شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
چگونه بر بحران شغلی غلبه کنیم؟

آیا تاکنون به یک خانهتکانی شغلی فکر کردهاید تا آن را برای غلبه بر دلمردگی شغلی، برای خود تجویز کنید؟ اگر اینچنین است تردید به دل راه ندهید و برای غلبه بر این کسالت و خمودگی، عزم خود را جزم کنید.
آقایx ، سی و سه ساله، مشاور خوشنامی است که در یک شرکت معتبر بینالمللی کار میکند؛ اما از یک سال پیش تاکنون حس میکند که یک نوع دلمردگی شغلی او را از پای درآورده است. او از یکنواختی شغل خود به تنگ آمده است. از اینکه مجبور است نصف زندگی خود را در هواپیما و در جابهجایی بین کشورهای مختلف بگذراند، خسته شده است. فکر کردن به اینگونه سفرها که زمانی برای او جاذبههای کارش به شمار میآمد، اکنون او را فرسوده کرده است.
همسرش از اینکه او را نمیبیند، دائم شکایت دارد و او خود از اینکه نمیتواند زمان کافی را با همسر و دختر ۴ سالهاش بگذراند، احساس ندامت میکند و به خود سرکوفت میزند. او دائم به خودش و همسرش میگوید این وضعیت تا ابد دوام نخواهد داشت و پروژه بعدی او، آخرین پروژهای خواهد بود که باید برای آن به سفری دور و دراز تن دهد.با این حال، یک شب هنگام بازگشت از یک ماموریت کاری و در حین پرواز، به نوعی روشنبینی رسید. او به این نتیجه رسید که همیشه تا کار هست؛ اینگونه ماموریتهای کاری هم که لازمه مسافرتهای طولانیمدت اوست؛ وجود خواهد داشت و اگر به نجات زندگی خانوادگی خود علاقهمند است، نباید به این وضعیت ادامه دهد.
پس از این افکار، آقای x برای خودش فهرستی از آرزوهایش را نوشت. او به دنبال کاری بود که زمان کارش دست خودش باشد و لازم نباشد به سفرهای زیادی برود و کمتر از شغل فعلی استرسزا باشد. ظرف چند ماه، کار دیگری مشابه کار فعلیاش به او پیشنهاد شد؛ اما در یک شرکت مشاوره داخلی و با حقوقی کمتر. شغل جدید، همان فهرست آرزوهای او بود؛ اما آقایx هنوز دودل بود و از همین رو تصمیم گرفت با گرفتن یک مرخصی چندروزه به آینده خود بهتر بیندیشد و از راهنمایی و مشاوره دوستان و آشنایان خود بهرهمند شود. او سرانجام شغل... را در پیش گرفت؛ به نظر شما شغل اول یا دوم؟
● منشأ بحران شغلی
عوامل زیادی میتوانند در به وجود آوردن بحران یا دلمردگی شغلی موثر باشند. شاید قرار بوده پاداش یا ارتقای شغلی دریافت کنید؛ اما چنین نشده و سهم شما را به همکارتان بخشیدهاند یا شاید همچون آقایx ، در مواجهه با شرایط اجباری قرار گرفتهاید که قدرت تصمیمگیری را از شما سلب کرده است. بحران شغلی ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شده باشد؛ اما نکته مهم هوشیاری شما نسبت به آن و واکنش درست شما در برابر آن است. باید گفت در بیشتر مواقع، عوامل خارجی در ایجاد بحران شغلی دخیل هستند؛ اما باید دانست که این بحران، بیشتر به واسطه عوامل درونی آدم، شدت و ضعف مییابد.
بحرانهای شغلی بر اثر تضاد یا کشمکش موجود میان انگیزههای شما برای کار و ارزشهای شخصی که برای خود تعیین کردهاید، به وجود میآیند. به عنوان مثال عشق به ترقی حرفهای و مواجهه با چالشهای جدید، گاهی در وجودتان با عشق به سپری کردن اوقات بیشتر با خانواده، در تضاد قرار میگیرد. گاهی نیز بیآنکه خودتان بدانید، وارد مرحله جدیدی از زندگیتان شدهاید و آنچه زمانی مهم میپنداشتید، دیگر چندان باارزش و بااهمیت نیست.
افرادی که دچار بحران شغلی هستند، چنانچه با دقت بیشتری به وضعیت خود بنگرند، خواهند فهمید پیش از وقوع این بحران یا دلمردگی، علائمی هشداردهنده وجود داشته که از آن غافل بودهاند یا نسبت به آن بیاعتنایی پیشه کردهاند. این علائم هشداردهنده ممکن است اوایل به صورت حس غریب نارضایتی از محیط کار و همکاران بروز کند و مورد بیاعتنایی واقع شود. سپس لحظهای فرا میرسد که فرد از خواب برمیخیزد و حس میکند از کارش نفرت دارد و دیگر حاضر نیست در محیط کارش حاضر شود. افرادی که دچار دلمردگی کاری میشوند، انتظار دارند همه علائم به صورت ناگهانی و شدید بروز کند، غافل از اینکه انگیزه کاری بتدریج به وجود میآید و به یک اشاره در وجود فرد از میان میرود.
آیا هیچیک از علائم زیر را در وجود خود حس کردهاید؟ همه این علائم، دلالت بر آغاز یک بحران کاری و دلمردگی در محیط کار دارد و اگر مورد بیاعتنایی واقع شوند، شما را به بنبست خواهند رساند.
▪ صبحها از فکر رفتن به سر کار، حالتان به هم میخورد.
▪ از آدمهایی که با آنها کار میکنید، دلخوشی ندارید و دوست ندارید وقت خود را با آنها سپری کنید.
▪ رئیس خود را دوست ندارید.
▪ کسل شدهاید. حوصله ندارید و خود را از انرژی، تهی میبینید.
▪ احساس بیکفایتی، عجز یا شکست میکنید.
▪ دوست ندارید با کسی درباره کارتان و مسوولیتهایی که بهعهده دارید، حرف بزنید.
▪ پایان هر هفته، احساس سبکی میکنید و بیصبرانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستید؛ هرچند برنامه خاصی هم ندارید.
▪ دائم به انتخابهایی که در گذشته انجام دادهاید، فکر میکنید و ذهنتان مورد هجوم افکار قرار میگیرد.
▪ حس میکنید بقیه مردم شادتر از شما هستند.
▪ همواره حس بدی در خود دارید، مبنی بر اینکه چیزی کم و کسر است.
▪ حس میکنید کاری که انجام میدهید، بیمعنی است.
▪بیدلیل از دست دیگران (همکاران) به خاطر ارتقاهای شغلی که حقشان بوده، عصبانی و دلخور هستید.
▪ در هر لحظه به دنبال کوچکترین بهانه برای اثبات بیفایده بودن کارتان به خودتان هستید.
▪ خود را به بیخیالی میزنید، اگرچه واقعا نمیتوانید.
حسین عابدی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست