافته و عوامل وفاق‏زدایی را خواهیم شناخت . بدین‏سان، شهروندان، نخبگان را به چالش فرا خوانده و سرنوشت‏خویش را در پای صندوقهای رای رقم خواهند زد .
● وفاق، تردیدها و پاسخها
دشواری‏ها و همچنین تجربه‏های تلخ واگرایی سیاسی - اجتماعی، بسا تحلیل‏گر عرصه وفاق سیاسی را دچار تردید می‏کند . رنج‏نامه‏های رهبر فقید انقلاب، بیشتر ناظر به سستی‏ها و ایجاد گسستهای عاطفی و سیاسی می‏باشد که گاه کارگزاران نظام و گاه احزاب و سازمانها و جمعیتها در آن سهیم می‏باشند . به هرحال باید این باور را در خود پدید آور که جامعه ما، آمادگی واگرایی را داشته و کمترین حرکت ناهنجار رسمی و غیر رسمی ممکن است‏سبب جدایی و نگرانی گردد . مراقبت همگانی از جمله عواملی است که تاحد بسیاری مانع گسترش و عمق یافتن فاجعه واگرایی می‏شود . امام خمینی، هم در گفتار خیرخواهانه و هم در رفتار خردورزانه خویش، سعی فراوانی در استمرار وحدت ملی و باز کشاندن اشخاص و احزاب به کانون دلبستگی‏های مشترک ملی داشته است . صراحت و لحن فریادگونه بنیانگذار جمهوری اسلامی، جایگاهی تعیین کننده در فرو خوابانیدن آتش اختلافها داشت . البته کاریزمای رهبری در این جهت، بسی تاثیرگذار بوده است که خرد و کلان را به هم‏گرایی، و دشمنان را به نومیدی سوق می‏داده است . در پیام زیر، مرتجعان فرصت‏طلب و مردم‏ستیز، مخاطب اماممند .
"چرا اینقدر ما عقب افتاده هستیم؟! چرا ما باید به واسطه اغراض نفسانیه این قدر خودمان را ببازیم؟ چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل درآمده است‏برای این بی‏اعتنایی ایران به کاخ سفید و سیاه! ... هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد می‏زنند سر مسئولین ما! چه شده است؟ شماها چه‏تان است؟ ... هفته وحدت است چرا شماها می‏خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‏خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‏خواهید دودستگی ایجاد کنید؟ چه شده است‏شما را؟ کجا دارید می‏روید؟ "این تذهبون" "۱
بدین گونه پاسخ این پرسش که: "آیا وفاق سیاسی ممکن است؟ " بستگی به زمینه‏ها و انگیزه‏های سیاسی جامعه دارد . آمار گفتارها و نوشتارها در دهه‏های پس از پیروزی انقلاب نشان می‏دهد که بیش از هر مقوله، به مساله وحدت پرداخته شده است . با این همه می‏توان گفت که فعالیتهای شخصی و گروهی و جناحی طرفداران انقلاب و نظام، چندان با شعارها و دعوتها و نصیحتها همخوانی ندارد . به عبارتی دیگر، بیشتر حرف از همگرایی زده‏ایم و کمتر بدان سو شتافته‏ایم . چرا؟ آیا جایگاه وفاق در نوسازی جامعه و استمرار انقلاب و مصونیت‏یابی نظام و پیشرفت و آزادی و استقلال ملت، ناشناخته است؟ یا این که جاذبه قدرت، دیدگان واقع‏نگر ما را به روی خطرهای دور و نزدیک فرو بسته است؟
یا آنکه بر اثر خود محوری‏ها و خودبینی‏های فردی و حزبی، دیگر مجالی برای داوری وانصاف وگذشت و مدارا و برادری و خیرخواهی ملت، نمانده است؟ شاید هم پندارمان این است که به هر حال این نظام و کشور را خداوند نگاه می‏دارد و حیله و توطئه دشمنان بی‏اثر است! آنگاه که تهدیدهای داخلی یا خارجی فزونی می‏گیرد و سستی‏ها و کاستی‏ها نمایان می‏شود، هرکس و جمعیت دیگری را متهم کرده و خود را تبرئه می‏کند! درست همین جاست که راز ناکامی در روند وحدت‏گرایی آشکار می‏گردد . یعنی هیچ کس، در روزگار صلح و امنیت و اقتدار، به پیامدهای تفرقه‏افکنانه سخن و مواضع خویش نمی‏اندیشد و فقط می‏کوشد تا به نوعی رقیب را بدنام ساخته و از عرصه مدیریت جامعه براند . واز طرفی ملت‏با نظاره نزاعها و لعن و طعنها به دلسردی می‏گراید و بی‏تفاوتی نسبت‏به سرنوشت‏خود را گردن می‏نهد . در چنین فضای تیره و تاری است که نظام و کشور با بحران و خطر نفوذ و مداخله پنهان و آشکار دشمن رو به رو می‏شود .
"اگر این اختلافات، موجب اختلاف بین مردم بشود و موجب این بشود که شکست‏بخورد جمهوری اسلامی و تا قرنها نتواند سرش را بلند کند، این جرمی است که خدا می‏بخشد برما؟ "۲
"باید توجه بکنیم ما، نباید ما هی به خودمان مغرور بشویم و حسن ظن به خودمان داشته باشیم که این ماییم که چه هستیم و دیگران نیستند! باید به دیگران، ما حسن ظن داشته باشیم و اعمالشان را حمل به صحت کنیم و نسبت‏به خودمان سؤظن داشته باشیم و اعمالمان را تفتیش بکنیم که برای چی است؟ "۳
"شما باید بدانید که هراختلاف و نزاعی شروع شود، از باطن خود انسان است و هر اتحاد و انسجامی که حاصل بشود، از خداست" . ۴
"اختلاف نداشته باشید در امور اختلاف همیشه از جهات نفسانی است . اگر همه انبیا الان در این جا جمع بشوند، اختلاف ندارند برای اینکه آن جهات نفسانی را ندارند" . ۵
● سیاست و اخلاق
تامل در روند کامیابی و ناکامی وفاق سیاسی، حاکی از این است که سیاست، عرصه تقابل نظریه‏ها و ایده‏ها و گرایشهاست; و خواه ناخواه افراد را به موضع‏گیریهای برتری جویانه سوق می‏دهد . در این میان، کسانی توانمندی خویشتن بانی و رعایت ارزشهای اخلاقی را به چنگ می‏آورند که دچار از خودبیگانگی نشده باشند . شیفتگی‏های ناشی از قدرت و شهرت و ثروت، بسا اشخاص متعهد و متعبد را از صراط حقیقت و رحمت‏بیرون برده و آنان را به ورطه سرکشی می‏افکند . عشق و عرفان است که سیاست را بستر آسایش خلق درآورده و همدلی‏ها را بر جامعه و زمانه چیرگی می‏بخشد . رهبر فقید انقلاب، که در برهه‏های تعیین کننده تاریخ نهضت، یک سر از وحدت سخن رانده و صادقانه بر آن پای فشرده است، بی‏گمان دست پرورده مکتب عرفانی اسلام بود . ریشه‏یابی فقدان وحدت در منظر معظم له، نفس مهار گسیخته را عامل اصلی نفاق و اختلاف و نزاع سیاسی و از هم پاشیدگی رشته الفت و عزت مردم می‏نمایاند . امام با سلوک مستمر اخلاقی خویش، سیاست را عرصه‏ای از عرصه‏های تزکیه و تهذیب نفس ساخته بود . او با نگاه، عارفانه خویش، دوست و دشمن را دیده و شناخته بود، و با هر کس و جریانی که برای ملت و آزادی و استقلال می‏کوشید، به ستیزه بر نمی‏خاست .
در کارنامه سیاسی امام خمینی، به جز موارد افشاگرانه - که پاره‏ای از انحرافهای زیان بار فکری و اجتماعی سبب ساز آن بود - نمی‏توان مثالی از ستیزه خویی و تفرقه آفرینی آورد . بلکه می‏توان گفت که این مواضع وحدت‏گرایانه او بود که نیروها و جریانهای سیاسی کشور را در دوران پس از ناکامی نهضت ملی ایران، در خط مبارزه با استبداد و استعمار پیش برد . بی‏شک اثرپذیری ملت و جمعیتها از موضع‏گیری‏های امام، به دلیل برخورد خردورزانه و پدرانه وی با آنان بوده است . کسی و جمعیتی از گفتار و دعوت امام به وفاق سیاسی، پیش از انقلاب و پس از پیروزی، این برداشت را به همراه نداشت که ایشان درصدد برتری طلبی یا سلطه‏گری گروهی بر جامعه و مبارزان می‏باشد . آنچه به عنوان اندرز ارایه می‏شد، تمامی به منظور زدودن زشتی‏ها و کژی‏ها و سستی‏ها از مجموعه نهضت ملت‏بود . امام به هنگام سرزنش کردن و هشدار دادن، هیچ‏گاه جانب صنف روحانی و حوزوی را نگرفته و آنان را برخوردار از معصومیت و قداست نمی‏دانست و از طرفی قشر دانشجو و دانشگاهی را نیز هرگز غرب زده و بی‏دین و فاسد نمی‏خواند . امام ضمن برشمردن خوبی‏ها و امتیازها و همچنین کوتاهی‏ها و کاستی‏ها، شکافهای موجود را شناسانده و سعی در رفع آن همه داشت . تجربه‏های دوران جمهوری اسلامی، پیش از رحلت رهبر فقید انقلاب، به روشنی از چند و چونی دست‏یابی به وحدت حکایت دارد . کندو کاو در این مقوله به دست می‏دهد که رهبری نقش و تاثیر بنیادی داشته است . عوامل دیگر درونی و برونی را باید در کنار کاریزمای رهبری - که فراگیر بود - نشانید .
● وفاق سیاسی و لوازم آن
با گذشت زمان، روشن می‏گردد که نمی‏توان بدون لوازم وفاق سیاسی انتظار آن را داشت . چنان که پیشتر گفته شد، وحدت‏طلبی هر کس و گروه و نهاد قانونی جمهوری اسلامی، کنشها و واکنشهای متناسب با هم گرایی در جهت مصالح ملت را می‏طلبد . اینکه می‏پرسیم "آیا وحدت ممکن است؟ " در حقیقت وجدان طرفداران انقلاب و نظام را مخاطب ساخته و از میزان پای بندی آنان به لوازم وحدت خواهی جویا می‏شویم . کم نبوده‏اند کسان و دسته‏هایی که از وفاق به هنگام تهدید خارجی دم می‏زنند یا در باب آن ارشاد و نصیحت می‏کنند، اما کمتر شاهد رعایت هم‏گرایی از سوی آنان بوده‏ایم . ملت را برای همیشه نمی‏توان با سخن واندرز و یا زور و تزویر، به سمت و سوی دلخواه خویش کشانید و به عبارتی از سرمایه ملی هزینه کرد .
در برابر کارگزاران یا فعالان سیاسی کشور، مردم نیز انتظارها و امیدهایی دارند که در صورت بی‏اعتنایی به آن، همه اعتماد و امید اجتماعی از عرصه سیاسی خت‏برمی‏بندد . با کشوری که در شمار جوان‏ترین جمعیتها بوده و جوانان در آن، سهم جمعیتی روزافزون و تعیین کننده دارند، چه باید کرد؟ آیا سرخوردگی و یاس و بی‏اعتمادی نسل سوم - که خواه ناخواه در خانواده خویش تاثیر گذارند - خطر تهدیدکننده‏ای از درون نخواهد بود؟ با سیاست گریزی یا دین ستیزی جوانان و تحصیل کردگان در ارتباط با جهان معاصر و مطالبات شهروندی آن، چگونه می‏توان سلامت و مشروعیت نظام و انقلاب را پاس داشت؟ دعوت کننده‏هایی که در برابر شهروندان به ویژه نسل نو، خود را وام دار ایمان و امید و اعتماد آنان ندانسته و سیاست مطالبه یک سویه را پیشه کرده‏اند، چگونه به تحقق هم‏گرایی در برابر آسیب‏پذیری‏های نظام دل بسته‏اند؟
تجربه اجتماعی و تاریخی کشور ما، نشان می‏دهد که به منظور نیل به وفاق و تداوم آن در عرصه‏های گوناگون، نیازمند عوامل زیر خواهیم بود:
۱) تکریم عملی شعارهای اولیه انقلاب
اصالت و تاثیرگذاری هر حرکت اجتماعی، در گروه استمرار شعارها و شیوه‏هایی می‏باشد که بنیان‏گذاران آن، آشکار ساخته‏اند . کم رنگ یا پر رنگ شدن حضور مردم، پیوند تنگاتنگی با چند و چونی آن همه در عینیت زندگی جمعی آنان دارد . این که در طی زمان، میان نظامها و انقلابهایی که خاستگاه آنها بوده‏اند، فاصله می‏افتد و بسا تضاد را به وجود می‏آورد، حاصل به فراموشی سپردن خواسته‏های ملی و انقلابی است . به سخنی دیگر آن ارزشهای اجتماعی در حاکمیت، جایگاهی تعیین‏کننده نداشته‏اند تا بتوان شاهد حضور حماسی و فراگیر پیشین بود .
آزادی و استقلال، مطالبات پی‏گیر ملتی بود که نسلهای گذشته آن، از یک سو استبدادزدگی را تجربه کرده و از دیگر سو، بر اثر بی‏کفایتی رهبران خود، به دام استعمار کهن و نو درافتاده بودند . از این رو، روشن بود که خرد و کلان جامعه متنوع ایرانی بر آزادی خواهی و استقلال‏گرایی پای خواهند فشرد و نظام و حاکمیتی اصلاح‏گرایانه و پاسخ‏گوی ضرورتهای تاریخی خویش را خواهند پذیرفت . هم سویی اندیشه سیاسی امام خمینی با خواسته‏های ملت‏ستم دیده ایران، را در شکل‏گیری انقلاب و جمهوریت‏برپایه ارزشهای فرهنگی - تاریخی آن نمی‏توان انکار کرد . اساسا گرایش و دفاع رهبری نهضت از استقلال و آزادی‏های فکری و اجتماعی و سیاسی شهروندان یا به تعبیر دیگر; حقوق مردم، سبب مشارکت جمعی در پیکار فراگیر گشت . از همین رو، باورمان این است که نمی‏توان حاکمیت و مشروعیت و مصونیت را بدون رعایت‏حقوق اساسی ملت‏به دست آورد . در حقیقت، شعارها و دغدغه‏های نخستین انقلاب است که سرنوشت و اعتبار آن را رقم می‏زند و اعتمادسازی می‏کند . بر نسل انقلاب است که در گفتار و رفتار، معلم و مدافع استقلال و آزادی اندیشه و بیان در عرصه‏های حیات جمعی باشد تا بتوان همدلی و همراهی نسل سوم را فراچنگ آورد . از دیدگاه بنیان‏گذار جمهوری اسلامی، آزادی و استقلال را می‏توان ارکان جمهوریت دانست و سبب‏ساز وفاق .
▪ استقلال
امام خمینی با طرح عوامل درونی وابستگی سیاسی، از جمله خودباختگان غرب‏گرا و حاکمان دیکتاتور، استقلال را به عنوان یک ضرورت اجتماعی نام می‏برد که باید هر ملت در نهضت‏خود بدان همت گمارد . خودآگاهی سیاسی شهروندان و نخبگان - که استقلال را محور حرکت‏ستم ستیزانه خویش شناخته‏اند به تدریج‏سبب وحدت ملی را فراهم می‏آورد . امام - چنان که از گفتارهای وی پیداست - از آغاز مساله استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را خاطرنشان ساخته و نیروهای سیاسی را به سمت و سوی دست‏یابی بدان سوق داده است .
"چپاول‏گران حیله‏گر کوشش کردند به دست عمال به اصطلاح روشنفکر خود، اسلام را همچون مسیحیت منحرف به انزوا کشانند و علما را در چارچوب مسایل عبادی محبوس کنند و ائمه جماعات را در مساجد و محافل عقد و ازدواج منزوی [کرده] و مقدسین از توده را سرگرم ذکر و دعا و جوانان عزیز را سرگرم عیش و نوش، از صحنه امور سیاسی و اجتماعی و اهتمام به امور مسلمین و گرفتاری بلاد اسلامی خارج نمایند و در این امر توفیق بسزایی پیدا کردند و از این جهالت و غفلت ما سؤ استفاده نمودند و بلاد مسلمین را یا مستعمره خویش نمودند و یا به استثمار کشاندند و بسیاری از سلاطین و حکام مسلمین را استخدام نموده و با دست آنان ملتها را به استضعاف و استثمار کشاندند و وابستگی و فقر وفاقه و پیامدهای آنها گریبانگیر توده‏های دربند گردید" . ۶
بی‏گمان در رابطه با زمینه‏سازی استقلال باید به نهادهای مذهبی و سیاسی حاکم نظر داشت استقلال قوای سه‏گانه، و دیگر کانونهای تاثیرگذار بر سرنوشت کشور، سهم تعیین کننده‏ای در بازآفرینی وحدت و تداوم آن دارد . سامان‏پذیری سیاستهای کلان حاکمیت از رهگذر تعامل و تکریم قانون و عدل و انصاف، حوزه مسئولیتها رامشخص کرده و هر نهاد را پشتوانه نهادهای دیگر می‏سازد . بدین‏سان، استقلال داخلی که به تعبیری همان وحدت‏پذیری نیروها ونهادها می‏باشد، عرصه استقلال سیاسی و اقتصادی را فراخی می‏بخشد و تهدیدها را کاهش می‏دهد . از آنچه گذشت، این نتیجه را می‏توان گرفت که با مداخله در حوزه کار دیگران و رضایت دادن به آشفتگی‏های اجتماعی و سیاسی و گریختن از مدار مسئولیت، قدرت هم‏گرایی رو به کاستی رفته و آسیب‏پذیری‏ها فزونی خواهد گرفت . در چنین فضایی - که ناهماهنگی‏ها مجالی برای تحقق عدالت و آزادی باقی نگذاشته است - چگونه می‏توان به استقلال همه جانبه چشم دوخت؟ امام خمینی - چنان که در دهه نخست انقلاب، دیده شده و مسئولان وقت نقل کرده‏اند - به جز مواردی که مصلحت کلی نظام طلب می‏کرد، کمترین دخالتی در کار آنان نداشت و همگان را به تکلیف قانونی خود فرا می‏خواند . ایشان، آنگاه که خطر واگرایی یا رودرویی نهادهای قدرت را احساس می‏کرد، سعی در وحدت آن همه داشت تا از گسست و فروپاشی نظام پیشگیری کند .
"ویژگی این مجلس و محیط کشور در این دوره ایجاب می‏کند که مجلس و دولت هماهنگ شوند تا بر مشکلات کشور فایق آیند و هیچ یک از نهادهای جمهوری اسلامی خصوصا مجلس و رئیس جمهوری و دولت، برای یکدیگر و دیگران کارشکنی نکنند و خود را به طور جدی در خدمت اسلام و کشور درآورند تا خدای متعال آنها را پشتیبانی فرماید و ندای آسمانی انسان‏ساز "واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا" را در نظر داشته و اطاعت نمایند و از منازعه و تفرقه اجتناب نمایند و به امر آموزنده الهی گوش فرا دهند " ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم" که دنبال آن تنازع و فسل و شکست و رفتن رنگ و بو و آبروست . "۷
فقدان سلامت و استقلال و اقتدار نهادها نشان می‏دهد که برخی کسان واحزاب در اندیشه تمامیت‏خواهی و سلطه‏گشایی و منفعت‏طلبی بوده و پیشرفت و آسایش و آزادی شهروندان برای آنان اهمیت ندارد . امام، با طرح خدمت‏گزاری سیاسی در عرصه حاکمیت، در حقیقت‏حاکمان و کارگزاران نظام را به رعایت استقلال و انسجام دعوت کرده است .
در میان نهادها و ارکان نظام جمهوری اسلامی، قوه قضائیه جایگاهی چشمگیر داشته و بیش از دیگر نهادها در معرض بهره‏گیری احتمالی سیاسی و جناحی می‏باشد . اگر نظارت و مدیریت صالح نسبت‏به این بخش تاثیرگذار بر سرنوشت کشور و افکار عمومی، وجود نداشته باشد، بی‏تردید امکان خدمت و روحیه تلاش از دیگر مسئولان ستانده خواهد شد . چراکه بسا غرض‏ورزی‏ها سبب ساز پرونده‏ها و بدنامی‏ها و کارشکنی‏ها گشته و نظام و کشور را از مدیران با کفایت و مورد اعتماد محروم می‏سازد . می‏توان گفت که زمینه اصلی خدمت‏گزاری به شهروندان را، قوای سه گانه در صورت استقلال و حرمت نهادن به یکدیگر فراهم می‏آورند . دراین میانه، دستگاه قضایی به دلیل در دست داشتن میزان و آبرو و اعتبار حقیقی و حقوقی شهروندان، بیشترین نقاط آسیب‏پذیری نظام و انقلاب را در اختیار دارد . کمترین واکنش نامعقول و افراطی و سیاسی سبب می‏شود که چرخهای کشور دچار سستی و نابودی گردد، زیرا اطمینان و تفاهم و تعامل است که نظام را سالم و استوار نگاه می‏دارد و همکاریهای اقتصادی منطقه‏ای و جهانی را ممکن می‏سازد . رویکرد تفرقه افکنانه و خودستیزانه مسئولان، به خصوص در بعد قضایی و جزایی، دلسردی و ناتوانی نمایندگان مردم را در عرصه روابط بین‏المللی پدیدار می‏سازد که نهایت آن به جز عقب‏افتادگی و دریوزگی و تمکین زبونانه نیست .
"نصیحت می‏کنم که سیاستهای یکدیگر را تضعیف و یا تخریب نکنید، که اگر وحدت روش و حرکت در نظام نوپای اسلامی صدمه ببیند، نتایجی که دنیای استکبار از این برخوردها می‏گیرد، بسیار شکننده است . کاری نکنیم که دنیا فکر کند نظام اسلامی ایران با این اختلاف سلیقه‏ها و با این ابراز اختلافها هیچگاه راه ثبات را نخواهد پیمود" . ۸
دغدغه امام خمینی در واپسین سالهای حیات و زعامت - که گوشه‏ای از آن در این خیرخواهی پدرانه به چشم می‏خورد - از دشواریها و آسیب‏پذیریهای نظام جمهوری اسلامی حکایت دارد . همانگونه که بر نخبگان و دیگر گروههای اجتماعی آشکار بوده و هست; رهبر فقید انقلاب هرگز با جامعه تک صدایی موافق نبوده و گوناگونی سلیقه‏ها و قرائتها را به عنوان یک واقعیت و بلکه ضرورت حیات جمعی پذیرفته است . اما این همه مشروط به رعایت وحدت و بسترسازی پیشرفت و استقلال کشور است .
"مجلس، دولت، شورای نگهبان و بقیه [نهادها] باید دست در دست‏یکدیگر بگذاریم تا ایران و جمهوری اسلامی را حفظ کنیم . "۹
تامل در دغدغه‏های امام، حاکی از این است که هم‏گرایی را برترین هدف تلقی کرده و آن را معیار اسلام و ایمان و خرد سیاسی نمایندگان ملت در نهادهای تاثیرگذار حاکمیت می‏دانسته است . در کلام زیر، تفرقه و زمینه‏سازی آن از سوی هرکس و دستگاهی محکوم گشته و هم‏گرایی، احتیاج و انتظار دیروز و امروز و فردای جامعه، به شمار آمده است:
"این توطئه شیطانی که از همه توطئه‏ها بالاتر است ... این است که می‏خواهند ما را به جان هم بریزند و در داخل نگذارند یک استقراری پیدا کند این نظام اسلامی ... از تفرقه به هر صورتی که هست پرهیز کنید . هر چیزی که موجب تفرقه می‏شود از او پرهیز کنید . هر شعاری که موجب تفرقه می‏شود از او پرهیز کنید . هر تحصنی که موجب تفرقه می‏شود از او پرهیز کنید . هر راه‏پیمایی که موجب تفرقه می‏شود از او پرهیز کنید . شما امروز احتیاج دارید به وحدت کلمه . امروز بیشتر از دیروز احتیاج دارید و فردا بیشتر از امروز . "۱۰
از آنچه گفته شد به دست می‏آید که استقلال‏خواهی امام و ملت، در صورتی ممکن است که قدرت و اقتدار نظام و کشور از رهگذر استقلال و قوا و نهادها، و سعه صدر و تقویت و تحمل یکدیگر فراهم آید . آنان که دستی در حذف رقیب سیاسی و دستی در تحریک عوام داشته، و روحیه و رویه مشارکت‏ستیزی دارند; خواه ناخواه به دامان بیگانه افتاده و مذاکره پنهانی خواهند داشت .
▪ آزادی
آزادی‏خواهی ملت ایران، عامل دیگر وفاق سیاسی - اجتماعی است . ملتی که انقلاب خود را بستر دست‏یابی به حقوق شهروندی‏اش نیافته باشد، بی‏تردید رغبت چندانی به مشارکت‏سیاسی و هم‏گرایی نخواهد داشت . آزادی فکر و فعالیت و تشکل سیاسی، از جمله حقوق اساسی ملت است که نمی توان به بهانه های سیاسی و مصلحت‏اندیشی‏های گذرا، از آن چشم پوشید . چراکه نادیده انگاشتن آزادیهای مشروع مردم، سبب فقدان انگیزه های اجتماعی و انقلابی گشته و آنان را به بی تفاوتی و دلمردگی خواهد کشانید . نباید از یاد برد که امام خمینی در دوران استبداد، در اعتراض به رژیم وابسته پهلوی، آزادیهای انسانی و اجتماعی و سیاسی ملت را خاطرنشان می ساخت و در آستانه انقلاب و پس از آن نیز بدان می‏پرداخت .
ـ "اینها [ملت] ... حقوق اولیه بشریت را مطالبه می‏کنند . حق اولیه بشر است که من می‏خواهم آزاد باشم" . ۱۱
ـ "اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است، بلکه خود پایه‏گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است" . ۱۲
ـ "تبلیغات سؤ شاه و کسانی که با پول شاه خریده شده‏اند، چنان موضوع آزادی زن را برای مردم مشتبه کرده‏اند که خیال می‏کنند اسلام آمده است که فقط زن را خانه‏نشین کند! چرا با درس خواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با کار کردن زن مخالف باشیم؟ ... زن می‏تواند هر لباسی را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند . "۱۳
ـ "مردم عقیده‏شان آزاد است . کسی الزام‏شان نمی‏کند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید . کسی الزام به شما نمی‏کند که حتما باید این راه را بروید . کسی الزام به شما نمی‏کند که باید این را انتخاب کنی . "۱۴
ـ "در مملکت ما، آزادی اندیشه هست، آزادی قلم هست، آزادی بیان هست، ولی آزادی توطئه و آزادی فساد کاری نیست . "۱۵
"طبیعت انقلاب و نظام، همواره اقتضا می‏کند که نظرات اجتهادی - فقهی در زمینه‏های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد . "۱۶
ـ "توطئه آزاد نیست، انتقاد آزاد است . بنویسند . بگویند . انتقاد بکنند ... . بگویند فلان جا کج است، فلان جا راست ... اگر یک وقت هم دیدید که فلان دادگاه عمدا خلاف کرده است [یا] فلان ... وزیر ... شما با یک دلیلی ثابت کنید این معنا را . "۱۷
ـ "هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم، در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازد آزادند و اسلام در تمامی این شوون حد و مرز آن را تعیین کرده است . "۱۸
رهنمودهای امام خمینی در باب آزادی و شاخه‏ها و شاخصهای آن، به روشنی از بسترسازی آن همه در جهت وفاق و شارکت‏سیاسی شهروندان حکایت دارد . در این فضای آزاد و آکنده از نشاط و رحمت و عزت همگانی است که می‏توان انتظار حضور تعیین کننده مردم و نخبگان و دانشجویان و جوانان را داشت . به منظور پی‏گیری معانی و گستره و ضرورت آزادی از دیدگاه رهبر فقید انقلاب، به جمع‏بندی گفتارهایی که گذشت، دست می‏یازیم . آنان که آزادی ستیزی خود را به حساب اسلام و امام می‏گذارند، و از این رهگذر، دانسته و ندانسته در صف منسجم ملت‏شکاف می افکنند، به هر حال باید توجیهی مقبول و معقول ارایه دهند . کلام امام این نتایج را به دست می‏دهد:
۱) آزادی، از حقوق فطری انسانهاست .
۲) جنسیت و نژاد و رنگ و زبان، کسی را از آزادی بی‏نصیب نمی‏سازد .
۳) زنان در پوشش و شغل و فعالیت‏سیاسی آزادی دارند .
۴) حاکمیت نباید سیاستهایی را بر مردم تحمیل کند که آنان را از ابراز عقیده و گزینش سلوک خویش باز دارد .
۵) نخبگان و نویسندگان جامعه، در طرح واقعیت‏ها و ارایه حقیقت ها آزاد می‏باشند .
۶) مطبوعات می‏توانند هر نهادی را در ترازوی نقد و اصلاح گری نهاده و مسوولان را از خودسری و کژروی باز دارند .
۷) اجتماعات و احزاب سیاسی مورد حمایت مردم، باید آزادی و امنیت داشته باشند .
۸) صاحب‏نظران در عرصه پژوهش و تبلیغ دینی، می‏توانند دیدگاههای خاص و نو را مطرح کنند .
۹) آزادیهای ملت در چارچوبه مصالح فراگیر و اسلام است .
بدین سان می‏نگریم تا هنگامی که آزادی در نظام ارزشی جامعه جایگاه والای خود را به دست نیاورده و برخی کسان و جناحها و جمعیتهای طرفدار نظام، آن را در تقابل با اخلاق و اسلام می‏نگرند، نمی‏توان بستر وحدت را هموار دید . دیدگاههای غیر معقول و پافشاری بر آن، آرام آرام سبب دین گریزی و خروج از عرصه مشارکت گشته و بی‏گمان نظام را با چالشها و بحرانها رو به رو می‏سازد .
همانگونه که آزادی خواهی و استقلال‏طلبی ایرانیان، طلوع انقلاب و حاکمیت جمهوری اسلامی را پدید آورد و خرد و کلان جامعه در این خواسته‏ها به هم رسیدند و حماسه‏ها را آفریدند، بی‏تردید در فقدان آزادی‏ها، رفته رفته پراکندگی جایگزین هم‏گرایی خواهد گشت . اصرار و تکرار مساله آزادی از جانب حضرت امام، به خصوص در سالیان نخستین انقلاب ، از دوراندیشی و واقع‏نگری حکایت دارد . در حقیقت‏بنیان‏گذار جمهوری اسلامی با طرح پیوسته شعارها و حقوق انسانی و اجتماعی ملت از جمله آزادی، سعی در انسجام ملی داشت . خطر گسستهای جمعی، در هر برهه از تاریخ انقلاب، بی‏ارتباط با شهروندان و حقوق مشروع آنان نیست .
واقعیتها یا امیدهای زنده ملت ایران، سبب گشته تا به رغم سختی‏ها و تنگناهای ناشی از مبارزه و دفاع مقدس، همدلی‏ها را پاس دارد . اگر در دراز مدت، پاسخی در خور به مطالبات سیاسی و فرهنگی مردم داده نشود، بی‏شک شاهد فزونی شکافها و ظهور دسته‏بندی‏های مغایر با هدفها و آرمانهای ملی خواهیم بود . اینکه پاره‏ای از افراد می‏پندارند می‏توان با یک اندیشه و قرائت و جمعیت‏به مدیریت کارآمد نظام و پیشرفت کشور دست‏یافت دور از واقع می‏نماید . اینان با بی‏مهری نسبت‏به شعارهای اولیه ملت - آزادی‏خواهی و استقلال‏طلبی - حاکمیتی را رقم خواهند زد که در آن نقش و سهمی برای شهروندان و درخواستهای سیاسی آنان در نظر گرفته نشده است .
امام خمینی این شیوه نامطلوب و زیان بار سیاسی را بر نمی‏تافت و به رغم جدی گرفتن نظم مبتنی بر مجموعه ارزشی انقلاب، تنوع و تکثر سیاسی را در حاکمیت می‏پذیرفت . امام به خوبی پی برده بود که بی‏اعتنایی به آزادی و مشارکت و تشکلهای مردمی، و به ویژه رویکرد انحصارگرایانه، اسلام و انقلاب را به انزوا خواهد کشانید . چراکه مصلحتهای حزبی و جناحی جایگزین مصالح سیاسی کشور و ملت‏شده و جایگاه و حقوق شهروندان به فراموشی سپرده شده است .
"اگر در این نظام کسی یا گروهی، خدای ناکرده بی‏جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتما پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است . "۱۹
استاد مطهری نیز در تحلیل انقلاب اسلامی و سرنوشت آن، آزادی را از بایسته‏های حرکت‏سیاسی ملت‏برمی‏شمرد و آن را در کنار استقلال همه جانبه، باعث تداوم انقلاب می‏خواند .
"آینده انقلاب ما در صورتی تضمین خواهد شد که عدالت و آزادی را حفظ کنیم . استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی و استقلال فرهنگی و استقلال فکری و استقلال مکتبی را محفوظ نگاه داریم . "۲۰
و در جای دیگر، مطهری فضای گشاده سیاسی و فکری جامعه را زمینه‏ساز رشد اسلام تلقی می‏کند و آزادی فکر و بیان و قلم را نشانه‏ای از درستی راه انقلاب و سبب پایداری آن برمی‏شمرد .
"اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید; به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح کنند و ماهم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هرچه بیشتر رشد می‏کند . "۲۱
"هرکس می‏باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد . "۲۲۲) مردم‏سالاری
از عوامل دیگر وفاق، پذیرش مردم‏سالاری و نفی خودکامگی است . ملتی که رشد فکری و سیاسی خود را در پدیده انقلاب نشان داده است، می‏تواند سرنوشت‏خویش را - چنان که می خواهد - رقم زند . نادیده انگاشتن خواسته‏ها و انتظارهایی که مردم از حکومت موجود دارند، دیر یا زود بحران‏آفرینی می‏کند و بسا بیگانگان را به طمع می‏افکند . مردم‏سالاری، در حقیقت پاس داشتن عزت و اقتدار ملتی فداکار و پایدار است که مطالبات خود را در نظامی برآمده از معنویت دینی و حاکمیت نبوی و عدالت علوی جست و جو می‏کند . حق و قدرت انتخاب نمایندگان مجلس قانون‏گذاری و مجلس خبرگان رهبری و همچنین رئیس جمهور یا مقام ارشد اجرایی کشور، در واقع فراهم آوردن بستری متناسب با انتظارهای شهروندان است .
"میزان" تلقی کردن آرای ملت - که در اندیشه دینی و سیاسی امام خمینی جایگاهی در خور اعتنا دارد - ترسیم کننده جهت مردم‏سالارانه نظام می‏باشد . و از طرفی امر به معروف و نهی از منکر - که در میان آموزه‏های اجتماعی اسلام، نقش تعیین کننده داشته و سلامت و حضور دین را تضمین می‏کند - بیان‏گر حقوق مردم در برابر حاکمان و هموار کننده طریق مردم‏سالاری است . از جمله افتخارهای رهبر فقید انقلاب، خدمت کردن به مردم بود، تا آنجا که او خاضعانه، خویشتن را خدمتگزار ملت می‏خواند . رهبر خواندن یک نوجوان از جان گذشته، مفهومی به جز نیکوداشت مردم و حرکت صادقانه آنان و بهره‏گیری از شور و شعور سیاسی شهروندان را دارد؟
با این همه می‏بایست در عمل، پای‏بندی خود را به مردم و حقوق مشروع آنان نشان داد و مطالبات ملت را در سیاستهای کلان نظام لحاظ نمود . بیگانگی حاکمیت و دولت و مجلس با ضرورتهای طرح شده از جانب ملت، به تدریج تمایل همگانی به نظام را کاهش داده و به ستیزه خویی یا سیاست گریزی شهروندان به ویژه جوانان خواهد انجامید . اندرزها و حکمهای امام به دولتمردان و فقیهان و قضات و نمایندگان در ارتباط با خدمت‏به مردم و رعایت‏حقوق و برآوردن نیازهای آنان، همه و همه از لزوم مردم‏سالاری حکایت دارد . "ولی نعمت" خواندن مردم از جانب رهبر فقید انقلاب، و همچنین "در راس امور" تلقی کردن مجلس برآمده از ملت، جملگی نگرش مردم سالارانه را به دست می‏دهد . می‏توان با جرات گفت که امام خمینی نه خود را و نه هیچ کس و نهاد دیگر را قیم مردم نمی‏دانست و آنان را عوام و جاهل و محکوم و رعیت توسری خور به حساب نمی‏آورد . امام در کنار حق شرعی ولایت - که سرسختانه بدان باور داشت - وکالت و اعتماد ملت را - که پشتوانه حاکمیت و نشان‏گر مشروعیت آن به شمار می‏آمد - می‏نشانید . همه پرسی و تکرار آن در دوران امام، به روشنی از ضرورت رویکرد مردم‏گرایانه در حاکمیت مستقل و متکی به باورداشتهای ملت، حکایت می‏کند . آنچه راه امام را از پاره‏ای افراد متحجر و متعصب جدا می‏سازد، همانا لحاظ کردن افکار عمومی و خواست مردمی است که رژیمی مترقی و مستقل را طلب کرده‏اند . بدین سان در عرصه مدیریت کلان جامعه از یک سو، اسلام را تاثیر گذار می‏نگریم و از دیگر سو، ملت را .
"جمهوری اسلامی یعنی اینکه رژیم به احکام اسلامی و به خواست مردم عمل کند . "۲۳
در کارنامه سیاسی رهبر فقید انقلاب، "مردم" به چنان جایگاه والایی نایل گشته‏اند که می‏توان قبول دموکراسی در اندیشه سیاسی امام را طرح نمود . البته با وجود انتقادهایی که ایشان به دموکراسی غربی دارد و طبعا یک متفکر توحیدگرا دارد، باید این نکته را افزود که مردم‏سالاری پذیرفته شده در یک بستر دینی است . به هر حال، برای نیل به وفاق ملی نمی‏توان اسلامیت را از جمهوریت و دموکراسی و حقوق و خواست مردم تفکیک کرده و مردم سالاری را در تقابل با دین‏داری قرار داد . استاد مطهری بر این باور است که اسلامیت‏با جمهوریت‏سازگار است و نباید حاکمیت ملی و دموکراسی را مغایر دین تلقی نمود . مخاطبان این سخن و تحلیل شهید مطهری عناصر واپس‏گرا می‏باشند; چه آنان که قرائت آزادی ستیزانه از دین دارند و چه آنان که هنوز دموکراسی را در سده ۱۸ میلادی، تفسیر می‏کنند .
"اسلامی بودن این جمهوری به هیچ وجه با حاکمیت ملی - که به دوره مشروطیت اشاره کردید - و به طور کلی با دموکراسی منافات ندارد و هیچ‏گاه اصول دموکراسی ایجاب نمی‏کند که بر یک جامعه ایدئولوژی و مکتبی حاکم نباشد ... منشا اشتباه آنان که اسلامی بودن جمهوری را منافی با روح دموکراسی می‏دانند ناشی از این است که دموکراسی مورد قبول آنان، هنوز همان دموکراسی قرن هیجدهم است که در آن حقوق انسان در مسایل به معیشت و خوراک و مسکن و پوشاک و آزادی در انتخاب راه معیشت مادی خلاصه می‏شود . اما این که مکتب و عقیده و وابستگی به یک ایمان هم جزو حقوق انسانی است ... به طور کلی به فراموشی سپرده شده است . این اشتباه، معکوس اشتباه خوارج است ... هیچ کس نمی‏خواهد اسلامی بودن جمهوری را بر مردم تحمیل کند . این تقاضای خود مردم است . "۲۴
▪ امام و احزاب
بنیان‏گذار جمهوری اسلامی، نسبت‏به تحزب و احزاب سیاسی - که مردم‏سالاری و وحدت، بدون بهره‏گیری سالم و قانونمند از آن همه ممکن نیست - دیدگاهی واقع‏بینانه داشت .
"این‏طور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد، میزان ایده حزب است . "۲۵
با توجه به سیره عملی امام خمینی و جمع‏بندی سخنان ایشان دور از حقیقت است که امام را به طور کلی مخالف تحزب و احزاب سیاسی بخوانیم . بر فرض محال که به این نتیجه گردن نهاده باشیم، این پرسش را باید پاسخ داد: چرا مخالفان احزاب سیاسی - که از کلام امام شواهدی بر رویه حزب ستیزانه خویش می‏آورند - سعی در تحزب و هم‏سویی معمم و مکلا با ایده سیاسی خود دارند؟ حقیقت این است که برخی می‏کوشند تا رهبر فقید انقلاب را مخالف تنوع و تکثر سیاسی نشان داده و راه توسعه سیاسی را ناهموار ساخته و شهروندان و به ویژه نسل جوان و تحصیل کرده را از عرصه سیاست و وفاق بیرون کنند . روشن است که با حزب ستیزی و حذف و تضعیف رقبای سیاسی، مردم‏سالاری لطمه دیده و گرایشهای ضد اخلاقی و هنجار شکنی‏های اجتماعی را شاهد خواهیم بود که نهایت آن پراکندگی عمومی است . اگر نیک نگریسته شود، مخالفان مردم‏سالاری، درصدد هستند که قرائت و جمعیت‏خود را جایگزین جمهوریت‏ساخته و به تنهایی سکان‏دار کشتی نظام در بیم موج و شب هایل باشند؟ امام خمینی با صراحت این رویه نامعقول و ناممکن را طرد کرده و همگان را به رعایت رقابت‏سالم سیاسی فرا می‏خواند تا محصول آن همه، وفاق و پیشرفت کشور و عزت و اقتدار نظام مردمی متکی بر اسلام باشد .
ـ "ساختن یک مملکت‏با دست‏یک گروه [سیاسی] امکان ندارد"۲۶
عقل سیاسی اقتضا می‏کند که ما امروز با آن اشخاصی که در رویه هم حتی با هم مخالفت دارند، لکن در اصل مقصد با ما موافقند; با ملت موافقند; مسیرشان مسیر ملت است; [وحدت داشته باشیم] تا این مملکت را آرام کنیم ... و جمهوری اسلامی با محتوای حقیقی خودش در این جا پیاده بشود . "۲۷
ملاک تحزب در اندیشه سیاسی امام، همان سلوک مردمی است . با این سعه صدر و روشنایی فکر و باور، جایی برای حذف و تضعیف و تخریب رقیب سیاسی می‏ماند؟ فراخنای خردورزی، اقلیم جغرافیایی نیست که دو پادشاه در آن نمی‏گنجند! امام خمینی، با تساهل و تسامح خویش و همچنین ارج نهادن به ملت و مردم‏سالاری و نهادینگی آن در درازمدت، نشان می‏دهد که به لوازم وحدت پایبند است . آن‏گاه که تبدیل معاند به مخالف; و مخالف به موافق ممکن است و هدف جریان‏ها و حزبها، استقلال و آزادی و آرامش مردم و کشور است، چرا باید دیده‏ها را فرو بست و یکدیگر را نشانه گرفت؟
▪ حوزه، دانشگاه و حاکمیت ملی
امام در رابطه با پاره‏ای از کسان و سازمانها و حزبها، مردم‏گرایی خود و نیز ملت‏ستیزی دشمنان جمهوری اسلامی را آشکار می‏سازد، هرکس و گروه و نهاد که مقابل مردم می‏ایستاد و آنان را از دست‏یابی به خواست‏خویش باز می‏داشت، با واکنش تند رهبر فقید رو به رو می‏گشت . می‏توان گفت که ایشان در طی دوران نهضت دینی - سیاسی‏اش، به خاطر خدا و مردم مشقتها و ملامتها را تاب آورد . برای او همان اندازه که اسلام عزیز بود، ملت و حاکمیت ملی و وفاق سیاسی; شایان اعتنا بود .
"اگر بر فرض محال، حاکمیت فکری از آن روحانی نماها و متحجرین گردد، روحانیت انقلاب جواب خدا و مردم را چه می‏دهد؟ " ۲۸
"نگران تقابل و تعارض جناحهای مومن به انقلابم که مبادا منتهی به تقویت جناح رفاه طلب بی درد و نق زن گردد! "۲۹
"اگر سایر مردم توجه کنند که ملاها روی هواهای نفسانی با هم مختلف هستند ... مردم از شما رو برمی‏گردانند! از شما رو برگرداندن [مردم]، اسباب شکست‏شماست! شکست‏شما، شکست اسلام است! ... شما الهی بشوید . وحدت پیدا بکنید ... ایران را نمی‏شود ویران کرد الا به ویران کردن جناحها! ... این دفعه، اگر خدای نخواسته اینها [استعمارگران] غلبه بکنند، نه از روحانی چیزی باقی می‏گذارند و نه از منورالفکر ... اینها فهمیدند که با این وحدت، ما قدم برداشتیم و استعمار را شکست دادیم . "۳۰
"اینهایی که نمی‏خواهند این کشور، یک کشور صحیح و سالم باشد ... هر وقت آمدند [و] گفتند: دانشگاهی چه جوری است! و هر وقت آمدند گفتند: روحانی چه جوری است! بدانید که این کاری که شما کردید، برای آنها سنگین دارد تمام می‏شود . "۳۱
"آن قدر که کشور ما از دانشگاه و فیضیه صدمه دیده است، از جاهای دیگر ندیده است . باید هر دوی اینها مهذب باشند و علمای اسلام و اساتید دانشگاه با هم پیوند داشته باشند، تفاهم داشته باشند . "۳۲
مردم‏سالاری و حاکمیت ملی و مشارکت‏پذیری جامعه - که بسترساز وحدت شناخته می‏شوند - همدلی دو دسته را می‏طلبد: طالبان علم دین و پژوهشگران علوم و فرهنگ عصر حاضر . تفاهم و سلوک دوستانه و مشفقانه و اصلاح‏طلبانه این دو گروه است که مطالبات منطقی مردم را شناسانده و ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی موجود را نمایانده و اجتهاد و اقدام شایسته و کارآمد را سبب می‏شود . به راستی، رهبر فقید انقلاب در این راه ناهموار، به درستی کوشید و دو جناح علمی و فرهنگی کشور را به هم رسانید .
حاکمیت جناح اقتدارگرای روحانیت، گسستهای فکری و سیاسی نخبگان روحانی و روشنفکر را فزوده و نابودی آنان را رقم خواهد زد .
۳ ) گفتگو
تنشهای سیاسی، خواه ناخواه بر روابط اجتماعی چیرگی می‏یابد و رویارویی افکار و افراد و احزاب را سبب می‏شود . اگر دشمن موهوم یا موجود، عامل تهدید کننده‏ای برای یک نظام سیاسی نباشد، ناهمگونی درونی جریانهای حاکم بر نهادها و افکار عمومی آشکار می‏گردد و بسا به دشمنی و فروپاشی نظام و ایدئولوژی مشترک می‏انجامد . تجربه‏های سیاسی - تاریخی، حاکمی از تاثیربخشی گفتگوی صریح و شفاف است . با این همه، در کارنامه سیاسی و تاریخی نظامها و حاکمیتها و حزبها، کمتر نشانه‏ای از مناظره ایدئولوژیکی یا سیاسی می‏نگریم .
ریشه‏یابی فقدان منطق گفتگو، به دست می‏دهد که خودخواهی‏ها و بدبینی‏ها و تیرگی‏های ناشی از اختلاف و اتهام و نزاع، دیگر مجالی برای دیدار و شنیدن سخن و درک انگیزه‏ها به جای نگذاشته است . عناصر افراطی در هر حرکت و جمعیت، نادانسته طریق تفاهم را ناهموار می‏سازند و رهبران را از گفت وشنود روشنگرانه باز می‏دارند . و از طرفی تهی مایگی و غرض ورزی پاره‏ای از رهبران، آنان را نسبت‏به مناظره با رقیب به هراس انداخته و با بهانه‏های واهی می‏گریزند . اگر برخی ناگزیر از شرکت در گفت و گوی فکری و سیاسی شوند، به دلیل بی‏بهرگی از اخلاق و منطق گفت و گو، سعی در تخریب یکدیگر داشته و فضای موجود را تیره‏تر ساخته‏اند . با این وصف پیداست که ما چه اندازه از وحدت ملی فاصله داشته و نابودی یکدیگر را رقم زده‏ایم . از آنجا که سیاست منهای خودآگاهی اجتماعی، حصار بسته‏ای را گرداگرد افراد و احزاب پدید می‏آورد، آنان دچار توهم شده و حمایت‏شهروندان از ایده و مرام خود را به رخ مخالفان می‏آورند . به هنگام بروز چالشها و ظهور بحرانها، وزن فکری و سیاسی هر جریان مشخص شده و به دست می‏دهد که ملت‏بر اثر سرخوردگی از زور و تزویر، راه خود را در پیش گرفته است .
رهبر فقید انقلاب، از تفاهم و نشستهای دوستانه و گفت و گوهای راه‏گشا و صادقانه، به عنوان ضرورت انکارناپذیر یاد می‏کند . در دیدگاه امام، جناحها و نظام و کشور، در صورتی مصون از آسیبها و خطرها خواهد بود که جملگی فضای آرام و سازنده گفت و گو را فراهم آورند . اظهار سلیقه‏ها و ناخوشایندی‏ها در تریبونهای گروهی یا عمومی، بی‏تردید بر تیرگی روابط سیاسی خواهد افزود و بسا نیروهای خودسر را برانگیخته و گسستهای زیان بار اجتماعی را سبب خواهد گشت . تضعیف شخصیتها و نمادها و جمعیتها، در گفتارهای یک سویه و محفلی و جناحی - که غالبا با تحریک احساسات همراه بوده و هست - مردم را به دسته‏بندی سیاسی کشانده و نظام را از درون آسیب‏پذیر می‏سازد . مشاوره و مناظره سیاسی میان جریانها، پیوسته مورد نظر و اهتمام امام خمینی بوده و بدان فرا می‏خوانده است .
"آن چیزی که لازم است‏برای همه ماها و همه شماها و همه ملت و همه کسانی که می‏خواهند این مملکت را اداره کنند، این است که با هم تفاهم داشته باشند . اگر مساله‏ای را برخلاف [سلیقه و رویه خویش] می‏بینند ... بنشینند و حل کنند و صحبت کنند . در مجلس اگر ... یک مطلبی را می‏بینند که دارد خلاف واقع می‏شود، صحبت کنند . بنشینند [و] مشورت کنند با رفقایشان . "۳۳
▪ آداب مناظره
همان‏گونه که هر کار و سلوکی، آدابی را به منظور بهره‏برداری متناسب می‏طلبد، مناظره سیاسی نیز آداب خاص خود را باید داشته باشد . از جمله می‏توان به آگاهی و دانایی دو طرف مناظره از مواضع و انگیزه‏ها و نوشتارها و گفتارهای یکدیگر اشاره نمود . برخی گفت و گوها به دلیل بی‏خبری از روحیه و عقیده و رویه شرکت‏کنندگان و بسنده کردن به شایعات و استنباطها و استخراجهای بی‏اساس و مغرضانه، به ثمر نمی‏رسد و یا فاصله‏ها را زیاد می‏کند . از دیگر آداب مناظره، رعایت انصاف در داوری و تشخیص و تفسیر سخنان و عقیده‏های یکدیگر است . سوم فضای آرام و به دور از احساسات و تحریک و تهدید عناصر نادان و خودسر . چهارم، این که گفت و گوی سیاسی باید در منظر افکار عمومی باشد . روزنامه‏ها و صدا و سیما و مسجدها و مدرسه‏ها و دانشگاهها، در صورت پذیرا شدن مناظره و مباحثه روشنگرانه به پایگاههای مردمی تبدیل شده و جوانان را جذب سیاست و مسوولیت کرده و مشارکت پذیر می‏نماید . آنان که مردم را محرم اسرار ندانسته و اساسا در تصمیم‏سازی‏های خویش به حساب نیاورده‏اند، وفاق را از بین می‏برند . آنگاه که کسانی پنهانی با بیگانه به گفتگو می‏نشینند و در صدد جلب حمایت اقتصادی و سیاسی او در جهت‏حذف رقیب سیاسی می‏باشند، بی‏شک در میان ملت جایی نخواهند داشت . چراکه گفتگو با دشمن را بر گفت و گو با مردم و پاره‏ای از نیروهای سیاسی، ترجیح می‏دهند .
▪ مناظره در بامداد انقلاب
در دوران امام خمینی، گفت و گوی سیاسی و علنی میان جریانهای موافق و مخالف وجود داشت و به راستی سنت‏حسنه‏ای پایه‏گذاری شد که اقبالی بلند نداشت . حضور چهره‏هایی همچون دکتر بهشتی در این مناظره‏های تلویزیونی ، نشان می‏داد که نظام و حاکمیت از منطق گفتگو جانبداری می‏کند و از نشر ایده‏های مخالفان و بلکه معاندان نمی‏هراسد . استقبال عمومی و رویکرد نقادانه ملت و دانشجویان، حاکی از ضرورت و تاثیر گفتگو در پالایش افکار و مواضع و پدید آمدن وحدت بود . در واقع، جمهوری اسلامی در عصر امام، سیره علوی و جعفری را در برخورد با مخالفان عقیده و مرام پاس داشته و غنا و عزت اسلام و انقلاب را در منظر افکار عمومی جهان می‏نشانید . افزون بر این همه، مناظره‏های آزاد سبب گشته بود تا سیاست و شیوه‏های مسلحانه و تفرقه افکنانه - که بعدها دشواری‏هایی را برای نظام پدید آورد - ادب و فرهنگ و منطق را گردن نهد . پیامد کمترین این حرکت پسندیده و بهنگام، کاستن تنشها و آشوبهای داخلی و فزودن آرامش و انسجام ملی در برابر تهدیدهای بیگانه بود .
رهبر فقید انقلاب، روحانی و دانشگاهی را دو قشر وحدت آفرین و مغزهای متفکر جامعه می‏خواند و مسوولیت آنان را نسبت‏به دیگر اقشار ملت، سنگین‏تر تلقی می‏کرد . پرسش این است که اگر گفتگوی سیاسی ناظر به واقعیتها و سرنوشت نظام، میان این دو نیروی علمی و فرهنگی ممکن نباشد و هریک، دیگری را تهدید یا تضعیف کند، چه فرجامی در انتظار کشور خواهد بود؟ از دیدگاه امام، جدایی وصف‏بندی دانشجو - روحانی، به پراکندگی شهروندان و گسستگی رشته نظام خواهد انجامید .
"اینها [روحانی و دانشجو] مغز متفکرند . دانشگاهی‏ها، چه آنهایی که از دانشگاه بیرون آمده‏اند و حالا وکیل دادگستری شده‏اند و یا حقوق‏دان شدند یا هر چیز دیگر، چه این قشر روحانی که مشغول تحصیل‏اند یا از تحصیل فارغ شده‏اند و مشغول ترویج و کارهای دیگر هستند ... تکلیف برای شما دو طایفه از سایرین زیادتر است ... شما [دانشگاهیان و روحانیون] دو قشری که مغز متفکر بودید، وقتی با هم مجتمع شدید قشرهای دیگر پیوند کردند با شما ... دست از [همفکری و یاری] هم برندارید . "۳۴
▪ مناظره نخبگان و پیامدها
آیا مناظره‏های علمی و فرهنگی و سیاسی آزاد میان حوزویان و دانشگاهیان، مصداقی بارز از تعامل آنان و وفاق نیست؟ دیدارهای نیروهای خردگرا به همراه بحث و تحلیل مسایل روز و تصمیم معقول برای برون رفت از چالشهای تهدید کننده، بی‏گمان جاهلان خردگریز را از خودسری باز می‏دارد . پیداست که از آن طرف، بر اثر فاصله‏های فیزیکی و فکری، و شایعه پراکنی‏ها و بد اندیشی‏های پاره‏ای از مطبوعات و جمعیت‏های سلطه‏جو، کار به مرز تکفیر و ترور یکدیگر می‏انجامد . امام خمینی از گفتارهای یک سویه و جنجال‏انگیز برخی افراد رنج می‏برد و زبان تفرقه افکن‏ها را زبان شیطان می‏خواند . رهبر فقید انقلاب، آن گاه که پای مصالح کلی دین و نظام و کشور و مردم به میان می‏آمد، همگان را مخاطب خود می‏ساخت و لحن عتاب آلود خویش را متوجه روحانی و غیر روحانی، مقدس و غیر مقدس می‏نمود . چراکه به هر حال، وفاق شکنی را نمی‏توان به دسته و صنفی نسبت داد و دسته و صنف دیگر را به بهانه قدسی بودن از تیر ملامت دور نگاه داشت . برخلاف ساده اندیشان عرصه سیاست - که دید خوش بینانه نسبت‏به حال و آینده دارند و فردا را از آن خود و آرمانهای حاکم تلقی می‏کنند - امام اندیشناک بود .
"و بدانید که [دشمنان] ... از این نکته مایوس نیستند که بین خودتان بیایند [و] ایجاد کنند اختلاف را . این اختلاف از زبان هرکس باشد، از زبان هر موجودی باشد، این زبان، زبان شیطان است . چه از زبان یک روحانی باشد، چه از زبان یک مقدس باشد، چه از زبان یک نمازگزار باشد و چه از سایر زبانها ... گاهی هم خود آن آدم، ملتفت نیست که تحت تاثیر شیطان است‏یا زبان شیطان در او فعالیت می‏کند" . ۳۵
تاکید و نام بردن از روحانی و مقدس و نمازگزار، بدین جهت است که برخی آمران به معروف و عدل و خیر، خدا و خود و آسایش خلق را به فراموشی سپرده‏اند .
"از اتحاد صحبت می‏کنند، لکن در عمل، این عمل [هم گرایی] را انجام نمی‏دهند [پای بندی به لوازم وحدت ملی ندارند]، چه شده شما را؟! "۳۶
از آن چه گذشت، می‏توان نتیجه گرفت که فقط در دیدار و کلام متقابل کسان و جمعیت‏هاست که راه وفاق همواری می‏پذیرد و جامعه و کشور، آرامش و ثبات خود را باز می‏یابد . البته این همه در فضا و شرایطی ممکن است که هدفهای مشترک آنان را گرد آورد و انگیزه‏های سیاسی جریانها، رویکردی صادقانه و مشفقانه فراهم سازد . در جامعه‏ای که دو شخصیت فرهنگی یا سیاسی، مجال و حوصله شنیدن سخن و نظر یکدیگر را نداشته باشند، چگونه می‏توان از شهروندان و جوانان آن جامعه انتظار مدارا و مهرورزیدن را داشت؟ چنین است که با از بین رفتن فرصت گفت و گو، شکافها از بالا فزوده شده و گسست ها از پایین گسترش می‏یابد .
▪ نزدیک سازی قرائتها
دو دهه گذشته نشان داد که دشواری‏های مسیر وفاق سیاسی، فراتر از پیش‏بینیها و کوششهای وحدت‏گرایانه است . وجود اندیشه‏ها و حوزه‏های متنوع تولید فکری و فرهنگی در جامعه ایرانی - که از مشروطیت‏به بعد در حال گسترش و جذب جوانان بوده است - همبستگی را با چالشهایی نگران کننده رو به رو ساخته است . حوزه‏ها و دانشگاه‏ها، بر اثر بدبینی‏ها و اتهامهایی که نسبت‏به یکدیگر داشته‏اند، کمتر هم سو شده‏اند . هرچند متفکرانی همچون مطهری با حضور فعال و اندیشمندانه خویش در دانشگاه و کانون جریانهای روشنفکری از فاصله‏ها کاستند، راه وفاق هنوز ناهمواری خود را دارد . پدیده انقلاب اسلامی، در سالیان نخستین، نزدیکی دو جناح فرهنگ و علم را سبب گشت، اما بیشتر جنبه رسمی و فیزیکی داشت تا فکری و نهادی . هرچه انقلاب پیشتر می‏رفت، شاهد بروز گونه‏گونی قرائتهای دینی بودیم و بسا حوزوی و دانشگاهی را به مناظره و یا منازعه می‏کشانید .
و امروز آشکارا می‏نگریم که جدایی‏ها و بی‏مهری‏های موجود، حرکت وفاق را با مشکل مواجه کرده است . آیا می‏توان قرائتهایی که از دین و آموزه‏ها و تاریخ و نهادهای اجتماعی وابسته بدان وجود دارد، به هم نزدیک ساخت؟ یا این که تقابل و تعارض قرائتها توسعه می‏یابد و بازگشت‏به شرایط نامطلوب دوران پیش از انقلاب صورت می‏گیرد . حقیقت این است که سیاست و قدرت با مداخله خود، فضایی حاکی از نابرابری را نشان می‏دهد و از طرفی عوام زدگی پاره‏ای از جامعه، ظهور اندیشه‏های نو را در تنگنا و فشار نهاده است . به هر حال، باید اندیشه و سلوک سیاسی - عرفانی امام خمینی را حرمت نها دو امید و آرامش را پاس داشت، تا در سایه سار آن به وحدت و همدلی مطلوب دست‏یافت .
ابوالفضل هدایتی
پانوشتها:
۱ . صحیفه نور، ج‏۵، ص‏۵۱ .
۲ . همان، ج‏۱۸، ص‏۴۶ .
۳ . همان .
۴ . همان، ج‏۱۶، ص‏۱۴۷ .
۵ . همان، ج ۱۲، ص‏۲۷ .
۶ . همان، ج‏۲، ص‏۱۳۲ .
۷ . همان، ج‏۱۲، ص‏۱۲۲ .
۸ . همان، ج‏۲۰، ص‏۲۲۰ .
۹ . همان، ج‏۱۹، ص‏۵۲ .
۱۰ . همان، ج‏۱۱، ص‏۲۲۲ .
۱۱ . همان، ج‏۲، ص‏۱۳۰ .
۱۲ . همان، ج‏۴، ص‏۱۹۲ .
۱۳ . همان، ص‏۱۰۳ .
۱۴ . همان، ج‏۹، ص‏۸۸ .
۱۵ . همان، ص‏۸۶ .
۱۶ . همان، ج‏۲۱، ص‏۴۷ .
۱۷ . همان، ج‏۱۷، ص‏۲۶۷ .
۱۸ . همان، ج‏۲، ص‏۲۸۰ .
۱۹ . همان، ج‏۲۱، ص‏۴۸ .
۲۰ . پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۶۵ .
۲۱ . همان .
۲۲ . همان، ص‏۶ .
۲۳ . صحیفه نور، ج‏۷، ص‏۲۰۷ .
۲۴ . پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۸۳ - ۸۴ .
۲۵ . کلمات قصار، امام خمینی، ص‏۱۲۸ .
۲۶ . وحدت از دیدگاه امام خمینی، ص‏۳۰ .
۲۷ . همان، ص‏۳۳ - ۳۴ .
۳۸ . صحیفه نور، ج‏۲۱، ص‏۹۶ .
۲۹ . همان، ص‏۹۷ .
۳۰ . همان، ج‏۵، ص‏۱۶۶ - ۱۶۷ .
۳۱ . همان، ج‏۱۳، ص‏۲۱۲ .
۳۲ . همان، ج‏۱۴، ص‏۱۱۳ .
۳۳ . همان، ج‏۱۳، ص‏۹ .
۳۴ . همان، ج‏۹، ص‏۴۳ .
۳۵ . همان، ج‏۲۰، ص‏۱۳ .
۳۶ . همان، ج‏۱۳، ص‏۱۷۲ .
منبع : مجله حضور