شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
افول قدرت آمریکا و ایجاد تعادل در جهان

اگر چه كشته شدن الزرقاوی و معرفی سه تن از وزیران عراق از سوی مالكی برای دولت بوش خوشایند است، اما باید گفت چشم انداز اقدامات بلند مدت در عراق برای وی و مقامات دولت او چندان رضایت بخش به نظر نمیرسد. گرچه كشته شدن زرقاوی ضربهای مهلك به شبه نظامیگری در عراق محسوب میشود، اما این امر باعث توقف فوری شورشهای غرب و مركز این كشور نمیشود. از سوی دیگر، وزرای جدید دولت عراق برای اجرای سیاستهای دولت با مشكلات فراوانی روبرو خواهند بود. در حالی كه سه سال از آغاز طرح آمریكا برای بازسازی یك دولت كارآمد در عراق میگذرد، این طرح همچنان با موانعی همچون فساد، تفرقه و هرج و مرج روبرو گشته و موضوعات مهمی همچون وضعیت نظامیان آمریكایی در این كشور باعث نگرانی این دولت شده است.
در این میان مسالهای كه به شدت باعث نگرانی زالمای خلیلزاد و مقامات ارشد آمریكایی شده است، عدم توانایی آمریكا در تاثیرگذاری بر تحولات مهم عراق میباشد.
اكنون به روشنی میتوان دید كه هیچ یك از سناریوهای خوشبینانهای كه بوش و مشاورانش در طول سه سال گذشته برای عراق تدارك دیدهاند، به هیچ عنوان دست یافتنی نیست.
اگر چه كاخ سفید قصد دارد شمار نظامیان آمریكایی در عراق را قبل از انتخابات میاندورهای آمریكا در ماه نوامبر به هزار نفر برساند، اما شرایط بیانگر این حقیقت است كه بهبود وضع امنیتی عراق به این زودی امكانپذیر نیست.
برخی محافظهكاران و لیبرالهای جنگطلب مدعی هستند كه هنوز زمان اعلام شكست بوش در عراق فرا نرسیده است. این افراد با اتخاذ دیدگاههای بلند مدت این استدلال را مطرح كنند كه تنها تاریخ میتواند درباره آثار مثبت بركناری صدام قضاوت كند. در تكذیب چنین ادعایی باید پرسید آیا سه سالی كه از حضور آمریكاییها در عراق میگذرد خود بخشی از تاریخ به حساب نمیآید؟ سه سالی كه جز رنج و مصیبت برای عراقیها چیز دیگری در پی نداشته است. در این سه سال عراقیهای زیادی كشته و زخمی شدند، شبه نظامیگری رشد كرد و مردم مجبور شدند به مكانهای ناامن مهاجرت كنند.
در چنین شرایطی نه تنها امكان بازسازی عراق میسر نیست، بلكه حتا كُند كردن سیر نزولی تحولات در این كشور هم غیرممكن به نظر میرسد. آخرین حیله سیاسی كه دولت بوش به آن متوسل شد برگزاری انتخابات پارلمانی در عراق بود. اگر چه برگزاری این انتخابات یك موفقیت به حساب میآید، اما در تحقق هماهنگیهای سیاسی و رسیدن به توانایی و صلاحیت مورد نظر برای یك دولت، ناكام ماند. به عبارت دیگر پس از برگزاری انتخابات پارلمانی عراق، اوضاع در این كشور به شدت روبه افول نهاد.
هدف بوش از آغاز جنگ در خاورمیانه، به عراق محدود نمیشد. هدف دیكچنی، دونالد رامسفلد و دیگر مشاوران غیرنظامی بوش در پنتاگون و نومحافظهكارانی كه در پشت صحنه این تصمیمگیری قرار داشتند، این بود كه سایر كشورهای خاورمیانه و جهان را از سیاستهای جنگطلبانه خود آگاه كنند.
از دیدگاه این افراد حمله به عراق، در بازی جهانی قدرت طلبی از اهمیت بالایی برخوردار بود. در عرصههایی همچون خلیخ فارس، تنشهای اراضی اشغالی، مبارزه با تروریسم، روابط بینالمللی با دیگر قدرتهای در حال رشد و حمله به عراق با هدف احیای قدرت و نفوذ آمریكا انجام گرفت.
اما گردانندگان سناریوی عراق و تصمیمگیرندگان آن در محاسبات خود اشتباه كردند. آنان اگر چه رابطه بین این سناریو و موضوعات مهم عرصه بینالملل را به خوبی درك كرده بودند، اما تصور آنها درباره موفقیتآمیز بودن این عملكرد كاملاً اشتباه بود.
در حالی كه پیروزی بوش در عرصه داخلی عراق میتوانست كمك زیادی به تقویت موضع آمریكا در جوامع بینالمللی كمك زیادی كند، اما این اتفاق هرگز رخ نداد. آمریكا هم اكنون در قبال قدرتهای برتر منطقه و جهان از جمله ایران، روسیه، چین، هند و ونزوئلا با شكست مواجه شده است.
دلیل بارز ناكامی بوش در عراق را میتوان شكست آمریكا در قبال ایران و عدم توانایی واشنگتن در به چالش كشیدن سیاستهای تهران دانست. تندروهای دولت بوش در سال ۲۰۰۲ اعلام كردند، حمله به عراق و تصرف این كشور، برای تحقق به اهداف آمریكا كافی نیست و حضور نظامی آمریكا در عراق باید مقدمات لازم برای كنترل دو كشور سوریه و ایران را فراهم آورد. آنها عقیده داشتند این كار باید با توسل به تمامی راهكارها – نظامی یا توسل به زور – صورت گیرد.
یكی از مقامات دولت بوش در تأیید اهمیت كنترل ایران برای آمریكا اظهار كرده بود: هر كسی قادر است به عراق حمله كند، اما برای حمله به ایران به مردان واقعی نیاز است.
پس از حمله به عراق، آمریكا در راستای سیاستهای عنادورزانه خود علیه ایران، اقدامات مداخلهجویانه خود را افزایش داد.
كنگره آمریكا بودجههای هنگفتی به گروههای ضدایرانی داد تا برای به خطر انداختن ثبات این كشور تلاش كنند. در همین زمان نیز دولت بوش تلاش كرد ائتلاف بینالمللی مقابله با ایران را تشكیل دهد.
اما در ایران اتفاق دیگری رخ داد. ایرانیها در انتخابات ریاستجمهوری با رأی به احمدینژاد، نفرت خود از سیاستهای زورگویانه و مداخلهجویانه آمریكا و رژیم صهیونیستی را با قاطعیت به اثبات رساندند.
بوش پس از تلاشهای بیوقفه برای مقابله با ایران و دستاویز قرار دادن فعالیتهای كاملاً صلحآمیز این كشور، زمانی كه برای تشكیل ائتلاف جهانی علیه ایران با ناكامی مواجه شد، پیشنهاد مذاكره با تهران را مطرح كرد. اما تعلیق غنیسازی یكی از پیششرطهای دولت آمریكا برای انجام مذاكره با ایران بود. با توجه به این پیششرط به خوبی میتوان عدم حسن نیت آمریكا در ارایه این پیشنهاد را به اثبات رساند.
كالین پاول، وزیر سابق امورخارجه آمریكا در سال ۲۰۰۳ و پیش از آغاز حمله به عراق نیز با طرح حل دیپلماتیك تسلیحات كشتار جمعی این كشور، سعی داشت به جامعه بینالملل بقبولاند برای حل این بحران تمام گزینههای دیپلماتیك را آزموده است.
كاملاً واضح است كه چنین پیششرطی منصفانه نیست و ایران این پیشنهاد را نخواهد پذیرفت. در واقع آمریكا قصد دارد با تزویر و دورویی تمام چنین وانمود میكند كه قصد دارد مساله هستهای ایران را با توسل به راهكار دیپلماتیك حل كند، اما ایران این راهكار را نمیپذیرد و به نظر میرسد این فریبها دیگر كارساز نیست و ایران از تهدیدهای آمریكا هیچ هراسی ندارد.
در حالی كه در اواسط تابستان ۲۰۰۳ تهدیدهای نظامی بوش كاملاً جدی به نظر میرسید، اما اكنون به این تهدیدات وقعی نهاده نمیشود؛ چرا كه ارتش آمریكا گرفتار اوضاع داخلی عراق شده است، عراقی كه اكنون نفوذ سیاسی ایران در آن بیشتر از آمریكا است.
با اشاره به ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریكا و به گروگان گرفته شدن ۵۲ دیپلمات آمریكایی، اكنون دولت آمریكا ۱۳۳ هزار نظامی در عراق دارد كه هر یك از آنان میتوانند یك گروگان باشند. در دهه ۱۹۸۰ ماجرای گروگانگیری باعث شد جیمی كارتر نتواند بار دیگر رئیس جمهور آمریكا شود آیا اكنون واكنش رای دهندگان سا ۱۹۸۰ خواهد بود؟
امروز آمریكا از لحاظ بین المللی در مقایسه با سال ۲۰۰۳ از قدرت كمتری برخوردار است. در سال ۲۰۰۳ گرچه مخالفتها با جنگ عراق زیاد بود، اما به هر حال بوش توانست ۳۰ كشور را برای تشكیل ائتلاف اشغاگران عراق مجاب كند. تونی بلر نخست وزیر انگلیس ۱۱ هزار نظامی در اختیار این ائتلاف قرار داد.
این در حالی است كه اكنون تعداد كشورهایی كه حتا بخواهند حمایت لفظی خود را از ائتلاف ضد ایرانی اعلام كنند كاهش زیادی یافته است و سران مهم كشورهای جهان نیز درباره هر گونه حمله نظامی آمریكا به ایران به شدت هشدار دادند. در این میان تنها استثناء رژیم صهیونیستی است.
در داخل آمریكا هم در مقایسه با سال ۲۰۰۳، حمایت مردم از سیاستهای بوش و حمله احتمالی به ایران به شدت كاهش یافته است. اكنون با توجه به تلفات آمریكاییها در عراق و هزینههای هنگفت نظامی، دیگر تصور اقدام نظامی بدون دردسر (چه در عراق و چه در ایران) آسان نیست.
ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریكا در ۳۱ ماه می، در گفتگو با نیویورك تایمز گفت شرایط مربوط به آغاز گفتگو با تهران در مقایسه با چهار یا پنج سال گذشته بسیار متفاوت است و باید صراحتاً اعلام شود، كه این شرایط اكنون به نفع آمریكا نیست.با اشاره به نگرانی درباره افزایش خطر تروریسم در مقایسه با دهههای قبل میتوان گفت آمریكا پس از شكست شوروی سابق در افغانستان كه با حمایت آمریكا انجام شد، اجازه داد در این كشور تروریستها تقویت شوند و در سطح جهان به ترور اقدام كنند. پس از پیروزی آمریكا در حمله به افغانستان هم تصور میشد كه این پیروزی باعث تقویت و ثبات امنیت مردم افغانستان، و همسایگان این كشور و دیگر كشورهای جهان شود. اما در عرض چند روز پس از سقوط طالبان در كابل، رامسفلد وزیر دفاع آمریكا سخن از حمله به عراق را به میان آورد.
گشایش جبهه دوم در هر جنگی خطرناك است. از سال ۲۰۰۳ باتلاق عراق، نظامیان آمریكا و همپیمانان این كشور و نیز هزینهی هنگفتی را در خود فرو برده است. در ضمن این مسأله باعث شده تا مشكلات افعانستان به فراموشی سپرده شود. مقایسه آماری عراق و افغانستان كم توجهی به مشكلات افغانستان را نشان میدهد.
افغانستان ۳۱ میلیون نفر جمعیت و ۶۴۷ هزار كیلومتر مربع وسعت دارد. در این كشور ۲۶ هزار نظامی بیگانه مستقر هستند و وعدههای كمك مالی به این كشور برای سالهای ۲۰۰۴ – ۲۰۰۹ مجموعاً ۹/۸ میلیارد دلار برآورد شده است. جمعیت عراق ۲۷ میلیون نفر و وسعت این كشور ۴۳۷ هزار كیلومتر مربع است. ۱۴۰ هزار نیروی بیگانه در این كشور حضور دارند و كمكهای وعده داده شده برای عراق از سال ۲۰۰۴ – ۲۰۰۷ برابر با ۳۳ میلیارد دلار میباشد.
قبل از مارس ۲۰۰۳ تقریباً هیچ تروریست بینالمللی در خاك عراق حضور نداشت اما اكنون این كشور همانند افغانستان در زمان اشغال شوروی سابق، به محل جذب تروریستها تبدیل شده است. از طرفی این روزها در افغانستان بخشهای وسیعی از این كشور دوباره تحت كنترل طالبان در آمده است.
حمله به عراق یك ریسك بزرگ سیاسی بود و برای آمریكا ناكامی و شكست غیرقابل جبرانی را به دنبال داشت. ادامه حضور نبودهای آمریكایی در عراق گسترش روزافزون تروریسم را به دنبال خواهد داشت.
یكی از توجیهات دولت بوش برای حمله به عراق، حل بحران اراضی اشغالی بود. مقامات آمریكا ادعا میكردند با حمله به عراق و سرنگونی دولت صدام، كمكهای مالی عراق به فلسطین قطع میشود و این مسأله مقامات فلسطینی را برای قبول شروط رژیم صهیونیستی متقاعد میكند. آنها همچنین عقیده داشتند حمله به عراق كه با حمایت كشورهایی چون انگلیس و مصر صورت میگیرد، حل بحران اراضی فلسطینی را به دنبال خواهد داشت، چرا كه این كشورها پس از اتمام جنگ عراق، بوش را مجبور خواهند كرد تا برای حل مشكلات مردم فلسطین اعمال نفوذ كند.
هیچ یك از این ادعاها به وقوع نپیوست و نه تنها جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین خاتمه نیافت، بلكه جنگ عراق باعث شد تا این رژیم از اوضاع آشفته منطقه و گسترش تروریسم كاملاً سوء استفاده كند. سیاستهای یك جانبه اسراییل و ساخت دیوار حایل، بیش از پیش به مشكلات مردم فلسطین افزود. مقامات رژیم صهیونیستی حتا پس از سقوط صدام و مرگ یاسر عرفات، حاضر نشدند با رهبر دولت خودگردان فلسطین مذاكره كنند.
دولت آمریكا نیز حتا علیرغم درخواستهای انگلیس (بزرگترین حامی بوش در جنگ عراق) حاضر نشد حمایتهای مالی و سیاسی خود از رژیم صهیونیستی را متوقف كند. كنگره آمریكا با تصویب لوایحی كه كمكهای مالی و سیاسی حائز اهمیتی را برای رژیم صهیونیستی به دنبال داشت، این رژیم را در اشغال هر چه بیشتر اراضی مردم فلسطین یاری داد. این رژیم حتا به نقشه راه بوش كه در سال ۲۰۰۲ ارائه شده بود، وقعی ننهاد.
گزارشهای خبری همچنان از مرگ غیرنظامیان، ویرانی وانهدام شهرها و روستاها، سرگردانی اعراب در پاسگاههای ایست بازرسی، محصور شدن شهرها با سیم خاردارهای غیرقابل نفوذ و كنترل شدید نظامی در عراق و اراضی اشغالی خبر میداد. شباهت سیاستهای رژیم صهیونیستی و آمریكا در این دو منطقه اشغالی عجیب نیست، چرا كه آمریكا با پیروی از رژیم صهیونیستی، سیاستهای خود را طراحی میكند. این امر بیش از آنكه تلاش آمریكا برای حل بحران اراضی اشغالی را به اثبات برساند، اتحاد و ائتلاف شیطانی آمریكا و رژیم صهیونیستی را منعكس میكند.
سیاستهای خارجی دولت بوش، وجهه آمریكا را در جهان به شدت مخدوش كرده است. خشونتطلبی و نظامیگری این دولت همواره نفرت جهانیان از آمریكا را به دنبال داشته است. تاریخ بارها شكست سیاستهای امپریالیستی و استعمارگرانه را به اثبات رسانده است. واضح است كه چنین سیاستهایی با اصول دموكراسی در تضاد میباشد و دیگر هیچ كشوری حاضر به قبول یوغ استعمار نیست.
هر چند حمله به عراق در ظاهر به منظور مستعمره قرار دادن این كشور انجام نگرفت، اما در باطن با سیاستهای استعمارگرانه شباهتهای زیادی داشت. برای اثبات این حقیقت میتوان به ۲ نكتهی مهم استدلال كرد.
آمریكا قصد داشت دولت عراق را طبق استانداردها و نقشههای خود تأسیس كند و هدف دیگر آمریكا از حمله به عراق كنترل اقتصاد این كشور طبق اصول و منافع شركتهای آمریكایی بود. زمانی كه واشنگتن با مقاومت شدید عراق در قبال اقدامات فوق مواجه شد، به سیاستهایی متوسل شد كه قدرتهای استعمارگر در طول تاریخ از آنها بهره بردهاند كه از میان آنها میتوان به ایجاد تفرقه، دستگیری و حبس، كنترل شدید، شكنجه و آزار مردم عراق اشاره كرد.
به نظر میرسد فشار داخلی و جوامع بینالمللی برای خروج نیروهای اشغالگر به حدی شدید شود كه نیروهای آمریكایی قبل از اتمام دوره ریاست جمهوری جورج بوش مجبور به ترك عراق شوند.
اما حتا با این اقدام نیز آمریكا قادر نخواهد بود به موضع خود در زمان قبل از جنگ دست پیدا كند و پیشبینی میشود وجهه آمریكا در جهان بیش از پیش مخدوش شود و افول قدرت آمریكا همچنان ادامه پیدا كند.
مهمترین دلیل اثبات ادعای فوق این است كه آمریكا برای خروج نیروهای خود از عراق به همكاری و مشاركت دیگر قدرتهای منطقه نیاز دارد. اما از آنجا كه هنوز خطر قدرتطلبی آمریكا از بین نرفته است، قدرتهایی نظیر روسیه و چین هرگز چنین همكاری را با آمریكا نخواهند داشت. در واقع این قدرتها میدانند كه امكان دارد آمریكا سیاستهای قدرتطلبانه خود را علیه آنان نیز بكار گیرد. بنابراین این قدرتها برای كمك به آمریكا به منظور بیرون كشیدن خود از باتلاق عراق، هزینه هنگفتی را طلب خواهند كرد كه البته این هزینه مادی نیست. در واقع این قدرتها برای همكاری با آمریكا، از دولت این كشور تضمینهای جدی را طلب خواهند كرد. اول آنكه آمریكا باید به آنها تضمین دهد دیگر هرگز جنگی نامشروع و ویرانگر نظیر جنگ عراق را به راه نخواهد انداخت. تضمین دیگر حل بحران اراضی اشغالی خواهد بود.
به نظر میرسد خروج آمریكا از بحران عراق با تضعیف قدرت این كشور و در واقع قدرتمندتر شدن دیگر كشورها مقارن باشد
قطعاً پس از خروج آمریكا از عراق، در سیاستهای بینالمللی پیشرفتهایی حاصل خواهد شد كه ثبات جهانی را تقویت میكند. با این پیشرفتها آمریكا قدرت و نفوذ خود را در حمایت از رژیم صهیونیستی از دست خواهد داد. آمریكا دیگر قادر نخواهد بود با صدور قطعنامههای بینالمللی علیه رژیم صهیونیستی مخالفت كند. علاوه بر آن، آمریكا و دیگر قدرتهای جهان مجبور خواهند شد برای ثبات افغانستان و دیگر مناطق جهان مثل سومالی، كنگو و دارفور كه برای مدتهای طولانی مورد اغماض قرار گرفتهاند، چارهای بیاندیشند.
سرانجام این كه ممكن است بین ۳۰۰ میلیون آمریكایی و ۶ میلیارد انسان دیگر كه شهروند آمریكا نیستند، تعادل و برابری برقرار شود.
علاوه بر اهداف فوق، بازخواست اقدامات نادرست بوش در آمریكا كه به كشته شدن تعداد بیشماری عراقی و آمریكایی انجامید، نباید مورد اغماض قرار گیرد.
شاید مردم آمریكا به آسانی حاضر نباشند افول قدرت كشورشان در جهان را بپذیرند.
هم اكنون بسیاری از مردم آمریكا مانند انگلیسیها و فرانسویهای ۸۰ سال پیش میپندارند، دخالت سیاستمداران آمریكایی در امور دیگر كشورها امری طبیعی است.
اما باید پرسید چرا مداخلههای دولت آمریكا در امور دیگر كشورها برای مردم این كشور امری طبیعی است؟ كه برای توضیح تمام دلایل این تفكر غلط به زمان زیادی نیاز است. اما برای اثبات این حقیقت بیان این نكته بس كه پس از حملات ۱۱ سپتامبر، سوءاستفاده دولت آمریكا از این حملات و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم آمریكا چنین تصوری را در ذهن آنها قوت بخشید و باعث شد آنها به اشتباه فكر كنند برای دفاع از امنیت خود ناچار به جنگافروزی و مداخله در امور دیگر كشورها هستند.
تنها پس از افشای رسواییهای ابوغریب بود كه مردم آمریكا تا حدی از غیرقانونی بودن جنگافروزیهای دولت بوش آگاهی پیدا كرده و به انتقاد از این سیاستها پرداختند.
امروزه اكثر مردم آمریكا عقیده دارند حمله به عراق اقدامی كاملاً نادرست بوده است و دولت باید زمان خروج نیروهای آمریكایی از این كشور را هر چه سریعتر اعلام كند. هر چند به چالش كشیدن سیاستهای دولت بوش از سوی مردم آمریكا به خوبی بیانگر آگاهی تدریجی آنهاست، اما آنها همچنین باید با به چالش كشیدن ایده برتری آمریكا بر جهان از اقدامات مخرب و ویرانگر آتی دولت این كشور ممانعت به عمل آورند.
نویسنده:هلنا كوبان
منبع: Salon
منبع:سایت عملیات روانی
منبع: Salon
منبع:سایت عملیات روانی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست