چهارشنبه, ۲۱ آذر, ۱۴۰۳ / 11 December, 2024
مجله ویستا


ای کاش هرگز شاه نبودم


«چون صدارت اعظمی و وزارت كبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است، شما را از آن معاف كردیم. باید با كمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید.»
«نوزدهم محرم الحرام سنه ۱۲۶۸»
«ناصرالدین شاه قاجار(۱) »
بر حسب امر اقدس همایون اعلیحضرت شاهنشاهی خلدالله ملكه و سلطانه ... میرزا تقی خان را به واسطه غرورهای شخصانی و حركات ناهنجار و آثار و اسباب بدهوایی و بدخیالی كه سابقا و لاحقا از او دیده شد، از جمیع مناصب اعم از پیشكاری دربار همایون و امارت نظام و تمامی مشاغل و خدمات محوله كه به او محول بود خلع و عزل فرمودند. و حالا نه منصبی به او محول است و نه در امورات دیوانی مدخلیتی دارد، بلكه یكی از آحاد رعیت ایران است.»
«۲۶ محرم الحرام سنه ۱۲۶۸»
«میرزا محمدعلی خان وزیر امور خارجه»
سیاست در ایران دارای مفاهیم و ابعادی متفاوت از آن وجوهی است كه ملل دیگر، به خصوص ملل پیشرفته مد نظر دارند. غربیان سیاست را «فن انجام ممكن ها» می دانند و برای آن اصولی قایلند. اگر از شیوه ای به نام «دموكراسی» سخن می گویند، مقصود انتظام بخشی به فن و فنون سیاست ورزی است تا در پرتو آن امور، بر مداری غیر از اراده های محدود و منفرد بچرخد. در ایران اما اگر چه سیاست در محدوده لفظ، معنایی حول و حوش «رفع و رجوع امور» دارد اما به استناد تاریخ، همواره اصول حاكم بر آن تابع قواعد هیات و دیوان بوده است. نظم سلطنتی، امور كشور را بر مدار اراده فردی می چرخاند و اخلاق قدرت تابع خلقیات سلاطین و اشراف زادگان بود. به این اعتبار امور مملكتی نه بر محور منفعت عمومی و نه به اراده آنان نظام می گیرد. پیشرفت یا عقب ماندگی همه، تابع شخصیت شاه است. مراحم همایونی اگر شامل احوال رعیت شود، كه هیچ وگرنه آشفتگی و هرج و مرج و غارت ثروت ملی و سوختن فرصت ها و شكل گیری تهدیدها و ایجاد فقر و حضور اختلافات فاحش طبقاتی و ... سرنوشت محتوم ملت هاست.
در نظام «پدر _ شاهی» رعیت، توده ای لاشعورند كه مصلحت آنان را شاه تشخیص می دهد. پس، از هر نوع اظهار نظر درباره امور مملكت معذورند. اگر اصلاحی هست باید «به فرموده» انجام گیرد و اگر ندای اصلاح طلبی بلند است باید از اندرونی دربار شنیده شود. قاعده اصلاح نیز نه، باید «اصول سلطنت مطلقه» را نسخ كند و نه منافع درباریان را تهدید نماید و گرنه فرجامی جز «حمام فین» نخواهد داشت.
و این همان قاعده ای بود كه میرزا تقی خان امیر كبیر علیرغم هوش سرشار و آموخته های بسیار نمی دانست و فرجام كار خود را به همان جا كشاند. میرزاتقی خان همشهری استادش قائم مقام و اهل فراهان بود. براساس اصول اشرافی و درباری فرزند غلامان خانه زاد می توانستند در مجالس درسی كه برای ولیعهدان تدارك می شد حضور یابند و میرزاتقی پسر كربلایی قربان آشپز این بخت را یافت كه مربی فرزندان شاه را، استاد خود بداند. از او فن مستوفی گری آموخت و پس از چندی، چنان قائم مقام را به تحسین خود واداشت كه بگوید: «حقیقت، من به كربلایی محمد قربان (پدر میرزاتقی) حسد بردم، و بر پسرش می ترسم ... این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می گذارد.» پس از چندی چنان راه ترقی پیمود كه تحریرنامه های محرمانه و خصوصی به او سپرده شد و قائم مقام، او را به سمت منشی خصوصی خویش منصوب نمود. آنچه قائم مقام در وجنات میرزاتقی می دید، پس از چند صباحی امیرنظام زنگنه هم دید و دامنه محبوبیت و شهرت او حتی به فریدون میرزا، پسر نایب السلطنه هم رسید تا آنجا كه او را به وزارت نظام آذربایجان گماشتند. تاریخدانان البته او را شایسته امارت نظام می دانند اما به نقل و قول های گوناگون وقتی پس از مرگ امیر نظام زنگنه زمزمه «امارت نظامی» او در افتاد اول كسی كه علم مخالفت برافراشت «حاجی میرزاآقاسی» بود. نادر میرزا می نویسد: «همه لشكر آذربادگان جز او كس ندانستندی و فرمان از او بردندی و این شهامت، وزیر ایران، حاجی میرزا آقاسی را گران بود. اما او نزد ناصرالدین میرزای ولیعهد مقامی رفیع و اعتماد یافت و زمینه صدارت او فراهم شد.» می گویند فوق العاده زیرك بود با ذهنی فرهیخته. شب و روز نداشت برای آن كه امور آشفته را نظم ببخشد. «واتسون» منشی سفارت انگلیس درباره او می نویسد: «امیر نظام به همان اندازه پر كار بود كه غیرت و مسئولیت داشت؛ روزها و هفته ها می گذشت كه از بام تا شام كار می كرد و نصیب خود را همان وظیفه مقدس می دانست و دشواری ها و نیرنگ ها نیز او را از كار سست و دلسرد نمی ساخت.» (۲)
نقل بیگانگان از فسادناپذیری او از همه حیرت برانگیزتر است. این كه منافع ملت را قربانی معاملات و معادلات درون قدرت نمی كرد. رشوه نمی پذیرفت و از فساد مالی به دور بود. به قول وزیر مختار انگلیس: «پول دوستی كه خوی ملی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است.» و مجموعه این خلقیات است كه دكتر «پلاك اتریشی» را وا می دارد كه بنویسد: «پول هایی كه خواستند به او بدهند و نگرفت، خرج كشتنش شد.» از شهرت دوری می كرد و هر چه به حكام و ولایات و نمایندگان سیاسی بیگانه می نوشت، همه را به نام شاه و به امر او قلمداد كرده. آنها كه خوانده اند نوشته اند كه در سرتاسر روزنامه «وقایع اتفاقیه» (كه روزنامه خودش بود) اثری از مدح او نیست. مستوفی گری و آشنایی با اعداد و ارقام ذهنی منظم و هندسی به او بخشیده بود و از همین قوه بارها در میزان خرج و مخارج قشون تا اصلاح امور دارایی خزانه و سر و سامان دادن به تجارت ایران سود جست. با این حال از حالات روانی او گفته اند كه اخلاقی متغیر داشت. هر چند هرگز كسی او را به «تلون طبع» نمی شناسد اما حالات متعدد افسردگی و اخلاقی با زیر و بم های تند را از او نقل كرده اند. میرزا تقی خان از زمان منشی گری قائم مقام فراهانی تا زمان صدارت، سه ماموریت مهم داشت. نخست در سال ۵ _ ۱۲۴۴ در سن ۲۲ سالگی و در زمره دبیران به همراه خسرومیرزا به سفر روسیه رفت. پس از آن ۹ سال بعد برای ملاقات با تزار روس در زمان وزارت آذربایجان به همراه ناصرالدین میرزای ولیعهد پای به ایروان گذاشت و سرانجام به عنوان نماینده تام الاختیار یكی از مهم ترین مذاكرات دیپلماتیك تاریخ ایران برای شركت در كنفرانس ارز روم به عثمانی رهسپار شد. ماجرای سفر روسیه آن بود كه مدتی پس از امضای قرارداد تركمنچای، «گریبایدوف» نویسنده روسی برای مبادله آن پیمان و به سمت سفارت فوق العاده به ایران آمد. گفته اند كه او از این ماموریت بسیار ناراضی بود و لاجرم با رفتاری به غایت تحریك آمیز مردم و روحانیون را تحریك كرد. تداوم این تحریكات موجب شد كه معدودی نادان و خشمگین او را در ۱۲۴۴ به قتل رساندند. دولت ایران از این واقعه مستاصل شد. بیم آن داشت كه مبادا این واقعه آتش جنگ با روسیه را شعله ور سازد. اما جای نگرانی نبود. چرا كه روس مشغول جنگ با عثمانی بود و نمی خواست در همسایگی خود بحران دیگری ایجاد كند. قائم مقام خردمندی كرد و برای دلجویی نامه فرستاد. دولت ایران جسد گریبایدوف را با احترام به قفقاز فرستاد و مقرر شد هیاتی برای عذرخواهی راهی پطرزبورگ شوند. سرانجام هیاتی به ریاست خسرومیرزا (یكی از پسران ولیعهد) و عضویت امیرنظام آذربایجان محمد خان زنگنه، میرزا تقی خان و ... راهی شدند. در این سفر ماموریت میرزاتقی خان آگاه كردن قائم مقام از امور بود و تبحر دیپلماتیك هیات ایرانی باعث شد دولت روسیه اظهار تاسف ایران را بپذیرد و مضافا از یك كرور تومان بابت باقیمانده دو كرور غرامت عهدنامه تركمنچای گذشت كند. علاوه بر آن نیكلای روس دوازده عراده توپ به رسم ارمغان برای شاه و ولیعهد فرستاد و این نخستین پیروزی میرزاتقی خان بود كه او را در منظر توجه و عنایت قرار داد. از كاردانی و مهارت او در فن دیپلماسی بسیار گفته اند. به خصوص گزارش های نمایندگان دول بیگانه در كنفرانس ارز روم مشحون از تعریف و تمجیدهایی است كه البته در آن روزها لااقل به صراحت اعلام نمی شد و امروز از متون به دست آمده از نامه های محرمانه سفرای روس و انگلیس معلوم شده است.در پی كشمكش های فراوان میان ایران و عثمانی و در پی تعدیات و تجاوزهای پیاپی تركان عثمانی به خاك ایران و درگرفتن چندین و چند فقره جنگ و خونریزی سرانجام به میانجی گری دول روس و انگلیس مقرر شد انجمنی از نمایندگان چهار دولت ایران، انگلیس، روسیه و عثمانی در ارز روم تشكیل شود تا به بررسی مبنایی اختلافات بپردازد.قرار بود جعفر خان مشیرالدوله به عنوان رییس هیات ایرانی رهسپار عثمانی شود كه به علت بیماری او، میرزاتقی خان به عنوان وزیر مختار ایران راهی ارز روم شد و اختیارنامه وزیر نظام به عنوان «وكیل مختار» ایران با مقام وزارت در صفر ۱۲۵۹ به مهر محمد شاه صادر شد. كنفرانس ارز روم اگر چه به میانجی گری روس و انگلیس تشكیل شده بود، اما انگلستان در باطن، موضع مشترك با عثمانی داشت. این واقعیت در نامه نماینده انگلیس پس از به توپ بستن كربلا توسط نجیب پاشا حاكم بغداد به باب عالی عثمانی مشهود است. انگلیس روش هایی را به عثمانی پیشنهاد می كند و عثمانی نیز مو به مو به اجرا می گذارد كه نه تنها حقوق ایران در این واقعه پس از مدتی ضایع می شود بلكه مذاكرات طولانی بر سر وصول غرامت نیز به جایی نمی رسد. از سویی دیگر وضع دولت ایران در زمان محمد شاه بسیار آشفته بود. حاجی میرزا آقاسی صدراعظمی ناتوان بود و از همه مهم تر در مقابل دولت های خارجی كاملا حالتی منفعل داشت. انگلیس از همین میزان نفوذ خود در، دربار ایران نهایت استفاده را می برد و هر گاه مهارت میرزاتقی خان در كنفرانس ارز روم كفه ترازو را بیش از حد به نفع ایران سنگین می كرد، یا پافشاری او مانع تحمیل معاهدات استعمارطلبانه به ایران می شد به دربار ایران متوسل می گشت. انگلستان حاجی میرزا آقاسی را تحت فشار می گذاشت و او از نامه ها و فرمان های ضد و نقیض گرفته تا دستورات بازخواست كننده برای میرزاتقی خان می فرستاد. بنا به گزارشات محرمانه سفرای روس و انگلیس متانت میرزا تقی خان در آن مذاكرات همه را به حیرت واداشته بود. سفیر انگلیس در نامه ای كه به وزیر خارجه دولت متبوع خود می نویسد علاوه بر ستایش وقار و متانت میرزاتقی خان از «اطوار تمسخرآمیز» و «تند» نماینده عثمانی «انورافندی» سخن می گوید. امیر اما به هنگام سخن گفتن دست بالا می گرفت و هرگز فریاد نمی كشید. تسلط او به سیاست خارجی او را به نقاط اشتراك روس و انگلیس آگاه كرده بود و موارد مورد اختلاف آنان را می شناخت. پس به موقع كوتاه می آمد و به موقع پافشاری می كرد. دستورات نامعقول میرزا آقاسی، امیر را در موقعیتی سخت قرار می داد اما او از فرامینی كه دیپلماسی دولت را در ارز روم تضعیف می نمود سرپیچی می كرد و البته مخاطب بازخواست های سخت و تحقیر كننده واقع می شد.دولت انگلیس این مهارت را بر نمی تافت. گاه به بهانه اساعه ادب امیر و درشتی او حاجی میرزا آقاسی را برمی انگیخت تا در یك فقره صدراعظم در نامه ای میرزاتقی خان را مواخذه می كند و از درشتی او نسبت به نمایندگان حاضر در كنفرانس ایراد می گیرد و دستور می دهد «آنچه به تو می گویم بگو.». میرزاتقی خان در پاسخی كه به میرزا آقاسی می نویسد عمق دلخوری خود را آشكار می كند: «پیشتر هم عرض كردم به خدا قسم به نمك بندگان عالی قسم رفتار كمترین، در هر حال و هر باب با آنها از ملایمت گذشته سهل است از تملق هم گذشته است، باز چاره نمی كند و نخواهد كرد، چرا كه آنها رهین منت عثمانلو هستند. ... صریح مرقوم بفرمایید كه هر چه مامورین دولتین فخیمتین تكلیف می كنند قبول بكن تا فردا كمترین، مورد مواخذه نشوم! چرا كه اگر قبول نكنم، اینطور می شود. دیگر، درشتی كمترین را با هر كدام از مامورین دول ثلاثه اتفاق افتاده است معلوم
فرموده، كمترین را هر طور شایسته می دانند مواخذه فرمایند!» (۳)
فن سیاست بین الملل در، دربار ایران فنی بیگانه بود. حاجی میرزا آقاسی كه بیشتر دستورات را به ارز روم می فرستاد از فرهیختگی و شناخت لغات و اصطلاحات عاجز بوده و همین امر گرهی بر گره های كور در سیاست میرزا تقی خان می افزود. یك بار كه در كنفرانس بحث بر سر این در گرفت كه ایران و عثمانی تمام ادعاهای ارضی سابق خود نسبت به یكدیگر را پس بگیرند، گره افتاد بر سر این كه جمله «ادعاهای پیش را «موقوف» دارند» در عهدنامه درج شود یا «ادعاهای پیش را «ترك» كنند.». این بحث لغوی نكته ای باریك تر از مو بود. «ترك كردن» به مفهوم مطلق چشم پوشیدن تعبیر می شد كه جای بازگشت نداشت. حال آن كه «موقوف داشتن» التزام قطعی ایجاب نمی نمود. میرزاتقی خان موضوع اختلاف را به صدراعظم نوشت.میرزا آقاسی اما با این مباحث آشنایی نداشت. پس به وكیل مختار پاسخ فرستاد كه: «اختلاف در معنی «متروك» و «موقوف» واضح است. و بحث درباره آنها چه فایده دارد؟! اگر عثمانیان لغت «متروك» را می خواهند، ما هم باطنا همان را ترجیح می دهیم. گفت و شنید در این باره اساسا با مراتب درایت و فراست آن عالیجاه وفق نمی دهد، مگر توقف طولانی در ارزنهٔ الروم موجب تشتت خیال و كند ذهنی آن عالیجاه گردیده، و یا این كه ما را خیلی احمق و بی تجربه تصور می كنید كه راجع به امور ناقابل كه ضرری به دین و دولت نمی رساند، دستورالعمل تازه می خواهید؟» اگر چه امیر در كنفرانس ارز روم امتیازاتی چون تثبیت حاكمیت ایران بر محمره و حق كشتیرانی در شط العرب و برخی امتیازات دیگر را اخذ نمود و متن عهدنامه با پافشاری وی در نهایت، به سود دولت ایران تنظیم شد لیكن كارشكنی ها و نابلدی ها كار خود را كرد. حاجی میرزا آقاسی تا از امیر، دلخوری به دل می گرفت نامه های محرمانه را به دست سفرای دولت های روس و انگلیس می داد تا به امیر برسانند و متن نامه تا به دست امیر می رسید مفاد آن به اطلاع نمایندگان دول میانجی و حتی طرف عثمانی رسیده بود. صدراعظم ایران البته اخبار طبقه بندی شده و اسرار حكومتی را نیز از نمایندگان انگلیس و روس دریغ نمی داشت. مدام به میرزا تقی خان می نوشت كه هر چه زودتر كار را تمام كند و باز گردد. میرزا مدتی را به خرج شخصی خود در ارز روم ماند و سرانجام كوشید عهدنامه ای به منفعت ملت ایران تنظیم نماید. دلایل اهمیت تاریخی مقام امیركبیر را چند فقره می دانند، از جمله آن كه او همواره پاسدار هویت ملی و استقلال سیاسی ایران در مقابل تعرض غربی بود. مضاف بر آن اصلاحات حكومتی را اصلی لایتغیر می پنداشت و بر آن همت گماشت و اگرچه از كارشكنی های پنهان و آشكار در امان نبود آن را رها نكرد. و دیگر آن كه امیر كبیر را مبارزی خستگی ناپذیر با فساد و مروج اخلاق مدنی دانسته اند. در بازكاوی سیر تطور اندیشگی امیر، به ناگزیر می بایست به آغاز خدمت دیوانی او نزد قائم مقام فراهانی بازگشت. شكفتگی استعداد وی در همان جا بود و از آن دوران آموختن تاریخ و ادبیات فارسی و عربی و مقداری فن و حساب را به میراث دارد. پس از آن آموزش درس سیاست را نیز مدیون همان استاد است و گزاف نیست اگر ادعا شود نخستین جرقه های اصلاح در ذهن و ضمیر او با مشاهده اصلاحات در دستگاه عباس میرزا و وزیرانش میرزا بزرگ و میرزا ابوالقاسم شعله ور شد. اصلاحات عباس میرزا از اصلاح قشون آغاز شد و با ساختن كارخانه های توپ ریزی و تفنگ سازی تداوم یافت. شاه فرمان داد كه استخراج معادن را آزاد كردند و دستگاه پنبه ریسی و پشم ریسی و پارچه بافی بپا كرد. شاگردان بسیار به اروپا فرستاد و خود، به نزد یكی از افسران فرانسوی به آموزش ریاضیات همت گماشت و در زمینه فلسفه، عقاید كپرنیك و نیوتن را آموخت. از كار های مهم او تاسیس چاپخانه و ترجمه كتب فرنگی است و این مرهون آموزش شاگردان ایرانی بود كه در انگلستان صنعت چاپ آموختند به اضافه طب و مهندسی و حكمت طبیعی و نقشه برداری و ...امیر از سوی دیگر به خدمت استیفای نظام پرداخته بود و با سرآمدن نظامی و برخی ماموران اروپایی مراودت و حشر و نشر داشت. همزمانی این تجربه ها با شكست سنگین ایران از روسیه البته كام او را تلخ كرد. اما سفر به روسیه علاوه بر آنكه او را در كانون توجه دیوانیان قرار داد، از سوی دیگر به طور مستقیم در جریان نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... این كشور گذاشت. در پطرزبورگ پایتخت روسیه هر روز از مدرسه ای یا كارخانه ای یا موسسات دولتی و غیر دولتی دیدن می كرد. شب ها به تماشا خانه می رفت و با ابعاد هنر نمایش (طیاتر) در همانجا آشنا شد. حتی تشكیلات جاسوسی روسیه را نیز رصد كرد و بررسی «مشورتخانه تجار» و امور خزانه داری را نیز از قلم نینداخت.
ورزیدگی او در هنگام امیر نظامی به كمال رسید. زبان تركی را در تبریز تا حدودی فرا گرفته بود و آن را در مدت اقامت ۴ ساله در عثمانی كامل كرد. در آن دوران با تنظیمات دولت عثمانی نیز آشنایی بسیار یافت.
در دوره «تنظیمات» دولت عثمانی كه از سال ۱۲۵۵ همزمان با دوران سفارت امیر، آغاز شد وضع قانون اصلاح قشون تحت لوای «نظام جدید» در اولویت قرار گرفت. مدرسه طب عسگری تاسیس شد و فرستادن شاگردان به اروپا در دستور كار آمد. دولت عثمانی بر تامین امنیت جانی و مالی و تساوی افراد مسلمان از غیر مسلمان از نظر محاكم حقوقی تاكید كرد و دست به اصلاح نظام اداری و بوروكراسی یازید. در قانون جزا مقرر شد كه همه اتباع مسلمان و مسیحی مساوی باشند و احداث دارالفنون آغاز گردد. البته دوره تنظیمات عثمانی پس از چندی در میانه راه متوقف شد. نقل است كه امیر در گفت و گو با اروپاییان از سیستم حكومت غربی به خصوص ژرمنی جویا می شد. در سفارت ارز روم كتاب های اروپایی را گردآورد و مترجم خود «ژان داود» را به كار ترجمه آن گماشت. همه این ها به اضافه دید اجتماعی او و تیزبینی در بررسی چند و چون اصول ترقیخواهی از او اصلاحگری مقتدر و كارآمد ساخت. هر چند برخی تاریخدانان نوع حكومت امیر را «استبداد منور» دانستند و تلاش های متعدد او در زمینه تمركز قدرت و گسترش دولت از شواهد صحت این تشخیص است، اما به تصریح شخص امیركبیر، او اعتقاد به كثرت و توزیع قدرت در وزارتخانه ها و نهادهای گوناگون داشته و دولت متمركز را واكنشی در برابر هرج و مرج های بزرگ در بلاد متعدد ایران می دانسته است. مجموعه این عوامل از او اصلاحگرایی ساخت كه انتظام امور مملكتی را با نقشه ریزی دقیق پیگیری نمود. میرزا تقی خان امیركبیر در دوران زمامداری خود از اصلاح تشكیلات اداری در حوزه اصلاحات عمومی آغاز كرد و در نخستین گام ها حقوق و مواجب سنگین شاهزادگان و درباریان و دیوانیان و روحانیان را برانداخت. بر كاهش نفوذ روحانیون در دستگاه حكومت همت گماشت و رسم مدیحه سرایی و مرثیه های سست را با سرودن اشعار نغز و مورد پسند عوام و خواص تعویض كرد. از جمله اقدامات او در اصلاح سیاست دینی حمایت از حقوق اقلیت های مذهبی و گماردن آنان به امور دولتی و مدنی بود. ساخت چندین سد بر روی رودخانه ها و ستاندن امتیاز شیلات بحر خزر از روس و بازگرداندن آن به ایران از جمله اقدامات او بود. همان گونه كه مشهور است احداث دارالفنون كار او بود و در كنار آن توسعه چاپخانه ها و ترجمه كتب اروپایی نیز از زمره اقدامات اوست. امیر كبیر موسس روزنامه «وقایع اتفاقیه» نیز هست كه سرانجام فرمان نهایی عزل او را در همان روزنامه به چاپ رساندند. او نخستین بیمارستان دولتی را بنا كرد و به جمع آوری گدایان دست زد. آب نهر كرج را به تهران آورد و پست جدید به راه انداخت. از جمله اقدامات شهری او اخراج دلقكان از دربار و راندن شاعران و تملق گویان و مدیحه سرایان است. امیر بود كه رسم قداره كشی و عربده كشی در معابر را بر انداخت و نیروهای بحری (دریایی) را ایجاد كرد. میرزا تقی خان امیركبیر پس از مرگ محمد شاه در ۱۲۶۴ به همراه ناصرالدین میرزای ولیعهد برای تاجگذاری وی رهسپار پایتخت شد. در پایتخت دولت، نیم استوار بود و خزانه خالی، دستگاه دولت آشفته و اوضاع كشور بی سر و سامان. تا رسیدن ولیعهد به ایران اداره دربار با مهدعلیا، مادر ناصرالدین بود. مهد علیا میرزا آقا خان نوری را كه به دستور حاجی میرزای آقاسی از وزارت لشكر عزل شده بود و او را فلك كرده بودند، به اصرار سفارت انگلیس فراخواند. امیر، هر چند با حضور میرزا آقا خان مخالف بود اما به جهت تازه بودن منصب، مصلحت ندید بنای درگیری با مادر شاه را بگذارد. اما كاری شایسته به میرزا آقا خان نسپرد و اشتباه مسلم او این بود كه وقتی مقامش استوار گشت او را بر نیانداخت. میرزا آقاخان نوری اسرار سیاسی دولت را به طور محرمانه به سفارتخانه های خارجی گزارش می كرد و حتی پیش از صدراعظمی تحت الحمایه دول خارجی محسوب می شد.جهان خانم مشهور به «نواب» و ملقب به «مهد علیا» دختر امیر محمد قاسم خان قاجار و همسر محمد شاه زنی زشت چهره بود كه باهوشی و جاه طلبی را از اخلاق او نقل كرده اند. روابط ناصرالدین شاه با مادرش در اوایل سلطنت به شدت تیره بود. شاه اوامر مهد علیا را نقض می كرد و هنگامی كه بر خلاف نظر او، ملكزاده خانم خواهر تنی خود را به عقد میرزا تقی خان امیركبیر در آورد بر عمق كینه او افزود. «نواب» از گشترش نفوذ امیر، می ترسید و حق هم داشت. با این حال ارادت شاه به امیر فراتر از مناسبات دولتی و دیوانی، روابطی عاطفی و پدر و فرزندی بود. همین ارادت و اعتقاد شاه به امیر و اقتدار او در اداره كشور از یك سو و ناسازگاری او با مطالبات موهن دول خارجی از سوی دیگر و همچنین قطع مواجب و كاهش اموال مقربان دربار و شاهزادگان (كه به قول مهد علیا امیر آنان را از «سگ» كمتر می داند)، زمینه های توطئه چینی علیه او را فراهم كرد. كانون این توطئه چینی ها قصر نواب بود. هر چند امیر می كوشید در نزد شاه از مادرش دلجویی كند و میانه آنان را آشتی دهد لیكن مجموعه عوامل یاد شده مانع دسیسه علیه او نمی شد. دسیسه پردازان در نخستین گام شایع كردند كه امیر قصد تصاحب تاج و تخت سلطنتی را دارد. شاه البته انكار می نمود و ارادت امیر همواره بر اعتماد او می افزود. اما با رفع كدورت میان شاه و مهد علیا و تلقینات و نقشه ریزی های او به تدریج زمینه پذیرش این ظن در ذهن شاه ایجاد شد. بنا بر استنادات، مهد علیا برای تلقین این ظن حتی از زنان و كنیزان دربار هم سود می جست. سرانجام بر اثر توطئه مشترك مهد علیا و «میرزا آقا خان نوری» شاه فرمان عزل امیر را صادر كرد. با این حال فرمان شاه مبتنی بود بر آن كه امیر، تنها از صدارت اعظمی خلع شده و علاوه بر محفوظ بودن همه القاب او، وی سمت امارت نظام را داراست. به اضافه، چنین شایع كردند كه این «خلع» خواست باطنی خود امیر بوده كه از، ازدیاد مشاغل خستگی حاصل كرده است. شاه اما به یاد وزیرش می گریست و برای او كاغذ می فرستاد كه «قلب من آرزوی شما را می كند.» و «ای كاش هرگز شاه نبودم ... كه چنین كاری بكنم.» به تدریج زمزمه ها دوباره آغاز شد. اقتدار امیر را تهدیدی برای سلطنت شاه وانمود كردند و به كذب و صدق، رفتارها و گفتارهای او را به تاویل های ضد سلطنتی نزد شاه عرضه داشتند. این تلقینات نیز كارگر افتاد تا سرانجام میرزا تقی خان در ۲۶ محرم ۱۲۶۸ از همه مناصب دولتی و دیوانی و عموم القاب خلع شد و به حكم «رعیت عام» در آمد.
اما بیم بازگشتن امیر به صدارت همچنان وجود داشت. پس میرزا آقا خان نوری به تحریك و ترفند سرانجام موفق شد حكم تبعید امیر به كاشان را نیز بگیرد. مهد علیا هر چه كوشید ملكزاده خانوم را به طلاق وا دارد ناكام ماند و سرانجام امیر، ملكزاده و دو دختر كوچك سوار بر كالسكه ای به قصر فین در كاشان تبعید شدند. دو هفته بعد «منصب امیر نظامی» از تشكیلات مملكتی بر افتاد تا كسی «نام امیر» را نیاورد و نشنود. قصر فین از عمارات ییلاقی بود. خیابان هایی كه با درختان سرو در باغ فین موجود است و جوی های مرمر شفافی كه در اطراف خیابان ها بنا شده، زیبایی آن را مسحور كننده كرده است. در پشت باغ فین دو حمام ساخته بودند، یكی زنانه و یكی مردانه. سرنوشت امیر در همین حمام رقم خورد. پس از قتل امیر كبیر، میرزا آقا خان نوری صدراعظم شد و كاغذی فرستاد برای شاه و در آن نوشت: «بحمدالله كه میرزا تقی خان غیر مرحوم، به درك واصل شد. خدا جان این چاكر و جمیع اولاد آدم و عالم را فدای یك جمله دستخط مبارك سركار اقدس شهریاری بنماید. این بنده میرزا تقی خان نیست كه خود، زور داشته باشد و هوایی؛ زور و تسلط چاكر، اعتبار شاه است!»(۴)
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی